زبان پژوهی

پاسداشت زبان فارسی از مهم‌ترین خویش‌کاری‌های (وظایف) ملی است

برگرفته از ماه‌نامه خواندنی شماره 61 - پیشگفتار - رویه‌ی 4

 هر دولت ایرانی، به هرگونه و به هر شکلی که جایگاه در مدیریت کشور و جامعه‌ی ایرانی دست یافته باشد، می‌باید به دو اولویت مرتبط تنگاتنگ با منافع ملی، توجه لازم مبذول دارد. این دو اولویت عبارتند از: پاس کالبد ملت ایران یعنی سرزمین ایرانیان و پاس روان ملت ایران، یعنی زبان پارسی.
زبان پارسی به عنوان روان ملت ایران، حامل فرهنگ رخشا و جهانگیر این ملت است و در درازای زمان، این خویش‌کاری را به گونه‌ی مستمر و پی‌گیر، به انجام رسانیده است.
زبانی که امروز ما بدان سخن می‌گوییم، پرتوان‌ترین زبان در شاخه‌ی زبان‌های ایرانی است که گستره‌ی بزرگی از زبان‌های هم ریشه و هم‌خانمان را دربرمی‌گیرد. این زبان، دنباله‌ی زبانی است که ایرانیان از زمان استقرار در ایران‌ویج در 10762 سال پیش از میلاد مسیح (11383 سال پیش از هجرت پیامبر از مکه به مدینه و9000 سال پیش از میلاد زرتشت)، بدان سخن می‌گفتند.
زبانی که از آن امروزه، به نام « فارسی» یاد می‌کنیم، فرآیند دگرگونی و دگرگشت زبانی است که برای نخستین بار با آن زبان از سوی زرتشت با پروردگار سخن گفته شده است و از راه آن زبان بود که تلاش شد تا از «جزء» به «کل» بپیوندند. یا به گفته دیگر، عالم خرد (انسان) را با عالم کلان (جهان هستی و پروردگار) در هم آویزند. از آن‌جا که نخستین باده‌ی «عشق» را در جام این زبان ریخته‌اند، زبان فارسی را زبان «ملکوتی» می‌نامند و می‌دانند. گزافه نیست اگر مردم میهن ما بر این باورند که:
چو با آدمی، جفت گردد پری
نگوید پری، جزب به لفظ دری
       (عنصری)
از سوی دیگر گفته‌اند که:
زبان بهشتیان فارسی است ... و در آثار آمده است که ملائکه که در گرد عرش عظیم‌اند، کلام ایشان به فارسی دری است ... و «حسن بصری» رحمت‌الله می‌گوید که اهل بهشت را، زبان پارسی است ... زبان فارسی که اشهر و املح زبان‌هاست.  (فضایل بلخ – رویه‌های 17، 29 و 390)

آری، زبان فارسی ازجمله فرزندان زبانی است که نخستین بار انسان با آن از «عشق» سخن گفته است. سخنی که درازای سده‌ها از زبان عارفان و عارفان راز، مکرر به گوش رسیده و همیشه «نامکرر» بوده است.
در آن دوردست‌های تاریخ، در سرزمین خراسان بزرگ و شاید در شهر « بلخ» مردی از فرودزمین، دست‌ها را به سوی آسمان برداشت و زمزمه‌ای به زبانی که فارسی شاخه‌ای از آن است، در گوش «معشوق» کرد. از آن زمزمه، آتش فخیمی زبانه کشید که درازای هزاره‌ها، روشنی‌بخش وادی «عشق» و «عرفان» بوده، هست و خواهد بود.
می‌دانیم که در درازای هزاره‌ها، زبان پارسی از مرزهای فلات ایران به بسیار دوردست‌ها رفت و سال‌های سال، زبان دربار دو امپراتوری بزرگ زمان یعنی امپراتوری گورکانی هند و امپراتوری عثمانی فارس بود.
در دربار عثمانی، رسم بر آن بود که نامه‌های رسمی، احکام انتصاب و ترفیع، تعیین وظیفه و حقوق و مواجب، یعنی آن‌چه دربردارنده‌ی مزایا بود، به زبان فارسی نویسانده می‌شد و در برابر، احکام توبیخ، قتل، مصادره‌ی اموال و ...، به زبان ترکی انشا می‌گردید. از همین‌رو بود که سلطان سلیم عثمانی، نامه‌ی سوم خود به شاه‌اسماعیل را که لحنی دشنام‌آمیز داشت، به منظور تحقیر «شاه» به زبان ترکی نویسانده بود ...
با اندوه بسیار باید گفت که امروزه، آن‌چنان که باید مسئولان پاس‌زبان فارسی را داشته باشند و آن را در درون مرزها، حمایت کنند و در برون مرزها گسترش دهند، این کار را نمی‌کنند، بلکه حتا برخی‌ها در پاره‌ای از موارد، به ستیز با زبان فارسی برمیخیزند.
با وجود فرهنگستان زبان و ادب فارسی، سازمان صدا و سیما به خود جرات می‌دهد که در پخش اخبار و دیگر مباحث به جای فارسی کتابتی، از زبان محاوره بهره گیرد. گویا به گویندگان دستور داده شده است که گه‌گاه از زبان محاوره‌ای بهره گیرند. از این‌رو، در حالی که گوینده‌ی خبر تلویزیون « باد در گلو انداخته» و با طمطراق خبرها را می‌خواند، یکباره از الفاظی مانند «رو» به جای «را»، میره،‌می‌گه، می‌کنه به جای می‌رود، می‌گوید و می‌کند، بهره می‌گیرد.
از آن‌جا که این مساله روزهای پیاپی تکرار می‌شود، دلسوختگان پاس ‌زبان فارسی به این نتیجه می‌رسند که کسانی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی با قصد، دست‌‌اندرکار تخریب زبان فارسی‌اند. اگر چنین باشد که امیدواریم خطای گوینده باشد، در آن صورت این کار خیانت به زبان فارسی و در نتیجه لطمه‌زدن به منافع ملی و روان ملت ایران است.