کانال مخصوص دکتر منوچهر ستوده در شبکه تلگرام
در شبکه تلگرام
CANAL DR MANUCHEHR SOTUDE
IN TELEGRAM
http://telegram.me/manuchehrsotude
در شبکه تلگرام
CANAL DR MANUCHEHR SOTUDE
IN TELEGRAM
http://telegram.me/manuchehrsotude
میراث مکتوب - «مرثیۀ سرو کهن»، مراسم یادبود زندهیاد منوچهر ستوده، ایرانشناس و پژوهشگر چهارشنبه 25 فروردین در کانون زبان فارسی برگزار میشود.
در این نشست دکتر سیدمصطفی محققداماد، رئیس شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر افشار، سیدکاظم موسویبجنوردی، رئیس بنیاد دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ایران، نصرالله پورجوادی، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، کارلو چرتی، ایرانشناس ایتالیایی، میلاد عظیمی استاد دانشگاه تهران، علی امیری، پژوهشگر فرهنگ و تاریخ مازندران و علی دهباشی، سردبیر مجله بخارا سخنرانی خواهند کرد.
همچنین در این مراسم متنی از ایرج افشار درباره دکتر ستوده قرائت میشود و فیلم مستندی از زندگی این پژوهشگر فقید به نمایش درمیآید.
این مراسم فردا چهارشنبه 25 فروردین از ساعت 16 تا 19 بعدازظهر در کانون زبان فارسی برگزار میشود
|۱۵:۱۲,۱۳۹۲/۴/۱۵| بازدید : 489 بار
در پایان برنامه گرامیداشت یکصدمین سال تولد منوچهر ستوده ایرانشناس و جغرافیدان برجسته و چهره ماندگار کشور و عضو شورای عالی علمی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی؛ منوچهر ستوده ضمن تشکر و ایراد سخنانی کوتاه از تغییر «واژههای اصیل» توسط فرهنگستان زبان فارسی انتقاد کرد.
منوچهر ستوده با انتقاد از تغییر برخی واژههای اصیل فارسی توسط فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: ما اجازه نداریم بیعلت و سبب، این تغییرات را ایجاد کنیم و بر ماست که چشم و گوشمان را باز کنیم و از این مهلکهها کنارهگیری کنیم.
منوچهر ستوده، خود نیز در سخنانی گفت: در سال ۱۳۲۲ در میان دروس ادبیات فارسی دوره دکتری، درسی به نام ادبیات تطبیقی داشتیم که هفتهای دو جلسه با معلمی به نام فاطمه سیاح برپا میشد. (خانم سیاح مطالعات خود را در مسکو تمام کرده و سپس به اروپا رفت و در دانشگاههای انگلیس و فرانسه ادامه تحصیلات داد و پسس توفیق در این دانشگاهها به ایران آمد و به تدریس همین درس در دانشسرای عالی پرداخت.) او پس از اتمام این دوره، تمام مطالبش را در این جمله خلاصه کرد که ادبیات ایران مانند کوه دماوند است و ادبایت سایر نقاط جهان چون تپههای اطراف آن پس حفاظت و نگاهداری از این حجم ادبی کوه مانند با ماست. و ما هستیم که باید در قلعه ادبی خود بنشینیم و پاسداری از این ادب کنیم.
وی در ادامه سخنانش با اشاره به خاطرهای گفت: یادم هست به اتفاق مصطفی مقربی خدمت بدیع الزمان فروزانفر رفته بودیم در آخرین ساعات ملاقات فرمودند «بعد از ما حفظ و حراست این ادبیات با شماست قدر آن را بدانید و دیگران را متوجه عظمت فرهنگ و ادب فارسی کنید.» اما سیاست جهان خلاف میل ما قدم بر میدارد و هر چه بتواند در مسیر حرکت ما مانع میتراشد. ملا فیروز زرتشتی دروغین را میسازد تا او کتاب دساتیر را بنویسد و واژههای جعلی فارسی را بکار گیرد یا ناظم الاطبا را میسازد تا او کتاب فرنودسار را بنویسد و با نوشتن آن واژههای خودساخته را به کار برد. محمد حسین خلف تبریزی را به راه میاندازد و به هند میبرد تا این واژهای جعلی را ثبت و ضبط کند تا امثال ادیب نیشابوری را به دام اندازد و این واژههای جعلی را به کار برد.
وی با اشاره به مانعتراشیها برای معرفی فرهنگ ایرانی در جهان با ساخت اسناد جعلی و سخنان نادرست توسط برخی کشورها، در عین حال تاکید کرد: خود ما هم تیشه به دست گرفتهایم و ریشه خودمان را داریم میزنیم.
وی در این زمینه به تغییر برخی واژهها توسط فرهنگستان زبان و ادب فارسی اشاره کرد و افزود: فرهنگستان دستور داده است تا طهای مولف را در کتب قدیمی ادبی به تای منقوط بدل کنیم و در نوشتههای گذشته ببریم. موسسات انتشاراتی موظف به اجرای این امر هستند. ما اجازه نداریم بیعلت و سبب، این تغییرات را ایجاد کنیم. بر ماست که چشم و گوشمان را باز کنیم و از این مهلکهها کنارهگیری کنیم و با چنگ و دندان این ادبیات را حفظ کنیم و سالم بدون خدشه به نسل بعد برسانیم.
ستوده در پایان این مراسم شمعهای کیک تولد ۱۰۰ سالگی خود را فوت کرد و بنیاد موقوفات با اهدا لوح و هدیه از ایشان قدردانی کرد.
برای یکصدمین سال تولد منوچهر ستوده ایران شناس برجسته و نامی ایران، تمبری به نشانه یادبود وی چاپ خواهد شد. به گزارش دبا سایت مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، یکی از فعالیت هایی که در راستای نکوداشت صدمین سالگرد تولد استاد "منوچهر ستوده" انجام شد، چاپ تمبر یادبود ایشان است.
بنابر این خبر قرار است این تمبر در روز تولد استاد در محل باغ نگارستان رونمایی شود و در اختیار علاقمندان به استاد ستوده قرار گیرد.
برچسب ها :
|۱۲:۳۶,۱۳۹۲/۱۰/۱۵| بازدید : 274 بار
منوچهر ستوده که در صدمین سال زندگیاش بهسر میبرد، نسبت به نسل جوان ناامید است و اعتقاد دارد که آنها نمیتوانند دنبالهروی راه او و ایرج افشار باشند.
منوچهر ستوده را پدر علم «جغرافیای تاریخی» ایران مینامند. کتاب 10 جلدی «از آستارا تا استارباد» او که از مهمترین تألیفاتش در حوزهی ایرانشناسی است، نتیجهی 21 سال پژوهش میدانی ستوده در سلسلهجبال البرز است.
ستوده که تیرماه امسال 100 ساله شد، برای دوری از آلودگی هوای تهران، تابستانها در روستای «کوشکک لورا» در جادهی چالوس و زمستانها در «سیسرا» در نزدیکی چالوس زندگی میکند. خانهی سادهی او هر هفته میزبان جوانانی است که میخواهند از توشهی 100 سالهی او بهرهای ببرند، هرچند بهنظر میرسد، او امیدی به آیندهی این جوانان ندارد!
منوچهر ستوده دربارهی اینکه او را «پدر علم انسانشناسی ایران» مینامند، توضیح داد: خیلی قبل از اینکه فرنگیها متوجه علم جغرافیا شوند، ما در ایران «جغرافیای تاریخی» داشتیم. از اوایل قرن سوم تا دهم جغرافیا داشتیم. یک جغرافیای دستنخوردهی حسابیِ با دقت. وقتی کتاب «احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم» را که متعلق به قرن چهارم و پنجم هجری قمری است، میخوانیم متوجه میشویم فکر جغرافیای امروز، آن زمان در فکر نگارندهی کتاب (احمد شمسالدین المقدسی) بوده است. این کتاب اوزان محلهها (مانند مثقال)، وضع، سنگ، فاصله و آداب و رسوم مربوط به هر منطقه را شرح میدهد. خیلی عجیب است، چون هرچه امروز بهنظر اندیشهای درست در حوزهی جغرافیاست، آن زمان در ذهن نگارندهی این کتاب بوده است.
او اظهار کرد: در آن دوران، در علم جغرافیا پیشرفت زیادی کردیم؛ ولی از زمانی که طایفههای مختلف به ایران حمله کردند، دیگر توجهی به جغرافیا نشد و صبر کردیم تا فرنگیها دربارهی ما حرفی بزنند. «بارتولد» اولین کسی است که در اروپا از «جغرافیای تاریخی» سخن گفت. او کتابی به زبان روسی نوشت و بعدها این کتاب به زبان انگلیسی ترجمه شد که من آن کتاب انگلیسی را دیدم و خواندم و با آن آشنا شدم و خوشم آمدم، متوجه شدم که یک مطلب جدید و یک مکتب تازه است. دنبال کار را گرفتم و کتاب ترجمه شد، اندکاندک رونقی پیدا کرد و جغرافیای امروزی بهوجود آمد.
این ایرانشناس پیشکسوت دربارهی موانع رشد رشتهی ایرانشناسی در ایران، گفت: در هر کار علمی، موانعی وجود دارد و هرگز نمیتوان همهی موانع را برطرف کرد. افراد خود باید اشکالها را بشناسند و برطرف کنند و کسی دیگر وظیفهی برطرف کردن مشکلات را ندارد، چون کسی دیگر اساسا درد ما را نمیشناسد و نمیداند چطور باید آن را حل کند. افراد خودشان باید به فکر چاره باشند نواقص را پیدا و آنها را حل کنند.
او اظهار کرد: اگر مطالعات علمی در ایران را با قرنهای دوم، سوم و چهارم هجری قمری مقایسه کنیم، متوجه میشویم عقب رفته است و در آن هیچ حرکتی نکردهایم و هیچ کتاب صحیح و دقیق جغرافیایی در قرنهای دهم و یازدهم نداریم. اگر نقصی هست، متوجه خود افراد است. باید نواقص را بشناسیم و رفع کنیم. باید ببینیم که ایرانشناسی یعنی چه؟ اساسا چرا فرنگیها دنبال شناخت ایران هستند؟ اگر منافعی نداشته باشند، مسلما آنها اقدام نمیکنند.
ستوده ادامه داد: چرا یک کتاب دربارهی ژاپنشناسی نداریم؟ در تمام کشورهای اروپایی از سوئد و نروژ به پایین، مثلا سوئدشناسی یا نروژشناسی نداریم. چرا اینها را ندارند؟ چون فرنگیها وقتی خواستند از خاک ما، کشور ما، منافعش و درآمدش استفاده کنند، این باب را گشودند و در نتیجه، به تدریس و تحصیل جغرافیای ایران پرداختند. ایران و ایرانشناسی در اروپا جزو درسهای رسمی است، چون میخواهند منافع خود را کسب کنند، هدفشان بردن، لخت کردن و خالی کردن است.
او دربارهی نقش دولت در کمک به پیشرفت ایرانشناسی در کشور، معتقد است: دولت نمیتواند در این زمینه کمک کند؛ من به رشتهکوه البرز رفتم و 40 تا 50 فرسنگ را بررسی کردم، آیا دولت به من کمک کرد؟! کی زیر بال من را گرفت؟ کی آمد جای خواب برای من پیدا کند؟ دولت اصلا نمیتواند این کارها را انجام دهد. او کار خود را میکند، ما هم کار خودمان را میکنیم.
ستوده دربارهی رابطهاش با نسل جوان، توضیح داد: من شغل معلمی را انتخاب کردم برای اینکه آزاد باشم و بتوانم با هر کسی حرف بزنم. متأسفانه نسل جدید با ما همکلام نیست و از نظر بررسی و فرورفتن در مسأله، توانایی جسمی لازم را ندارد. ما نسبت به نسل جدید قویتر بودیم. نسل جدید خیلی سست حرکت میکند و گمان نمیکنم این نسل بتواند پایهی اساسی برای مطالعهی جغرافیا یا هر علم دیگری را بگذارد و آن را به جایی برساند. نسل جدید در دانشگاههای جدید تربیت شده است و در این دانشگاهها هم اساتید حسابی نداشتند. دولت هم اقدام به آوردن اساتید خبره از خارج از کشور به ایران نمیکند و گمان نمیکنم مطالعاتی که ایرانیها دارند به نتیجهی مثبت برسد. با این وجود، هر هفته مراجعهکنندهی جوان دارم که میآیند و برای کارهایشان از من راهنمایی میگیرند.
این استاد پیشکسوت بیان کرد: در کشورهای مانند ایران، جوانان دقت نظرشان کم شده است. فکر میکنم اینترنت هم تأثیر زیادی داشته، اینترنت همه را معطل کرده است. راهنماییهای غلط میکند. از نظر من، برای مطالعه کردن، مراجعه کردن به جایی دیگری بهجز کتاب، کار غلطی است. کسی که اهل مطالعه است باید ببیند قدرت روحی و جسمی، اندیشه و تفکرش در چه حد است و از آنجا خشت اول را بگذارد، وگرنه تا اطلاعی نداشته باشد که قدرتش در چه حد است نمیتواند اقدام کند.
او ادامه داد: البته من به نسل جوان توصیهای نمیکنم، چون اصلا نسل جوان دنبال توصیهی ما نیست. «مرد باید که گیرد اندر گوش / ور نوشته است پند بر دیوار». این بیت از سعدی یعنی اگر کسی گوشش شنوا و چشمش بینا باشد، خودش بهدنبال کاری میرود؛ ولی میبینیم که چنین نیست و با سستی از کنار حرفها میگذرند. قدما همهچیز را گفتند و نکتهای را نگذاشتند که من بخواهم با گفتن آن، آقایان را هدایت کنم. هر چیزی گفتنی بوده، گفتند. نسل جوان باید کتاب بخواند و دنبال درس و علم باشد.
ستوده دربارهی فعالیتهای این روزهایش، توضیح داد: در نتیجهی سرشناس شدن، وقتی کتاب یا مجلهای چاپ میشود آن را برای من میفرستند و میخوانم. چندی پیش، جشن تولد 100سالگی من را گرفتند و حدود 30 جلد کتاب برایم آوردند. اینها را میخوانم اگر نقصی داشته باشد، برطرف میکنم و از آن پند و اندرز میگیرم. در شمال، تک و تنها هستم و کتاب، بهترین رفیق من است. کتاب، گنج دانایی است. راه آشنایی با هر چیزی فقط کتاب است. آنها را میخوانم و بر شبهههای دیرینه یا شبهههای تازه تسلط پیدا میکنم.
وی دربارهی تصویر منتشرشده از او در بخشی از یک فیلم مستند که در حال نوشتن جملهی «دلم خون است برای ایران» روی تختهسیاه است، گفت: در زمان جنگ جهانی دوم یعنی حدود سال 1320، در جریان اتفاقاتی که افتاد، به اوضاع فکری مردم نگاه کردم و حرکتشان، نانشان، آبشان، غذایشان و ... را دیدم و فهمیدم که مملکت، مملکت نیست و از هم پاشیده شده، خب دلم خون است برای این مملکت.
این پژوهشگر ایرانشناس در پاسخ به این پرسش که چرا با وجود اینکه ادبیات خوانده، به ایرانشناسی گرایش یافته است؟ اظهار کرد: ادبیات و اشعار شاعرهای بزرگی را مانند نظامی خواندم و دیدم اینها خوب است، ولی نه در آنها بر چیزی تسلطی پیدا میکردم و نه درجهای میگرفتم. فرد باید خودش را بسنجد و بعد به سمت کاری برود. به همین دلیل، بهدنبال کاری مثبت و مفید که انجام نشده بود، رفتم و آن را انجام دادم.
او دربارهی علاقهاش به مطالعهی زندگی مردم در شمال کشور، توضیح داد: یک روز در دانشکدهی حقوق روی لهجههای استان کرمان کار میکردم که «دانشپژوه» و «ایرج افشار» آمدند؛ دانشپژوه به من گفت، مگر مجبوری اینها را بخوانی؟ تو خودت سرزمین و وطن داری و مازندرانی هستی. برو این کار را در مناطق حاشیهی دریای خزر انجام بده. من آن روز، درس را تعطیل و برای خودم طرحی تعریف کردم. آن زمان، انجمن آثار ملی راه افتاده بود. آنها هم ما را برای مطالعهی حاشیهی دریای خزر پسندیند و گفتند، باید 800 صفحه کتاب بنویسی. من در یک تابستان، 800 صفحه کتاب نوشتم و بعد دنبالش را گرفتم تا 21 سال که رشتهکوه البرز را از اول تا آخر بررسی کردم و نتیجهی آن، کتاب «از آستارا تا استرباد» در 10 جلد شد که پنج جلد آن را تاریخ و پنج جلد آن را اسناد و مدارک مربوط به محل تشکیل میدهد.
وی در اینباره افزود: من به این منطقه، تعلق خاطر داشتم. صفحات شمالی ایران تقریبا تا زمان شاهعباس صفوی جزو ایران مرکزی نبود و آداب و رسوم متنوع و متفاوتی داشت. با این حال، شاهعباس میگفت، شمال ارث مادریاش است و آنجا را تصاحب میکند و آداب و رسوم درباری را آنجا پیاده میکند.
او دربارهی نقش میدان در مطالعاتش نیز گفت: اساسا کار من «میدانی» بوده است، قدم با قلم باید همکاری کند. نشستن پشت میز در یک اتاق، کسی را جغرافیدان نمیکند. من و ایرج افشار تمام ایران را بخصوص مناطق مورد مطالعهی خود را ده به ده و شهر به شهر رفتیم و دیدیم. اینها را تا نبینی احساس نمیکنی. من در اروپا هم حدود 30هزار کیلومتر راه رفتم و چرخیدم. باید قدم را با نوشتههایی که میخواهیم جمعآوری کنیم، همراه کنیم. کسی فقط با خواندم کتاب، به جایی نمیرسد. اینها بدبختی است که افراد یک گوشه مینشینند و فقط کتاب میخوانند.
ستوده دربارهی خاطراتش با ایرج افشار توضیح داد: زمانی با ایرج افشار از تهران پیاده به سمت شمال میرفتیم. از تهران که حرکت میکردیم، منتظر بودیم، سانحههایی پیش آیند. روزی در صفحات خلخال با یکدیگر گفتوگو میکردیم که یک غریبگز (جانوری که اگر انسان را بگزد در کبد و کلیهاش موثر است) را دیدیم که آن را در پارچهیی پیچیده و در سوارخ دیوار فرو کرده بودند. وقتی ما رسیدیم، مردم محلی چایی آوردند و شکم غریبگز را پاره کردند، آب و خونش را در چایی چکاندند و به ما گفتند بخورید، ما هم خوردیم. البته تعجب کردیم، ولی فهمیدیم برای خنثی کردن اثر گزیدن غریبگز این کار انجام میشود. به همین دلیل، چندباری که این جانور ما را نیش زد، اثری نداشت.
او دربارهی سالهایی که دانشجوی دکتر بدیعالزمان فروزانفر بوده است، گفت: من چهار سال دانشجوی او بودم و با او کار میکردم. روزهای اولی که ایشان آمده بود، گفت «این روزها کسانی که در ایران بهدنبال ادبیات میروند، قدرت لازم را ندارند. استاد ما 150هزار بیت شعر حفظ کرده بود، من که استاد شما هستم، اگر به ذهن خودم مراجعه کنم، بیش از 100هزار بیت شعر حفظ نیستم. شما هم که اساتید آیندهاید، بیش از چهار یا پنجهزار بیت شعر حفظ نخواهید بود و این یعنی به سرازیری میرویم و نشان میدهد که از گنجایش مغزمان استفاده نمیکنیم».
|۱۰:۵۰,۱۳۹۲/۱۲/۱۱| بازدید : 374 بار
نخستين كسي كه توجهي به تهران كرد، شاه طهماسب اول صفوي (984-930) بود. او كه به زيارت حضرت عبدالعظيم و امامزاده حمزه علاقة زياد داشت و براي زيارت مقبرة ايشان به اين صفحات ميآمد، در سال 961 فرمان داد باروئي به گرد تهران بكشند.
اين بارو شش هزار گام بود و صد و چهارده برج بعدد سورههاي قرآن مجيد داشت و در هر برج، سورهاي از قرآن كريم را دفن كرده و دور بارو خندقي كند.
چون خاك خندق كفايت بارو و برجهاي آنرا نكرد، از چال ميدان و چال حصار، خاك برداشتند و از همان تاريخ اين دو محل بدين دو نام شهرت پيدا كرد، حد شرقي باروي شاه طهماسبي خيابان ري امروز و حد شمالي آن خيابانهاي چراغگاز يا چراغ برق يا اميركبير امروز و ميدان توپخانه يا ميدان سپه و خيابان مريضخانة احمديه يا خيابان سپه و حد غربي آن با كمي انحراف، خيابان شاهپور و حد جنوبي با كمي انحراف خيابان مولوي امروزي است. داخل اين بارو محلههاي سنگلج و عودلاجان و چال ميدان و بازار بود و بعدها محلة ارگ نيز بر آنها اضافه شد.
از محلات دوازدهگانة فرعي كه جزئي از محلات اصلي بودند توانستيم محلهاي زير را بيابيم: 1ـ محلة نو 2 ـ محلة سادات 3 ـ محلة باغامين 4 ـ محلة باغ پسته بك 5 ـ محلة يهوديها 6 ـ محلة شاه غلامان 7 ـ محلة عربها كه جزو محلة عودلاجان بودند و 1 ـ محلة تركمانها 2 ـ محلة باغ خسروخان 3 ـ محلة چال حصار كه جزء محلة سنگلج بودند. پس از باز شدن دروازة محمديه، در جنوب غربي تهران، در زمان محمدشاه محلة دروازه نيز به محلات افزوده شد.
باروي شاه طهماسبي باروئي محكم بود و خندقي عميق و عريض داشت و داراي شش دروازه به اين شرح بود:
1ـ در جنوب دروازة حضرت عبدالعظيم يا دروازة اصفهان كه در حدود خيابان مولوي در ابتداي بازار دروازه بود. 2ـ در غرب دروازه قزوين، در مدخل بازارچة قوامالدوله در ميدان شاهپور امروز. 3ـ در شمال، دروازه شميران، در مدخل پامنار امروز. 4ـ در شرق دروازه دولاب، در خيابان ري امروز، در مدخل بازارچة نايبالسلطنه. بعدها دروازه دولت را افغانها در مدخل خيابان بابهمايون با ساختن ارگ تهران بنا كردند و دروازة محمديه را در جنوب شرقي باروي شاه طهماسبي محمدشاه قاجار به اين دروازهها افزود.
در كنج جنوب شرقي باروي شاهطهماسبي گذر حمام فيروزه در محلة چال ميدان و در كنج جنوب غربي باغ حاجي كاظم در محلة سنگلج و در كنج شمال غربي تكيه و كوچة افشارها در محلة سنگلج و در كنج شمال شرقي خانة منشيباشي در محلة عودلاجان بود.
اگر چنانكه نوشتهاند، محيط باروي شاه طهماسبي را شش هزار گام بدانيم فاصلة تقريبي ميان دو برج 53 گام، قسمت جنوبي بارو 40 برج و قسمت غربي 22 برج و قسمت شمالي 31 برج و قسمت شرقي 21 برج داشتهاند. بنابر اين قسمت جنوبي بارو طويلتر از قسمت شمالي و باروي شرقي و غربي تقريباً مساوي بودهاند.
با محاسبهاي تخميني مساحت داخل باروي شاه طهماسبي در حدود شصت هكتار بوده است.
