ارمغان هنر و هنرمندان در تاریخ چه بوده است؟ - اگر هنر نبود…

دکترحکمت الله ملاصالحی

برگرفته از روزنامه اطلاعات، 19 دی‌ماه 1397

 

در پاسخ به این پرسش که «ارمغان هنر و هنرمندان در تاریخ چه بوده است؟» باید گفت: چه نبوده است؟! زیبا، آراسته، با نشاط، خلاق و اصیل زندگی کنیم که هم زیبنده و برازنده انسان بودن ما هم به منزلت و در شان حضور انسانی ما در جهان است. حضوری بی‌بدیل و مسئولیت خیز و تکلیف آور. اتفاقاً اگر کرامت و منزلت و مقامی شریف و والا را برای انسان می توان پذیرفت، به دلیل و به خاطرهمین مسئولیت سنگین و خطیری است که برشانه می‌گرفته است و برشانه می کشد و دگر هیچ. مسئولیت خطیر و سنگین انسان بودن. ارمغان هنرمندان همین بس که با چندین هنر و زبان به ما گفته اند و می گویند: زشت و نازیبا، بی‌نظم و ناهماهنگ، آشفته و آشوبناک، بی‌کیفیت و بی‌اصالت و در یک کلام آنارشیستی زندگی نکنیم که هم گران و پرهزینه و خسارتبار است هم خطر خیز وغم انگیز و ملال آور.

زیبایی، ظرافت، ملاحت، والایی، شکوه، جلالت ، عطر و بوی خوش و آهنگ و موسیقی و طنین خوش نغمه ها و زخمه ها و ملودی گوش نواز صداها و نداها و نواها و نظم ها و هماهنگی و تنوع رنگ ها و تلون و کثرت در وحدت طرح‌ها و نقش ها و صورت ها و شکل ها و ترکیب بندی های تکتونیک یا هندسی و اُرگانیک یا انداموار پدیدارهای عالم را حس کنیم و لمس کنیم و ببوییم و بچشیم و ببینیم و بشنویم و بزییم و نشانه  هایشان را هنرمندانه کشف کنیم و بیافرینیم.

کیفیت و اصالت و زیبایی وظرافت و والایی و شکوه و جلالت و ژرفای زندگی را معنای انسان بودن و نحوه حضور انسان را در جهان در چهره یا در صورت و سیمای آثاری که هنرمندانه خلق می کنیم به تماشا بگذاریم. در فضایشان و زیر آسمانشان سکنی بگزینیم و زندگی کنیم.

کیفت زندگی و اصالت انسانی زیستن و نحوه حضور اصیل و بی بدیل انسان را در جهان در زیبایی وظرافت و والایی وشکوهشان باز نماییم و بیان کنیم. اینها همه ارمغان های کوچکی نیستند.

یک جامعه و جهان و فرهنگ و زندگی آراسته به نظم و هماهنگی به ذوق و زیبایی به ظرافت و والایی به خلاقیت و کنش های خلاق و هنرمندانه انسان به همان اندازه که نشاط انگیز است و صمیمی و دوست داشتنی و غنی و پرمایه از عواطف انسانی که یک جامعه و جهان بی نظم و شلخته و نازیبا و تهی ازاصالت و کیفت و بی بهره از هنر وهنرمندانگی و ذوق و زیبایی، هم زمخت و خشن و خطر خیز است هم ملال آور وغم انگیز و دلگیرکننده و سرد و خاموش و بی روح و منجمد.

سوگناک، یا حزن انگیز وتراژیک و دراماتیک‌ترین نمایشنامه‌ها که بسیارشان در زمره آثاربی بدیل هنری و کنش‌های خلاق انسان محسوب می‌شوند، همیشه نشاط انگیز بوده اند و در بیدار کردن عواطف انسانی ما وعمق بخشیدن به فرهنگ و زندگی ما سهم ونقشی موثر و گاه تعیین کننده داشته اند. البته نشاطی که درجان ما برمی انگیخته اند از جنسی دیگربوده است.

نشاطی پر از کیفیت، عمق واصالت. نشاطی از جنس ذوق و زیبایی وهنری وهنرمندانگی. نشاط انگیز هم به مفهوم ارسطویی پالایش(ΚΑΘΑΡΣΙΣ)هم به مفهوم هنری و هنرمندانه و ذوقی و زیباشناختی که همیشه غنی و پرمایه از احساس همدلی و همبستگی عاطفی وصمیمی بوده است.

