زبان پژوهی

رنج بی‌مهری به زبان فارسی

برگرفته از کتاب‌هفته (16 اسفند 1385)

دکتر حسن انوری
سرپرست فرهنگ بزرگ سخن

اما شخص من از این جهت که زبان فارسی مورد بی‌مهری بعضی محافل است، رنج می‌برم. زبان فارسی برای ما ارزشی فراتر از یک زبان دارد. علاوه بر این‌که شاهکارهایی به این زبان فراهم آمده که اگر دنیا بخواهد ارزشی برای ما قائل باشد به خاطر این آثار خواهد بود، زبان فارسی مایه‌ی قوام ملیت ایرانی است. یگانه وسیله‌ی ارتباط قوم‌های ایرانی نیز هست. این زبان نجیب و شریف، امروز از داخل و خارج مورد حمله است. کتابی که 50 سال پیش با 2 هزار شمارگان به این زبان چاپ می‌شد، امروز که جمعیت سه برابر و تعداد باسوادان چندبرابر شده، باز با همان شمارگان چاپ می‌شود. مشابه کتاب درسی دبیرستانی سال‌ها پیش و ساده‌تر از آن، امروز در دانشگاه تدریس می‌شود و باز دانشجو نمی‌فهمد. فاجعه است دانش‌‌آموزان با هفت درصد معلومات دبیرستانی می‌توانند وارد رشته زبان و ادبیات دانشگاه‌ها شوند و این اگر در مورد دانشگاه‌های دولتی کاملاً صادق نباشد، درباره‌ی دانشگاه‌های غیردولتی کاملاً صادق است که متأسفانه جز گرفتن شهریه‌ی کلان، سودای دیگری ندارند و نتیجه،‌ آن است که شما در کلاس‌های رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی دانشجویانی می‌یابید که به اندازه‌ی یک دانش‌آموز خوب کلاس پنجم ابتدایی سواد فارسی ندارند و به خصوص با آزمون سراسری که برگزار می‌شود جز عده‌ی معدودی که به خاطر علاقه‌ی شخصی وارد این رشته می‌شوند، اکثراً از نوشتن چند سطر مطلب عاجزند. آزمون سراسری در کنار دانشگاه‌ها به‌ویژه دانشگاه‌های غیردولتی، بزرگ‌ترین لطمه را به زبان فارسی می‌زند. آزمونی که گویا قصد از آن کشتن و خاموش کردن چراغ استعداد تفکر و نویسندگی و در عوض، پروردن استعداد تست‌زنی است که معلوم نیست جز در این آزمون، در کجای دیگر به درد زندگی می‌خورد. این بلایی است که ما از روی نادانی و به علت عجز از ریختن برنامه‌های درست دانشگاهی بر سر زبان ‌فارسی می‌آوریم و به افرادی به عنوان متولی زبان فارسی مدرک کارشناسی می‌دهیم که نه علاقه‌ای به آن دارند و نه مایه‌ی لازم، و آن‌گاه غافلیم که زبان فارسی از خارج نیز با چه تهدیدهایی روبه‌روست.
سال‌ها پیش شادروان مجتبا مینوی گفته بود که در زبان فارسی 60 تا 70 هزار واژه‌ وجود دارد. تعداد واژه‌های بسیط در فرهنگ بزرگ سخن 76 هزار واژه است که تأییدی بر سخن استاد مینوی است. ممکن است 10 هزار واژه‌‌ی‌ قدیم یا جدید از ما فوت شده باشد، اما این مقدار واژه پاسخ‌گوی دنیای امروز نیست. در یک کتاب علمی در هر صفحه به ده‌ها واژه‌ی خارجی برخورد می‌کنید. نتیجه آن‌که زبان فارسی فقط می‌تواند به عنوان یک زبان فرهنگی باقی بماند و شعر و داستان به‌وجود آورد، دیگر پاسخ‌های دنیای جدید و علوم جدید را نمی‌تواند بدهد.
دنیای امروز چنان زیر سلطه‌ی زبان انگلیسی است که فاصله‌ی زبان فارسی و زبان‌های مشابه‌ی دیگر با این زبان، دریافتنی نیست. واژگان زبان انگلیسی امروز به یک میلیون رسیده و هر ماه 13 هزار واژه به زبان انگلیسی افزوده می‌شود. یعنی زبان انگلیسی در عرض چند ماه به اندازه‌ی کل واژگان زبان فارسی، واژه تولید می‌کند. علت معلوم است، دنیا با شتابی حیرت‌انگیز در حیطه‌ی علوم و فنون و اطلاعات به پیش می‌تازد و در این تازش هر کس در هر جای دنیا که وسیله‌ی جدیدی می‌سازد یا نکته‌ای کشف می‌کند برای‌ این‌که بتواند آن وسیله یا نکته را به جامعه‌ی جهانی عرضه کند آن را به انگلیسی نام‌گذاری می‌کند و در این میان، ما غافلیم که مایه‌ی بقا و سرمایه‌ی حیثیت ما همین زبان فارسی است. آنان که به ایران علاقه‌مند هستند، آنان که زبان فارسی را مایه‌ی بقا می‌دانند، آنان که به سرنوشت این ملت می‌اندیشند، باید چاره‌ای بیندیشند. باید مصرانه از وزارت علوم خواست تا آزمون سراسری را با وضعیت موجود موقوف کند. نتیجه‌ی این آزمون این است که دانش‌آموزان از سال اول دبیرستان به جای فکر کردن و نوشتن، به تست‌زنی می‌پردازند. انتخاب دانشجو را باید به دانشگاه‌ها واگذار کرد و دانشگاه‌ها باید مطابق آنچه در جهان مرسوم است دانشجو انتخاب کنند. وزارت آموزش و پرورش باید برای زبان فارسی اهمیت خاصی قایل شود و نمره‌های با ضریب ویژه برای آن درنظر بگیرد. در بعضی از دانشگاه‌های اروپا برای گزینش دانشجو، نمره‌های دوران دبیرستان را همراه با نوشتن یک مقاله ملاک قرار می‌دهند. ما باید از وزارت علوم بخواهیم تا در دانشگاه‌ها به زبان فارسی اهمیت بدهد. قبول دانش‌آموزی که کمتر از 10 نمره می‌آورد، برای رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی باید عملی ناروا بلکه جرم شمرده شود، تا چه رسد به این‌که دانش‌آموز با نمره‌ی زیر 2 قبول شود. این کار خیانت به ملت ایران و به تاریخ ایران و به زبان فارسی است. ایجاد کلاس‌های 50 نفری با دانشجویانی بی‌سواد باید به‌شدت از سوی وزارت علوم ممنوع شود. اینها مسایل مهمی است. متأسفانه ما عادت کرده‌ایم به ترتیب عکس‌ اهمیت علوم به آنها اهمیت بدهیم و اسف‌بارتر این‌که تربیت نسل جوان را هم یکی از امور کم‌اهمیت بدانیم. سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی.