زبان پژوهی

آموزش زبان فارسی در کشور فرانسه

برگرفته از تارنمای گسترش زبان و ادب فارسی

کاووس حسن‌لی

درآمد:  از زمان آغاز ارتباطات فرهنگی ایران و فرانسه حدود 400 سال می‌گذرد، هنگامی که صفویان با دولت نیرومند عثمانی در مبارزه بودند، نخستین گروه کشیشان فرانسوی برای تبلیغ آیین خود به ایران آمدند و ایرانیانِ مسلمان، با مهربانی و مهمان نوازی از آنان پذیرایی کردند و آنان را با زبان و فرهنگ خود آشنا کردند. در پی همین آشنایی‌ها بود که در سال 1634 میلادی گلستان سعدی و در سال 1644 انوار سهیلی واعظ کاشقی به فرانسه ترجمه شد و در سال 1635 نخستین دستور زبان فارسی به فرانسه نوشته شد.
   در سال 1669 مدرسه‌ی «جوانان مترجم» در فرانسه گشایش یافت و زبان فارسی به عنوان یکی از سه زبان اصلی این مرکز آموزشی پذیرفته شد.
   مدرسه‌ی «جوانان مترجم» در اواخر سده‌ی هیجدهم میلادی به «مدرسه‌ی زبان‌های شرقی» تغییر نام داد و فعالیت‌های مؤثر آن موجب گسترش آشنایی فرانسویان با فرهنگ ایرانی و زبان فارسی شد و به دنبال آن آثار بزرگانی چون: فردوسی، عطار، سعدی، جامی و ... به فرانسه ترجمه شد و ترجمه‌ی این آثار بر نوشته‌های بسیاری از نمایشنامه نویسان، شاعران و نویسندگان فرانسوی تأثیرِ آشکار گذاشت. تأثیر گسترده‌ی آثار سعدی بر نمایشنامه نویسان و سخنورانی همچون: هوگو، دیدرو، ولتر، گی‌یو دوسه، لویی آراگون و دیگران مثال زدنی است.
                                                        ٭ ٭ ٭
   دو کشور ایران و فرانسه در تولید آثار فرهنگی و تأثیر بر فرهنگ دیگران و گسترش فرهنگ و تمدن بشری دارای مشترکات و همانندی‌هایی هستند:
   ایران از دیرباز گاهواره‌ی تمدن‌های آریایی و سپس اسلامی بوده و در بسیاری از موارد نقش رابط و معرف ایفا کرده است. چنان که بیشتر اساطیر و اندیشه‌های آریایی از طریق ایران به اروپا راه یافته‌است و مسلمانان ماوراءالنهر و شرق آسیا نیز با یاری ایرانیان به اسلام گرویده‌اند. همین نقش را فرانسه در پیوند با تمدن‌های رومی و یونانی و مسیحی بر عهده داشته‌است، و می‌توان این کشور را پلی دانست که میان دنیای کهن روم و یونان و دنیای مسیحیت و سپس دنیای معاصر بر قرار شده است.
   در میان کشورهای اروپایی از دیدگاه فرهنگی و هنری فرانسه دارای چهره‌ای شاخص‌تر است، همان‌گونه که ایران نیز در کشورهای منطقه‌ی آسیا، از پیشینه‌ی ارزشمندی در حوزه‌ی فرهنگ و تمدن بشری برخوردار است. وجود این همانندی‌ها، همسانی‌ها و زمینه‌های مشترک، فرصتِ مناسبی را پدید می‌آورد تا اهالی فرهنگ، ادب و هنر در این دو کشور در سایه‌ی آن مشترکات، بتوانند به همکاری و تبادل فکر و اندیشه بپردازند و از یافته‌های هم دیگرِ بهره ببرند.
                                                           ٭ ٭ ٭
  در سه منطقه از کشور فرانسه چراغ آموزش رسمی زبان فارسی و فرهنگ ایرانی دایر است: یکی در مرکز فرانسه، در شهر «پاریس»، یکی در شرق فرانسه، در شهر «استراسبورگ» و دیگری در جنوب فرانسه، در شهر «اِکس آ پرُوانْس» نزدیک شهر مارسی در کنار دریای مدیترانه.
   در شهر پاریس، مرکز فرانسه، چند مرکز به طور رسمی در پیوند با آموزش زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی فعالیت می‌کنند:
- یکی از این مراکز «مؤسسه‌ی ملی زبان‌ها و تمدن‌های شرقی» است که پس از این درباره‌ی آن توضیح داده خواهد شد.