Pietro Della Valle سياح ايتاليائي، در سال 1028، در دوران شاه عباس، تهران شاه طهماسبي را ديده و دربارة آن نوشته است كه از كاشان بزرگتر است. يك سوم از اراضي داخل بارو، بناها و دو سوم باغهاست، ميوههاي خوب دارد. در كوچهها، آب روان است و كنار نهرها درختان چنار فراوان است. بعضي از اين چنارها بقدري بزرگ است كه چهار تن بسختي آنها را در بغل ميگيرند. عمارت قابل ذكري در اين شهر نيست.
در دورنمائي كه «كرپورتر» در فاصلة سالهاي 36-1233 از جنوب تهران كشيده است، هنوز باروي شاه طهماسبي با برجهاي آن ديده ميشود. و در دو كنج جنوب شرقي و جنوب غربي، دو برج منفرد مدور بر بالاي خاكريزهاي دستي با كنگرههاي نيم دايرهاي و مزغلهاي تيراندازي ديده ميشود و اين دو برج از بارو فاصله دارند.
شهر تهران با اين مشخصات تا دوران ناصري برقرار بود. در اين زمان با افزوده شدن جمعيت، در داخل باروي طهماسبي جائي باقي نماند. ناچار رجال و اعيان و سفارتخانهها، خارج بارو دست به ساختن عمارات زدند. در سال 1284 ناصرالدين شاه تصميم گرفت كه بارو و برجهاي شاه طهماسبي را خراب كند. ميرزا يوسف مستوفيالممالك و ميرزا عيسي وزير دارالخلافة مأمور اين كار شدند و ايشان طرحي با نظر مسيو بهلر مهندس فرانسوي، از روي باروي قديم شهر پاريس ريخته و در روز يكشنبه يازدهم شعبان 1284 با كلنگي كه ناصرالدين شاه برزمين زد به كندن خندق شروع كردند.
اين خندق كه تا زمان رضاشاه برقرار بود قريب به دوازده سال كندن آن به درازا كشيد و محيط آن حدود سه فرسنگ يا نزديك به 17960 متر بود و طرح آن هشت ضلعي دوبدو برابر بود و اگر چهار ضلع كوچك آنرا ناديده بگيريم از شمال به خيابان شاهرضا، از شرق به خيابان شهناز و شهباز و از جنوب به خيابان مولوي و از غرب به خيابان سيمتري محدود ميشد.خندق و خاكريزي ناصري دوازده دروازه به اين شرح داشت:
اول ـ دروازههاي شمالي از شرق به غرب همه در امتداد ضلع جنوبي خيابان شاهرضا به اين ترتيب بود:
1ـ دروازه يوسفآباد كمي پائينتر از مدخل امروزي خيابان حافظ نزديك پمپبنزين.
2ـ دروازه دولت كمي پائينتر از ميدان فردوسي در مدخل خيابان فردوسي امروز و علاءالدوله سابق.
3 ـ دروازة شميران در مدخل خيابان نظاميه نزديك پمپبنزين.
دوم ـ دروازههاي شرقي در امتداد خيابانهاي شهناز و شهباز از شمال به جنوب بدين ترتيب بود:
1ـ دروازة دوشان تپه در مدخل خيابان ژاله نزديك ميدان ژاله.
2ـ دروازة دولاب در امتداد بازارچة ميرسيدابراهيم.
3ـ دروازة خراسان در مدخل خياباني كه به مسگرآباد ميرود.
سوم ـ دروازههاي جنوبي از شرق به غرب در امتداد ضلع شمالي خيابان مولوي بدين قرار بود:
1ـ دروازة حضرت عبدالعظيم.
2 ـ دروازة غار.
3 ـ دروازة خانيآباد
4 ـ دروازههاي غربي از جنوب بشمال در امتداد ضلع شرقي خيابان سيمتري (ششم بهمن) بدين ترتيب بود:
1ـ دروازة گمرك.
2 ـ دروازة قزوين.
3 ـ دروازة باغشاه.
اين دروازهها تا سال 1309 شمسي برپا بوده، هر دروازه طرحي جداگانه داشت و كاشيهاي رنگارنگ بر آنها كار شده بود. در اين تاريخ در دورة كفالت شهرداري مرحوم سرتيپ كريم آقاخان بوذرجمهري خراب شد.
ارگ تهران
هستة مركزي ارگي كه اميركبير در آن آمد و رفت داشت، پس از سال 998 به امر شاهعباس بوجود آمد. او دستور داد تا در شمال شهر، در مدخل باروي شاه طهماسبي چهارباغ و چنارستاني، احداث كنند.
در همين هستة مركزي است كه افغانها ارگي ساختند و در اين ارگ چهار باغ شاهعباسي را مورد استفاده قرار دادند. افغانها پس از منازعه با اهالي تهران و شكست دادن ايشان و ايجاد ارگ براي ايمني از حملة ناگهاني مردم شهر، در اينجا مستقر شدند و براي اينكه راه فراري داشته باشند، بر روي خندق شمالي ارگ پلي بستند و در جلو آن دروازهاي بنام دروازة ارگ كه بعدها دروازه دولت خوانده شد، بنا كردند و اطراف ارگ را بارو و خندق بساختند. دروازة شمالي ارگ به صحرا راه داشت و اين صحرا، از ميدان سپه شروع ميشد.
كريمخان در سال 1172 از گرماي تهران به شميران پناه برد و دستور داد در غيبت خود در محل ارگ فعلي كه چهارباغ شاهعباسي بود و قصر و ديوانخانهاي از شاه سليمان صفوي داشت، عمارت سلطنتي و دارالحكومه و يكدست حرمخانه و خلوتخانه بنا كنند و نام خلوت كريمخاني تا چندي پيش به قسمتي از بناهاي غربي ارگ اطلاق مي شد.
ظاهراً در همين وقت مجدداً برج و بارو و خندقي در اطراف ارگ احداث شده است و در تابستان 1137 كه اردوي كريم خان در چمن سلطانيه بود دوباره دستور داد كه يك دست عمارت خاصه و ديوانخانهاي بزرگ و باغي در پهلوي آن بسازند.
در زمان آقا محمد خان ارگ سلطنتي هنوز در شمال تهران بود و باروي شمالي آن با باروي شمالي شهر يكي بود و سه طرف ديگر آن به محلات شهر محدود مي شد.
در سال 1267 قمري به دستور اميركبير قلعه ارگ تجديد عمارت شد و بمعماري عبداللهخان معمار باشي كوچهها كالسكه رو شد. در سال 1268 داخل ارگ را تغييراتي دادند و بناهاي جديدي ساختند و ديوانخانه گلستان را از طرف شرق وسيعتر كردند.
بعدها يعني در سال 1275 قمري علاوه بر عمارات سلطنتي از حرم خانه و تخت مرمر و خزانه و عمارات دولتي و دارالفنون و ميدان ارگ و دفترخانه و انبار و اصطبل توپخانه و اصطبل كالسكهخانه سلطنتي و ديوانخانه عدالت و انبار غله خالصه و مدرسه مهدعليا و مجمع الصنايع، حتي محل سفارتخانه روس و خانه وزير مختار دولت روسيه (پس از قتل گريبايدوف) و خانه عدهاي از رجال در باريان نيز داخل باروي ارگ بود.
محوطه ارگ در زمان ناصرالدين شاه از شمال به خيابان مريضخانه احمديه (خيابان سپه) از طرف جنوب به خيابان جباخانه (يعني خيابان بوذرجمهري تا چهارراه گلوبندك و در مشرق به خيابان ناصريه (ناصر خسرو) و از غرب به خيابان جليلآباد (يعني خيابان خيام) محدود ميشد.
خيابانهايي كه نام برديم تمام محل خندق ارگ سابق است كه پس از انباشتن، خيابان كردهاند.
|۱۲:۹,۱۳۹۳/۴/۲۹| بازدید : 479 بار
به مناسبت یکصدویکمین سالروز تولد این ایرانشناس برجسته
28 تیرماه یکصدویکمین سالروز تولد منوچهر ستوده، ایرانشناس، جغرافیدان و پژوهشگر ایرانی است. به این مناسبت «ایبنا» بر زندگینامه خودنوشت ستوده با نام «یادداشتهای دکتر منوچهر ستوده» (به کوشش مصطفی نوری) و کتاب «گلگشت وطن» (اثر زندهیاد ایرج افشار) مروری داشته است.
منوچهر ستوده یکی از نویسندگان ارزشمند در زمینه جغرافیای تاریخی ایران است که در این حوزه به ویژه در مکتوب کردن تاریخ محلی مازندران زحمات بسیاری کشیده است. وی پس از فراغت از تدریس در دانشگاه تهران در روستای «کوشکک لورا» در جاده چالوس اقامت گزیده و همچنان مشغول نگارش و تدوین پژوهشهای خویش است.
از تاریخ شاهزاده قجری تا تاریخ گمنام پیرنیا
ستوده در زندگینامه خودنوشتش با عنوان «یادداشتهای دکتر منوچهر ستوده» درباره تولدش در یکی از محلههای قدیمی تهران مینویسد: «منوچهر ستوده، فرزند خلیل، شماره شناسنامه 285، بخش 9 تهران، متولد تهران، بازارچه سرچشمه، کوچه صدیقالدوله از بخش عودلاجان از محلههای قدیم تهران، اصلا اهل مازندران هستم. پدربزرگم آقا شیخ موسی از یاسل نور که منطقه ییلاقی و کوهستانی آنجا محسوب میشود با پسر عموهایش به تهران آمد.»
وی نقش پدرش را در امر تحصیل مفید و موثر میداند در حدی که پدر، منوچهر را از رفتن به کالج باز داشته و وی را به دبیرستان شرف میفرستد. دبیرستانی که اتفاقهای جالبی را در دوران تحصیل برایش رقم میزند. خاطراتی که جزییات آن هنوز از ذهنش پاک نشده و بعد از سالهای مدیدی شکل و ابعاد صورت مدیر و نام ناظم مدرسه را به یاد دارد و در زندگینامهاش آورده است: «در دبیرستان شرف بخاریهای زغال سنگی را آتش کرده بودند و در و پنجره آنها را بسته و ما هم به نیمکتهای سرد تختهای چسبیده بودیم و معلم تاریخ به ما درس تاریخ میداد. کتاب تاریخی که میخواندیم کتابی قطور به قطع جیبی و چاپ سنگی بود به نام «تاریخ ایران» که یکی از شاهزادگان قاجاری آن را نوشته بود و حدیث از کیومرث و لهراسب و گشتاسب و کیقباد و دارا بود و همه چیز آن متعلق به خودمان بود.
ناگهان در اطاق باز شد و رئیس مدرسه و ناظم آن آقای حکیمی که صورتی اسبی و بزرگ داشت با دو مستخدم که هر یک مقداری از فرمهای چاپ شده از کتابی را در دست داشتند وارد شدند و آنها را روی میز معلم گذاشتند و بلافاصله مشغول جمع کردن کتابهای درسی ما شدند. آنها را جمع کردند و بردند. ما ماندیم با فرمهای چاپ شده کتابی ناشناخته! آقای حکیمی ناظم فرمها را برداشت و میان شاگردان توزیع کرد و با رئیس مدرسه از در کلاس بیرون رفتند. فرمهای نامبرده هنوز جلد نشده بود و به صورت کتاب در نیامده بود در نتیجه نام کتاب هم برای ما روشن نبود. معلم از این کتاب شروع به درس دادن کرد. حروف کتاب، قطع کتاب و نامهایی که در این کتاب آمده بود برای ما تازگی داشت. فرمهای بعدی کتاب را هم برای ما آوردند و ما هم این کتاب تاریخ گمنام را به آخر رساندیم. بعدها فهمیدیم این کتاب تاریخ ایران باستان پیرنیاست.»
افشار و ستوده در قاب 62 سال خاطرهای خوش
ستوده در این کتاب به دلایل گرایشش به مطالعه و پژوهش در احوال مازندران میپردازد و مینویسد: «پس از گرفتن دیپلم رابطه من و دانشپژوه قطع شده بود. ظاهراً در این مدت ایشان به خواندن درسهای حوزوی پرداختند و سپس به دانشکده حقوق رفتند و از آنجا هم لیسانس گرفتند. چند سال ما یکدیگر را ندیدیم تا سال 1327 که بنده به تدریس و تحقیق مشغول بودم و چون مشغول تهیه مصطلحات شَعربافی کرمان بودم به کتاب «پیغمبردزدان» احتیاج پیدا کردم و نسخهای از این کتاب در کتابخانه دانشکده حقوق بود. به کتابخانه که رفتم آقای دانشپژوه و آقای ایرج افشار را سر کار دیدم که کتابدار دانشکده حقوق شدهاند. کتاب «پیغمبردزدان» را از ایشان گرفتم و مشغول کار شدم. نیم ساعتی که کار کردم مرحوم دانشپژوه سر وقت من آمد و پرسید چه میکنی؟ من شرح کار خود را دادم. ایشان گفتند تو خودت سرزمین و خاک داری، تو را با کرمان چکار! اگر میتوانی به تاریخ و جغرافیای مازندران بپرداز!»
مطالعه، پژوهش و علاقه به ایرانشناسی ستوده را با اشخاصی آشنا کرد که بعدها سالهای زیادی را در کنارشان سپری کرد، کسانی همچون ایرج افشار که او نیز میل به ایرانگردی و ایرانشناسی داشت و در سفر همپای خوبی برای وی بود به حدی که با هم و با پای پیاده شهرها و روستاها را دیدند و ثبت و پژوهش کردند و نامشان را در سرزمینی که به خاک آن خالصانه عشق میورزیدند پرآوازه کردند. وی به آشنایی و دوستی 62 ساله با ایرج افشار اشاره میکند و چنین مینویسد: «دوستی من و ایرج افشار به این ترتیب شروع شد که تفریح روزهای جمعه من در زمانی که در تهران زندگی میکردم این بود که به «پسقلعه» میرفتم ، صبح فردا از آنجا به قله توچال صعود میکردم سپس یکسره به تهران میآمدم. در یکی از آن روزهای جمعه در سال 1327 من از آن طرف توچال سرازیر شدم که به طرف صاحبقرانیه بروم، دیدم دم چشمه کلکچال جوانی نشسته تک و تنها با یک کولهپشتی و با پریموس در حال درست کردن چای است. پس از احوالپرسی گفتم من دارم از توچال میآیم و خسته هستم، یک استکان چای به من میدهی؟ گفت: بله حتما! و نشستیم با هم چای خوردیم. دیگه نشستیم که نشستیم و این شصت و اندی سال را با هم طی کردیم! در سال دو بار با آقای افشار بدون هیچ نقشه و برنامهای به ایرانگردی میپرداختیم و خودمان را وسط ایلات و عشایر میانداختیم. افشار یادداشت این سفرها را با نام «گلگشت وطن» به چاپ رساند.»
ایرج افشار نیز ارادتی ویژه به منوچهر ستوده داشت و در کتاب «گلگشت وطن» در توصیف دوستی با این دوست دیرین با اشاره به صفات و خصلتهای وی مینویسد: «بامداد پگاه که تهران غم خیز در خواب بود با منوچهر ستوده از ری آهنگ بوانات کردیم. ستوده یاری موافق و همراهی آسان نوردست. آرامی درونش آرام بخش روان است. تحمل و طاقتش زندگی دشوار بیابان را آسان میکند. هر نان خشک و سیاهی را میخورد، هر آبی را مینوشد، در هر بیغوله و کلبهای آرام به خواب خوش میرود. طبیعت محبوب اوست و سفر صحرا مطلوبش.»
شوخی فروزانفر به افشار و ستوده در یاد و خاطرهای از باستانیپاریزی
زندهیاد باستانیپاریزی در خاطراتش ار منوچهر ستوده یاد میکند و میگوید: «دکتر ستوده جغرافیایی تاریخی درس میداد واقعیت این است که تاریخ و جغرافیا همیشه خواهر و برادر دوقلوی هم بودند و به نظر من این دو درس را نمیتوان از هم جدا کرد چون بدون شناخت جغرافیا نمیشود درست تاریخ را درک کرد. مزیت دکتر ستوده این بود که در خلال تدریس جغرافیای تاریخی و جغرافیای انسانی تمام ایران را گشته است و بعد هم نظرش را در این باره در کلاسها گفته است.»
این همکار قدیمی ستوده در گروه تاریخ دانشگاه تهران که به همراه او از شاگردان زنده یاد فروزانفر هم به شمار میرفت به شوخی فروزانفر با ستوده و افشار اشاره و نقل میکند: «دکتر ستوده و ایرج افشار و چند نفر دیگر همیشه هم قدم بودند و همه جا را میگشتند یک بار بعد از چند روز که رفته بودند مازندران، بعد از بازگشت استاد فروزانفر به آنها گفته بود که افشار و ستوده کجا بودهاید؟ آنها هم گفته بودند استاد ما پیاده رفته بودیم مازندران و الان هم در خدمت شما هستیم، استاد فروزانفر هم به آنها گفته بود شما کار مهمی کردهاید چون روی قاطرهای امامزاده داود را سفید کردهاید!»
ستوده از شیطنتهای ایرج افشار با ذوق یاد میکند
دوستی میان ستوده و افشار شیرینیهای خودش را دارد و دوستان دیگری که در کنار ستوده و افشار هستند هم به این دامنه دوستی نزدیک میشوند و خاطرات خوشی را میآفرینند. ستوده با ذوق از شیطنت در دوستیها یاد میکند و شیطنتهایی که رنگی از عطش دانستن و کاویدن دارد. وی درباره شوخی ایرج افشار با دانش پژوه میگوید: «دانش پژوه سه چهار سفر برای فهرست کردن کتب خطی کتابخانههای اروپا و روسیه بدان جا سفر کرد. سفری که در لندن بود او را در «بریتیش میوزیوم» دیدم. سفری هم به مسکو رفت و خبر آورد کتابهایی را که روسها در جنگ بینالمللی اول از سر قبر شیخ صفیالدین اردبیلی با شتر به یغما بردند هنوز در بالاخانههای مقفل روی هم انباشته است و کسی آنها را فهرست نکرده. فقط کتابهای روی هم انباشته را به مرحوم دانشپژوه نشان داده بودند. دانشپژوه سفری به چین رفت و نسخههای خطی آنجا را دید.
همچنین در دعوت هزاره ابوریحان بیرونی به خاک سند یعنی پاکستان امروز همسفر بودیم. آقای ایرج افشار هم حضور داشتند. چون از ذوق و شوق مرحوم دانشپژوه درباره نسخه خطی اطلاع داشتند نام کتابی جعلی و نام مؤلفی جعلی از خود نوشتند و به دانشپژوه دادند و گفتند این نسخه در کتابخانه کلکته هست. دانشپژوه در عالم خواب یکی دو بار پرید و یادآور شد به کلکته که میروید مرا هم با خود ببرید! صبح شد و اصرار و ابرام ایشان به نهایت رسید. بالاخره به کلکته رفتیم ولی از کتاب نشانی نیافتیم. دانشپژوه بعدها فهمید که این هم از حیلهها و تزویرهای ایرج افشار بوده است.»
آری امروز سالروز تولد ایرانی است که ایرانی بودنش را در ذره ذره این خاک جستوجو کرده و کاویده و در این راه از عمر پربارش هزینه کرده است تا آیندگان بدانند این خاک پرگهر دارای چه تاریخ، فرهنگ و تمدنی بوده است. عشق و علاقه او به ایران را میتوان در چکامهای مشاهده کرد که در تاریخ ششم اسفند ماه ۱۳۲۱ در بندر انزلی سروده و آن هنگامی بود که ایران آماج حملات متفقین قرار داشت و درد و رنج ناشی از اشغال میهن، ایراندوستی چون منوچهر ستوده را سخت آزرده میکرد.
خون است دلم برای ایران / جان و تن من فدای ایران
بهتر ز هزار گونه آوای / در گوش دلم نوای ایران
خوشتر ز صفای باغ ایران / من را به نظر صفای ایران
همچون دم عیسی مسیحا / جانبخش بود هوای ایران
افسوس ز ظلم روس منحوس / تشدید شده عزای ایران
وان دشمن وحشی ستمکار / برده است همه غذای ایران
وین تفرقه و نفاق اشرار / خسته دل با صفای ایران
گشته است کنون بسی غمافزا / آن ساحت غمزدای ایران
اینک که وطن شدست بیمار / دانی چه دهد شفای ایران
یک رنگی ملت است و دولت / داروی شفای زار ایران
ایران عزیز را خدایی است / امید کند خدای ایران
از چشم بد شریر حفظش / تا بیش شود بهای ایران
تا مسکن اجنبی است کشور / حاصل نشود رضای ایران
زیبد که ستودهوار گویی / خون است دلم برای ایران.
عمرش دراز و تنش به ناز طبیبان محتاج مباد.
|۱۳:۱۱,۱۳۹۳/۹/۱| بازدید : 581 بار
پس از مدتی انتظار، اکنون مایۀ خرسندی است که از استاد پرآوازۀ ایران شناسی، دکتر منوچهر ستوده، دو اثر تازه به کتابخانۀ مرجع در این زمینه افزوده شده است:
جلد دوم نامنامۀ ایلات و عشایر و طوایف و خاندان ها (ایران تاریخی و فرهنگی) تکمله یافته های جدید. در سلسله انتشارات مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، که جلد نخست آن را نیز همین مرکز در سال 1385 منتشر کرده بود و در واقع، فرهنگ نامه ای برای شناسایی اسامی ایلات و عشایر ایران محسوب می شود و حاصل سالها پژوهش استاد ستوده در آثار کتبی و نیز مشاهدات شخصی او درگوشه و کنار ایران است.
کتاب دیگر، زبان مردم طهران، که از جانب انتشارات "کتاب رهنما" منتشر خواهد شد و به معرفی کلمات و اصطلاحات و شیوۀ گویش مردم تهران اختصاص دارد. با توجه به کوشش و اهتمام طولانی مدت استاد در این زمینه، این کتاب بی تردید در شناخت بخش مهمی از فرهنگ تهران موثر و سودمند خواهد بود و بر پژوهشهای مربوط به تهران شناسی، پرتو قابل ملاحظه ای خواهد افکند.
کتابخانه و مرکز اسناد دائرة المعارف بزرگ اسلامی
|۱۲:۲۳,۱۳۹۳/۱۲/۱۸| بازدید : 322 بار
به مناسبت 18 اسفند پنجمین سالگرد درگذشت ایرج افشار
منوچهر ستوده، ایرانشناس و جغرافیدان پیشکسوت ایران که سابقه دوستی دیرینهای را با زندهیاد ایرج افشار داشته است، گفت: من همراه افشار، 35 هزار کیلومتر را با یکدیگر در اروپا گشتیم و همه کشورهایش را دیدیم. من خاطرات زیادی از افشار دارم که هرگز فراموش نمیکنم.
افشار از پراثرترین پژوهشگران معاصر ایران است و گستره پهناوری از فعالیتها، از جمله سردبیری چند نشریه فرهنگی و همکاری با آنها، کتابداری، فهرستنگاری، نسخهشناسی، تدریس دانشگاهی در داخل و گاهی در خارج، مطالعات ایرانشناسی، قاجارپژوهی، همکاری در سطوح مختلف با نهادهای متعدد پژوهشی، ایرانشناسی، پژوهش در مراکز نسخههای خطی، از عرصههای تکاپوی فرهنگی ـ پژوهشی این استاد فرزانه است. دقتهای علمی و پژوهشی افشار در حوزه مطالعات خود، طی زمان و با افزایش دانش و تجربه او بارزتر شدند. افشار کتابخانه شخصیاش را که مجموعهای غنی و تخصصی به ویژه در زمینه کتابشناسی و ایرانشناسی است به مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی اهدا کرده است. این مجموعه بیش از 30 هزار عنوان خطی و چاپی است.