یک جامعه و جهان بی هنر و بدون حضور هنرمندان، یک فرهنگ و زندگی تهی از ذوق و زیبایی هم شکننده و آسیب پذیراست، هم بی  بهره از اصالت وکیفت. یا فاقد ژرفاست یا اگر هم عمیق است فاقد بیان و بازنمایی خویش است. آثارحماسی، رمان های ادبی و فلسفی و نمایشنامه‌های دراماتیک، آثار معماری آیینی، آثار بزرگ موسیقی جامعه و جهان بشری ما همیشه در جان زندگی روح دمیده اند. اصالت و کیفیت زندگی و نحوه بودن انسان را در ادوار و اعصار مختلف به تماشا نهاده اند. قوّت و قتدار و شکوه وعمق معنوی و روحانی حضور انسان در جهان در چهره آثارهنری و کنش های خلاق و هنرمندانه او باز نموده و بیان شده است.

انسان هستنده ای است خلاق. هم فیزیولوژی و آناتومی تن آدمی به نحوی و آنگونه طراحی و مهندسی شده است و هم از چنان استعدادها و ظرفیت های وجودی بی بدیلی برخورداراست که می تواند نشانه ها و طرح ها و ترکیبندی ها و نقش  ها وتصویرها و شکل ها و حجم ها و ریخت  ها وفضاهایی را بیا فریند که تا این زمان مشابه اش در هیچ موجودات سپهر دیگری مشاهده نشده است.

در فرهنگ ها و جوامع گذشته، میان کنش‌های خلاق ذوقی و زیباشناختی و هنروری و هنرمندانگی انسان و دیگر سپهرهای وجودی او اعم از مهارت و صناعت، دیانت و معنویت، دانش و دانایی و معرفت شناختی و تجربه او از امر قدسی، همبودی و همنوایی و هماهنگی و تلاقی ها و تداخل های گسترده وجود داشت.

هنرمندانه زیستن همانقدر فضلیتی ستوده و معنوی بود که با این یا آن حرفه و مهارت و صناعت یا دیانت و معنویت زیستن و زندگی کردن درآن جوامع اساسا” زندگی همان هنر بود و هنر زندگی کردن و هنرمندانه زیستن نیز عین زندگی بود. اصلاً و اساساً هنرورانه و هنرمندانه زندگی کردن اینها همه بود.

به دیگرسخن هنر جمع همه فضیلت ها بود. هم حکمت و خرد بود هم معنویت و فرزانگی. حافظ را ببینید:

تکیه برتقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گرصد هنر دارد توکل بایدش

صد هنرداشتن و به صد هنرآراسته بودن یعنی همه خوبی ها همه فضلیت‌ها را در جان خود جمع داشتن. اتفاقاً متفکر عصر صفوی میرفندرسکی در رساله صناعیه‌اش شان و منزلت و مقام والای هنر و هنرمندانه زیستن را هم نیک هم عمیق دریافته بود که کسوت وحرفت پیامبری را هم صناعت می‌دانست و می‌دیدید و می فهمید. البته واژه صناعت مفهوم رایج روزگار او بود و او هم از همین مفهوم در بیان اندیشه ها و نظراتش استفاده می‌برد. مفهوم هنر را در رساله صناعیه او به جای مفهوم صناعت بگذارید آن وقت متوجه خواهید شد این متفکرعصر صفوی تاریخ و فرهنگ ما تا چه میزان عمیق و وثیق منزلت و مقام هنر و جامعیت آن را نیک دریافته بود.

اتفاقاً همان قدر که میدان نقش جهان عصر او در اصفهان تصویری زنده و واقعی و اصیل از همبودی و تلاقی و درهم تنیدگی میان سپهر تجربه‌های ذوقی و زیبا شناختی و هنر و هنرمندانگی و مهارت و صناعت و دیانت و معنویت و حکمت وخرد و اندیشه و دانش و دانایی و دینداری و دولتداری و سیاست و اقتصاد و معیشت و امر مینوی و دنیوی بود که میدان انقلاب تهران ما تصویری نازیبا و شلخته و مغالطه آمیز و ناهماهنگ و آشوبناک از گسیختگی و فاصله و فراق میان آن سپهر تجربه ها و زوال یک دوران و افول یک فرهنگ!

