برگرفته از روزنامه اطلاعات
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر1
فردوسی شاعر چیرهدست و بزرگترین حماسهسرای ایران که در سال 329 یا 330 هجری قمری در یکی از روستاهای طوس متولد شد، در سال 416ـ411 درگذشت.
اگر اندکی اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان فردوسی را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهیم، به شرافت و وطندوستی و ارزش و قدر حکیم طوس، فردوسی، پی خواهیم برد.
عزل و نصب وزیران و حاکمان، زندانی کردن برخی از درباریان و سرکوب افراد حقیقتجو و مخالف ریاکاری، بسیار رایج بود. از سوی دیگر دشمنان خارجی هم در صدد بودند تا اوضاع را آشفتهتر کرده و راه را برای رسیدن به اهداف شوم خود هموار کنند و در مجموع ایران از دو سو مورد هجوم واقع گردیده بود.
«از یک سو خلافت بغداد با عصبیت قومی عربی، بر آن بود که فرهنگ و آداب و رسوم و تشخص ملی اقوام تابعه را نابود سازد؛ از دگر سو، اقوام تازه نفس از آن سوی سیحون سر برآورده بودند و خاندانهای ایرانی را که حامی فرهنگ ملی ایران بودند، یک به یک از میان برداشتند.» 2
اگر چه تاثیرات مثبت و خدمات دین مبین اسلام بر ایران و ایرانیان و فرهنگ ایران چیزی نیست که قابل کتمان باشد اما در چنین روزگاری که چیزی جز خواری و سرافکندی، بهره و نصیب ملت ایران نشده بود، این آزاد مرد دانا و بیدار دل، قد علم کرد و با استعانت از خدا و با کمک بازوان نیرومند قریحه و ذوق شعری خود، با صرف حدود سیسال از عمر خود، پایههای کاخی بلند را پیریزی کرد که از باد و باران حوادث گزند و آسیبی نبیند.
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و بارانش ناید گزند3
در چنین شرایطی بود که فردوسی تصمیم گرفت با سرودن داستانهای ملی و تاریخی، افتخارات فراموش شده و عظمتهای از یاد رفته ایرانیان را یادآوری کند و با نفس مسیحایی خود، روح عزت و سربلندی و ظلمستیزی و افتخار را در ایرانیان بدمد و با این کار، نامهای شاهانه در وصف عظمت و شکوه ایرانیان سرود که «شاهنامه» نام گرفت.
«شاهنامه نه فقط بزرگترین و پرمایهترین دفتر شعری است که از عهد و روزگار سامانیان و غزنویان بازمانده، بلکه در واقع مهمترین سند ارزش و عظمت زبان فارسی و روشنترین گواه شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران کهن است.» 4
هرچند فردوسی با شاهنامه خود نام و یاد افسانهها و قهرمانان ملی ایران را جاودانه ساخت و سند هویت ایران و ایرانیان را به جهانیان عرضه کرد اما «در این میان بزرگترین قهرمان، خود او و باشکوهترین حماسه، کار و زندگی و رنج و روزگار خود اوست.» 5
زیرا فردوسی، مال و ثروت و سرمایه مادی و فکری خود را همراه با حدود سی سال از بهترین ایام زندگیاش را وقف این کار کرد تا ایرانیان، سرمایه شرف و عزت خود را بازیابند و عمر تلف شده و خون هدر گشته خود را در کوره سوزان ظالمان زمان بازجویند. هر چند «هدف شاعر از نظم و تدوین آن [شاهنامه] جمع و نقل اساطیر نبوده است و میخواسته است تاریخ ایران را از روی روایات کهن به نظم آورد.» 6
او با سرودن شاهنامه در حقیقت، نما و تصویر کاملی از اوضاع زمانه خود را ترسیم کرده است.
وقتی که فردوسی میگوید: در زمان حاکمیت ضحاک، راستی و حقیقت جرأت عرض اندام ندارد و ریاکاری و فریب در جامعه حاکم شده است، دانشمندان فرصت ابراز عقیده ندارند و در مقابل، انسانهای فاسد و تبهکار جای انسانهای مومن و صالح را گرفتهاند و ضحاک کاری جز کشتن و غارت کردن و سوزاندن نمیداند، در حقیقت اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان خود و جایگاه نابسامان دانشمندان و فرزانگان و حاکمیت سفاکان و خونریزان را بر جامعه آن روز بیان میکند.
نهان گشت کردار فرزانگان
پراکنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادوی ارجمند
نهان راستی، آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز
ندانست جز کژی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن7
هم چنین در زمان فردوسی، ظلم و ستم و خفقان آنچنان بر همه چیز و همه جا سایه افکنده که حتی اجازه فکر کردن و اندیشیدن را به مردم نمیدهد و با شگردهای گوناگون، انسانها را از نعمت پیامبر درونی عقل محروم میدارد اینجاست که فردوسی برای بیان چنین اوضاعی و هوشیار ساختن مخاطبان خود، شاهنامه را با نام خدایی که آفرینندهی جان و «خرد» است آغاز میکند.
بیدلیل نیست که فردوسی بر دیگر شاعران و گویندگان عصر خود برتری مییابد و شعرش ماندگار و جاودانه میگردد زیرا او غمخوار ایران و ایرانیان و سخنگوی دلهای رنجدیده و سینههای سوخته و پشتهای خمیده از ظلم ظالمان است. شاهکار او زنده کننده و جاودان کننده مجد و عظمت ایرانیان میگردد، به گونهای که شاهنامه و سخن او در گوشهی دل و جان هر ایرانی اعم از سنی و شیعه جای میگیرد و حتی فراتر از زمان و مکان میرود و ویژگی گستردگی و مقبولیت عام مییابد تا جایی که شاهنامه او تقریباً به تمامی زبانهای زنده دنیا ترجمه میگردد و نه تنها ایرانیان، بلکه مردم دیگر ممالک نیز در برابر بزرگی روح و وسعت اندیشه و فکر او سر تعظیم فرود میآورند. این یکی از عواملی است که باعث شده است تا فردوسی در همه ادوار تاریخ زنده بماند و مورد تحسین و آفرین همگان قرار گیرد.
از آن پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن را پراکندهام
هر آن کس که دارد هش ورای و دین
پس از مرگ، بر من کند آفرین
محمدرضا نوری ـ قم
پینوشت:
1ـ شاهنامه، ج 1، ص 12
2ـ سرچشمههای فردوسیشناسی، ص 5
3ـ شاهنامه، ج5، ص 238
4ـ با کاروان حله، ص 39
5ـ سرچشمههای فردوسیشناسی، ص 6
6ـ با کاروان حله، ص 40
7ـ شاهنامه، ج 1، ص 51