در دل کوههای توچال با افشار آشنا شدم
منوچهر ستوده ایرانشناس، جغرافیدان و استاد دانشگاه و دوست دیرینه افشار به خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران گفت: من در سالهای دور با مرحوم افشار در دل کوههای توچال آشنا شدم. او از جمله بزرگترین مردانی بود که در زندگیام شناختم و با او به سفرهای متعددی رفتم و مجله «فرهنگ ایران زمین» را با همکاری یکدیگر منتشر کردیم.
وی افشار را انسان بینظیری دانست و ادامه داد: زندهیاد افشار انسان متکی به خود بود و کارهایی که انجام میداد همگی از روی ذوق شخصیاش شکل میگرفت. من همه کارهای علمی افشار را قبول دارم چراکه از سطح علمی بالایی برخوردار هستند.
خاطراتم با افشار را هرگز فراموش نمیکنم
این ایرانشناس با سابقه کشورمان که به همراه افشار به سفرهای زیادی رفته است، گفت: همه زندگی من که با او طی شد، سراسر خاطره است. ما 35 هزار کیلومتر را با یکدیگر در اروپا گشتیم و از همه مکانهایش دیدن کردیم. من خاطرات زیادی از افشار دارم که هرگز فراموش نمیشوند.
ستوده بیان کرد: افشار انسان متشخص و سرشناسی بود و کارهای عامالمنفعه زیادی را در بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار که متعلق به پدرش بود، انجام داده است. وی در طول زندگیاش کارهای مغایر طبیعت انسانی انجام نداد و انسانی مانند او کمتر پیدا میشود.
مهمترین آثار و تالیفات افشار
زندهیاد ایرج افشار آثار و تالیفات زیادی را از خود به یادگار گذاشته و آثار بسیاری به اهتمام و زیرنظر او انجام گرفته است که از مهمترین آثارش میتوان به پژوهشهای ایرانشناسی (ج 1و2)، چاپ اول، (1384)، دفتر تاریخ، چاپ اول، (1384)، فرهنگ ایران زمین، چاپ اول، (1384)، گلگشت در وطن (سفرنامچه) چاپ اول، تهران: اختران (1384)، نامههای تهران، چاپ سوم، (1385)، ریاض الفردوس خانی، چاپ اول، (1385)، یاد یار مهربان(مرزهای شرقی شعر پارسی از تاجیکان ورارودان تا هند، با مقدمه ایرج افشار) و فهرست دستنویسهای فارسی در کتابخانه ملی اتریش و آرشیو دولتی اتریش در وین اشاره کرد.
کتابشناسی ایرج افشار در سالی که گذشت
در ادامه این گزارش، کتابشناسی از آثار افشار که در بازه زمانی سال 93 منتشر شده در زیر آمده است. این آمار و اطلاعات بر اساس دادههای موسسه خانه کتاب تهیه شده است.
مقالات تقيزاده: تاريخ عربستان و قوم عرب
حسن تقيزاده ؛ بهاهتمام:ايرج افشار ؛ بهاهتمام:ميلاد عظيمي - توس - 426 صفحه - (در22جلد ) - جلد 15 - وزيري (گالينگور) - چاپ 1 سال 1393 - 2200 نسخه –
وقفنامه ربع رشيدي: الوقفيه الرشيديه بخط الواقف في بيان شرائط امور الوقف و المصارف
رشيدالدينفضلالله ؛ بهاهتمام:مجتبي مينوي ؛ بهاهتمام:ايرج افشار - سازمان اوقاف و امور خيريه، اسوه - 386 صفحه - رحلي (سلفون) - چاپ 1 سال 1393 - 1000 نسخه - 500000 ريال
پژوهشهاي ايرانشناسي نامواره دكتر محمود افشار: دربرگيرنده سي و شش مقاله
بهاهتمام:ايرج افشار ؛ بهاهتمام:كريم اصفهانيان - بنياد موقوفات دكتر محمود افشار - 678 صفحه - جلد 22 - وزيري (گالينگور) - چاپ 1 سال 1393 - 500 نسخه - 350000 ريال
تاريخ عالم آراي عباسي: شامل وقايع سلطنت شاه عباس از سال پانزدهم پادشاهي
اسكندر بيكتركمان ؛ بهاهتمام:ايرج افشار - اميركبير - 1238 صفحه - (در2جلد ) - جلد 2 - وزيري (گالينگور) - چاپ 5 سال 1393 - 500 نسخه
مقالات تقيزاده: نوشتههاي پژوهشي در قلمرو ايرانشناسي
سيدحسن تقيزاده ؛ مترجم:مرتضي ثاقبفر ؛ زيرنظر:ايرج افشار - توس - 220 صفحه - (در22جلد ) - جلد 5 - وزيري (گالينگور) - چاپ 1 سال 1393 - 2200 نسخه - 170000 ريال
مقالات تقيزاده: مدارك گاهشماري
سيدحسن تقيزاده ؛ بهاهتمام:ايرج افشار - توس - 744 صفحه - (در22جلد ) - جلد 11 - وزيري (گالينگور) - چاپ 1 سال 1393 - 2200 نسخه - 390000 ريال
مقالات تقيزاده: تعليم و تربيت
سيدحسن تقيزاده ؛ بهاهتمام:ايرج افشار ؛ بهاهتمام:ميلاد عظيمي - توس - 162 صفحه - (در22جلد ) - جلد 17 - وزيري (گالينگور) - چاپ 1 سال 1393 - 2200 نسخه - 150000 ريال
مقالات تقيزاده: نوشتههاي سياسي و سرگذشتي
سيدحسن تقيزاده ؛ مترجم:مرتضي ثاقبفر ؛ زيرنظر:ايرج افشار - توس - 332 صفحه - (در22جلد ) - جلد 4 - وزيري (گالينگور) - چاپ 1 سال 1393 - 2200 نسخه - 180000 ريال
|۱۱:۳۲,۱۳۹۵/۱/۲۲| بازدید : 34 بار
زنده یاد استاد دکتر منوچهر ستوده سالیانی دراز عمر بارور خویش را در راه پژوهش و آموزش دانشگاهی و کوششهای فرهنگی صرف کرد و با نشر تألیفات گرانسنگی چون از آستارا تا استارآباد (10 مجلد) و تصحیح متون فارسی معتبری چون حدودالعالم من المشرق الی المغرب، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات اثر محمد جوسی، احیاء الملوک تألیف شاه حسین سیستانی، سفرنامۀ رودبار تألیف محمدعلی خان رشوند، مهمان نامۀ بخارا اثر فضل الله روزبهان خنجی و نیز تصحیح چند متن خاص در تاریخ و جغرافیای مازندران و گیلان و متون و رساله های دیگر در شناسایی فرهنگ گذشته و غنای زبان فارسی گام های مؤثر برداشت.
آنچه در ادامه می آید سخنرانی استاد ایرج افشار دربارۀ این شخصیت و سپس سخنرانی دکتر منوچهر ستوده است که در مراسم نکوداشت ایشان در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایراد شد.
متن کامل این نوشته را اینجا بخوانید.
منبع: میراث مکتوب
|۱۲:۱۵,۱۳۹۵/۱/۲۲| بازدید : 63 بار
1مهر 1292ش تولد در محلۀ بازارچۀ سرچشمه تهران.
مهر1306 پایان تحصیلات ابتدایی در تهران .
1312 کتابدار کتابخانۀ دبیرستان البرز .
1312 پایان تحصیلات دبیرستانی .
1313 ورود به دانشسرای عالی .
1314-1316 تدریس در دبیرستان ملّی تمدن در رشتۀ زبان انگلیسی و ادبیات فارسی .
1314-1315 فراگیری فلسفه نزد استاد سید محمد مشکوﺓ و صرف و نحو عربی نزد استاد علی اکبر
شهابی .
1315 انتشار نخستین مقاله .
اسفند1316 ورود به خدمت نظام وظیفه .
1317 دریافت درجۀ کارشناسی در رشتۀ ادبیات فارسی از دانشسرای عالی .
اسفند1318 پایان خدمت نظام وظیفه .
1320 نخستین صعود به قلۀ دماوند .
1320 شروع کار فرهنگ نویسی لهجه ها در آن شهر .
آذر1320 ورود به خدمت وزارت فرهنگ با سمت دبیری، انتقال به بندر انزلی و سپس لاهیجان .
دی1321 تقدیر وزیر فرهنگاز تدریس او .
مهر1322 انتقال به تهران و دبیری در دبیرستانهای تهران .
اسفند1322 تقدیر مجدد از تدریس او .
شهریور1323 آغاز تدریس در دبیرستان شرف تهران .
شهریور1323 ممتحن امتحانات نهایی سال پنجم متوسطه .
1323 آغاز تحصیل دورۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران .
اردیبهشت1324 تقدیر دگربار وزیر فرهنگ از نحوۀ تدریس او .
آبان1324 ازدواج با فاطمه(شکوه اقدس)شمشیرگران .
1324-1337 تدریس زبان انگلیسی در دبیرستانهای تهران .
مهر1325 انتقال به دبیرستان البرز با سمت دبیری .
1325 دعوت به کار در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران با حمایت استاد محمد مشکوﺓ .
خرداد 1326 ممتحن دبیرستان البرز .
1327 آشنایی با ایرج افشار
اردیبهشت 1329 گذراندن رسالۀ دکتری .
شهریور1330 سفر به امریکا برای گذراندن دورۀ آموزشی .
شهریور1331 عضویت در مؤسسۀ انجمن ملی جغرافیایی .
1332 عضویت در انجمن ایرانشناسی به بنیادگذاری ابراهیم پورداوود .
1332 دریافت دو گواهینامه در رشتۀ تعلیم و تربیت کلاسهای متوسطه از دانشگاههای
آمریکا .
1332 انتشار فرهنگ گیلکی، نخستین کتاب .
دی 1334 فهرست نویسی کتابهای خطی مجموعۀ سید محمد مشکوﺓ در دانشگاه تهران .
مهر1335 تصویب صلاحیت تدریس در دانشگاه تهران در رشتۀ جغرافیای تاریخی اسلامی .
آبان1335 انتقال از وزارت فرهنگ به دانشگاه تهران .
آبان1336 سفر به انگلستان برای تکمیل معلومات در مدرسۀ السنۀ شرقی به مدت شش ماه .
مهر1337 انتقال به دانشکدۀ الهیات و تدریس رشتۀ جغرافیای تاریخی اسلامی .
آذر1341 ارتقا به درجۀ استادیاری در دانشگاه تهران .
اردیبهشت1354-1342 تدریس در مرکز تحقیق و مطالعۀ تمدن و فرهنگ ایران، وابسته به دانشگاه تهران، به مدت 12 سال .
1344-1345 3 سفر به گرگان همراه با محمد کاشفی برای مطالعه دربارۀ شهر استارباد .
اردیبهشت 1348 ارتقا به درجۀ دانشیاری دانشگاه تهران .
اسفند1348 انتقال به دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران و عضویت در گروه تاریخ این دانشکده .
1350 سفر با مسیح ذبیحی برای اتمام بررسی آثار و بناهای تاریخی شهر استارباد .
شهریور1351 حضور در ششمین کنگرۀ بین المللی تاریخ و هنر و باستانشناسی ایران در آکسفُرد
انگلستان .
بهمن1351 پذیرفتن مسئولیت ادارۀ مرکز تحقیق و مطالعۀ تمدن و فرهنگ ایران .
تیر1352 شرکت در کنگرۀ بین المللی شرق شناسان در پاریس .
تیر1352 سفر به آمریکا برای فرصت مطالعاتی .
آذر1352 شرکت در کنگرۀ بین المللی ابوریحان در پاکستان .
شهریور1353 شرکت در کنگرۀ تحقیقات ایرانی در اصفهان .
اسفند1353 شرکت در کنگرۀ بین المللی سندشناسی در کراچی و مولتان .
مهر1354 همکاری با انجمن تاریخ ایران، وابسته به فرهنگستان ادب و هنر .
اسفند1354 ارتقا به درجۀ استادی دانشگاه تهران .
1354-1381 شرکت در چندین کنگره های مهم ایرانشناسی، در داخل و خارج کشور و ایراد سخنرانی .
خرداد1355 دیدار از جشنوارۀ جهان اسلامی در لندن .
آذر1357 بازنشستگی از دانشگاه تهران .
1366-1367 9سفر با امیر هوشنگ ستوده و اصغر ژوله(اصغر بیچاره) به گرگان به منظور تکمیل بررسیهای پیشین.
شهریور1367 سفر به چین به منظور مطالعۀ زبان فارسی در تاشقرغان .
1371 سفر به آسیای میانه برای مطالعۀ آثار و بناهای تاریخی به مدت 80 روز .
1377 سخنرانی در همایش شهرنامه نویسان، در جمع استادان جغرافیای تاریخی، در خراسان .
1381 اهدای کتابخانۀ شخصی به مرکز دایرﺓ المعارف بزرگ اسلامی .
آذر1383 وقف باغ ده هکتاری در شمال به بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برای نشر کتابهای تاریخی و جغرافیایی .
مهر1383 نکوداشت ستوده در انجمن اهل قلم رامسر .
1384 برگزیدۀ چهره های ماندگار .
16/8/1384 عضو هیئت علمی مرکز دایرﺓ المعارف بزرگ اسلامی شدند.
اسفند1386 شرکت در همایش کاربرد سند در پژوهش تاریخ گیلان، دانشگاه آزاد لاهیجان .
1386-1392 تداوم مطالعات و تحقیقات، نگارش کتاب و مقاله در منزل در شمال ایران .
14تیر1392 نکوداشت ستوده در بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار(در صدمین سال تولد)
28تیر1392 نکوداشت ستوده در باغ نگارستان(در صدمین سال تولد)
|۱۲:۵۰,۱۳۹۵/۱/۲۳| بازدید : 39 بار
گزارش تصویری تشییع و خاکسپاری منوچهر ستوده
منوچهر ستوده منوچهر ستوده (زادهٔ ۲۸ تیر ۱۲۹۲ در تهران) ایرانشناس، جغرافیدان تاریخی، استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر برجستهٔ ایرانی بود. از او حدود ۶۰ جلد کتاب و نزدیک به ۳۰۰ مقاله بهجا مانده است. او نخستین ایرانی است که اولین فرهنگ گویشی را به چاپ رسانید. امروز در روستای سی سرا چالوس (محل زندگی زمستانیش)تشییع و بخاک سپرده شد.
|۱۲:۲۴,۱۳۹۵/۱/۲۳| بازدید : 41 بار
منوچهر ستوده از پدری مازندرانی و مادری تفرشی به دنیا آمد. مادرش را در همان جوانی از دست داد. بنابراین پدر منوچهر یعنی خلیل ستوده، در خانه بیشترین تأثیر را بر فرزند ارشدش گذاشته بود. خلیل ستوده معلّم بود ولی ذوق شاعری داشت و عادت داشت مطالب مهم را در دام قلم ثبت و ضبط کند. دستنوشتهها و اشعار خلیل ستوده، در یک مجلد در دست منوچهر ستوده بود. ناتل بلده نور زادگاه خلیل بود و به همین خاطر منوچهر متولد تهران، به زادگاه پدرش علاقه داشت.
منوچهر، دانشآموز و معلّم مدرسهای شد که روزگاری پدر، متولّی آن بود؛ مدرسۀ البرز. بعدها منوچهر ستوده با دختر خالۀ خود ازدواج میکند که او نیز معلم دبیرستان شاهدخت تهران بوده است. منوچهرخان برای معلّمی وارد لاهیجان میشود و مدّتی را در آنجا میگذراند. همۀ اینها، دست به دست هم میدهد تا ایشان به پژوهش در موضوع شمال ایران علاقهمند شود. آشنایی و رفاقت او با ایرج افشار در انتشار تحقیقاتش بسیار مؤثّر بود.
در مدرسۀ آمریکاییها درس خوانده بود، امّا هرگز آمریکایی نشد؛ گردش و گشتوگذار را هم میگفت که از آنان یاد گرفته؛ زمانی که پدرش از متولّیان دبیرستان البرز بود، منوچهر نوجوان چند باری با این مستشاران آمریکایی در گشت و گذارهای اطراف تهران حضور داشت. این نخستین پیمایشهای ایرانگردی و ایرانشناسیاش بود؛ بعدها به تنهایی و یا با دوستانش اطراف تهران را در مینوردید.
در یکی از همین سفرهای تک نفره، جفت سفرهای باقیماندۀ عمر خودش را پیدا کرد؛ یعنی ایرج افشار را. میگفت: از فراز درّهای میرفتم؛ دیدم جوانکی در گوشۀ کوهی تنها نشسته و چای دم کرده و مینوشد؛ از او خواستم تا کنارش چای بنوشم و گویا ایرج افشار با مهربانی پذیرایش بوده و همین، زمینهای شد تا آن دو، حدود شصت سال رفیق و شفیق و همسفر و همسفرۀ هم باشند. ستوده میگفت: یکی دو ماه از بهار گذشته، بدون هیچ طرح و برنامهای، ماشین را سوار میشدیم. پس از طی راه اصلی، بیراههای را میگرفتیم و میرفتیم و مشاهداتمان را ثبت میکردیم. این، کار هرسالۀ ما بود. طولانیترین سفری که داشتیم، سفر من و افشار با خودروی شخصی به اروپا بود. تمام اروپا را گشتیم و در تمام این مسیر، افشار، رانندگی میکرد. البته اروپا و آمریکا برای ستودۀ ایراندوست، جذّابیتی نداشته و درعوض دوربین را برداشته و از بیراهههای ایران تصویر میگرفته و برداشتهایش را ثبت می نموده.
میگفت: زمانی که نخستین کتابم را در مورد واژگان سمنانی نوشتم، روزی صادق هدایت که از بچهمحلهایمان بود، درب خانهمان را زد و به من بابت این کتاب تبریک گفت. امّا گویا استادی به او توصیه کرده بود به جای این پراکندهکاری، بهتر است هرکس در مورد سرزمین پدریاش بنویسد. منوچهر به اتّفاق ایرج افشار در ایجاد کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران گامهای بنیادینی برداشتند. منوچهر ابتدا جغرافیا خواند و در مدرسۀ زبان انگلیسی و تاریخ و جغرافیا درس میداد. سپس به ادبیات روی آورد و یکی از نخستین دانشآموختگان مقطع دکترای ادبیات شد. در این خصوص پیوسته از یک استاد مسلّم خود حرف میزد؛ بدیعالزمان فروزانفر. گویا فروزانفر بیشترین تأثیر ادبی را در او گذاشته بود. میگفت: سیمین دانشور هم در دورۀ دکتری ادبیات همکلاسش بود. او بیش از آنکه به ادبیات توجه کند به جغرافیا و جغرافیای تاریخی میپرداخت.
ادبیات در اواخر عمرش همدم تنهاییاش شد. میگفت: حافظ مرا آرام میکند و همۀ نیازهای درونیام را برآورده میکند. در این اواخر همیشه دیوان حافظی کنار دستش بود. ایرج میرزا را بزرگترین شاعر معاصر میدانست و با شاعر بزرگ شعر نو و همشهریاش نیما یوشیج میانۀ خوبی نداشت. ستوده هرگز روزنامه نمیخواند و به کلّی از رسانههای دیداری و شنیداری بهرهای نمیگرفت.
او در استناد به منابع از مکتب فکری محمدخان قزوینی تبعیت میکرد و در ابرازِ ندانستن هم شجاع بود. چیزی را که نمیدانست، میگفت: نمیدانم و پاسخ واهی به پرسشها نمیداد. بنابراین در مصاحبت با او با نمیدانمهای زیادی روبهرو میشدیم. بیست و دو سال در کنار تدریس در دانشگاه تهران، راهی شمال ایران میشد تا درخصوص میراث شمال ایران به تحقیقات میدانی بپردازد. حاصل این کوشش بیست و دو ساله، کتاب «از آستارا تا استرآباد» بود. او در بازنشر و تصحیح دستنوشتههای متون کهن در خصوص شمال ایران، کوششی بیهمتا کرد که حاصلش چند اثری سترک در تاریخ مازندران و گیلان و رویان و رستمدار بوده است. او با کمک ایرج افشار و دوستانش دست به انتشار مجلّۀ فرهنگ ایران زمین زد که حاصل تحقیقات درجۀ یک در زمینۀ ایرانشناسی است که به علّت سودمند بودن و داشتن مخاطبان خاص در دورههای مختلف، تاکنون سه بار تجدید چاپ شده است.
ستوده همیشه از تهران گریزان بود. در همان جوانی، با مشورت پیرمردی، ییلاقی را در جادۀ چالوس برای سکونت خود برگزید و در آن خلوت، ارزشمندترین آثار تاریخی و جغرافیایی را نوشت. این مکان یعنی کوشکک لورا بعدها میزبان دوستان دیگر او از جمله مرحوم ایرج افشار بود و این دو به دنبال آب و هوای مناسب و خلوت و گوشهنشینی، بیش از نیم قرن این ییلاق را مکانی امن برای اندیشیدن و نوشتن انتخاب کردند.
ستوده صاحب یکی از زمینهای ده هکتاری از هزار ده هکتاری شد که در ناحیه شمال در دورۀ پهلوی به اشخاص نخبه داده بودند. به هرحال او علاوه بر تدریس در دانشگاه و پژوهشهای پیگیرانه، به باغداری و زنبورداری نیز مشغول بود و تجارب ارزندهای در شناسایی انواع حشرات و انواع گیاهان بومی داشته است. آب مناسب، هوای مطلوب، و غذای سادۀ طبیعی که دائم به اعتدال سردی و گرمی آن توجّه میکرد، موجب عمر طولانی او شد. عسل، غذای اصلیاش بود و ورزش صبحگاهی همیشه و حتی پس از صدسالگیاش هم از زندگی او حذف نشد. ستوده بسیار زود میخوابید و بسیار زود هم بیدار میشد. او در سی سرای چالوس پیش از طلوع آفتاب کیلومترها راه را پیادهروی میکرد. در همین اواخر، علّت ناتوانی در پاهایش را در آن میدانست که زیادی از آنها کار کشیده است. یک بار که از میزان پیادهروی ابنبطوطه که با ایشان گفتوگو میکردیم، خود ایشان تخمین زده بود که برای تحقیقاتش بیش از شش هزار کیلومتر راه را پیاده پیموده است. در هیاهو زندگی نمیکرد و بر حال و سلامت خود تسلّط داشت. اغلب در مهمانیها غذایش را به همراه داشت. از غذای سرخکردنی گریزان بود و پایۀ تغذیۀ او بر پایۀ پختنیها بود. به پزشکیِ نوین اعتمادی نداشت و بیشتر، خود پزشک خودش بود. مرگ دیگران موجب حزن او نمیشد. ستوده «به فلک، بیاعتنا بود»؛ این یکی از نافذترین جملاتی است که مرحوم افشار در مورد او گفته است. بنا بود منوچهر ستوده دست کم صدو چهار سال عمر کند، این را مادر بزرگش بهش گفته بود، روزی که کودک بود مادر بزرگ صدایش میزند: منوچهر، منوچهر بیا انگشتت را روی دندان تازه نیش زده پدربزرگ صدو چهار ساله ات بگذار....منوچهر میگوید وقتی من انگشتم را گذاشتم مادر بزرگ در گوشم گفت: « و هم مثل پدر بزرگت صد و چهار سال عمر خواهی کرد»....شاید مادر بزرگ عمر دقیق پدر بزرگ را نمیدانست و یا روزگار نخواست، بیش از این به او مهلت دهد، منوچهری که خرافاتی نبود اما پس از مرگ افشار در این یکسال اخیر می گفت: «همیشه خواب افشار را می بینم و تا صبح مثل گذشته در سفریم». منوچهر هیچ نوشته خیالی نداری، همه نوشتههایش علمی و ملموس است. رمان نخوانده و ننوشته، تلویزیون نگاه نکرده، اخبار را به عمد نمی شنید، روزنامه نخواند اما خودش گزارش یک انقلاب و دو کودتا را مو به مو مینویسد.
