نگاه روز

مختصری پیرامون افسانه و نماد گرگ خاکستری و ارتباط آن با آذربایجان

وحید بهمن

همراهان گرامی لطفا با صرف کمی زمان متن این جستار رو با دقت مطالعه و در صورت‌ صلاح‌دید برای دیگران نیز ارسال بفرمایید.

آذربایجان بعنوان یکی از نخستین مراکز یکجانشینی در فلات ایران شناخته می‌شود.

مردمان یکجا نشین آذربایجان در شهرها و روستاها، چون دیگر ایرانی‌ها در کنار کشاورزی و باغداری و دیگر مشاغل به پرورش و نگهداری حیوانات اهلی و چهارپایان می‌پرداختند.

گرگ همواره بعنوان اصلی‌ترین دشمن حیوانات اهلی و طبیعتا مردمان یکجانشین شناخته می‌شود به همین دلیل یکی از اصلی‌ترین دلایل نگهداری و پرورش سگ نزد مردمان یکجانشین ایران، محافظت از دام‌های اهلی در برابر حملات گرگ می‌باشد.

حال با کدام منطق عقلانی می‌توان پذیرفت که اسطوره و نماد مردمی یکجانشین و دام پرور، حیوانی بمانند گرگ باشد؟

بماند که در منابع مکتوب تاریخی نوشته شده در حوزه‌ی ادبی و فرهنگی آذربایجان سخنی حتی در حد یک سطر نیز در گرامیداشت و تقدس گرگ ذکر نشده است.

افسانه بوزقورد (گرگ خاکستری) و به دنبال آن نماد بوزقورد (گرگ خاکستری) تا اوایل قرن بیستم برای مردمان ترک‌زبان ترکیه امروزی، آران و شروان و آذربایجان کاملا ناشناخته بود.

در هیچ یک از منابع مکتوب تاریخی برجای مانده از حوزه‌های ادبی و فرهنگی دولت‌های ترک‌تبار و مغول‌تباری بمانند غزنویان و سلجوقیان و ایلخانیان و عثمانی‌ها و ... اثر و نشانه‌ای از افسانه‌ و نماد بوزقورد (گرگ خاکستری) یافت نشده است.

در اوایل قرن بیستم و بعد از تشکیل جمهوری ترکیه برخی از چهره‌های تندروی ترک‌گرا با استفاده از منابع نویافته‌ی چینی تلاش‌هایی را جهت پرورش و تئوریزه کردن افسانه و نماد بوزقورد، آغاز کردند.

کهن‌ترین شکل افسانه‌ی گرگ خاکستری در حدود ۱۵۰۰ سال پیش و در منابع کهن چینی ثبت و ضبط شده است. بعد از بازخوانی این منابع در اوایل قرن بیستم این داستان افسانه‌ای وارد محافل ادبی و تاریخی ترکیه شده است.

شکل اولیه داستان گرگ خاکستری حدود ۱۵۰۰ سال پیش در سالنامه‌های رسمی خاندان جو [ کتاب جو جلد ۵۰، Book of Zhou] و خاندان سوئی [کتاب سوئی جلد ۸۴، Book of Sui]  ثبت و ضبط شده است.

خلاصه‌ی شکل کهن افسانه‌ی گرگ خاکستری که در منابع چینی یاد شده، ثبت و ضبط گردیده بدین شکل است:
بر اثر حمله‌ی چینی‌ها تمام ترکان کشته می‌شوند جز پسر بچه‌ای ۱۰ ساله که دست و پای وی قطع و در باتلاقی رها می‌شود. ماده گرگی به اسم آسنا (آشنا) این پسر بچه را یافته و از وی مراقبت می‌کند و حال پسر بچه بهبود می‌یابد. سپس گرگ ماده، آسنا با این پسر بچه آمیزش می‌کند و ده پسر نیمه گرگ و نیمه انسان بدنیا می‌آورد. سپس آن ده پسر به قبایل اطراف رفته با دخترانی ازدواج می‌کنند و به این ترتیب نسل ترکان گوک ترک از انقراض نجات پیدا کرده و ادامه می‌یابد.

لازم به توضیح می‌دانم بعد از بازخوانی منابع یاد شده‌ی چینی و انتشار محتوای اصلی داستان و نیز آشنایی برخی چهره‌های ادبی ترکیه با اصل داستان، به دلیل عدم باورپذیری و عدم تطابق فرهنگی اصل داستان با فرهنگ اسلامی مردمان آناتولی، این افسانه با دستکاری‌ها و تحریفات بسیاری در ترکیه ارائه شده است.

بعد‌ها و در دهه شصت میلادی از افسانه و نماد گرگ خاکستری در جریان‌های سیاسی ترکیه نیز بهره گرفته شد که شناخته شده‌ترین آنها گروه تروریسی گرگان خاکستری به رهبری آلپ ارسلان تورکش می‌باشد. بعد از کشتارها و ترورهای پر شمار از جمله سوقصد به پاپ ژان پل دوم فعالیت این گروه در بسیاری از کشورها ممنوع اعلام شده است. اعضای این گروه تندرو بعد از مرگ آلپ ارسلان تورکش ذیل حزب حرکت ملی ترکیه گرد آمده‌اند.

طی سال‌های اخیر جریان‌های تجزیه طلب با تمام امکانات رسانه‌ای در تلاش هستند تا افسانه و نماد گرگ خاکستری را بعنوان بخشی از هویت تاریخی مردمان آذربایجان القا بکنند و ذهن جوانان پر شور را با جعلیاتی از این دست شستشو دهند.

اما سوالی که هر فرد آگاه و با وجدانی باید از خود بپرسد این است، افسانه‌ و اسطوره‌ای که ۱۵۰۰ سال پیش و هشت هزار کیلومتر آنطرف‌تر توسط چینی‌ها برای عده‌ای دیگر از ساکنان آن سرزمین‌ها، ثبت و ضبط گردیده است چه ربطی می‌تواند به مردم بومی ایرانی آذربایجان داشته باشد؟

برگرفته از تاربرگ وحید بهمن