نام‌آوران ایرانی

به مناسبت 8 مهر، روز بزرگداشت مولانا - دکتر حسن ذوالفقاری

 

دکتر حسن ذوالفقاری
گروه آموزش زبان و ادبیات فارسی

ای رستخیز ناگهان، وی رحمت بی‌منتها
ای آتشی افروخته، در بیشۀ اندیشه‌ها

مثنوی معنوی و دیوان کبیر شمس بی‌شک از بزرگ‌ترین گنجینه‌های ادبی ایرانیان و میراث فرهنگی جهانیان است. فرهنگ شکوهمند ایران بر خود می‌بالد که جلال‌الدین محمد مولوی و این دو گوهر گران‌بهای تمدن بشری را به جهانیان تقدیم کرده است. مثنوی و دیوان شمس دو اقیانوس کبیر در اطلس هستی است: مثنوی اقیانوسی آرام و دیوان غزلیات شمس اقیانوسی ناآرام و لبریز از نوسانات نشیب‌وفراز روحی اوست که موج‌های آن احوال گوینده را معلوم و حال خواننده را دگرگون می‌کند.

مولانا ذوق و اندیشه و عاطفه و خیال را یکجا در غزلیات خود در هم آمیخته و فکر و اندیشه‌آفرینی را با تمثیل و ذوق در مثنوی پیوند زده تا این‌گونه راحت به دل بنشیند. در کنار این‌همه باید صدق باطن و سلامت روح و پاکی درون مولانا را هم در نظر داشت که در نفوذ کلام او سخت مؤثر افتاده است. روح عرفانی مولوی که مبتنی بر عشق و تعامل اجتماعی و بشری و نوع‌دوستانه است، در جهانی شدن کلام او بی‌تأثیر نبوده است.مولانا با تکیه بر نقاط مشترک ادیان و فرهنگ­ها، از مقبولات عموم مخاطبان استفاده می‌کند.

غزلیات کبیر مولوی و مثنوی بلند معنوی دو متن باز و آیینۀ راز است؛ هرچه بنویسیم و بیابیم و کشف کنیم باز جا دارد. غزل غزل مولوی حدیث نفس و بیت بیت مثنوی تراوش اندیشۀ اوست. از این دو دریای گوهرخیز هرکه هرچه بخواهد می­یابد و هرچند بردارد کم نمی­شود. گوهر لفظ و معنا موج می­زند.گاه غلبۀ لفظ بر معنا و گاه سیطرۀ معنا بر لفظ. معانی بلند مولانا گاه مثل نسیم سحرگاهی است که حس می­کنی و بر دل و جان می­نشیند، اما به کمند الفاظ درنمی­آید؛ گریزپای و لغزان و رمنده است چون آهوی کوهی. هنر‌ورزی مولانا تا آنجاست که معانی بلند آسمانی را در الفاظ محدود می‌گنجاند و مضامین عالی می­آفریند. مضامینی که وحدت موضوع دارند. معانی منشوری و چندبُعدی که خواننده از هر ضلع بدان بنگرد تازه است. تک‌ساحتی نیست؛ خواننده را بسته به درونیات و حالات، به آنجا می­برد که خاطرخواه اوست. غزلیات مولانا در منظومۀ شمسی دیوانش مثل محاکات و رؤیاست؛ گویی گنگ خواب دیده­ای آن را برای دیگران به زبان بی­زبانی روایت می‌کند. شعر شورانگیز مولانا جمع اضداد است.

    این شکل که من دارم، ای خواجه که را مانم؟
    یک لحظه پری‌شکلم، یک لحظه پری‌خوانم
    در آتش مشتاقی هم شمعم و هم جمعم
    هم نورم و هم دودم هم جمع و پریشانم

غزلیات مولانا حاصل بی‌خویشی اوست، به هوشیاری نمکی ندارد:

    سخنم به هوشیاری نمکی ندارد ای جان
    قدحی دو موهبت کن چو ز من سخن ستانی

امروزه مولانا توانسته یک‌تنه فرهنگ غنی ایرانی را به دنیا معرفی کند. مردم فهیم و دانش‌دوست و عالم‌پرور ایران نیز هماره آثار مولانا را چون چراغ فرا روی خود قرار داده و جز تعلیم و تربیت و اصلاح اخلاق، با حظ نفس و التذاذ، جان خود را به نوای قدسی مولانا درآمیخته‌اند. فارسی‌زبانان غزلیات جان­شکار و مثنوی دلاویز و پرنگارِ مولانا را در خلوت و جلوت خوانده‌اند و شیفته‌وار از خواندن آن لذت برده‌اند. با نغمه‌های جان‌بخش مولانا هم‌نوا شده و بیت‌های طرب‌انگیزش را زمزمه کرده‌اند. غزلیات شورانگیز مولانا را نواسازان و نغمه‌پردازان به آواز خوانده‌اند و صوفیان رقص‌کنان به وجد و سماع درآمده‌اند و مردم در گفتار خود از آن مَثَل ساخته‌اند و کودکان در مکتب‌خانه‌ها درس زندگی آموخته‌اند و شاعران و سخن‌سرایان از آن الحام گرفته‌اند. قبول و اقبال مردم ما به مولانا جز شعر دوستی ذاتی آنان، دلیل دیگری هم دارد و آن، آنی است که در بیت بیت و غزل عزل مولانا یافته‌اند.

جا دارد متولیان فرهنگی و نهادهای آموزشی، با توجه به این ظرفیت عظیم فرهنگی، به‌جای هرکار دیگر با تشکیل حلقه­های مولوی­شناسی در مساجد، فرهنگ‌سراها، انجمن­ها، محافل انس، مدارس و دانشگاه­ها، مثنوی­خوانی را رواج داده و با توجه به کشش درونی کلام مولانا و نیاز روانی مخاطبان امروز و تشنگی و نیاز مردم به معنویت، رویکردی نوین به این پدیدۀ فرهنگی نشان دهند. بی­شک این بستر فراهم و زمینۀ مناسب فرصتی مغتنم برای ماست تا بتوانیم لحظه­ای از دنیای پرهیاهوی امروزی به دنیای روح‌نواز کلام قدسی مولانا متصل شویم و بتوانیم کلام مولانا را جایگزین عرفان­های کاذب کنیم. تا باد چنین بادا.