بهار آمده منوچهر طبق روال هر سال میخواهد به سفر برود، به بیراههای ناشناخته .... و اینبار در این سفر بی بازگشت، به ایرج افشار می پیوندد.
روحش شاد و قرین رحمت الهی باد.
منبع: کتابخانه مجلس شورای اسلامی
|۱۳:۲۵,۱۳۹۵/۱/۲۴| بازدید : 19 بار
بهگمانم استاد زندهیاد منوچهر ستوده بهقدر وسعت خویش عمری نیکو کرد و از زندگی به تمام معنا لذت برد و مرگی زیبا و با عزتنفس داشت. اما مرگ او و آدمیانی چون او که اسوههای زندگی فرهنگی دوره ما هستند اسبابی است تا مروری هرچند کوتاه انجام دهیم بر قلههای بلندی که طی کردند و آثار درخشانی که آفریدند. آنچنانکه نگارنده از خلال صحبتها و گفتوگوهای ایشان در خاطر دارد که او در مدرسه آمریکایی البرز درس خواند و چون پدرش رئیس مدرسه ابتدایی بود؛ از ایشان پول نمیگرفتند اما از آنها کار میکشیدند و نکته جالب توجه اینکه او منشی و تلفنچی ساموئل جردن آمریکایی معروف بود که بنای یکی از فرهنگیترین و دورانسازترین مدارس را در ایران گذاشت؛ همویی که خیابان جردن به نامش است و متأسفانه و بیدلیل این خیابان را تغییرنام دادند درحالیکه خدمتی که این فرهنگی مرد عاشق فرهنگ ایران کرد بر کمتر کسی پوشیده بوده و هست.
مرحوم ستوده عاشق ادبیات بود و جالب اینکه چندینبار معلم و راهنمای او از او میخواهد که با این سواد و درس و استعداد بهتر است به سمت پزشکی برود؛ او نمیپذیرد و هربار که از او میخواست برود فکرهایش را بکند برگردد، او باز هم میگفت مرغ یکپا دارد و آن پا هم ادبیات است و البته که در کلاس درس نیز نزد فردی درس ادبیات گرفت که آرزوی بسیاری از بزرگان فرهنگ و هنر بود؛ بدیعالزمان فروزانفر. سالهای بعد که دکتر جردن به آمریکا رفت و مدرسه او نام البرز بر خود گرفت و ادارهاش به دست ایرانیانی چون مرحوم دکتر مجتهدی افتاد، استاد در مقام معلم زبان انگلیسی به این مدرسه بازگشت و بیش از ۱۳ سال به تدریس سرگرم شد. اما آنچه به آن شادروان صورت و صبغهای ویژه بخشید و به او تشخصی داد که امروزه از آن سخن میگوییم، عشقش به سفر به گوشهوکنار ایران فرهنگی بود. مرحوم ایرج افشار در جایی روایت کرد که در دوران جوانی از تهران تا اردبیل و سپس خلخال را پیاده رفته است. خود او نیز در نقل یکی از خاطراتش آورد که برای دیدن الموت از تهران تا آنجا را پای پیاده رفته بود. استاد باستانیپاریزی هم که ازجمله همسفران او بود، او را به شتری تشبیه کرده بود که عازم سفرهای طولانی و دورودراز بود.
وجه مهم این پیادهرویها و سفرها این بود که یکدم از نوشتن درباره آثار و افراد و فرهنگها تن نمیزد. این دیدارها به او بینشی داده بود که ورای آثار کتابخانهای به پدیدهها نگاه کند و همین خواندن، نوشتههایش را متفاوت جلوه داده است. حجم عظیمی از نوشتههایش درباره سفرهایی است که به اینسو و آنسو رفته است. از کتاب مهم و دورانسازش به نام «از آستارا تا استرآباد» تا آثاری که درباره کشورهایی چون تاجیکستان، ازبکستان و افغانستان و... نوشته است که در مجموعهای به نام ورارود و خوارزم منتشر شد. در همین کتاب توصیفاتی از برخی از ابنیههای فرهنگی میدهد و بهقدری به جزئیات توجه میکند که آدمی از دقت و ظرافت او و نگاه تیزبینش دچار شگفتی میشود.
از استاد شفیعیکدکنی نقل شده است که کسی را نمیتوان یافت که بخواهد درباره جغرافیای تاریخی و فرهنگی ایران کاوش کند و از بهرهگیری از تحقیقات و نوشتههای مرحوم ستوده بینیاز باشد.
او نخستین کسی بود که تحقیق و انتشار کتابی در زمینه فرهنگ گویشی را با کار روی گویش منطقه گیلان آغاز کرد؛ کتابی که خود میگوید در سال ۱۳۲۰ تألیف شد و ١٠سالی دربهدر دنبال ناشری بود که روی انتشار آن سرمایهگذاری کند. در این کتاب او تقریبا از هر فردی و پیشهای که در منطقه زیست میکرد، حضوری و به شکل میدانی پرسش کرد. اوج کار او کتاب نزدیک به چهار هزارصفحهای از آستارا تا استرآباد است که تقریبا یک جمله آن هم از منبعی دیگر نیامده است و تمامی آن حاصل دیدهها و مشاهدات و شنیدههای او در طی این مسیر طولانی است. این کتاب را نخستینبار انجمن آثار ملی منتشر کرد و سپس آقای حسینخانی انتشارات آگاه و ویراست نهایی آن را انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
خوشبختانه ایشان عقلانیت به خرج دادند و در زمان حیاتشان کتابخانه و اسناد و نوشتهها را به بنیاد دایرهالمعارف بزرگ اسلام اهدا کردند که در مکانی به نام ایشان نگهداری میشود. از این بابت باید بر آقای بجنوردی درود فرستاد که آنجا را به مکانی بزرگ برای نگهداری برخی از مهمترین دستنوشتههای بزرگان فرهنگ و تاریخ ایران تبدیل کردهاند. یادش گرامی باد که سروده بود:
زیبد که ستودهوار گویی
خون است دلم برای ایران
منبع: روزنامه شرق
|۱۲:۱۱,۱۳۹۵/۱/۲۲| بازدید : 84 بار
(معرفی60 عنوان کتاب در102 مجلد،( اعم از تألیف و تصحیح و ترجمه) در26000صفحه و278 عنوان مقاله و اشارات در 2046 صفحه و مجموعاً در28046 صفحه و48 عنوان رساله فوق لیسانس و دکتری به راهنمایی استاد منوچهر ستوده)
الف)کتاب های چاپ شده
کتیبه ها:
1.کتابه های حرم مطهّر حضرت معصومه علیه السلام و حظیره های اطراف آن(1375)، قم، کتابخانۀ آیت الله العظمی مرعشی نجفی .
تاریخ و جغرافیای تاریخی ایران:
2.آثار تاریخی ورارود و خوارزم(1384)، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار،3مجلد .
3.مهمان نامۀ بخارا(1341)، فضل الله خنجی؛ به اهتمام منوچهر ستوده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب .
4.احیاء الملوک(1344)، از شاه حسین بن غیاث الدین محمد، به اهتمام منوچهر ستوده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب .
5.قلاع اسماعیلیه در رشته کوههای البرز(1345)، تهران، دانشگاه تهران .
6.تاریخگیلانودیلمستان(1347)، ظهیرالدینبننصیرالدینمرعشی؛ با تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران .
7.تاریخ رویان(1348)، مولانا اولیاء الله آملی؛ تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران .
8.تاریخ گیلان(1349)، ملاعبدالفتاح فومنی گیلانی؛ تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران .
9.تاریخ مازندران(1352)، ملا شیخعلی گیلانی؛ تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران .
10.تاریخ خانی(1352)، علی بن شمس الدین بن حاجی حسین لاهیجی؛ به تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران .
11.تاریخ خاندان مرعشی مازندران(1356)، میرتیمور مرعشی، تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران .
12.تاریخ بدخشان(1367)، میرزا سنگ محمد بدخشی، تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، تهران، مؤسسۀ فرهنگی جهانگیری .
13.تاریخ بنادر و جزایر خلیج فارس(1367)، محمد ابراهیم کازرونی متخلص به نادری؛ تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، تهران، مؤسسۀ فرهنگی جهانگیری .
14.ظفرنامۀ خسروی(1377)، اسماعیل رحمت اف،تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده، تهران، دفتر نشر ميراث مکتوب .
15.تاریخ راقم سمرقندی(1380)، شریف راقم سمرقندی، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، موقوفات دکتر محمود افشار .
16.البرزکوه(1389)، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار .
17.نصف جهان فی تعریف الاصفهان(1340)، محمد مهدی بن محمدرضا الاصفهانی، تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، اصفهان، تائید؛ تهران، امیرکبیر .
18.از آستارا تا استارباد(1349-1380)، تهران، انجمن آثار ملی،10جلد (ج7 با همکاری مسیح ذبیحی) .
19.راهنمای قطغن و بدخشان(1367)، محمد نادر خان، تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، تهران، مؤسسۀ فرهنگی جهانگیری .
20.استوناوند،دژی که سه هزار و هشتصد سال از عمر آن می گذرد(1367)،گردآوری منوچهر ستوده؛ محمد مهریار؛ احمد کبیری، تهران، مؤسسۀ فرهنگی جهانگیری .
21.جغرافیای تاریخی شمیران(1371-1374)2جلد، تهران، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی .
22.مجمل رشوند(1376)، محمدعلی خان رشوند، تصحیح و تحقیق منوچهر ستوده؛ عنایت الله مجیدی، تهران، دفتر نشر میراث مکتوب .
23.نامنامۀ ایلات و عشایر و طوایف(1385)، منوچهر ستوده؛ خورشيد مؤمنی، تهران، مرکز دایرﺓ المعارف بزرگ اسلامی .
24.مجلۀ فرهنگ ایران زمین(1332-1391)، بنیادگذاران محمد تقی دانش پژوه، منوچهر ستوده،مقربی، زریاب خویی، ایرج افشار، تهران، انتشارات فرهنگ ایران زمین ،30مجلد (در شمارش صفحات قلمی دکتر ستوده، صفحات این عنوان مجله در محاسبه منظور نشد) .
25.جغرافیای اصفهان(1342)، میرزا حسین تحویلدار اصفهانی، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، دانشگاه تهران؛ دانشکده ادبيات، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي .
سفرنامه ها:
26.سفرنامۀ بنادر و جزایر خلیج فارس(1367)، تهران، مؤسسۀ فرهنگی جهانگیری .
27.روزنامۀ سفر گیلان/دستخط ناصر الدین شاه قاجار(1367)، تهران، مؤسسۀ فرهنگی جهانگیری .
28.ره آورد ستوده(یادداشتهای دکتر منوچهر ستودهاز 1311 تا پنجشنبه سوم اسفند1357ش). نسخۀ خطی این اثر به شمارۀ ثبت 453309 درکتابخانۀ مرکز دائرﺓ المعارف بزرگ اسلامی نگاهداری می شود. (1390)، به کوشش مصطفی نوری، تهران، کتابخانه و موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی .
اسناد و مدارک تاریخی:
29.اسناد پادُریان کرملی(1383)، ويراستاران منوچهر ستوده؛ ايرج افشار، تهران، دفتر نشر میراث مکتوب .
30.اسناد خاندان خلعتبری(1388)، قم، مجمع ذخائر اسلامي .
31.فهرست اسناد تاریخی مالفجانسیاهکل(1390)، به کوشش منوچهر ستوده، علی امیری، قم، مجمع ذخائر اسلامي .
32.فهرست اسناد تاریخی روستای چینیجان رودسر(1390)، به کوشش منوچهر ستوده، علی امیری، قم، مجمع ذخائر اسلامي.
33.اسناد گزارش های پراکنده حکام ولایات ایران(1391)، به کوشش منوچهر ستوده؛ علی امیری، تهران،کتابخانه و موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی .
جغرافیا:
34.هفت کشور(1353)، از مؤلفی نامعلوم، تصحیح منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران .
35.حدود العالم من المشرق الی المغرب(1340)، از مؤلفی نامعلوم، تصحیح منوچهر ستوده، تهران، دانشگاه تهران .
علوم:
(زمین شناسی و مواد معدنی)
36.گوهرنامه(1335)، محمدبن منصور، تصحیح منوچهر ستوده، تهران، (با شمارگان محدود چاپ شده و در جلد 4 مجلۀ فرهنگ ایران زمین، تهران1354، ص185تا302 باز چاپ شده است) .
37.عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات(1345)، محمد بن محمود طوسی؛ به اهتمام منوچهر ستوده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب .
کشاورزی:
38.آثار و احیاء(متن فارسی دربارۀ فن کشاورزی) (1368)، اثر رشید الدین فضل الله همدانی؛ به اهتمام منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل با همکاری دانشگاه تهران .
داروشناسی:
39.صیدنه(1358)، ابوریحان بیرونی؛ ترجمه ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، سازمان خدمات اجتماعي،دو جلد .
ادبیات فارسی:
40.چیستان(1386)، نویسنده امیربیک حبیبُف؛ برگردان دکتر منوچهر ستوده، فرشته مجیدی، تهران، طلایه .
41.دیوان امیر پازرواری(1384)، تصحیح و ترجمه]از مازندرانی به فارسی[منوچهر ستوده؛ محمد داودی درزی کلایی، تهران، رسانش .
کتابهای درسی:
42.فارسی برای انگلیسی زبانان(1340)، تهران، مرکز مطالعۀ تمدن و فرهنگ ایران وابسته به دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی .
43. فارسی برای انگلیسی زبانان (1344)، تهران، دانشگاه تهران .
زبانها و گویش های ایرانی:
44.فرهنگ گیلکی(1332)، تهران، نشريۀ انجمن ايرانشناسي .
45.فرهنگ کرمانی(1335)، تهران، مجلۀ فرهنگ ايران زمين .
46.فرهنگ بهدینان(1335)،گردآوری جمشید سروش سروشیان؛ به کوشش منوچهر ستوده، تهران، مجلۀ فرهنگ ایران زمین.
47.فرهنگ سمنانی-سرخه ای-لاسگردی- سنگسری- شهمیرزادی(1342)، تهران، دانشگاه تهران .
48.فرهنگ سمنانی.امثال و اصطلاحات و اشعار(1356)، تهران، وزارت فرهنگ و هنر، مرکز مردم شناسي ايران .
49.فرهنگ نائینی(1365)، تهران، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی .
50.زبان مردم طهران(1393) به سعی اسدالله کفافی. پایان نامه به راهنمایی منوچهر ستوده، تهران، کتاب رهنما، 592ص .
51. نامنامه ایلات و عشایر،(1393) منوچهر ستوده، خورشید مؤمنی، ج2، تهران، مرکز دائرﺓ المعارف بزرگ اسلامی .
ب)کتابهای آماده چاپ و تحت بررسی
|
52.جغرافیای تاریخی رودباركرج(بخش شهرستانک و لورا)، تهران، مرکز دایرﺓ المعارف بزرگ اسلامی،150ص . 53.مجموعه شعر: (اشعار مرحوم خلیل ستوده، پروین دولت آبادی و منوچهر ستوده) . 54.خط کوفی . 55.یاداداشتهای من، اشعار خلیل ستوده و دیگران، گردآوری منوچهر ستوده، عکسی، 204ص . 56.نقاشیهای یحیی دولتشاهی، به اهتمام منوچهر ستوده و علی امیری . 57.جُنگ در ساحل آمودریا . 58.نکاتی ناب از استادی دانا(پانصد نکته)، به کوشش محمد رضا توسلی، رشت، انتشارات بلور . به کوشش محمد رضا توسلی . 59.یادمانده های ستوده، به کوشش علی امیری . 60. فرهنگ کرمانی، چاپ دوم 61. مقالات دکتر ستوده. 62. نامه های دکتر ستوده. |
|۸:۵۳,۱۳۹۵/۱/۲۲| بازدید : 84 بار
منوچهر ستوده در 103 سالگی درگذشت
حمیدرضا محمدی: زبان قاصر است از ستایش دانشیمردی که نامش «ستوده» بود و خود ستوده در میان محققان و مصنفان. چنان منشأ خدمات و اثرات بود و عمر گرانسنگاش معطوف به شناخت فرهنگ ایران، که تا دهههایآینده، بسیاری از این سرچشمه، سیراب خواهند شد. «منوچهر ستوده» که ساعت 11 شب جمعه 20 فروردین، به سن 103 سالگی در بیمارستان طالقانی شهر چالوس دار فانی را وداع گفت، بیش از همه به کتاب «از آستارا تا استارباد» شناخته میشود؛ مجموعهای 10 جلدی که درست نیم قرن پیش، نگارش آن آغاز شد. آن هم نه به رسم مألوف، که «قدم» نیز همراه «قلم»ش شد و با پای پیاده، گیلان تا گلستان را پیمود تا سه سال بعد، انجمن آثار ملی، آن را به طبع رساند. او که نقشی غیرقابل انکار در دانش جغرافیای تاریخی ایران دارد، جز این، در تهرانشناسی هم دستی بر آتش داشت که «جغرافیای تاریخی شمیران» نتیجه آن است. بخش دیگر فعالیتهای او، مصروف و مشغول گویشها و فرهنگها است. عرصهای که او درباره فرهنگهای گیلکی، تهرانی، نائینی، کرمانی و سمنانی به کار پرداخت. البته ستوده از تصحیح متون کلاسیک نیز برکنار نماند و بر آثار مهمی چون «حدود العالم من المشرق الی المغرب» و «عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات» تحشیه نوشت. منوچهر ستوده که تا پیش از مرگ، به دور از پایتخت و در سلامتی روح و جسم زیست، 52 کتاب و 286 مقاله، از خود بر جای گذاشت. او «ایرانشناسی» را معنا و مفهومی دیگر بخشید.
ایرانشناس صحیح و شریف / سید عبدالله انوار- نسخهپژوه و فهرستنگار
منوچهر ستوده ـ که خدایش بیامرزاد ـ در کارهای جغرافیایی ایران، آثار عمیقی داشت. بدون شک، مجموعه مفصل «از آستارا تا استارباد»ش، مهمترین اثر اوست که با پای پیاده، از گیلان تا گرگان را درنوردید. او اگرچه درباره «شمیران» هم مجموعهای دو جلدی فراهم آورد، اما کار او تنها معطوف به تهران و شمیران و شمال ایران نبود، بلکه نواحی دیگر را هم دیده بود و میبینیم که درباره گویشهای مختلف چون سمنانی و کرمانی هم صاحب اثر و صاحب نظر بوده است. اگرچه عوارض جغرافیایی یا ابنیه تاریخی ممکن است در گذر زمان، دچار تغیر و تحول شوند، اما با این حال آثار ستوده، هنوز هم محل رجوع محققان و مصنفان است. من بیش از 50 سال پیش با ایشان آشنا شدم؛ آن زمان که در کتابخانه ملی، مسئولیت نسخ خطی برعهدهام بود و ستوده به آنجا، آمد و شد داشت. من در تمام عمر ایشان را ایرانشناسی اهل اخلاق و مبادی آداب یافتم. کسی که بواقع انسانی شریف و صحیح بود.
ماندگار در جغرافیا / پرویز کردوانی - جغرافیدان
زنده یاد منوچهر ستوده حدود 103 سال در این جهان زندگی کرد و این در حالی بود که خدمات بیشماری طی این سالها برای مردم کشورش داشت. از جمله نکاتی که در ارتباط با وی میتوان به آن اشاره کرد این است که او، هم در ارتباط با ادبیات و هم طبیعت مطالعات بسیاری انجام داد. ستوده بر خلاف بسیاری دیگر از همدورهایهای خود که در دانشکده ادبیات مشغول تدریس بودند و تنها به نوشتن اکتفا کرده بودند، به سراغ علم جغرافیای تاریخی هم آمده بود و در این شاخه از علم نیز پژوهشهای بسیاری انجام داد. آنچنان که در سال 1384 به عنوان دومین چهره ماندگار جغرافیای تاریخی انتخاب شد و در مراسمی از او تجلیل کردند. ستوده حتی این اواخر که به دلیل کهولت سن و بیماری از تب و تاب افتاده بود باز هم دانشجویان را از تجربیاتش بهرهمند میساخت. شاید ستوده دیگر در میان ما نباشد اما یاد و خاطر وی به دلیل خدمات ارزندهاش هیچ گاه از تاریخ این کشور پاک نمیشود. ای کاش قدر استادانی نظیر او را تا زنده هستند بدانیم و زمانی که چشم از دنیا فروبستند به سراغ آنان نرویم! باید یاد بگیریم به جای مرده پرستی قدر زندهها را بدانیم.
ایرانشناسِ بیجانشین / هوشنگ دولتآبادی - پزشک و از دوستان نزدیک منوچهر ستوده
باید «منوچهر ستوده» را باعث و بانی دانش جغرافیای تاریخی در ایران معاصر به حساب آورد. او که پژوهندهای سختگیر بود، حاصل کارش، باارزش و بینقص از آب درآمد. بیشتر جاهایی که از دیده گذرانده بود، راه نداشت و او، بیراههها را در پیش گرفته بود. یکی از آثار کمتر دیده شدهاش، «البرزکوه» بود. اینکه از یک نقطه مشخص در دامنه البرز، هر مسیری به کجا میرسد و در هر راهی، چه آثار و عوارضی وجود دارد، حاکی از تبحر و تخصص ایشان داشت. او و ایرج افشار، که یارِ غار هم - و البته یارِ کوه و دشت و دمن - بودند، همدیگر را در کوههای توچال یافته بودند و همین هم، عاملی شد برای همسفری با یکدیگر. هر سال دوبار، بعد از تعطیلات نوروز و شهریورماه، عزم سفر میکردند. محصول این سفرها، روشن شدن ندانستههایی در فرهنگ ایران بود که پس از انتشار، بر همگان عیان گشت. ستوده در زندگی - و البته سفر -، استقامت بسیاری داشت و برای دوستانش، چون کوه، مورد اتکا بود. روحیهای گرم داشت. ساده زیست و در پناه کوه و جنگل و به دور از شهر، گذران عمر میکرد. شاید همین مهم، سببساز عمر 103 سالهاش شد. حتی یک دقیقه از زندگیاش، به بیهودگی سپری نشد. حتی در سالهای اخیر که امکان رفتن و دیدن از او سلب شده بود، عکاسی از ابرها و یافتن ارتباطی میان آنها، تفریحش شده بود. او، ایرانشناسِ بیجانشینی بود که ایران به آثارش، بسیار مدیون است.
وجب به وجب به دنبال خاک وطن / علی دهباشی - مدیر مجله بخارا
ستوده آخرین بازمانده از نسل ایرانشناسانی بود که هرگز منابع مطالعاتی خود را انحصاراً به کتابخانهها محدود نمیکرد. آنچه از او از «فرهنگ گیلکی» که نخستین کتابش بود و با مقدمه استاد ابراهیم پورداوود در سلسه انتشارات ایران شناسی چاپ شد تا آخرین کتابش که «فرهنگ لهجههای تهرانی» و البته مجموعه 10 جلدی «از آستارا تا استارباد» بود، همه حاصل مطالعات عینی و تجربی خودش بود. یعنی آنچه را در بیش از 50 جلد از کتابهایش نوشته علاوه بر استناد به مکتوبات ایرانشناسان مشهور، بر اساس تجربیات خود بوده است. همچنین مرحوم منوچهر ستوده بیش از 80 سال پیش پی برد که مطالعات تاریخی جغرافیایی ما بسیار فقیر است. برگهای زرین آثار او برای هرکسی که بخواهد درمورد جغرافیای تاریخی مطالعه کند، یگانه منبع بهشمار میرود. تصور میکنم این ادعا گزافه نباشد که جایی در خاک ایران باقی باشد که او زیر پا نگذاشته باشد. وجب به وجب خاک وطن را با پای پیاده پیمود و یادداشت برداشت. از او هزاران فیش و برگه و یادداشت باقی مانده است و امیدوارم روزی به چاپ برسد. افزون بر این، در 60 سال دوستی با ایرج افشار، با هم ـ و حتی خانوادگی ـ زیستند. آنها نیز تمام سفرها را در داخل خاک ایران به طور مشترک پیاده و سواره با هم طی کردند و آثار مشترکی از خود به جا گذاشتند.
