سیوند

توسعه سدها یا سدهای توسعه

برگرفته از روزنامه همشهری

عباس محمدی
سدسازی، مشکل کم‌آبی را حل نمی‌کند، بلکه در این مورد معمولاً مشکل را از یک منطقه به منطقه‌ای دیگر منتقل می‌کند.
نمونه بارز این موضوع، سد امیرکبیر(کرج) است که بخشی از آب شهر تهران را تأمین می‌کند، اما سبب کم‌آبی منطقه شهریار، پایین‌ رفتن سطح آب‌های زیرزمینی و رو به زوال رفتن کشاورزی آنجا شده است.

احداث سد بر روی زاینده رود، در تنظیم آب برای شهر اصفهان و بالادست آن و نیز برای صنایع فولاد مبارکه مفید بوده است، اما از اصفهان به پایین(ورزنه تا تالاب گاوخونی) موجب کم‌آبی شده و در عمل، گاوخونی را از حیات تهی کرده است.

سدسازی‌های متعدد بر روی کارون و دز و انتقال آب آن به شهرهای استان‌های دیگر، اهواز و آبادان و خرمشهر را دچار کم‌آبی کرده است که گاه به درگیری‌های اجتماعی هم منجر شده است.

ساختن چندین سد بر روی رودخانه‌های دجله و فرات در ترکیه و عراق، موجب آن شده است که سطح تالاب هورالعظیم به یک دهم سطح سی‌سال پیش برسد و صدها هزار نفر که در اطراف نیزارهای آن با ماهی‌گیری  زندگی می‌کردند، دچار مشکلات جدی شوند.

ساخت سد کرخه، آخرین ورودی عمده آب را به تالاب هورالعظیم بست و این زیستگاه با ارزش، در سراشیبی مرگ قرار گرفته است.نه تنها تالاب‌ها و دریاچه‌ها (مثلاً دریاچه ارومیه) با سدسازی بر روی رودخانه‌های ورودی، شورتر می‌شوند و رو به زوال می‌روند، بلکه حتی گاه دریاها نیز دچار مشکل می‌شوند: کم شدن آب شیرین ورودی به خلیج فارس- در کنار دیگر عوامل- سبب شور و آلوده‌تر شدن آب این دریا و در نتیجه، کم شدن جمعیت ماهیان و آسیب دیدن زندگی مردمی که وابسته به صید هستند، شده است.

سدها از نظر طول عمر مفید و پایداری در بهره‌رسانی به جوامع انسانی، در قیاس با روش‌های دیگر بهره‌برداری از آب، فایده کمتری دارند.

استفاده از آب در امتداد رودخانه‌ها، و در پایین‌ترین بخش‌های آن(مصب‌ها، تالاب‌ها، خورها) یا پخش سیلاب‌ها در دشت و هدایت این آب‌ها به سفره‌های زیرزمینی(آب خوان داری) که شیوه‌های دیرینه بهره‌برداری از آب شیرین هستند، در کنار ارتقای روش‌های آبیاری و صرفه‌جویی، می‌تواند مشکل پایدارتری را از زیست هماهنگ با محیط برای انسان رقم زند. عمر مفید سدها معمولاً زیر صد سال است، اما رودها، تالاب‌ها و سفره‌های زیرزمینی، عمر هزاران ساله دارند.

در ایران که فرسایش خاک، به دلیل نابودی پوشش گیاهی مرتعی و جنگلی، بسیار بالا است، عمر مفید سدها به دلیل انباشته شدن رسوب، حتی کمتر از آن چیزی است که سازندگان آنها پیش‌بینی کرده‌اند.

مثلاً برای سد سفیدرود، یک عمر هشتاد ساله با ظرفیت 8/1 میلیارد مترمکعب پیش‌بینی شده بود، اما پس از چهل سال، حدود 600 میلیون مترمکعب از حجم آن (یعنی به اندازه سه برابر حجم سد امیرکبیر) انباشته از گل و لای شده است.