- مرکز دیگری که در آن جا زبان فارسی آموزش داده می‌شود، مرکز تحقیقات و آموزش «لوور» است که در حال حاضر آقای «پی‌یرلوکاک» متخصص زبان‌های پیش از اسلام- اوستایی و پهلوی- در آن جا آموزش می‌دهند. این مرکز بیشتر برای مبتدیان است که می‌خواهند با زبان‌های پیش از اسلام ایران آشنا شوند.
- یکی دیگر از مراکزی که در پاریس زبان‌های پیش از اسلام را آموزش می‌دهد «مدرسه‌ی عالی مطالعات»، در منطقه‌ی سوربن است. در این مدرسه دوره‌های پیشرفته‌ی دکتری نیز دایر است و حضور کسانی چون آقای امیر معزی متخصص ادیان، بویژه دین اسلام و تشیع، آقای پی‌یرلری (متخصص عرفان) و فرانس گروُنه (متخصص زبان پهلوی)، ارزش علمی این مرکز را بالا برده‌است. اخیراً آقای فرانس گرونه «کارنامه‌ی اردشیر بابکان» را ترجمه کرده و توضیحاتی بسیار ارزشمند بر آن اَفزوده است.
-   «مرکز ملی تحقیقات علمی» از مراکز معتبر دیگری‌ست که به صورت پژوهشگاه است و در آن جا تدریس نمی‌کنند. امّا دوکرسی مخصوص ایران در آن جا وجود دارد که یکی مربوط به زبان اوستایی و ارتباط و مقایسه‌ی آن با سانسکریت است و دیگری مطالعات تاریخی ایران که آقای «پی‌یر بریا» متخصص تاریخ ایران در زمان هخامنشی این کرسی را بر عهده دارد.
- دانشگاه پاریس 3 (سوربن) نیز از مراکز بسیار مهم آموزش زبان و ادبیات فارسی است که دوره‌های مختلف تحصیلی در آن جا دایر است و هم اکنون کسانی چون یان ریشارد (رئیس بخش فارسی)، خانم اوفیْ‌بوا و خانم ژوستین لانگدو در آن جا تدریس می‌کنند. خانم ژوستین لانگدو هم اکنون مشغول مطالعه و تحقیق در پیوند با عروض فارسی- بویژه کتاب «معیارالاشعار» خواجه نصیرالدین طوسی است. پیش از آقای یان‌ریشاد، آقای هانری دوفوشه‌کور، رئیس این بخش بوده‌اند. آقای فوشه‌کور برای نخستین بار تمامِ دیوانِ حافظ را به زبان فرانسه ترجمه کرده و توضیحاتِ مفصلی برای هر یک از غزل‌ها نوشته‌اند. این ترجمه هم اکنون زیر چاپ است.
   «مؤسسه‌ی ملی زبان‌ها و تمدن‌های شرقی فرانسه» (اینالکو)، که پیش از این بدان اشاره شد، یکی از مراکز قدیمی است که بیش از سه قرن است در آن جا زبان فارسی آموزش داده می‌شود.
   پیشینه‌ی تاریخی این مؤسسه به قبل از انقلاب فرانسه و به دوران سلطنت لوئی چهاردهم مربوط می‌شود. زمانی که دولت وقت فرانسه برای گسترش ارتباط‌های مستقیم خود با شرق به دنبال ابزارهای مناسب می‌گشت و در سال 1669 میلادی، مرکزی به منظور تربیت جوانان فرانسوی برای ایفای نقش مترجم در کشورهای شرقی پایه گذاری کرد و به  نام «مدرسه‌ی زبان برای جوانان» نام برآورد. امّا پس از انقلاب فرانسه در سال 1795 میلادی، به دنبال همان اهداف پیشین در محوطه‌ی کتابخانه‌ی ملی فرانسه، آن مرکز با عنوان «مدرسه‌ی ویژه‌ی زبان‌های شرقی» بازگشایی شد و سه زبان عمده‌ی شرقِ مسلمان یعنی فارسی، عربی و ترکی در آن جا آموزش داده ‌شد و بعدها زبان‌های ارمنی، یونانی و هندی نیز به زبان‌های پیشین افزوده شد و آن قدر گسترش یافت که در حال حاضر 93 زبان در این مؤسسه تدریس می‌شود (!).