منبع: روزنامه ایران
|۹:۴,۱۳۹۵/۱/۲۱| بازدید : 133 بار
دبا: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، باز یکی از اعضاء دانشمند و یکی از محققان نامدار و مشاوران ارجمند خود، دانشی مرد برجسته، شادروان استاد منوچهر ستوده را از دست داد.
دانشمندی ایران پژوه که جامعۀ علمی ایران به وجود او بر خود می بالید، اکنون روی در نقاب خاک کشیده است.
مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی این ضایعۀ جبران ناپذیر را به عموم استادان و محققان و خاندان آن استاد بزرگ، مخصوصا اعضاء شورای عالی علمی و محققان مرکز تسلیت می گوید. خداوند روح آن شادروان را غریق رحمت گرداند.
برچسب ها :
|۱۲:۳۲,۱۳۹۵/۱/۲۲| بازدید : 171 بار
دبا: مقالۀ پیوست در اصل برای درج در دانشنامۀ ایران نوشته شده است. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی(مرکز پژوهشهای ایرانی و اسلامی)، ناشر دانشنامۀ ایران، به مناسبت در گذشت استاد منوچهر ستوده، این مقاله را پیش از درج در دانشنامه به حضور دوستداران آن استاد فقید تقدیم می دارد.
ستوده/ sotude / ، منوچهر (اول مهرماه1292ـ 20 فروردین1395)، پژوهشگر برجسته در حوزۀ مطالعات جغرافیای تاریخی ایرانزمین، به ویژه صفحات شمالی ایران، عضو شورای عالی علمی دائره المعارف بزرگ اسلامی، استاد دانشگاه و مولفی پراثر و پر سفر. از وی تا کنون 62 عنوان کتاب در 102 مجلد در 26000 صفحه و 278 مقاله و اشاره و نکته در 2031 صفحه، جمعاً28031 صفحه انتشار یافته است؛ نیز چند کتاب و مقالۀ دیگر از او زیر چاپ، در آستانۀ انتشار یا آماده برای انتشار است. استاد راهنمای 48 عنوان پایان نامۀ دکتری و کارشناسی ارشد بوده است( بر پایۀ برآوردهای فرشته و عنایت الله مجیدی).
منوچهر ستوده در« زندگی نامۀ خودنوشت» اش(نوری، ره آورد ستوده، 29ـ37)، و در چند گفت و گو که در نشریه های مختلف چاپ شده، به بخشهایی از زندگی خود اجمالاً اشاره کرده است. صورت این منابع در بخش «مآخذ» همین مقاله آمده است. در اینجا به شمه ای کوتاه از سرگذشت اواشاره می شود.
در محلۀ عودلاجان تهران در خانواده ای متوسط به دنیا آمد. خلیل ستوده(1262 ـ 1345ش)، پدرش، در تهران به دنیا آمده بود، اما اصالتاً از منطقۀ نور مازندران، و مادرش لیلی(1272ـ 1317ش) اصالتاً تفرشی بود. خلیل ستوده، آموزگار، مدیر مدرسه و اهل شعر و ادب بود و مدتها با پروین دولت آبادی، شاعر معروف، ابتدا مبادلۀ شعر و بعداً مجادله داشت(ستوده، «یادداشتهای من»، دستنوشت، بدون شمارۀ صفحه). منوچهر ستوده از کودکی و در محیط خانواده با ادب و فرهنگ آشنا . پیوندهای خانوادۀ پدری اش با مازندران و آمد و شد مازندرانیها به خانۀ پدری، موجب اصلی آشنایی او با منطقۀ مازندران بود.
تحصیلات ابتدایی را در 1306ش و تحصیلات متوسطه را در 1312ش در تهران به پایان برد. بر اثر تحصیل در کالج آمریکایی(بعداً: دبیرستان البرز) با زبان انگلیسی آشنا شد و همین آشنایی به او امکان داد از منابعی استفاده کند که بعدها بر روند مطالعاتی اش تاثیر گذاشت. در کنار تحصیل، در همان کالج کار هم می کرد. مدتی تلفنچی دکتر جردن، مدیر کالج البرز، بود. چند گاهی در کتابخانۀ آن کالج به کار مشغول و در آنجا با برگه نویسی و اصول یادداشت برداری، ادارۀ کتابخانه و منابع انگلیسی آشنا شد. در میان منابع انگلیسی به کتابی از فریا استارک در بارۀ الموت برخورد که توجه او را به خود جلب کرد. همین آشناییهای مقدماتی به مسیر بعدی مطالعاتی او شکل داد(ستوده، «زندگی نامه... »، 29ـ 31؛ خون است دلم برای ایران(سی دی فیلم سینمایی).
منوچهر ستوده پس از تجربه ای کوتاه مدت در عرصۀ سیاسی در سنین نوجوانی در عصر پهلوی اول، دیگر هیچ گاه به عرصۀ سیاست عملی وارد نشد، در عین آنکه مسائل سیاسی را از نظر دور نمی داشت. یادداشتهایی که در بارۀ رویدادهای 1320 و 1321 ش، از حملۀ نیروهای متفقین به ایران در شهریور 1320 با ذکر جزئیات نوشته است، و نیز یادداشتهایش از 5 دی 1357 تا 3 اسفند همان سال در بارۀ رویدادهای انقلاب ( نک: ره آورد ستوده، ص 210 به بعد)، همچنین واکنشهایتندی که پس از نخستین سفرهایش به صفحات ماوراء النهر و اوضاع نابسامان آن مناطق پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دیدارهای خصوصی با دوستان نشان می داد، و انتقادهای تلخی که با لحنی گزنده از نظام فروپاشیده می کرد، حکایت از آن دارد که ذهن او به مسائل سیاسی پیرامونش بی اعتنا نبوده است. او در سایر نوشته های منتشر شده اش از پرداختن به جنبه های سیاسی، آگاهانه و عامدانه پرهیز کرده است(مشاهده و اطلاع شخصی).
منوچهر ستوده در 1313ش تحصیل در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی را دردانشسرای عالی آغاز کرد. نفوذ بدیع الزمان فروزانفر، از استادان او در دانشسرا در این دوره و بعداً در دورۀ تحصیل دکتری، نیز تاثیرهای دکتر فاطمۀ سیاح، استاد ادبیات تطبیقی، بر او عمیق، و در انتخاب مسیر تحقیقات و فعالیت حرفه ای اش تاثیرگذار بود. او احتمالاً در همان سال، همراه چند تن از دوستانش، برای نخستین بار به الموت رفت. آنها پای پیاده از تهران راه افتادند و از مسیر سولقان و طالقان و کوره راههای کوهستانی به شرق الموت سرازیر شدند، مسیری اندکی متفاوت با مسیری که خانم فریا استارک پیاده پیموده و شرح سفر خود را در کتابش آورده بود. ستوده می گوید کتاب خانم استارک « نظرم را خیلی جلب کرد. دیدم زنی از لندن راه می افتد ببیند حسن صباح در اینجا چه کرده است، در حالی که بنده در تهرانم و از حسن صباح و قلعۀ الموت اطلاعی ندارم»(ستوده،« گفت و گو با... »،6). او با همین انگیزه بود که از منطقۀ الموت و قلعه های به جای مانده از دورۀ اسماعیلیان بازدید کرد و شرح مشاهداتش را به اختصار در نشریۀ تعلیم و تربیت انتشار داد(«استاد دکتر منوچهر ستوده ...»،4). این نوشته حاصل نخستین بررسی و مشاهدۀ مستقیم آثاری تاریخی و با توجه به منابعی بود که او در آن زمان با آنها آشنایی یا به آنها دسترسی داشت. ستوده بعدها در جست و جوی قلعه های اسماعیلیان بارها با پای پیاده از مسیرهای دشوارگذر کوهستانی به این منطقه سفر کرد(همان جا). او در جوانی یک بار هم پیاده از تهران به اردبیل و از آنجا از راه گردنۀ حیران به گیلان رفت (به نقل شفاهی از ایرج افشار).
ستوده پس از پایان یافتن دوره خدمت نظام وظیفه در1318ش به کارهای مختلفی دست زد، از جمله کار در شرکت راهسازی و کارهای کنتراتی(ستوده، « زندگی نامۀ خودنوشت»،32). چند گاهی هم مغازه ای در تهران باز کرد و به فروشندگی نوشت افزار مشغول شد، اما جنگ جهانی دوم و پیامدهای اقتصادی آن، کار و کسب اش را تعطیل کرد. به ناگزیر به آموزگاری روی آورد و مدتی در دبیرستانهای لاهیجان و بندر انزلی به تدریس زبان فارسی و انگلیسی و حتی درسهای دیگر پرداخت(ستوده،« گفت و گو با ...»،5). در کنار تدریس، به مطالعه در بارۀ برخی مباحث جغرافیایی و فرهنگ گیلان دست زد که بعدها، از 1322ش به بعد، نتیجۀ آنها را به صورت مقاله هایی در نشریه های مختلف انتشار داد( نک: صورت مقاله های او). آغاز کار یادداشت برداری فرهنگ گیلکی از همان دوره بود، اثری که پیش درآمد سلسله فرهنگهای او در بارۀ گویشها و لهجه های محلی ایران شد(نک: ادامۀ مقاله). فرهنگ گیلکی اگرچه ساختاری ساده دارد و ملاحظات فنی زبان شناختی در آن به کار نرفته است، اما در زمان خود اثری پیشگام و گشایندۀ فصلی تازه در تدوین فرهنگها و واژه نامه های گویشها و لهجه های ایرانی به شمار می رفت. گردآوری، تدوین و انتشار واژه های برخی نقاط ایران را به موازات حوزۀ اصلی مطالعاتش همچنان ادامه داد( نک: ادامۀ مقاله).
در 1323ش برای تحصیل در دورۀ دکتری ادبیات فارسی، از گیلان به تهران رفت و ضمن تدریس زبان فارسی و انگلیسی در چند دبیرستان این شهر به تحصیل در دانشگاه تهران ادامه داد و درسهایش را در 1324ش به پایان برد. او به پیشنهاد و به راهنمایی استادش بدیع الزمان فروزانفر، «قلاع اسماعیلیه در رشته کوههای البرز» را موضوع پایان نامۀ دکتریش قرار داد و به گفتۀ ستوده([پاسخ به...]) چون این موضوع به بررسیهای گسترده و مطالعات میدانی نیاز داشت، بیش از 4 سال طول کشید تا توانست از پایان نامه اش در 1329ش دفاع کند. نکتۀ در خور توجه در سیر مطالعات ستوده اینکه موضوع پایان نامۀ او آمیزه ای است از مباحث تاریخی، جغرافیایی، معماری، سیاسی، فلسفی ـ کلامی ـ عقیدتی و چند مبحث دیگر. در واقع برداشت استاد فروزانفر و همتایان او در آن دوره از «ادبیات»، به اندازه ای گسترده بود که این گونه مسائل، از جمله مباحث تاریخی و جغرافیایی، را در قلمرو خود جای می داد. افزون بر این، رشته ها هم در آن ایام آن قدر تخصصی نشده بود که مرزهای میان آنها به وضوح امروز باشد. ستوده که ادبیات فارسی خوانده بود و با تاریخ و جغرافیای ایران هم آشنایی داشت، با این پژوهش به قلمروی کشیده شد که عمده ترین تلاشهای دورۀ زندگی اش را در محدودۀ آن صرف کرد، قلمرو جغرافیای تاریخی ایرانزمین. پل میان ادبیات و جغرافیای تاریخی با همان پایان نامه ایجاد شد. افزون بر آن، مطالعات ستوده در این زمینه و در بیشتر آثارش فقط به منابع و اسناد کتابخانه ای محدود نماند، بلکه با مشاهدات مستقیم، بررسی در محل، مطابقت دادن اقوال و روایات تاریخی با آثار بر جای مانده، و نیز گفت و گو با افراد آشنا به نقاط و آگاهان محلی همراه شد. در واقع پژوهشهای تاریخی و جغرافیایی ستوده همواره با بررسیهای گستردۀ میدانی، و تا جایی که امکانات به وی اجازه می داده، همراه بوده است و امتیاز خاص آثار او را در زمینۀ جغرافیای تاریخی در همین ترکیب مطالعات اسنادی و مشاهدات مستقیم محلی باید دید.
ستوده در آبان 1324 با دختر خاله اش خانم شکوه اقدس شمشیرگران(ز 1304ش) ازدواج کرد(عقد نامه، تهران، دفترخانۀ 128). دیداری با دوست قدیمی اش محمد تقی دانش پژوه در 1327ش در کتابخانۀ دانشکدۀ حقوق و گفت و گویی میان آنها، انگیزه ای تازه برای مطالعه در بارۀ مازندران در وی برانگیخت ( ستوده، «زندگینامۀ ...»، 33). دانش پژوه، مازندرانی و به تاریخ کهن و زبان قدیم مازندران دلبستگیهای عمیق داشت. دوستی ستوده با ایرج افشار هم در همین سال آغاز شد و پیوندهای مودت عمیق و همراهی و همسفری آن دو تا مرگ ایرج افشار در 1389ش ادامه داشت.
ستوده در 1330ش برای نخستین بار به خارج از کشور رفت و به مدت 6 ماه در لندن به مطالعه و بازدید و استفاده از کتابخانه ها و دانشگاهها و پژوهشگاهها مشغول بود. پس از بازگشت به ایران،مدتی بعد به دعوت دولت آمریکا و همراه با 200 دبیر دبیرستان به آن کشور سفر کرد و دورۀ 3 ماهۀ شیوۀ آموزش و پرورش در دبیرستانها را گذراند( ستوده،« زندگی نامۀ ...»، 35). در 1335ش، با حمایت سید محمد مشکوه که ستودهمدتی نزد او به طور خصوصی فلسفۀ اسلامی خوانده بود، از وزارت فرهنگ به دانشگاه تهران منتقل، و به کار تمام وقت فهرستنویسی کتاب در کتابخانۀ دانشگاه ( نام بعدی این کتابخانه:کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران) مشغول شد. او در این سالها چند مقاله در مطبوعات مختلف انتشار داد(ستوده،«خاطراتی از تاسیس...»، 407ـ 412 و 408)، از جملۀ مقاله های او، که نخستین آنها در بارۀ الموت بود، از اینها می توان نام برد: «دولاب»( مجموعۀ ایرانشناسی، شم 1، تهران، 1325ش)؛ « قصران ری»، یادگار، سال5، شم 10، تهران، 1328ش؛ «البرز» (مهر، سال8، شم 6،تهران،1331ش)؛ «ترانه های گیلان»(فرهنگ ایران زمین، سال1، شم 1، تهران، 1331ش)؛ «امثال گیلکی»(همان، سال1، شم 4، تهران، 1334ش)؛ «امثال سمنانی» (همان، سال2، شم 1، تهران،1332ش)؛«قلعۀ نور»( یغما، سال9،شم 3 ، تهران،1334ش) و چند مقاله و نوشتۀ دیگر(نک: همین منابع).
فعالیت مطبوعاتی ستوده از 1332ش آغاز شد. او همراه با ایرج افشار، محمد تقی دانش پژوه، عباس زریاب خویی و مصطفی مقربی نشریۀ فرهنگ ایران زمین را بنیاد نهادند(افشار،«کارنامۀ بیست سال»،8). این نشریۀ کم سابقه که به قصد انتشار مقاله های پژوهشی در بارۀ ایران دایر شد، در غیاب ایرج افشار با نظارت ستوده و مصطفی مقربی منتشر می شد(همان جا). در نیمۀ دوم دهۀ 1330ش که همایون صنعتی زاده در پی سرویراستاری برای سرپرستی دایره المعارف فارسی بود، این مسئولیت را در دیداری با حضور سید حسن تقی زاده به ستوده پیشنهاد کرد. ستوده از بیم «بدقولی، تنبلی و سست رایی» همکارانِ احتمالی این مسئولیت را نپذیرفت(ستوده، «خراسان آن بود ...»،14)، مسئولیتی که غلامحسین مصاحب به عهده گرفت و بخشی از آن را به انجام رساند.
استاد فروزانفر در 1337ش، موجبات انتقال ستوده را از کتابخانۀ دانشگاه تهران به دانشکدۀ الهیات در همین دانشگاه، فراهم آورد و به پیشنهاد او تدریس مبحث جغرافیای تاریخی به عهدۀ وی سپرده شد (ستوده، «خاطراتی از تاسیس...»،412). این مبحث پیش از ستوده در دانشگاههای ایران تدریس نشده بود و سابقه و سنتی نداشت؛ همچنین تاریخ و جغرافیای تاریخی صفحات شمال ایران که ستوده سالها تدریس کرد. او پیشگام و لاجرم ناگزیر شد مباحث، رئوس مطالب و شیوۀ تدریس این درسها را خود تعیین کند. از مهرماه همان سال تدریس در دانشگاه را آغاز کرد که تا زمان بازنشستگی اش از دانشگاه در آذرماه 1357، در کشاکش انقلاب، ادامه داشت. ستوده از 1342 ش تدریس در مرکز تحقیق و مطالعۀ تمدن و فرهنگ ایران، وابسته به دانشگاه تهران، را آغاز کرد که تا 1354ش ادامه یافت. در1348ش، پس از در گذشت استاد فروزانفر، از دانشکدۀ الهیات به دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران منتقل، و عضو گروه تاریخ این دانشکده شد. در 1351ش مدیریت مرکز تحقیق و مطالعۀ تمدن و فرهنگ ایران را به وی سپردند. او در 1341، 1348 و 1354ش به ترتیب به مراتب استادیاری، دانشیاری و استادی دست یافت. در دورۀ پس از بازنشستگی نه تنها در فعالیتهای پژوهشی او فتوری رخ نداد، بلکه فراغت او از وظایف آموزشی بر دامنۀ تکاپوهای پژوهشی اش افزود.
منوچهر ستوده از جملۀ استادانی بود که به دانشجویان خارجی زبان فارسی و نیز کارکنان سفارتهای خارجی در ایران زبان فارسی آموختند. دانشگاه تهران برای این منظور دوره های شبانه برگزار می کرد. او پس از مدتی تدریس، در صدد تالیف زبان آموزی برای دانشجویان خارجی برآمد. فارسی برای انگلیسی زبانان( تهران، 1340 ـ 1344ش، 2ج) تالیف او، حاصل تجربۀ عملی وی در زبان آموزی به خارجیان است(نک: خود منابع).
ستوده پس از انقلاب که بازنشسته و فارغ از هرگونه مسئولیت بود، در قطعه زمینی نزدیک سلمانشهر به پرورش مرکبات و درختان میوه و زنبور داری روی آورد. این زمین را که بعدها وقف فعالیتهای فرهنگی کرد(نک: ادامۀ مقاله) از محل حق التالیف آثارش خریده و آباد کرده بود. او در فصل گرما به خانه ای ییلاقی در کوشکک لورا، از توابع گچسر، می رفت. زمین این خانه را در 1330ش خرید و دوستانش ایرج افشار و احمد اقتداری در 1335ش به او پیوستند و در آنجا با هم همسایه شدند. ستوده در اینجا هم به پرورش گیاهان و درختان پرداخت و در کنار باغداری، مطالعات، یادداشت برداری و نگارش کتاب و مقاله هایش ادامه داشت (به نقل شفاهی از عنایت الله مجیدی).
او در این سالها به رغم سالخوردگی، تا 10 ساعت در روز، گاهی هم بیشتر، به مطالعه و یادداشت برداری مشغول بود. دیدارها و گفت و گوهای علمی ـ فرهنگی اش با دوستان دیرین و شماری از دیدار کنندگانش برقرار بود. اگرچه پاهای او دیگر یارای سفر به مناطق کوهستانی و درنوردیدن قله ها و دره ها را نداشت، اما ذهن و حافظه اش همچنان فعال و اشتیاقش به یافتن و دانستن فروکش نکرده بود (اطلاع شخصی).
امتیاز پژوهشهای گستردۀ ستوده مرهون چند عامل است: تسلط او بر ماخذشناسی حوزۀ تحقیق اش و زبان و متون کهن فارسی، آشنایی او با زبانهای عربی و انگلیسی، آشنایی با قرائت خطوط قدیمی، مشاهده و بررسی مستقیم نقاط در دست مطالعه و دستیابی به اطلاعات دست اول، تصویر برداری، یادداشت نویسی دقیق و تفصیلی از دیده ها و شنیده ها، توان جسمانی او برای تحمل دشواریهای سفرهای فراوان و طولانی با پای پیاده و گذر از راههای صعب العبور، بازدید از نقاط دور افتادۀ کوهستانی، و نیز حشر و نشر دراز مدت او با دوستانی کتابشناس، ادیب، لغوی و آشنایان و بلدهای محلی. کتاب از آستارا تا استراباد(10 جلد، نک: ادامۀ مقاله)، از بهترین شاهدهای روش کار اوست: بررسی جامع منابع، اقوال، روایتها، همراه با بررسی و مشاهدات مستقیم.
منوچهر ستوده افزون بر جغرافیای تاریخی، دارای تالیفات بسیاری در زمینه های آثار تاریخی ایران فرهنگی، آداب و رسوم محلی، ادبیات، تاریخ، جغرافی و جغرافیای تاریخی، داروشناسی، زبان فارسی و زبانها و گویشهای محلی، سفرنامه، فرهنگنامه، کشاورزی، منابع درسی و چند زمینۀ دیگر است که البته ارزش علمی و پژوهشی آنها همتراز نیست. ستوده این آثارش را در زمانها و با تجربه های مختلف نوشته است. او مطالبی هم از انگلیسی و عربی به فارسی ترجمه کرده و گاهی هم شعرهایی از سر تفنن سروده است( سروده های او همراه با مجموعۀ شعرهای پدرش خلیل ستوده و پروین دولت آبادی گردآوری و تدوین شده است و احتمال دارد در یک مجلد انتشار بیابند، به نقل از نزدیکان ستوده).
نخستین کوشش پژوهشی ستوده، در زمینۀ گردآوری واژه ها و اصطلاحهای محلی بود. او در 1321ـ1322ش که در لاهیجان دبیر بود، واژه های گیلکی را گردآوری و در کتابی با عنوان فرهنگ گیلکی تدوین کرد. این فرهنگ حدود 8000 واژۀ گیلکی را در بر دارد و با آوانگاری واژه ها و اصطلاحهای گیلکی همراه است. ستوده واژه ها را از زبان مردم گیلک زبان اطرافش در دورۀ اقامت در گیلان یادداشت می کرد. در برابر شماری از مدخلهای این فرهنگ گاه توضیحهای نسبتاً مفصلی آمده که ارزش واژه نامه ای ندارد، اما ارزش مردم شناختی دارد و یادگار دوره ای است که ستوده تحت تاثیر بررسیها و دیدگاههای زمان خود، و به احتمال متاثر از نوشته های صادق هدایت در زمینۀ فرهنگ عامه بوده است. هیچ ناشری حاضر نشد این اثر را چاپ کند و سالها به صورت دستوشت باقی ماند(«مصاحبۀ مجلۀ ...»،166) تا اینکه سرانجام با مساعدت و مقدمۀ ابراهیم پور داود انتشار یافت( تهران، انجمن ایرانشناسی،1332ش).