مقام‌های رسمی مسئول در بخش کشاورزی و آبیاری کشور(در برآوردی که خوشبینانه‌ به نظر می‌رسد) می‌گویند که سالانه در حدود یک درصد از حجم مخازن‌، سدها با رسوب پر می‌شود.

با این حساب و با در نظر داشتن تعداد سدهای کشور، می‌توان گفت که فقط با جلوگیری از فرسایش خاک و احیای جنگل‌ها و مراتع کشور در واقع هر سال به اندازه یک یا دو سد به ذخیره آبی خود کمک خواهیم کرد. تازه، این به جز کمکی است که پوشش گیاهی، به جذب آب در خاک و افزایش رطوبت محیط  می‌کند.

سدها، مشکلات دیگری هم می‌سازند: به گفته مدیرکل امور عشایری خوزستان، آب‌گیری سد کارون 3 دریاچه‌ای به طول 60 کیلومتر به وجود آورده که نتیجه آن زیر آب رفتن هزاران هکتار اراضی کشاورزی، مراتع و خانه های موجود در منطقه بوده است، و در طراحی این سد هیچ فکری برای مالکان عرفی منطقه نشده است. (میراث خبر 12/5/84)

با از میان رفتن مراتع و جنگل‌هایی که به زیر آب می‌روند، فشار بهره‌برداری از این نواحی به نقاط دیگر منتقل می‌شود، یا دامداران و کشاورزان این مناطق، به حاشیه‌نشین شهرها بدل می‌شوند.

در ایران، تا یکی دو سال اخیر، در برنامه‌های سدسازی هیچ توجهی به میراث فرهنگی و محوطه‌های تاریخی که به زیر آب می‌روند، نشده است.

با آ‌ب‌گیری سد کارون 3 بسیاری از آثار باستانی ایذه، از جمله کاروانسرای 700 ساله خارسیاه‌دون(و بی شمار آثار ناشناخته و کم‌شناخته شده دیگر) به زیر آب رفتند.

در پروژه سد سیوند هم آثار بسیاری می‌رفت که به کلی نابود شود اما توجه سازمان‌های غیردولتی و مطبوعات به موضوع با توجه به نزدیک بودن محل پروژه به آثار بی‌نظیر تخت جمشید و پاسارگاد، توانست آب‌گیری سد را به تأخیر اندازد تا شاید گروه‌های پژوهشی بتوانند بخشی از میراث منطقه را نجات دهند.

اما در ده‌ها برنامه سدسازی دیگر هیچ برنامه شناسایی آثار تاریخی و عملیات نجات بخشی میراث فرهنگی انجام نشده است.

در آذربایجان، در جریان عملیات ساخت سد سهند پل ایلخانی گوچینلو تخریب شده و 9 محوطه باستانی در خطر غرق شدن است، در خوزستان، سد رامهرمز باعث نابودی سد باستانی جره خواهد شد؛ در فارس، سد ملاصدرا محوطه‌های باستانی مطالعه نشده‌ای را به زیر آب برده یا خواهد برد.

از عوارض دیگر سدسازی، تخریب گسترده دامنه‌های کوهستانی در جریان خاک‌برداری و جاده‌سازی و احداث تأسیسات دیگر است. نمونه کوچک اما بارز در این زمینه، پروژه سد و تونل انحرافی سیابیشه در جاده چالوس است.

در این پروژه، در چندکیلومتر از امتداد جاده، می‌توان شیب‌های سابقاً جنگلی و مرتعی را دید که به کلی مخروبه و مبدل به دامنه‌های پوشیده از خاک سست و بی‌گیاه شده است.

سدها، مسیر مهاجرت پاره‌ای از ماهیان را که برای تخم‌ریزی از دریا به رودخانه می‌آیند، می‌بندند و به این ترتیب نسل آنها را رو به انقراض می‌برند.

همچنین، اکوسیستم پایین دست سد به علت کم شدن یا قطع جریان آب، و نیز به دلیل باز کردن گاه به گاه دریچه‌های زیرین سد(برای رسوب‌زدایی) به شدت آسیب می‌بیند.