   در سال 1914، به دنبال اصلاحات بنیادی، این «مدرسه‌ی ویژه» به «مدرسه‌ی ملی» تبدیل شد و «لانگزو» (Langues'o = السنه‌ی شرقی) نام گرفت و در پایان جنگ جهان‌گیر اول، تعداد زبان‌هایی که در این مؤسسه آموزش داده می‌شد به 50 زبان رسید.
   در سال 1971 این مؤسسه به دانشگاه پاریس 3، یعنی سوربن جدید پیوسته شد و در اثر آن تعداد دانشجویان، به گونه‌ای چشم‌گیر افزایش یافت و «لانگزو» ناچار شد، کلاس‌های آموزش خود را در سه مرکز جدید در مناطق حومه‌ی پاریس برگزار نماید.
   در سال 1985، «مؤسسه‌ی ملی زبان‌ها و تمدن‌های شرقی» (اینالکو) استقلال اداری خود را بازیافت و به عنوان یک مرکز کلان آموزشی، مستقیماً زیر نظارت وزارت آموزشی عالی فرانسه قرار گرفت.
   هم اکنون این مؤسسه با حدود -/13000 دانشجو و بیش از 300 مدرس رسمی و تعدادی مدرس غیر رسمی به کار خود ادامه می‌دهد.
   کتابخانه‌ی ارزشمند لانگزو هم اکنون دارای بیش از -/000/600 عنوان کتاب و حدود 7500 عنوان نشریه است. بخشی از این کتاب‌خانه به نسخه‌های خطی اختصاص دارد که هم اکنون 640 نسخه‌ی عربی، 173 نسخه‌ی ترکی، 120 نسخه‌ی فارسی و 50 نسخه‌ی عربی در آن جا وجود دارد. گفتنی است که افزون بر این کتابخانه‌ی بزرگ، در مراکز پنج گانه‌ی آموزشی لانگزو نیز کتابخانه‌های کوچکی برای رفع نیاز‌های اولیه‌ی دانشجویان وجود دارد.
   زبان فارسی یکی از سه زبانی است که از آغاز پایه‌گذاری این مؤسسه آموزش داده می‌شده است و افراد نامداری همچون: لویی لانگلس، آنتوان لئونارد دوشزی، شارِل شِفر، محمد قزوینی، هانری ماسه، ژیلبر لازار، هانری دوفوشه‌کور و کریستف بالایی تا کنون ریاست بخش فارسی را در مؤسسه بر عهده داشته‌اند.
   در حال حاضر آقای کریستف بالایی که از متخصصان نثر معاصر فارسی است، علاوه بر ریاست بخش فارسی لانگزو، معاونِ پژوهشی اینالکو نیز هست و نقش مهمی در مدیریت این موسسه دارد. کریستف بالایی برای آشنایان به ادبیات معاصر ایران نامی آشناست. زیرا کتاب‌هایی ارزشمند از او تا کنون به زبان فارسی در ایران منتشر شد است؛ کتاب‌هایی چون: سرچشمه‌های داستان های کوتاه فارسی، پیدایش رمان فارسی، ادبیات نوین ایران، ترجمه‌ی اشعار یدالله رویایی و ...
   هم اکنون گروه آموزشی بخش زبان و ادبیات فارسی شامل یک استاد (آقای کریستف بالایی) دو استادیار، (آقای حسین اسماعیلی و خانم لیلی انور)،یک مدرس قراردادی (آقای امیر مغانی) و ده‌ها مدرس حق التدریسی است که به تربیت حدود 150 تا 200 دانشجو مشغولند.
   دانشجویان رشته‌ی زبان فارسی به طور عمده فرانسوی هستند، امّا گاهی دانشجویانی دیگر از کشورهای اروپایی و آمریکا نیز در این رشته، ثبت نام می‌کنند. همچنین جوانان ایرانی که از سنین پایین همراه با خانواده‌اشان به فرانسه مهاجرت کرده‌اند، برای حفظ ارتباط با فرهنگ و زبان اجدادی خود، نیز در جمع محصلان زبان فارسی به چشم می خورند.