ستوده پس از چند سال فتور در کار فرهنگنویسی، چند فرهنگ دیگر تدوین کرد: فرهنگ بهدینان(تهران، 1335ش)، شامل واژه های زرتشتیان کرمان و یزد که در چاپخانۀ دانشگاه تهران چاپ شده و از جهت آوانگاری، فنّی تر از فرهنگ پیش تنظیم شده است(نک: خود اثر)؛فرهنگ کرمانی (تهران، 1335ش) بیشتر همانند فرهنگ نخست است؛ فرهنگ سمنانی، سرخه ای، لاسگردی، سنگسری، شهمیرزادی(تهران،1342ش) شامل واژه هایی است که طی چند ماه از زبان مردم محلی در محل یادداشت برداری و تنظیم شده است. ستوده در این فرهنگ، واژه های سمنانی را پایه قرار داده و تفاوت آنها را با همان واژه ها در گویشهای آن منطقه ضبط کرده است. کار دیگر او در زمینۀ فرهنگ نگاری، تدوین فرهنگ نائینی( تهران، 1365ش) است. واژه های نائینی در این فرهنگ با آوانگاری به خط لاتینی و تعریفهای کوتاه همراه است(نک: خود منابع). ستوده در کنار مطالعات جغرافیای تاریخی و تاریخی، به گردآوری واژه های محلی و فرهنگ نگاری ادامه داد و آخرین اثر او در این زمینه « گویش مردم تهران» است که سالها در انتظار مجوز نشر بود .
بیشترین کوشش و جست و جوی ستوده، و در عین حال بزرگ ترین دستاورد پژوهشی او، در زمینۀ جغرافیای تاریخی و تاریخ صفحات شمال ایران است، به ویژه گیلان و مازندرانو برخی نواحی مجاور آنها که به لحاظ پیوستگیهای تاریخی و فرهنگی از آن دو ناحیه به سادگی تفکیک پذیر نیست. ستوده در یکی از گفت و گوهایش به نکته ای در بارۀ مطالعات جغرافیای تاریخی اشاره کرده که شیوۀ غالب کار اوست: «می خواستم تاریخ میر ظهیرالدین مرعشی را چاپ کنم[ تاریخ گیلان و دیلمستان، با تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، تهران، 1347ش] ... متوجه شدم... او از راهی کوهستانی از اشکور به طبرستان آمده و از درۀ هراز سر درآورده است. من وقتی دیدم چگونه یک مرد اهل قلم، راهی کوهستانی را با تمام سختیهای آن طی می کند، متوجه شدم که روش کار، پشت میز نشستن نیست و از این طریق هیچ مسئله ای را نمی توان حل کرد. با این دیدگاه برخاستم و به اشکور رفتم و از جایی که او شروع به حرکت کرده بود، آغاز کردم؛ همان مسیر او را پیمودم و چندین نقطۀ جغرافیایی را که او نام برده بود، یا اصلاً در کتابها خوانده نمی شد، یا[اسمها] نقطه نداشت و قابل قرائت نبود، دقیقاً مشخص کردم»(«استاد دکتر منوچهر ستوده...»،4). این شیوۀ کار او در عمدۀ آثار جغرافیای تاریخی اش، به ویژه در شاهکار مطالعاتش در همین زمینه، از آستارا تا استارآباد(تهران، 1349ـ1380ش، 10ج) و نیز در همۀ تاریخهای محلی گیلان و مازندران که به چاپ رسانده است، به چشم می خورد.
از آستارا تا استار آباد، اثر سترگ منوچهر ستوده، با پیشنهادی از سوی انجمن آثار ملی برای تدوین منبعی راهنما در زمینۀ آثار تاریخی ایران شکل گرفت. همکاران آن انجمن که با کارهای ستوده آشنا بودند، پیشنهاد کردند مشخصات بناهای تاریخی شمال ایران را گردآوری کند. ستوده در پی این پیشنهاد، به منطقۀ نور در شمال ایران سفر کرد و با انبوهی یادداشت، عکس، طرح، نقشه، و فقط در بارۀ آن منطقه، به تهران بازگشت و گزارش بررسی خود را به انجمن داد. در واقع انجمن از حجم مطالب در بارۀ شمال ایران تخمینی نداشت، اما دست ستوده را برای مطالعه در این باره باز گذاشت. ستوده با استفاده از امکانی که انجمن فراهم آورده بود، طرح بلند پروازانه ای ریخت که در آغاز از دیدگاه عده ای ناممکن یا غیر عملی می نمود، اما این طرح سرانجام عملی شد؛ البته نه با امکانات خاصی که انجمن در اختیارش قرار داده باشد، بلکه با عشق، همت، پشتکار، پیگیری و توان جسمانی خود او. ستوده بررسیهای اش را از مرز غربی گیلان، از آستارا آغاز کرد و صفحات گیلان و مازندران و بخشهایی را که اکنون در استان گلستان قرار گرفته است، تا اِستار آباد، مرز گرگان در استان گلستان، به مرور و طی سالها بررسی کرد. مرز شمالی منطقۀ در دست بررسی او دریای خزر است و مرز جنوبی، خط الراس سلسله کوههای البرز که گاه بخشهایی از پشت این سلسله کوهها را هم در بر می گیرد. او از این منطقۀ پهناور جزء به جزء بازدید کرد. رودهای مهم آن را از مصب تا سرچشمه های آنها با پای پیاده یا با مال دنبال کرد. هیچ جنبۀ مهمی از جغرافی و جغرافیای تاریخی شمال ایران را از نظر دور نداشت و در عین حال رویدادهای مهم تاریخی این پهنه و تاثیرهای آنها را در نظر گرفت. آنچه به عنوان بنای باستانی، تاریخی و قدیمی در منابع معرفی شده بود، تک به تک مستقیماً بررسی شد. بناهایی را که در منابع از آنها ذکری نشده بود، اما ستوده آنها را واجد ارزش تاریخی یا فرهنگی می دانست، برای نخستین بار بررسی و معرفی شد. کتیبه های بناها، نوشته های قدیمی روی گورسنگها و هر متن مکتوب یا منقوش در جایی که از هویتی تاریخی نشانی داشت، به کوشش او خوانده شد. مسیر لشکرکشیها را طی تاریخ در این منطقه دنبال و هر نقطه ای را که محل رویدادی تاریخی بود، یا در متون قدیم از آن نامی برده شده بود، شناسایی کرد. حاصل این کوشش بی مانند، که شماری از پژوهشگران از الگوی آن برای مطالعه در بارۀ نقاط دیگر ایران پیروی کرده اند، به صورت مجلدات از آستارا تا استار آباد به مرور در 10 جلد انتشار یافت. در این کتاب می توان اوج تلاشها، جست و جوها، رهیابیها و نوع روشهایی را یافت که پژوهشگری امروزی برای مطالعه در بارۀ جغرافیای تاریخی یک واحد جغرافیایی بهره مند از هویتی تاریخی و مشترک به کار بسته است. اگر ادعا شود که این کتاب سند هویت صفحات شمالی ایران و اثری کم مانند در قلمرو جغرافیای تاریخی است، سخن مبالغه آمیزی گفته نشده است(نک: خود کتاب).
منوچهر ستوده به موازات پیشبرد طرح گستردۀ« از آستارا تا استارآباد»، منابع تاریخی و جغرافیایی، و به ویژه منابع قدیمی دست اول در این باره را شناسایی و مستقیماً بررسی کرد. چندین اثر با تصحیح و تحشیۀ او در این زمینه انتشار یافت، از جمله: تاریخ گیلان و دیلمستان که پیشتر به آن اشاره شد و از مهمترین منابع تاریخی مربوط به آن صفحات است؛ تاریخ رویان ( تالیف سدۀ 8ق، از مولانا اولیاء الله آملی، تهران، 1348ش)که از منابع قدیمی و مهم تاریخ طبرستان به شمار می رود؛ تاریخ گیلان( در بارۀ وقایع923 تا 1038 ق، از ملا عبدالفتاح فومنی، تهران، 1349ش)، حاوی اصطلاحات فراوان محلی؛ تاریخ مازندران(تالیف1044ق، از ملا شیخعلی گیلانی، تهران، 1352ش) حاوی اطلاعات دست اول در بارۀ آن ناحیه در عصر صفوی؛ تاریخ خانی(تالیف 921-922ق، از علی بن شمس الدین لاهیجی، تهران، 1352ش) در بارۀ 40 سال رویدادهای گیلان از 880 تا 920ق که به دستور یکی از امیران کیائی گیلان نوشته شده است؛ تاریخ خاندان مرعشی مازندران( از میر تیمور مرعشی، تهران، 1356ش) شامل اطلاعاتی مهم در بارۀ سدۀ 9 تا 11ق(نک: خود کتابها). بیشتر این آثار از سوی بنیاد فرهنگ ایران و به سبب علاقۀ خاص استاد پرویز ناتل خانلری به مطالعات در بارۀ آن صفحات انتشاریافت. او دوست و همدورۀ دانشجویی ستوده و مدیر آن بنیاد بود ( ستوده، «گفت و گو با ...»، 6).
از آثار دیگر ستوده و مرتبط با مطالعات در بارۀ شمال ایران از این منابع می توان یاد کرد: قلاع اسماعیلیه ....که پیشتر به آن اشاره شد؛ استوناوند: دژی که سه هزار و ششصد سال از عمر آن می گذرد( گردآوری منوچهر ستوده؛ با همکاری محمد مهریار و احمد کبیری، تهران، 1367ش)که از جملۀ کوششهای مهم ستوده در قلمرو دژشناسی، دژپژوهی و بررسی پیشینه های دژنشینی در ایران است که ستوده در آن قلمرو از پیشگامان به شمار می آید؛ جغرافیای تاریخی شمیران(تهران، 1371ـ 1374ش، 2ج) از منابع منحصر به فرد و تفصیلی در بارۀ شمیران تاریخی؛ مجمل رشوند( از محمد علی خان رشوند، به تصحیح و تحقیق منوچهر ستوده و عنایت الله مجیدی، تهران،1376ش) حاوی انبوهی از اطلاعات محلی در بارۀ رویدادهای تاریخی منطقۀ رودبار الموت و نواحی اطراف از 1271تا 1276ق در دورۀ ناصرالدین شاه قاجار؛ اسناد خاندان خلعتبری( به کوشش منوچهر ستوده، قم، 1388ش) شامل 109 فقره سند و از سلسلۀ کوششهای ستوده در گسترۀ سندپژوهی و یافتن اسناد تاریخی مربوط به شمال ایران؛ البرز کوه (تهران، 1389ش) بخشی از این کتاب نوشتۀ ستوده و بخشی دیگر مقاله های پژوهشگران دیگر در بارۀ جغرافیا، طبیعت، راهها، آثار باستانی و تاریخی، هنر و صنایع البرز است؛ روزنامۀ سفر گیلان( دستخط ناصرالدین شاه قاجار، تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، تهران، 1367ش)؛ و کتاب کنز الاسرار مازندران( به کوشش برنهارد دارن، با همکاری میرزا محمد شفیع مازندرانی، سن پترزبورگ، 1277ق، تجدید چاپ با مقدمه ای از منوچهر ستوده، تهران، 1336ش). هر کدام از این آثار بخشی از اطلاعات مرتبط با مطالعات ستوده در زمینۀ شناخت شمال ایران را تکمیل کرده است(نک: خود این منابع).
جز اینها، چندین اثر به کوشش یا با تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده منتشر شده است، از جمله: گوهر نامه( از محمد بن منصور، تهران، 1335ش) در حوزۀ کانی شناسی؛ نصف جهان فی تعریف الاصفهان( از محمد مهدی اصفهانی، تالیف 1300ق، تهران، 1340ش) که در اصل برای تنظیم مرآه البلدان در دورۀ ناصری نوشته شده است؛ مهمان نامۀ بخارا یا سفرنامۀ بخارا (تالیف اوایل سدۀ 10ق، از فضل الله خنجی، تهران، 1341 ش)، اثری حامل اطلاعاتی کم مانند در بارۀ اوضاع و احوال اجتماعی ایران در دورۀ انتقال قدرت از آق قوینلو و قره قوینلو به صفویه؛ جغرافیای اصفهان: جغرافیای طبیعی و انسانی و آمار اصناف شهر( تالیف میرزا حسین تحویلدار اصفهانی، تهران، 1342ش) از آثار مهم و پراطلاع و حاوی اطلاعاتی کم مانند در بارۀ شهر اصفهان در عصر قاجار، جغرافیای طبیعی و انسانی و آمارهایی از اصناف آن شهر؛ احیاء الملوک: شامل تاریخ سیستان از ادوار باستانی تا سال هزار و بیست هشت قمری ( تالیف ملکشاه سیستانی، تهران، 1344ش) که بخشی از کتاب حاوی اطلاعات دست اول مولف است؛ عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات (تالیف محمد بن محمود بن احمد طوسی در سدۀ 6ق، تهران، 1345ش) در بارۀ جهان شناسی، همراه با برخی اطلاعات جغرافیایی، اما بیشتر شرح شگفتیها بر پایۀ افسانه های افواهی و به هر حال، اثری مهم از دیدگاه تاریخ باورهای عامه و مردم شناختی؛ هفت کشور یا صورالاقالیم (از مولفی ناشناس، تالیف 748ق، تهران، 1353ش) در بارۀ جغرافیا و شگفتیهای جهان؛ صیدنه (از ابوریحان بیرونی، ترجمۀ ابوبکر عثمان کاسانی، تهران، 1358ش) با همکاری ایرج افشار، در شناخت ادویۀ مفرده و مرکبه؛ حدود العالم من المشرق الی المغرب( از مولفی ناشناس، تالیف 372ق، تهران، 1362ش) در جغرافیای عمومی و از قدیمترین منابع فارسی در این زمینه؛ تاریخ بنادر و جزایر خلیج فارس(تالیف محمد ابراهیم کازرونی (تهران، 1367ش) در بر گیرندۀ اطلاعات دست اول و مشاهدات مستقیم؛ آثار و احیاء( از خواجه رشیدالدین فضل الله( تهران، 1368ش) با همکاری ایرج افشار، متن فارسی در زمینۀ فنون کشاورزی؛ دیوان امیر پازواری( تصحیح و ترجمۀ منوچهر ستوده با همکاری محمد داوری درزی کلاهی، تهران، 1384ش)، شعرهای مازندرانی با ترجمۀ فارسی.
از کوششهای منوچهر ستوده در زمینۀ گردآوری و انتشار اسناد و توجه او به سند پژوهی، به ویژه مرتبط با حوزه های مطالعاتی او، از این آثار می توان یاد کرد: اسناد پادریان کرملی، بازمانده از عصر شاه عباس صفوی(با همکاری ایرج افشار، تهران، 1383ش)مربوط به مسیحیان کرملی در دورۀ شاه عباس صفوی که برای تجارت و نیز تبلیغ مسیحیت به ایران آمده بودند، نیز حاوی اطلاعات مهمی در بارۀ کوششهای اروپائیان برای تغییر دادن مسیر راه ابریشم از قلمرو امپراتوری عثمانی؛اسناد خاندان خلعتبری (قم، 1388ش)، شامل 190 سند که عضوی از این خاندان در اختیار ستوده قرارداده و اسناد حاوی اطلاعاتی منحصر به فرد در بارۀ این خاندن متنفذ و زمیندار در تنکابن دورۀ قاجار است؛ فهرست اسناد تاریخی روستای مالفجان(از توابع سیاهکل)، با همکاری علی امیری( تهران،1390ش) مشتمل بر اسناد قدیمی خاندان امین دیوان حاکم لاهیجان ؛ اسناد گزارشهای پراکندۀ حکّام ولایات ایران(در دورۀ قاجاریه)، با همکاری علی امیری( تهران، 1391ش) شامل شماری نامۀ تاریخی تازه یاب از رجال عصر ناصری و مظفری.
از قلمرو مطالعاتی دیگر ستوده که باید یاد کرد، صفحات ماوراء النهر، یا به تاکید خود او، «ورارود» است. ستوده او از دیرباز به زبانها، گویشها و آثار باستانی، تاریخی و فرهنگی آن نواحی عشق می ورزید. پیش از فروپاشی اتحاد شوروی که سفر به آن نواحی و بررسیهای پژوهشی بدون اجازه های دو دولت ممکن نبود، یا به سختی امکانپذیر می شد، این عشق به سان اشتیاقی سرکوب شده در دل او پنهان مانده بود. به محض آنکه پس از فروپاشی امکان سفرهای آزادانه به آن نواحی، و نیز بخشهای فارسی زبان درمرز چین فراهم آمد، ستوده همّ و غم خود را صرف بازدید و مطالعه در بارۀ آن نواحی کرد. حاصل جست و جوهایش در این زمینه، و نیز مطالعات و یادداشتهای پیشین اش در ایران ، چندین اثر است (ستوده،« زندگی نامۀ ...»، 36). او حتی در ماههای آغازین پس از فروپاشی که جنگهای داخلی در آن نواحی در گرفته و منطقه بسیار نا امن و فاقد امکانات اولیه بود و خارجیان آنجا را ترک کرده بودند، به مدت 80 در آن نواحی به سر برد. در هر حال، آثار او در بارۀ آن منطقه از این قرار است: تاریخ بدخشان( از میرزا سنگ محمد بدخشی، تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده،تهران، 1367ش)؛ راهنمای قطغن و بدخشان(از محمد نادر خان، تهران،1367ش)؛ ظفرنامۀ خسروی( از مولفی ناشناخته، تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، تهران، 1377ش) در شرح فرمانروایی امیر بخارا و سمرقند از 1242تا 1277ق؛ تاریخ راقم( از میر سید شریف راقم سمرقندی، تصحیح و تحشیۀ منوچهر ستوده، تهران، 1380ش) مشتمل بر اطلاعات مربوط به وفیات مشاهیر و رویدادهای تاریخی از سدۀ 8 تا 11ق؛ چیستان( از امیر بیک حبیبف، ترجمه از روسی به فارسی با همکاری فرشتۀ مجیدی، تهران، 1384ش)، آثار تاریخی ورارود و خوارزم(تهران،1384ـ 1388ش، 3 جلد، مصور. ج1: سمرقند و بخارا؛ ج2: کش، ترمذ، بدخشان و چند نقطۀ دیگر؛ ج3: فرغانه، خجند و چند جای دیگر). ستوده در این اثر بی مانند در زبان فارسی، نه تنها به آثار باستانی وتاریخی که به محیط جغرافیایی و فرهنگی و گسترۀ زبان و ادب فارسی هم پرداخته است. بخشهایی از این اثر بر پایۀ مشاهدات مستقیم و بررسیهای محلی نوشته شده و حاوی اطلاعاتی دست اول هم هست(نک: خود منابع).
نامنامۀ ایلات و عشایر و طوایف ایران(تاریخی و فرهنگی)، با همکاری خورشید مومنی(تهران، 1385ش)، کتابی مرجع، شامل توضیحهایی کوتاه، همراه با ذکر منابع، حاصل یادداشتهای ستوده طی سالهاست. این فرهنگ بر پایۀ نامهای ایلات و طوایف به صورت الفبایی تنظیم شده است. ره آورد ستوده (یادداشتهای دکتر منوچهر ستوده ( به کوشش مصطفی نوری، تهران، 1390ش) حاوی بخشی از یادداشتهای او در بارۀ رویدادهای تاریخی و سیاسی ایران از دهۀ 1310ش تا 3 اسفند 1357 است. شرح بسیاری از سفرهای ستوده، به ویژه کوه پیماییها و پیاده رویهای طولانی او همراه با جزئیاتی که ارزش جغرافیایی و تاریخی دارد و از دیدگاه تاریخ تحول بعضی نواحی ایران درخور مطالعه است، در این کتاب آمده است. ستوده از اشاره به احوال شخصی خودش پرهیز داشت و از این رو در این یادداشتها هم، با اینکه در شمار نوشته های شخصی است، به ندرت اشاره ای دیده می شود.
همان گونه که از این آثار بر می آید، حوزه های موضوعی آنها متنوع است و هرکدام گوشه ای از علاقه های ستوده را نشان می دهد، اما گستردگی دایرۀ علاقه های او را از مقاله هایش بهتر می توان در یافت.
مقاله نویسی ستوده از 1315ش با مقاله ای در بارۀ قلعۀ الموت(تعلیم و تربیت، سال 6، ش6) آغاز شد و همچنان ادامه یافت. او در زمینه های مرتبط(جغرافیای تاریخی، تاریخ ایران، آثار باستانی و تاریخی، تاریخ محلی، فرهنگ عامۀ نواحی شمال ایران) مقاله می نوشت و در نشریه های مختلف انتشار می داد. کارهای پراکنده و موافق ذوق شخصی اش هم انجام می داد، از جمله مقاله های بسیاری که در بارۀ جانوران وحشی نوشت و در مجلۀ شکار و طبیعت انتشار داد، یا نقد و بررسیهای فراوانی که در بارۀ انواع کتابها در نشریه ها منتشر کرد. به مرور و به ویژه حدوداً از دهۀ 1340 ش، حوزه های موضوعی مقاله هایش متمرکزتر و مرتبط تر شد. با این حال، گویشها و لهجه های ایرانی و برخی مسائل زبان فارسی، بحثهای واژگانی، اصطلاحی و دستوری از زمینه هایی است که ذهنستوده را همواره به خود مشغول کرده بود. « سرگردانی را»(آینده،1362ش، سال 9، شم 3و4) شاید نخستین مطلب منتشر شده در بارۀ کاربرد نادرست و نا به جای «را»( نشانۀ مفعولی) در رسانه های همگانی ایران باشد. این مقاله حساسیّت زبانی و حساسیّت ستوده به زبان فارسی و واکنش او را به خوبی نشان می دهد. شمار زیادی از مقاله های او فقط حاصل پژوهشها و مطالعاتش نیست، بلکه بازتابی از حساسیت و دیدگاه او در بارۀ جنبه های مربوط به فرهنگ، هویت و پیشینۀ تاریخی ایران زمین است.
ستوده با نشریه های بسیاری همکاری داشت، اعم از آنچه در تهران یا در ولایات انتشار می یافت. به همین سبب برخی از مقاله های او در نشریه هایی چاپ می شد که از نظر شماری از خوانندگان آثارش دور می ماند. در مجموع از میان مقاله هایش آن دسته که به مسائل جزئی تر و گاه تخصصی تر جغرافیای تاریخی صفحات شمال ایران پرداخته است، در زمرۀ با ارزش ترین پژوهشها و تاملات و دقت ورزیهای او جای می گیرد. ستوده مقاله های تخصصی بسیاری هم برای دانشنامه ها نوشته و ترجمه کرده است، از جمله برای دانشنامۀ ایران و اسلام؛ دانشنامۀ ایرانیکا؛ دانشنامۀ جهان اسلام؛ و دائره المعارف بزرگ اسلامی.
3. ویژگیهای شخصی و شیوۀ کار
زیستن در طبیعت و همزیستی با آن، از بارزترین ویژگیهای منوچهر ستوده بود. او همواره از شهر و آداب زندگی شهری می گریخت و آرامش خود را در طبیعت زندۀ کوهسارها، روستاها، دشتها و بیابانها و نقاط دور افتاده باز می یافت. به گفتۀ هوشنگ دولت آبادی، از دوستان دیرین ستوده، « او به وقت و ساعت اعتقاد ندارد... کوچ سالیانۀ ایشان هم از چالوس به کوشکک و بالعکس فقط تابع طبیعت است. من یک بار از ایشان پرسیدم شما کی به کوشکک می روید؟ ایشان فرمودند هنوز در چالوس بخاری دلچسب است...عامل برگشتن ایشان از ییلاق به قشلاق، یعنی از کوشکک به چالوس هم ... شکفتن گلی است به نام «حسرت» که گلی ظریف و زرد رنگ است( دولت آبادی، 405).
