برگرفته از تارنمای بنیاد نیشابور
برای خواندن این نوشته به فونت هام دبیره و جاماسپا نیاز دارید.
اگر نمیتوانید متن را به صورت HTML دریافت کنید از نسخه PDF این مقاله بهره گیرید.
گروهی از ایرانیان شتاب دارند تا سال آینده 1387 را برای بزرگداشت فردوسی و شاهنامه ویژه کنند.
بنیاد نیشابور از دو دیده، سال 1388 را برای چنین کار پیشنهاد میکند.
1- سال 1387 خورشیدی خیام -کمابیش برابر با سال 2008 میلادی- از سوی تاجیکستان برای بزرگداشت رودکی سرایندهء بزرگ پارسیگوی پیشنهاد شده و سازمان جهانی یونسکو نیز آنرا پذیرفته و در برنامهء خویش گنجانده است، و از دو سال پیش برای برگزاری جشنهای ویژهء آن در تاجیکستان - دوشنبه و رودک زادگاه رودکی برنامه فراهم شده است، و دور نیست که فرهنگیان ایران را نیز آرزوی هموندی در آن جشنها باشد، پس بهم آمیختن دو بزرگداشت برای دو پایهگذار سرود و زبان و فرهنگ و آوازه ایران درست نمینماید.
2- در این گمان نمانده است که فردوسی خود، سال چهارسد هجری (ماهشمار) را سال پایان یافتن شاهنامه خوانده است:
سرآمد کنون قصهء یزدگرد / بماه سپندارمذ، روزِ اِرد
ز هجرت شده پنج هشتادبار / که پیوستم این نامهء نامدار
پیدا است که در ایران باستان هر روز را نامی بوده است، چنانکه نام روز نخست هر ماه اهورامزدا = اورمزد و نام روز دویم بهمن، سه و روز شانزدهم مهر، و اینچنین نام روز روز بیستوپنجم ماه روز «اِرد» نامیده میشد که در زبان پهلوی «اَرت» ﻏﻨﺘ ، و در زبان اوستایی اَشی وَنگوهی ihuMaW iCa خوانده میشد.
ماهها در گاهشماری ایران باستان همه سی روزه بودهاند، دوازده سی روز برابر با سیسدوشست روز، که پنج روز گهنبار فروهران را در پایان سال بدان میافزودند.
چون بر بنیاد آمار و شمار، در اخترماری خیام شش ماه نخستِ سال، هر یک را برابر سیویک روز گرفتند، روز بیستوپنجم اسفندماه باستانی، برابر با روز نوزدهم اسفندماه خیامی است.
اما سالِ ماهشمار، در هر سال، یازده روز کمتر از سال خورشیدی است که در 400 سال برابر با 4400 روز میشود.
اگر این شمار روز را بر 365 بخش کنیم، برابر میشود با 12 سال و 20 روز خورشیدی، و چون 12 سال را از 400 کم کنیم برابر است با سال 388 خورشیدی و بر این بنیاد، شاهنامهء فردوسی در سال 388 خورشیدی بپایان رسیده است، و سال 1388 هزارمین سال پایان یافتن شاهنامه است؛ بسال خورشیدی! و چنین سال شایستهترین سال است برای بزرگداشت پهلوان میدان خرد و فرهنگ، روان بیدار و جان تبدارِ کشور آریایی «فردوسی» و شایستهترین زمان است، برای بزرگداشت درفش همواره برافراشتهء دانش و فرهنگ و جهانبینی ایرانیان، شاهنامهء فردوسی...
اما بر رهروانِ خردمندِ میدان فرهنگ ایران پوشیده نیست که نگارندهء این نامه از سال 1355 خیامی تا سال 1385 خیامی بر سرِ ویرایش شاهنامهء فردوسی جان و نیرو نهاده است، و از آغاز سال 1386 نیز پیشگفتاری بزرگ فراهم شده است، که امیدواریم بتوانیم آنرا در سال 1387 بچاپ رسانده به ایرانیان فرهیختهء جان و روان بر پای ایران ریخته پیشکش نماییم.
خواندن آن پیشگفتار و نیز گزارش رجبرج شاهنامه که سخنان فردوسی را از گفتارهای نادرخور افزایندگان میپیراید، راهی است برای شناسایی هرچه بیشتر این یادگار باشکوه که رهاورد اندیشه و فرهنگ و خرد هزاران سالهء نیاکان بزرگوار ما است، تا با شناختی که از مغز گفتارهای نغز فردوسی دست میدهد، به زندگی شگفت و جهانبینی و جهانبانی آن نیاکان ارجمند ره بریم، تا چسان، هزاران سال، کشور خویش را چون تخت جهان پایتخت جهان آراستند، و روان و اندیشه و اندریافت را از هر کژی و بدی بپیراستند،... درفش همواره سرافراز فرهنگ خویش را بر بلندای دماوند و سبلان و پامیر برافراشتند چنانکه هر سپیدهدمان، پرتو مهرِ بامدادین، بر آن درخش میافکند، و نیروی اندروای زبَردست؛ چینبرچینِ آن میافزاید، تا همواره سرافراز؛ جان و نیرو و خرد و بینش به جهانیان بخشد، و راه رسیدن به مهر و راستی و پیمان را به رهروان این راه درازآهنگ بنمایاند.