   به اعتراف بسیاری از صاحب نظرانِ کشورهای دیگر، بی‌گمان مردم ایران، سرمایه‌ای گران‌بها در اختیار دارند که عبارت از فرهنگ و ادب درخشان و افتخار آمیز آن‌هاست. بسیاری از اروپاییان، شیفته‌ی آشنایی با این فرهنگ و دستیابی به این سرمایه‌ی گرانقدرند. زبان فارسی وسیله‌ای بسیار شایسته است که می‌توان از طریق آن به این سرمایه‌ی عظیم و ارزشمند دست یافت. گسترش زبان فارسی، برای افزایشِ آشنایی دیگران با فرهنگ ایرانی، از ضروریاتِ مسلمِ امروز ماست و تحقق این هدفِ متعالی، همتی بلند و عزمی محکم می‌طلبد. آقای دکتر حسین اسماعیلی، (از استادان لانگزو) که این نوشته بسیاری از اطلاعات خود را مدیون ایشان است در پیوند با دانش آموختگان رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی در اینالکو می‌گوید:
   «اکثریت قابل توجّهی از دانشجویان،‌پس از اخذ مدارک فوق دیپلم و یا لیسانس ادامه‌ی تحصیل نداده و به مسیرهای دیگری جذب می‌شوند، امّا تعداد کمتری، با تمامی مشکلات سر راه تا پایان نامه‌ی دکتری می‌رسند. سدّ بزرگی که سر راه این دانشجویان قرار دارد، به طور عمده مشکل عدم کامیابی در جهت اقامت و گذراندن دوره‌های فشرده‌ی زبان در داخل ایران است. آشنایی نزدیک با جامعه‌ی ایران، زندگی کردن با خلق و خوی ایرانیان، دیدن مظاهر تمدّن ایرانی و ارتباط با مراکز فرهنگی و دانشگاهی در داخل کشور از الزامات پیشرفت در فراگیری زبان و موجب شناخت بهتر از کشور ماست. این دانشجویان با انتخاب کردن زبان فارسی، همچون رشته‌ی تحصیلات عالی، بزرگترین فداکاری را از خود نشان می‌دهند، چون به خوبی به این حقیقت واقفند که تا به مراحل عالی از نظر پژوهش و شناخت ادب و فرهنگ ایرانی نرسیده‌اند، اقبال چندانی برای یافتن شغل مناسب را پیدا نخواهند کرد. پس، به جای برگزیدن رشته‌های پولساز، مثل انفورماتیک و تخصص در رشته‌های مالی و اقتصادی، به سوی فرهنگ و تمدن ایران روی می‌آوردند. بدیهی است که پاداش فداکاری آنان،‌یاری همه جانبه از سوی متولّیان این فرهنگ و در درجه‌ی اوّل مقامات دولتی ایران است.
   در جایی که کشورهای دیگر، از جمله کشورهای فقیر عرب زبان، مثلِ مصر و سوریه، سالانه ده‌ها بورس تحصیلی در اختیار این خدمتکاران آتیه‌ی فرهنگ سرزمین خود قرار داده و آنها را به آشنایی مستقیم و بیشتر تشویق می‌کنند، مقامات ایرانی حتّی از دادن ویزا نیز گاهی دریغ می‌ورزند. درحالی که حامیان فردای فرهنگ و جامعه‌ی ایرانی را همین جوانان کم توقّع تشکیل می‌دهند و می‌توانند تصویرهای نادرستی که از ایران در محافل تبلیغاتی غرب پرداخته می‌شود، افشا کنند. آن دسته از دانشجویانی که با جدّیت تمام به حد رضایت بخشی از شناخت زبان فارسی رسیده و در کار پژوهشی نخبه می‌شوند، امید آن را دارند که به مراکز آموزشی، تحقیقاتی، کادر دیپلماتیک و حتّی مراکز تجارتی جذب گردند، و یا پس از سالها رنج با سرخوردگی مسیر دیگری را طی کنند. برای اعتلای فرهنگ ایرانی، این سربازان بی‌جیره و مواجب را پاس بداریم و به آن در بهره‌یابی از دانشگاه‌های ایران، مراکز تحقیق در داخل کشور و مراجعه به کتابخانه‌های خودمان یاری برسانیم. همچنین از گرفتن دست‌های پر تمنّا و در عین حال کم توقّعشان که به سوی فرهنگ ایرانی دراز شده است، دریغ نورزیم که هر چراغی که درین مسیر خاموش شود، کاستی در فروغ فرهنگ کم بدیل ایرانی خواهد بود که قرن‌هاست به سرزمین بیگانگان پرتو افشانی می‌کند».