ستوده از خوردن داروهای شیمیایی خودداری و تا جایی که امکان داشته از محصولات طبیعی استفاده می کرد؛ حتی به هنگام بیماری هم از کاربرد داروهای غیر گیاهی پرهیز داشت. به گفتۀ دولت آبادی،« ایشان به طب اعتقاد ندارند»(دولت آبادی، 403). ستوده سالها پیش با مشکلی جدی در زانوان و کمرش رو به رو شد، اما به پزشکان مراجعه نکرد و با گیاه گَزَنه و روشهای سنتی محلی خود را معالجه کرد( به نقل از خود او و دوستان اش). به هر حال، عده ای عمر طولانی و سلامت جسمانی او را حاصل زیستن بر وفق طبیعت می دانند.
احوال شخصی ستوده را ایرج افشار بهتر از دیگران شناخته است. این دو سالیان متمادی دوستانی همراه و در سفرهای دور و دراز و دشوار همسفر بوده اند. ایرج افشار می گوید طی 60 سال دوستی با ستوده چند ویژگی را بارزترین خصوصیات او دیده است: 1) بی اعتنایی به تجمل؛ 2) بیابانی بودن و طبیعت دوستی و علاقۀ ژرف به همۀ جنبه های طبیعت؛ 3) دلبستگی به آداب و رسوم ملی و محلی؛ 4) بی اعتنایی به فلک و به هر صاحب کبکبه و دبدبه؛ 5) تسلط بر نفس و اعصاب خود و به اعتدال و اندازه خوردن(افشار،«ستوده مرد سفر...»،314). افشار می گوید ستوده مرد سفر است، « دست کم یکصد هزار کیلومتر تنها من با او همقدم و همنشین بوده ام(همو، «دکتر منوچهر ستوده»، 83). جای خواب برای او مهم نیست، هرجا که بخواهد می خوابد و هرگاه گرسنه شود می خورد. او 50 سال است که به گوشۀ جنگلی نزدیک چالوس و به خانه ای در نقطه ای کوهستانی در منطقۀ گچسر پناه برده است و مرکبات کشت می دهد، زنبورداری می کند و آنچه وقت برای او می ماند، صرف خواندن و نوشتن می کند(همو، « ستوده مرد سفر...»،315 ).
عبدالرحمن عمادی، از دوستان دیرین ستوده، در بارۀ شیوۀ کار او می گوید: ستوده از هر هنرمند و صنعتگری که ارزشی در کار او بوده، در نوشته هایش یاد کرده است، «هیچ یک از مستشرقین چنین نکرده است»(عمادی، 398). حتی او از درختهای کهنسالی که مردم برای آنها حرمت قائلند، صورت برداری کرده و در نوشته هایش آورده است(همانجا).
« کاربرد عملی» از ویژگی هایی است که در همۀ فعالیتها و نوشته های ستوده دیده می شود. زبان ساده، بی تکلف، دقیق و به دور از ابهام نوشته های او هم وجه دیگری از نگرش عملی اوست، اگرچه تکرار، گاه اطناب و نیز دور شدن از انسجام در برخی آثارش دیده می شود. مقایسۀ مقدمه هایی که او بر تصحیحها و تحشیه هایش نوشته است، نشان می دهد که او به مراعات کردن ساختاری همانند در این نوشته ها قائل نبود. با اینکه دانش آموختۀ ادبیات بود و به فنون و صناعتهای ادبی تسلط داشت، اما برای انتقال مقصود همواره از زبان سادۀ کاربردی بی پیرایه استفاده می کرد.
منوچهر ستوده به مدت بیش از 60 سال در همایشها و نشستهای علمی، پژوهشی و فرهنگی بسیاری در کشور یا خارج از کشور، و البته کاملاً مرتبط با حوزه های مطالعاتی اش شرکت و در بیشتر آنها سخنرانی ایراد کرد ( برای مشخصات سخنرانیهای او، نک: کتابشناسی آثار او). ماهنامۀ پیام جنگل (لاهیجان، 1390ش) در بزرگداشت او، و چند ویژه نامه به مناسبت صدمین سالگرد زادروزش در تیرماه1392 انتشار یافته است، از جمله: ویژه نامه ای در هفته نامۀ خورشید(تیر 1392) ، «ستوده نامه»، ویژه نامه ای از سوی رادیو ساری(تیر 1392) و ویژه نامۀ مازندنومه (ساری، تیر 1392). در همان ماه طی مراسمی در تهران و مجالسی در نقاط دیگر، از مقام علمی او تجلیل، از سردیس وی در تهران پرده برداری و تمبر یادبودی نیز به نام او منتشر شده است. پژوهشهای ایرانشناسی، ج15 و 16(ستوده نامه)، ره آورده ستوده، سرو کهنسال ، « جشن نامۀ منوچهر ستوده»، فیلم مستد خون است دلم برای ایران(سی دی)، بخش ویژه ای در بارۀ او در مجلۀ بخارا(شم 93، خرداد ـ تیر 1392)، فصلنامۀ فرهنگ مردم،شمارۀ بهارـ تابستان 1392(ویژه نامۀ شمیران) از آثار دیگری است که به احترام تلاشهای پژوهشی و در بزرگداشت شخصیت و مقام علمی ـ فرهنگی او انتشار یافته اند ( برای مشخصات این آثار، نک: مآخذ پایانی این مقاله).
منوچهر ستوده در 1381 ش کتابخانۀ شخصی اش را شامل حدود2300 جلد کتاب، 170 عنوان نشریۀ ادواری، همراه با شماری عکس، نقشه، یادداشت و وسایل شخصی اتاق کارش به کتابخانۀ مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی اهدا کرد( بنا به آمار کتابخانۀ همین مرکز؛ نیز نک:« گزارشی از کتابخانۀ ...»، 230-231). مجموعۀ اهدایی او در کنار مجموعه های اهدایی ایرج افشار، صادق کیا و عبدالحسین زرین کوب در این مرکز نگاهداری می شود(نک:«وقف نامه...»، در: توسلی،232-233). او در همان سال باغ 10 هکتاری نزدیک سلمانشهر را وقف بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی کرد(ستوده،«گفت و گو با...»، 8؛ محقق داماد،419) تا از محل عایدات آن، آثار پژوهشی در زمینۀ تاریخ و جغرافیای ایران منتشر شود. از ستوده 2 پسر به نامهای مازیار و ماکان و 3 نوه باقی است. پسر دیگر او دکتر افشین در 1384ش در جوانی درگذشت. ستوده در حیات خود و در جمع کسانی که از نزدیک با او آشنایی دارند، به نمادی از دانش پژوهشی، خستگی ناپذیری، تن نسپردن به نومیدی و سرخوردگی، و تلاش تا جایی که جسم و جان یاری کند، تبدیل شد. سرانجام پس از یک قرن و 3 سال بر اثر عارضه ای ریوی در بیمارستانی در چالوس بستری شد، به اغما فرو رفت ودر 20 فروردین1395 درگذشت و در آرامستان سلمانشهر به خاک سپرده شد.
جز مآخذ یاد شده در متن و آثار انتشار یافتۀ او،
1/1) ستوده، منوچهر،[پاسخ کتبی و خصوصی به پرسشهای نویسندۀ این مقاله در بارۀ زندگی و فعالیتهای خود او]، شهریور 1392؛
2/1) [اطلاعات شفاهی] ایرج افشار وعنایت الله مجیدی، از همکاران منوچهر ستوده؛
3/1) اطلاعات شخصی نویسندۀ مقاله؛
«استاد دکتر منوچهر ستوده و پژوهشی چهل ساله در جغرافیای تاریخی»، کیهان فرهنگی، سال 3، شم 4، تهران، تیر1365؛ افشار، ایرج،«ستوده مرد سفر بی آرایه و پیرایه»، بخارا، شم 93، تهران، خرداد 1392؛ همو،«کارنامۀ بیست سال»، فرهنگ ایران زمین، چ2 (از جلد اول تا بیستم) ، تهران،1353ش؛ همو، «دکتر منوچهر ستوده»، آینۀ میراث، سال اول، شم2، تهران، پائیز 1377؛ پژوهشهای ایرانشناسی(ناموارۀ دکتر محمود افشار)، به کوشش ایرج افشار، با همکاری کریم اصفهانیان؛ محمد رسول دریاگشت، تهران،1384ش، ج15 و 16(ستوده نامه)؛ توسلی، محمد رضا، سرو کهنسال، رشت، 1392ش؛ « جشن نامۀ منوچهر ستوده»، در: بخارا، شم 94، تهران، خردادـ تیر 1392؛ دولت آبادی، هوشنگ،« دوست دیرینم منوچهر ستوده»، بخارا، شم 93، تهران، خرداد1392؛ ستوده، منوچهر، « خاطراتی از تاسیس کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران»، کلک، شم 85 ـ86، تهران،فروردین ـ تیر 1376؛ همو، «خراسان آن بود کز وی خور آسد»، خبرنامۀ مرکز خراسان شناسی، سال2، شم3، مشهد،بهمن ـ اسفند 1377؛ همو، «زندگینامۀ خودنوشت»، در: ره آورد ستوده، به کوشش مصطفی نوری، تهران، 1390ش؛ همو،« گفت و گو با دکتر منوچهر ستوده...»، پرسشها از: ناصر افشارفر، رشد آموزش تاریخ، سال9، شم1، تهران، پائیز 1386؛ «عقدنامه»ی منوچهر ستوده و همسرش، دفترخانۀ128، تهران 1324ش؛ عمادی، عبدالرحمن،«از آستارا تا استاراباد»، بخارا، شم 93، تهران، خرداد 1392؛«گزارشی از کتابخانۀ تخصصی دکتر منوچهر ستوده»، در: توسلی، محمد رضا، سرو کهنسال، تهران، 1392ش؛ محقق داماد، مصطفی،«یادداشت»، بخارا، شم 93، تهران، خرداد1392؛ «مصاحبۀ مجلۀ گیله وا با دکتر ستوده»، در: توسلی، محمد رضا، سرو کهنسال، تهران، 1392؛ میرهاشمی، سید جواد(مستند ساز)، خون است دلم برای ایران: نگاهی به زندگی دکتر منوچهر ستوده(سی دی)، تهران،1391ش.
|۸:۵۶,۱۳۹۵/۱/۲۲| بازدید : 109 بار
روانشاد دکتر منوچهر ستوده، از آن دست کسانی بود که خداوند عمر طولانی توأم با سلامتی به او عطا کرد که این از عنایات خداوند به محققان و مصنفان است. او که دل در گرو وطن داشت، در خانواده مرفهی زیسته بود که دارای تمکن مالی بود. در نتیجه با آسودگی، به دلمشغولیاش پرداخت، تمام عمر خود را در راه شناخت تاریخ و جغرافیای ایران صرف کرد. عموماً اهل تحقیق، در جایی مینشینند و براساس اسناد و مدارک کار میکنند اما ایشان جز آنکه اهل قلم بود، اهل پژوهشهای دقیق میدانی هم بود. خود برایم تعریف کرد که «تهران تا اردبیل را، از راه گیلان، پیاده رفتم و تمام اقوام و قبایل و روستاها و شهرها را از نظر گذراندم. شبها اگر نمیتوانستم در جنگل بمانم، به خانه مردم میرفتم». اتفاقی که همراه با دشواریهای بسیار بوده است. مقید به سنت بود؛ بیشتر عمر خود را در داخل گذرانده بود و کمتر در خارج. به زندگی سنتی هم اعتقاد داشت. درآخرین ملاقات که سوم فروردین امسال رخ داد، گفت که «در تمام عمر هیچ شامپویی به سر نزدم و فقط از صابون طبیعی استفاده کردم. به همین خاطر هم هیچ تار مویی از دست ندادم. در تمام عمر، لب به فست فود نزدم وغذایم تنها از طبیعت بود و تخم مرغ و ماست و شیر سالم خورد.» ایشان، تمام این سخنان را با حواس کامل میگفت که نشان از حافظه دقیق تا پایان عمر شریفش بود. جالب آنکه در همان دیدار، طبیبی که همراهم بود و ایشان را معاینه کرد، گفت که جز کمی ورم پای راست و دست، هیچ مشکلی ندارد. برای مراقبت بیشتر در بیمارستان بستری شد که البته دیگر، داروها، به سبب کهولت سن، بر ایشان اثر نداشت.
دکتر ستوده، به لحاظ شخصیت علمی، بیش از همه با «از آستارا تا استارباد» شناخته میشود و خود نیز، نتیجه عمرش را همین مجموعه میدانست. برایم جالب است که ایشان به قدری اقوام سرشناس ایران را میشناخت که نسب و تبار عموم خانوادههای سرشناس ایرانی را میشناخت و سوابقشان را بیان میکرد. هرچند خوشبختانه، بخشی از خاطرات ایشان در سالهای اخیر، به صورت صوتی، ثبت و ضبط شد که در آینده نزدیک منتشر میشود. ایشان حدود 40 سال قبل، 10 هکتار در جنوب کلارآباد در سلمانشهر مازندران را که باغ زیبای پدریاش بود با بهترین نهالهای کیوی، پرتقال و نارنگی مزین کرد و زمستانها در آنجا گذران عمر میکرد. حدود یک دهه قبل هم این باغ را در دفترخانه 25 تهران، به موقوفات دکتر محمود افشار یزدی ملحق کرد تا درآمدش، در مصارف مطالعات ایرانشناسی بهکار گرفته شود. او تابستانها، به همراه دوست دیرینش؛ ایرج افشار، دو خانه در کنار هم، در روستای کوشکک لورا در جاده چالوس، پس از گچسر، داشت و تابستانها، مقیم آنجا بود. این دو، سفرهای روستایی بسیاری باهم رفتند و بسیاری از قبرستانها و امامزادههای ایران را مورد بررسی قرار دادند. ستوده، جز پس از شنیدن خبر مرگ افشار، متأثر، متألم و دچار احساس تنهایی نشد. همین هم شد که دوری رفیق خود را بیش از 5 سال و یک ماه، تاب نیاورد.
این ایرانشناس برجسته، با وجود ظاهر صمیمیاش، بسیار جوانمرد بود. آنگاه که گفتم، برایتان کفن معطر به بارگاه حضرت اباعبدالله الحسین(ع) فراهم کردهایم، اشک از چشمانش جاری شد. آخرین کار ایشان، «خانواده خلعتبری در گیلان» است که بزودی در انتشارات بنیاد موقوفات افشار، منتشر خواهد شد.
منبع: روزنامه ایران
آسْتارا، شهری کوچک در ساحل غربی دریای خزر و در شمالیترین نقطۀ استان گیلان و آخرین نقطۀ مرزی ایران و شوروی، مرکز شهرستان آستارا (ه م) و تابع استان گیلان با 908‘25 نفر جمعیت (سرشماری 1356ش) و °48 و ´51 و ´´35 طول شرقی و °38 و ´26 و ´´25 عرض شمالی. این شهر از نظر جغرافیایی بر سر سه راه قرار گرفته است: راه جنوبی آن از کنار دریای خزر به بندر انزلی و راه شمالی آن از کنارۀ همین دریا به ارّان (ه م) که روسها آن را آذربایجان شوروی خواندهاند، کشیده شده است. راه غربی آن که از گردنۀ حیران میگذرد، به اردبیل میرسد. آستارا از شرق به دریای خزر، از شمال به آستارای شوروی، از غرب به شهرستان اردبیل و از جنوب به منطقۀ طالشنشین گرگانرود محدود است. رود آستارا که از کنار راه شوسۀ آستارا ـ اردبیل میگذرد، آستارای ایران را از آستارای شوروی جدا میسازد. آستارا در اراضی هموار ساحلی واقع است و سطح آن در حدود 28 متر از سطح دریای آزاد پایینتر است. فاصلۀ آن تا رشت، مرکز استان، 190 و تا تهران 540 کمـ است. زبان اصلی اهالی ترکی و احیاناً طالشی است.
سابقۀ تاریخی: قدیمترین مأخذی که در آن از آستارا یادی به میان آمده، کتاب حدودالعالم (تألیف 372ق/982م) است. در این کتاب، آستارا به شکل «استراب» ضبط گشته و جزو ناحیۀ گیلان دانسته شده است (ص 149). پس از آن، قدیمیترین مورّخی که از آستارا نام برده است، سیدظهیرالدین مرعشی است. وی 3 بار این محل را به نام «آستارا» (صص 283، 292، 296) و یکبار به نام «استاره» (ص 227) آورده است. بیشتر مؤلفان بعدی مانند علیبن شمسالدین بن حاجیحسین لاهیجی و عبدالفتاح فومنی و میرخواند، همه نام این شهر را به صورت «آستارا» آوردهاند. تنها در صریحالملک (که دربارۀ موقوفات مزار شیخ صفیالدین اردبیلی است)، این نام به شکلهای «اصطاراب» «اصطراب» (صص 136 الف و ب، 138 ب) و «استاره» دیده میشود که 2 صورت اول با شکل مذکور در حدودالعالم قرابت دارد.
از جهانگردان، کسانی از این شهر نام برده و آن را توصیف کردهاند. شاید وصف ابت1 رساتر از دیگران باشد. وی که در 1259ق/1843م از این محل میگذشته، نام این شهر را «دهنه کنار» ضبط کرده است. به نوشتۀ او دهکدۀ دهنه کنار در مصبّ رودخانه آستارا است، دارای 50 تا 60 خانوار جمعیت است و دکانهایی دارد که اجناس آن به خاج ایران حمل میشود (دانشنامۀ ایران و اسلام). آستارا به موجب عهدنامۀ گلستان که در 1228ق/1811م میان دولت ایران و روسیه منعقد شد به دو قسمت تقسیم گردید. قسمتی از این شهر که در شمال رودخانۀ آستاراست، به دولت روسیه واگذار گردید و رودخانۀ آستارا مرز میان دو کشور شناخته شد.
مآخذ: جهاد سازندگی، فرهنگ اجتماعی، استان گیلان، دهات و مزارع، تهران، 1363ش، صص و، 1-4؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، طهوری، 1362ش؛ سازمان برنامه و بودجۀ استان گیلان، آمارنامه، 1363ش، ص 16؛ ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران، انجمن آثار ملی، 1349ش،10/8-23؛ دانشنامۀ ایران و اسلام؛ دایرةالمعارف فارسی؛ صریحالملک، نسخۀ عکسی شماره 4498 کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران؛ فرهنگ جغرافیایی ایران، به کوشش حسینعلی رزمآرا، تهران، ادارۀ جغرافیایی ارتش، 1330ش؛ فرهنگ آبادیهای کشور، سرشماری آبان 1355ش، تهران، ج 8، استان گیلان؛ فومنی، عبدالفتاح، تاریخ گیلان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1349ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ گیلان و دیلمستان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1350ش.
میراث مکتوب- آینه میراث شماره 9، فصلنامه ویژه نقد کتاب، کتاب شناسی و اطلاع رسانی در حوزه متون، سال سوم، شماره 1 (پیاپی 9)، تابستان 79
فهرست مطالب آینه میراث شماره نهم
فهرست عربی مطالب
فهرست انگلیسی مطالب
یادداشت آینه
میراث ولایت: اکبر ایرانی/ 2
اقتراح
پاسخ به اقتراح: بهاءالدین خرمشاهی، محمد روشن، منوچهر دانش پژوه، عبدالحسین نوابی، نورالله کسایی، سیدمصطفی میرسلیم/ 3
مقاله
چگونگی ضبط عددهای ترتیبی دوم و سوم در تاریخ زبان فارسی: نجیب مایل هروی/ 18
هنجار تصحیح تن منطق الطیر، قسمت دوم: جویا جهانبخش/ 22
نقد و معرفی کتاب
محبوب القلوب، محبوب اندیشه مندان: فاطمه فنا/ 32
تذکرۀ خاوری: نادره جلالی/ 35
مکاشفات رضوی، وارسی یک کتاب: سعید هندی/ 39
نظری کوتاه بر دیوان عبدعلیشاه کاشانی: بهروز ایمانی/ 43
خرده گیری از کتاب تاریخ بخارا، خوقند و کاشغر: منوچهر ستوده/ 45
هر کسی کار خودش بار خودش: محمدعلی کوشا/ 50
روزنامۀ خاطرات ناصرالدین شاه در سفر سوم به فرنگستان: محمود طاهرآبادی/ 53
پولاد و پرنیان: نیم نگاهی به دو اثر کرامند شعر شیعی: گویا اصفهانی/ 56
چند نکته در باب تصحیح کتاب خریدة القصر: حسن انصار قمی/ 59
تحفة الازهار و زلال الانهار، کتابی ارزشمند در باب انساب علویان: حسن انصار قمی/ 61
برگی از متون
یادگارستان 2: جبریل شادان/ 64
در بیان «ممیزی» و «برآورد» و «بازدید» و غیره/ 65
شبستان نکات و گلستان لغات/ 66
یاد
احمد گلچین معانی، خداوند معانی: بهروز ایمانی/ 67
درخت جواهر به خزان نشست/ 82
در آستانۀ تحقیق و نشر
نزهت الاخبار، نخستین فارس نامه در دورۀ قاجار: سیدعلی آل داوود/ 84
جامع التواریخ منسوب رشیدی: محمد روشن/ 91
کشف الصنایع، دایرة المعارف صنعتی، هنری و فنون در قرن 13: فریبا افکاری/ 96
اشراق اللاهوت فی نقد شرح الیاقوت: علی اکبر ضیایی/ 99
تاریخ رشیدی: عباسقلی غفاری فرد/ 100
مرآة الحرمین: جمشید کیان فر/ 103
در جست و جوی نسخ خطی
دو اثر از ابن کمال پاشا: حبیب الله عظیمی/ 106
آشنایی با مصححان و محققان
سید أیمن فؤاد: ایرج افشار/ 108
دربارۀ تصحیح متون
میزگرد شیوه های احیای متون: محمد روشن، نجیب مایل هروی، جویا جهانبخش/ 110
برای تصحیح شاهنامه از شاهنامه یاری گرفتم، مصطفی جیحونی/ 116
مراکز علمی و فرهنگی
آشنایی با «انستیتو بوشنیاکی» در زوریخ: کاراخلیلوویچ نامیر/ 118
گزارش
کنفرانس بین المللی بوزجانی: غلامرضا جمشیدنژاد اول/ 120
اخبار/ 125
نامه
ميراث مكتوب - مراسم گرامیداشت یکصدمین زادروز استاد منوچهر ستوده، ایرانشناس و جغرافیدان پیشکسوت به همراه نمایشگاهی از عکس ها و آثار ایشان، روز چهارشنبه 12 تیر در ساختمان کانون گسترش زبان پارسی برگزار شد.
در این مراسم که به همت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی برگزار شد، با استقبال پرشوری از سوی اساتید مرکز بزرگ دایره المعارف اسلامی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مرکز پژوهشی میراث مکتوب و نیز علاقمندان علم و ادب و دوستداران استاد منوچهر ستوده روبرو شد.