در دوره جدید است که برای نخستین بار به طور گسترده و فراگیر، در مقیاسی انسان‌شمول و جهانی میان سپهرهای وجودی انسان اعم از ذوق و زیبایی و دانش و دانایی و مهارت و صناعت و دیانت و معنویت و قس علی هذا فاصله و فراق افکنده می شود و هنر و هنرمندانگی نیز از متن زندگی به حاشیه رانده می شود و آثار هنری زیرسقف موزه‌ها و پشت ویترین گالری‌ها و نگارخانه‌های عالم مدرن گریخته و به تماشا نهاده می شوند.
سیطره و سروری تکنولوژی بر سپهرهای دیگر وجودی انسان اثرات و تبعات منفی و زیانبار و خطر خیز و نگران کننده بسیاری را نیز به دنبال داشته است. عالم جدید به رغم امکانات عظیم و بی سابقه ای را که از جهات بسیار به کف آورده است و در کف گرفته است ناتوان و ناکام از خلق فضاهای مینوی و معنوی یا حتی استحانی اصیل و واقعی است.

نخستین ابزارهایی را که انسان پیش از تاریخ ابداع کرد، درتصورش درنمی گنجید چنان نیروی بالقوه عظیم و غیر قابل پیش بینی در همان ابزارهای ساده و زمخت او نهفته ونهان است که روزی فرا خواهد رسید بر انسان سروری کند و انسان را ابزار خود کند و زیر سیطره و سیادت مهارنشدنی خود بگیرد. اتفاق نامیمون و خطرخیزی که در دوره جدید افتاده است و اینک شاهدش هستیم.

انسان برای نخستین بار زیر سیطره وسروری ابزارهای خود. انسان ابزار ابزارهایش! متاسفانه از شواهد و قراین موجود چنین استنباط می شود که دیگر آیین و هنر و اخلاق و فکر و فلسفه از امکانات لازم قوّت و قدرت یا اقتدار و اعتبار کافی در مهار کردن نیروهای مخربی که از لایه ها و زیرلایه های نهان ارض تاریخ و ارض زلزله خیز وجود آدمی سربرکشیده، برخوردار نیستند!

درجامعه و جهان گرگ های عالم مدرن هر جامعه ای چنگ و دندانش تیزتر و برنده تر در شکار و بلعیدن طعمه های تازه دستش گشوده تر. سیطره و سروری زیبایی شناسی زشتی بما هوهو زشتی بر ذائقه زیبا شناختی و کنش های خلاق و هنرمندانه انسان روی دیگر سکه و چهره نازیبای شکاف و فاصله و فراق عظیم و بی سابقه ای است که میان سپهرهای وجودی انسان افتاده است.

اینها همه تا چه میزان اجتناب ناپذیربوده است؟ تا چه میزان ما مقهور نیروهای مخرب و قهرآمیز تاریخ و انسان بودن خویش هستیم که هر بار از لایه ها و زیرلایه های نهان و نامرئی ارض تاریخ و وجود آدمی سر برمی کشند وچونان آتشفشان با حجم سنگینی از گدازه های آتشفشانی برسر ما وجامعه وجهان ما فرو می ریزند و می پاشند؟

باید اذعان کرد که ازآنچه برما می گذرد شناخت و تحلیل درستی نداریم یا آنکه چنان مقهور و مصدوم آوارهای سخت وسنگین و نفسگیر و غافلگیرکننده زلزله هایی هستیم که فرصت و مجال و امکان واکاوی و تحلیل درست از آنچه بر ما و جامعه وجهان می گذرد از کف ذهن وفکر و عقل و فهم ما ستانده و ربوده است. ممکن است گفته شود: اگرهم بدانیم و بفهمیم چه خواهیم کرد؟ به راستی می توان کاری کرد؟ کاری کرد که بیش از این تسلیم نیروهای اهریمنی نشد و عالمی را به تلی از خاکسترمبدل نکرد. به هر روی، خطر نابودی همچنان و هر آن در کمین است!

هراس و اضطراب را ببینید! برای نخستین بار آثار و اثقال ارض تاریخ آدمی لایه به لایه تا قهقرای پیش از تاریخ تا آن سوی مرزها و لایه های تاریخ طبیعی و کاویده و کشف و گرداوری می شود و زیر سقف موزه های عالم مدرن به تماشا گذاشته می شود و همه نیز در تشییع و تودیع سنت  ها و مواریث از کف رفته خویش مشارکت داریم و سهیم هستیم.