در اين مراسم پس از تلاوت قرآن و پخش سرود جمهوری اسلامی ایران، نخست نمایش قسمتی از فیلم مستند «خون است دلم برای ایران» ساختۀ سید جواد میرهاشمی دربارۀ زندگی دکتر ستوده، پخش گردید. سپس سید مصطفی محقق داماد، رئیس شورای تولیت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، ضمن خوشامدگویی به حاضران دقایقی کوتاه سخن راند و گفت: «از این که آمدید و احترام گذاشتید به بنیادی که یک مخلص این خاک و آب برای حفظ و پایداری فرهنگ و ادب ایران زمین اختصاص داد، سپاسگزارم. این جلسه دربارۀ مردی بزرگ است که در آستانۀ صدمین سالش است. من اطمینان دارم که فرزندان این مرز و بوم از اوراق زرین زندگی نامۀ این بزرگوار، که هر ورق آن برای نسل آیندۀ ما دفتری برای درس گیری است، سرمشق خواهند گرفت. انشاالله که ما هم برای این سرزمین مأیوس نباشیم و در آینده چنین بزرگانی بیشتر داشته باشیم»
رئیس شورای تولیت همچنین با ذکر یادی از بانیان موقوفات، گفت: «در کشور ما بنیادهای وقف و خیریه زیاد است، اما به نظر من بنیادی با این ویژگی، که اکنون دعوتش را اجابت کردید، کم است. من انتظار دارم که خامۀ صاحب قلمان تراوش کند و این بنیاد الگویی برای کسانی که مکنت دارند و می خواهند ماندگار شوند، گردد. ماندگار شدن ما در سایۀ ماندگار شدن و بقای ایران است. باید کاری کرد که چنین بنیادهایی در درون کشور ما زیاد گردد.»
پس از محقق داماد، احمد اقتداری سخنران دیگر مراسم بود. او که از دوستان قدیمی و همراهان استاد ستوده در بسیاری از سفرها بوده است، گفت: «دوستان، یاران، همفکران و هم قدمان استاد ستوده، استدعا می کنم لحظه ای در خود فرود روید و بی ریب و ریا خدا را شکرگزاری کنید که دوست نازنین و مهربان ما، ستوده، صد ساله شده است و به مرحلۀ کمال و جمال فکری رسیده و از خوب و بد ایام روزگار ناپایدار به نسبت رَسته و در کنج عزلت و خلوصی عارفانه می اندیشد و می نویسد و لبخند شکر می زند. ستوده مرد قلم و اهل عمل است. هم آبادگر و گردشگر و کوهنورد و پرهمت است و هم اندیشمند و محقق و فرهنگ پژوه و بسیار دان در باب ادب و فرهنگ و تاریخ.»
اقتداری، در ادامۀ سخنش به بررسی آثار ستوده پرداخت و گفت: «منوچهر ستوده نخستین دانشمندی است که مهمان نامه بخارا نوشتۀ روزبهان خنجی را دریافت و به تصحیح و چاپ آن همت گماشت. ستوده در هشتاد سال پیش که هیچ کس جز مرحوم پورداود به فکر لغات لهجه های گوناگون ایران زمین نبود، لهجه های ساحل دریای مازندران را با نام فرهنگ گیلکی جمع آوری کرد. امید که ستودۀ صد ساله عمر نوح بیابد و همچنان استوار و پایدار و شادمان بخواند و بخندد و بنویسد به فضل و رحمت خداوندی که نامش دواء و ذکرش شفاست.»
هوشنگ دولت آبادی و احسان اشراقی دو تن دیگر از دوستان و همراهان قدیمی استاد بودند که هر یک از دوستی و خاطرات چندین سالۀ خود با او برای حاضران سخن گفتند. یکی به تجربه هایی که از برخود ایشان با بیماری به دست آورده بود حرف زد و دیگری به ذکر فعالیت های علمی استاد ستوده پرداخت.
عبدالرحمان عمادی، مهران، روشنی زعفرانلو، و سلیم نیساری دیگر دوستان استاد ستوده بودند که دقایقی در خصوص ویژگی ها و دوستی شان با استاد برای حاضران سخن راندند.
پس از اتمام سخن رانی ها، بیانیه بنیاد موقوفات از سوی ریاست شورای تولیت خوانده شد. در بخشی از این خطابه آمده است: «برای بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی مایۀ سرافرازی و شادمانی است که امروز مراسم گرامی داشت یک صدمین سال تولد دانشمند نامور، دکتر منوچهر ستوده را که عمر پربار خود را یکسره صرف تدریس، پژوهش، نگارش و تصحیح و تألیف متون فارسی، خصوصاً در حوزۀ جغرافیای تاریخی ایران و جهان اسلام و نیز تواریخ محلی ایران کرد و از این رهگذر، خدمات ارزشمندی به فرهنگ و ادب ایران اسلامی نموده است، در ساختمان کانون زبان فارسی، که یکی از انگیزه های احداث آن تجلیل و تکریم مقام علم و عالم است، برگزار می نماید...
با شادباش این روز خجسته به استاد عالی قدر جناب آقای دکتر منوچهر ستوده از درگاه حضرت احدیّت مسألت دارد که ایشان را همواره در کنف حمایت و عنایت خود از آلام و اسقام روزگار مصون و جامعۀ فرهنگی ایران را سال های سال از فیوضات علمی این وجود ذیجود بهره مند فرماید.»
بخش پایانی مراسم، سخنرانی دکتر ستوده بود که پیرامون اهمیت نگهداری و ماندگار کردن زبان فارسی چند دقیقه با حاضران سخن گفت. استاد ستوده با یادکرد نام استادش، فاطمه سیّاح، و با ذکر خاطره ای از دوران تحصیل خود، به انتقاد از افراد و مؤسساتی پرداخت که ناآگاهانه با ساختن واژه های جعلی و قوانین ناسازگار با زبان و قواعد فارسی سبب آسیب رسیدن به این زبان می شوند. ستوده گفت: «ادبیات ایران مانند کوه دماوند است و ادبیات سایر نقاط جهانْ تپه های اطراف آن. حفاظت این قلعه ادبی با ماست که در آن بنشیم و پاسداری از آن ادب کنیم. اما سیاست جهان خلاف میل ما قدم برمی دارد. ملا فیروز نامی را می سازد تا کتاب دروغین دساتیر را بسازد؛ ناظم الاطباء را می سازد تا کتاب فرنودسار را بسازد و واژه های جعلی را ثبت و ضبط کند؛ محمدحسین خلف تبریزی را به هند می برد تا واژه های جعلی را به کار گیرد.»
دکتر ستوده همچنین به انتقاد از فرهنگستان زبان و ادب فارسی پرداخت و گفت: «خود ما تیشه به دست گرفته و ریشۀ خود را می کَنیم. فرهنگستان دستور داده (ط) مؤلَف را به (ت) منقوط بدل کنیم. مؤسسه های انتشاراتی مشغول انجام این عمل هستند و غافلند از این که پدران ما برای (ت) منقوط اوستایی که با شدت زیاد تلفظ می شود (ط)، و برای (ت) منقوط بدون شدت (ت) را انتخاب کردند. ما اجازه نداریم بی علت و سببی (ط) را به (ت) بدل کنیم. بر ماست که چشم و گوش خود را باز کرده و از این مهلکه ها دوری کرده و با چنگ و دندان زبان فارسی را حفظ و به نسل بعد منتقل کنیم.»
اهداء لوح بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و تقسیم کیک تولد استاد ستوده پایان بخش مراسم صدمین سال روز تولد استاد ستوده بود.
هوشنگ دولت آبادی، محمد رضا شفیعی کدکنی، ژاله آموزگار، علی رواقی، علی اشرف صادقی، اکبر ایرانی، سید علی آل داود، و ... از ديگر حاضران این مراسم بودند.
میراث مکتوب - کتابخانۀ مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی از هنگام بنیاد، از حسن ظن و بزرگواری بسیاری از ناموران فرهنگ ایران برخوردار بوده و شماری از ایشان با اهدای کتابخانۀ ارزشمند شخصی و اسناد و مدارک موجود خویش،بر غنای این گنجینه افزوده اند؛ به ویژه که اهداءکنندگان ترجیح می داده اند اسناد و مدارک اهدائی ایشان تحت نظر و به اشراف هیئت علمی مرکز چاپ و منتشر شود تا جنبه ها و شیوه های علمی تا حد ممکن از هر حیث تأمین گردد.
اکنون پس از گذشت بیش از سی سال از بنیانگذاری این مرکز و کتابخانۀ آن،مایۀ کمال افتخار است که شمار کتابخانه های شخصی سپرده شده به کتابخانۀ این مرکز به 109 رسیده و مرکز دائرة المعارف کار استقرار و ترتیب و تنظیم بسیاری از کتابخانه های شخصی را در جاهای خاص برای استفادۀ پژوهشگران،با شرایطی که سپارندگان در نظر داشته و به مرکز اعلام کرده اند،به پایان رسانیده و کار دربارۀ کتابخانه و مجموعه های شخصی تازه سپرده شده در دست اقدام است.
از جمله مجموعه های بسیار ارزشمند اهداء شده،کتابخانه و اسناد دکتر منوچهر ستوده از استادان بنام ایران شناسی است که به ویژه از حیث اسناد و تصاویر و نقشه ها و نامه ها اهمیت خاص دارد و هریک می تواند پرتوی بر جنبه های گوناگون ایران شناسی بیفکند و استاد خود با توجه به میزان اهمیت این اسناد و نامه ها،در یادداشت مستقلی،بر نظارت مرکز بر چاپ و انتشار آنها تأکید کردند. این یادداشت که همراه دست نوشتۀ استاد، مقرون به سپاسگزاری از لطف ایشان در ادامه ملاحظه خواهد شد،نمونه ای است از میزان دلبستگی استاد ستوده به ادامۀ راه ایران شناسی که سالیان پربرکت زندگی خود را در راه آن صرف کرد.
جناب آقای سید کاظم موسوی بجنوردی حفظه الله تعالی
احتراماً اینجانب دکتر منوچهر ستوده استاد پیشین دانشگاه طهران پیرو بخشنامه مورخ 25 تیر 1382 کتابخانه و مجموعۀ یادداشتهای خطی و کتابهای چاپ نشده خود به مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، اینک مجدداً یادآوری و تأکید مینمایم موارد زیرصحیح بوده و دائرة المعارف می پذیرد که آنها را در اسرع وقت انجام دهد.
1. اختیار کلیه کتابهای خطی و یادداشتها و تصاویر و میکروفیلمها و امثال آن در اختیار دائرة المعارف است لیکن دائرة المعارف باید نسبت به تنظیم و تدوین و انتشار آنها اقدام عاجل نماید.
2. افرادی از مؤلفان جوان و محققان که برای تنظیم و تدوین و ویرایش یادداشتها و کتابهای خطی اینجانب [انتخاب] می شوند طبعاً با نظر دائرة المعارف خواهد بود لیکن بهتر است نظر اینجانب را نیز در مورد آنان جویا شوید.
سوم – بهر حال نظر قطعی اینجانب این است که این آثار تحت نظر دائرة المعارف چاپ شود و حق التألیف اینجانب با توافق طرفین به اینجانب پرداخت شود، ضمنا سهم تدوین گر در نظر گرفته شود.
چهارم- چون اینجانب در طی این چند سال اخیر برخی یادداشتها به افراد مختلف داده ام در اینجا تصریح میکنم که مالکیت و اختیار این یادداشتها به دائرة المعارف متعلق میباشد و افراد سابق در صورت تمایل باید تحت نظر دائرة المعارف انجام دهد و بهر حال یادداشتهای سابق خطاب بهر کس کان لم یکن میگردد.
این یادداشت در تاریخ هشتم مرداد 1391 تنظیم گردید و با امضای آن نوشته های دیگر فاقد اعتبار است.
منوچهر ستوده
ميراث مكتوب - جشن یکصدمین سالگرد تولد منوچهر ستوده ایرانشناس و جغرافیدان پیشکسوت و چهره ماندگار کشور 12 تیر ماه 1392 در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی برگزار میشود.
در اين مراسم از کتاب «سرو کهنسال» که مجموعه مقالات استاد منوچهر ستوده است، همین روزها از سوی انتشارات بلور و به مناسبت صدمین سالگرد وی منتشر شود.
همچنین به مناسبت این روز، تارنمای اینترنتی استاد ستوده به نشانی www.Drsotoudeh.com افتتاح میشود. عناوین تمام کتابها و مقالات وی، شناسنامه کتابها و زندگینامه استاد از جمله اطلاعاتی است که در این سایت در دسترس همگان است.
منوچهر ستوده پس از صد سال تلاش هنوز دست از تلاش و کار نکشیده است و هنوز مشغول به تحقیق و جستجو و نوشتن است. او از ابتدای تاسیس مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی همکاری خود را با آن مرکز آغاز و تاکنون ادامه داده است. اهدای کتابخانه شخصی استاد به مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی از نتایج این همکاری بوده است.
تاکنون 62 جلد کتاب و 286 مقاله از جمله 10 جلد کتاب «از آستارا تا استارآباد» که توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی منتشر شده از استاد ستوده به یادگار مانده است. اخیراً نیز سالشمار سرگذشت وی و فهرستی از آثارش نیز به کوشش عنایتالله مجیدی در جلد پانزدهم پژوهشهای ایرانشناسی (نامواره دکتر محمود افشار) منتشر شد که معرف تألیفات، تصحیحات و مقالات اوست.
پانزدهمین و شانزدهمین مجموعه «پژوهشهای ایرانشناسی» به مناسبت کوششهای علمی دکتر منوچهر ستوده به نام وی، «ستوده نامه» نام گرفته است.
ميراث مكتوب - جشن نامه دکتر منوچهر ستوده به مناسبت فرا رسیدن یکصدمین سال ولادت این دانشمند، ایرانشناس، پژوهشگر، شاعر، نویسنده ، استاد دانشگاه تهران، استاد جغرافیای تاریخی با عنوان سرو کهنسال (شرح یکصد سال تلاش دکتر منوچهر ستوده) تدوین شد.
در این اثر مقالات و اشعار گوناگونی در مورد زندگی و خاطرات و سفرهای دکتر منوچهر ستوده درج شده است . در این کتاب آثاری از استاد زنده یاد ابراهیم پورداوود، استاد ایرج افشار، استاد دکتر محمد دبیر سیاقی، دکتر ابراهیم باستانی پاریزی، دکترمحمد جعفر یاحقی، استاد عنایت الله مجیدی، استاد عبدالرحمن عمادی، استاد فریدون نوزاد، استاد مصطفی فرضپور ماچیانی، دکتر ابراهیم شکری – دکتر ولی جهانی، دکتر علی عبدلی، دکتر علی رفیعی، دکتر افشین پرتو، مومن منفرد، آذر جاودان، هوشنگ عباسی، محسن آریاپاد منتشر شده است .
در این جشن نامه با نظر استاد دکتر منوچهر ستوده چند قطعه، مقاله و مقدمه از ایشان به چاپ رسیده که بخشی از ابعاد فعالیت ایشان را نشان میدهد . از جمله استاد دکتر یاحقی در مقاله ای با عنوان «سخن های ستوده» خاطرات مشروحی را پیرامون دکتر منوچهر ستوده درج کرده است.
استاد فریدون نوزاد از مفاخر و شعرا گیلان در نوشته خود از خاطرات خود و دوستی با دکتر ستوده که از سال 1332 سروع شده، از ارادت دیرینه گیلانیان به دکتر ستوده سخن گفته است . دکتر ولی جهانی رئیس باستان شناسی گیلان در مقاله مبسوطی کشفیات باستان شناسی گیلان را که مربوط به منطقه از آستارا تا هوسم (رودسر) را که بعد از پژوهشهای دکتر منوچهر ستوده انجام شده را به رشته تحریر در آورده است . استاد عنایت الله مجیدی از اعضای دائرة المعارف بزرگ اسلامی در نوشته 35 صفحه ای خود کل کتب و تحقیقات و پژوهش های دکتر ستوده را از ابتدا تا پایان به درج کرده است.
استاد دکتر سید محمد دبیر سیاقی یار دیرینه دکتر ستوده دو شعری را که در پکن سروده اند برای چاپ ارائه نمودند . شعرای گیلانی دکتر ابراهیم شکری و استاد محسن آریاپاد و آذر جاودان در توصیف دکتر منوچهر ستوده اشعاری سروده اند.
در بخشی از کتاب سرو کهنسال مجموعه ای از اشعار سروده دکتر منوچهر ستوده و چندین مقاله از ایشان به چاپ رسیده است.
کتاب سرو کهنسال با 352 صفحه و تصاویر متعدد در قطع وزیری و جلد گالینکور توسط انتشارات بلور تدوین و منتشر شده است و در روز 28 تیر (روز ولادت دکتر منوچهر ستوده) رونمایی خواهد شد.
ميراث مكتوب - مراسم نکوداشت مقام علمی دکتر منوچهر ستوده با حمایت علمی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، عصر روز گذشته و با حضور استادان و پیشکسوتان حوزه های تاریخ، فرهنگ و ادبیات، و جمع کثیری از دانشجویان علاقه مند در تالار فردوسی دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد.
در این مراسم، اساتید پیشکسوتی مانند دکتر مظاهر مصفا، دکتر امیربانو کریمی، دکتر شیرین بیانی، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، دکتر محمد علی اسلامی ندوشن و جلیل تجلیل حضور داشتند.
تاریخ و جغرافیا خواهر و برادری دوقلو هستند
نخستین سخنران این مراسم دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، استاد رشتۀ تاریخ دانشگاه تهران، بود که سخنش را با نقل بیتی از حکیم ملا هادی سبزواری آغاز کرد و گفت: «ملاهادی سبزواری می گوید: نه در اختر حرکت بود و نه در چرخ سکون/ گر نبودی به زمین خاک نشینانی چند». من این شعر را برای دانشجویانی خواندم که چند ماهی است این طرف و آن طرف می جنبند تا برای دکتر ستوده مجلس تجلیلی بر پا کنند. این همت خیلی ارزش دارد و این دانشجویان همان خاک نشینانی هستند که حکیم سبزواری می گوید. روزی هر یک از این دانشجویان از بزرگان خواهند شد و نتیجۀ این احترامی را که برای استاد و معلم و مقام علم قائل هستند، خواهند دید.
باستانی پاریزی اضافه کرد: دکتر ستوده در دانشکدۀ ادبیات جغرافیایی تاریخی درس می داد. واقعیت این است که تاریخ و جغرافیا خواهر و برادری دوقلو هستند و بسیار به هم پیوستگی دارند. برخی معتقدند حوادث تاریخی در بستر جغرافیا اتفاق می افتند؛ من به صراحت، درستی این حرف را تأکید نمی کنم ولی به نظر من نباید این دو درس را از یکدیگر جدا کرد. چون بدون شناخت جغرافیا نمی شود تاریخ را به درستی درک کرد.
وی ادامه داد: مزیت دکتر ستوده این بود که در خلال تدریس جغرافیای تاریخی و جغرافیای انسانی، نظرش را دربارۀ مناطق تاریخی ایران که از نزدیک دیده بود، در کلاس ها بازگو می کرد.
این استاد پیشکسوت در پایان سخنانش گفت: دکتر ستوده با نوشتن کتابی که دربارۀ گویش کرمانی است و با کمک شاه جمشید سروشیان از زردشتیان فهمیده ای که لغات قدیم را نیز به خوبی می دانست، فراهم آمده، خدمتی بزرگ به کرمان کرد. این کتاب یکی از بهترین آثار در باب گویش های ایرانی است.
پس از سخنان دکتر باستانی پاریزی، مظاهر مصفا، استاد و شاعر پیشکسوت، شعری از سروده های خود را که در وصف استاد ستوده سروده بود، قرائت کرد.
دو سوم عمر ستوده در راستاي پيوند تاريخ و جغرافيا گذشت
دیگر سخنران این مراسم دکتر شیرین بیانی، استاد تاریخ دانشگاه تهران، بود که سخنانش را با این بیت حافظ: «کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب/ تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند» آغاز کرد و گفت: این بیت در حقیقت وصف حال استاد ارجمندی است که یک قرن را با افتخار و بزرگی سپری کرده است و این مجلس وزین برای وی ترتیب داده شده است.
بیانی بر پیوند تاریخ و جغرافیا تأکید کرد و گفت: تاریخ و جغرافیا پیوندی ناگسستنی دارند و شاید به جرأت بتوان گفت که استاد ستوده دو سوم عمر خود را در راه تقویت این پیوند نهاده است. هر شخصیت تاریخی فرزند زمان و مکان خود است. اگر او را از آن زمان و مکان بردارند و در زمان و مکان دیگری بگذارند دیگر آن نمی شد که شد و نخواهد که شد؛ پس زمان تاریخ است و مکان جغرافیا و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. ستوده روند تاریخی دوران های گوناگون را با یاری گرفتن از جغرافیا برای ما روشن کرده است.
او افزود: کویری، کوهستانی، دریایی بودن یا نبودن، شهری یا روستایی بودن یا نبودن همه در تکمیل شخصیت یک فرد و یک دوره موثر اند و تاریخ ساز و استاد ستوده به کاویدن همین مسائل پرداخته اند و زوایای تاریک زندگی تاریخ سازان یا بهتر گفته شود روند تاریخی دوران های گوناگون را با یاری گرفتن از جغرافیا بر ما روشن کردند. استاد ستوده با واقع گرایی و درایت علمی خویش خیلی زود به این موضوع پی برد. او جاده های پر پیچ و خم ایران را گام به گام، شهر به شهر و روستا به روستا پیمود و به تعمق در آنها پرداخت تا واقعه را در دل مکان خود جای دهد؛ مکانی که از آن بیرون آمده است. و نتایج مطالعات ارزشمند خود را عرضه داشت تا ما بدون تحمل رنج راه در گوشۀ دنج خود بنشینیم و از نتایج زحمات ایشان بهره ببریم.
بیانی ادامه داد: استاد ستوده با جسم و جان تندرست و نشاطی، که مقداری از آن نیز در همان جاده های پر پیچ و خم حاصل آمده است، دیده ها و شنیده های خویش را گرد آورده و در اختیار پژوهشگران نهاده است. و تصور می کند هنوز هم، البته نه به شدت گذشته بلکه آهسته و پیوسته، در همان راهِ یافتن است.
این استاد رشتۀ تاریخ در پایان سخنانش تأکید کرد: یکی از شگردهای استاد ستوده این بود که در میانۀ عمرش در گوشۀ امنی پناه گرفت و مصداق این مصرع حافظ شد که می فرماید: «زین میان گر بتوان به که کنار گیرند».
در پایان مراسم، استاد منوچهر ستوده دقایقی پیرامون غنیمت دانستن وقت و استفاده مفید از عمر سخن گفت. وی با تشکر از برگزاری این مراسم، سخنانش را با خواندن بیتی از سعدی آغاز کرد و گفت: «صاحبا عمر عزیزست غنیمت دانش/گوی خیری که توانی ببر از میدانش/چیست دوران ریاست که فلک با همه قدر/حاصل آنست که دایم نبود دورانش. این غزل توجه ما را به عمر جلب میکند، عمری که خداوند در اختیار ما قرار داده و ما را صاحب این ساعات کرده است و این غنیمت را به دست ما داده. باید بتوانیم از آن استفاده کنیم.
ستوده افزود: باید تمام دقایق و ساعات عمر خود را صرف کارهای مثبت و مفید کنیم. از تماشای ماهواره و تلویزیون و گوش کردن به رادیو به جایی نخواهیم رسید. این دقایق باید هم برای خود فرد و هم برای دیگران مفید باشد وگرنه فایدهای ندارد. عمر، ساعات دقیق و حساسی است که خداوند در اختیار ما قرار داده است. می توان این سرمایه را با عشرت و نوش بگذراند و یا صرف نوشتن کتاب هایی چون «احسن التقاسیم» کرد که اثری ارزشمند و قابل تحسین است.
اهدای لوح تقدیر، اجرای موسیقی زنده، و پخش مستندی از صحبت های مرحوم ایرج افشار دربارۀ استاد ستوده، از دیگر برنامه های این مراسم بزرگداشت بود.