ادبیات

ترجمۀ کهن پارسی از یک متن عربی - ترجمۀ کهن مقامات حریری

معرفی: دکتر علی علی‌بابایی

 

ترجمۀ کهن مقامات حریری
نوشتۀ: ابومحمد، قاسم بن علی بن عثمان حریری
ترجمۀ: سراج کاتب
به اهتمام: علاء الدین افتخار جوادی
چاپ حیدری، تهران، 1363
شمارگان: 2000

ترجمۀ متون عربی به زبان پارسی سابقه‌ای دیرینه در میان دیوانسالاران ایرانی داشته‌است که نخستین و بهترین آنها تاریخنامۀ طبری که در حقیقت همان ترجمۀ تاریخ طبری می باشد که به «تاریخ بلعمی» شهره است. چنانکه محمد روشن شرح می دهد: «تاریخنامۀ طبری، ترجمۀ «اخبار الامم و الملوک اثر نامدار محمد بن جریر طبری است که پس از «مقدمۀ شاهنامۀ ابومنصوری» که رساله واری بیست و سه برگی است و به فرمان ابو منصور عبد الرزاق طوسی به سال 346 هجری قمری گرد آوری گشته است، دومین متن منثور تاریخ دار زبان فارسی است. ترجمۀ تاریخنامۀ طبری به سال 352 هجری قمری به روزگار سامانیان به دوران منصور بن نوح بن احمد بن اسماعیل صورت پذیرفته‌است. از آن روزگاران در سده‌های نخستین استقرار حکومت‌های ایرانی، آثار چندانی بر جای نمانده‌است. از این روی تاریخنامۀ طبری از نخستین نمونه‌های ارجمند زبان فارسی دری است که گذشته از قدمت و اصالت، به اعتبارِ در بر داشتن و احتوای آن بر تاریخ عمومی جهان و ایران، از آفرینش آدم تا روزگار نویسنده، مجموعه‌ای گرانبار از اساطیر و داستان ها و افسانه‌های آیینی و ملی است، و از سویی دیگر به سبب گنجینه‌ای گرانبار از واژگان و ترکیب های کهن زبان فارسی و پرهیز از به کار بردن واژه‌های بیگانه، شایستۀ بازنگری، بررسی و مدّاقه است.» ( روشن، 1374: ج1، ص 12)

شاید برای نخستین بار کلیله و دمنه نیز در همین زمان و به فرمان ابوالفضل بلعمی به فارسی ترجمه شد، ولی ما امروز این ترجمه را در اختیار نداریم و ترجمۀ فارسی موجود در کلیله و دمنه در نیمۀ دوم سدۀ ششم هجری و به قلم توانای ابوالمعالی نصرالله منشی نگاشته شده‌است. از دیگر ترجمه های فارسی از زبان عربی می توانیم به برخی از کتاب‌ها در حوزۀ تاریخ و جغرافیا اشاره کنیم؛ از این میان کتاب اشکال العالم جیهانی که دربارۀ جغرافیای جهان اسلام در سدۀ چهارم هجری نگاشته شده بود، در ربع اول سدۀ هفتم هجری به دست علی بن عبد السلام کاتب به پارسی بر گردانده شد و همین کتاب در سال 1368 هجری شمسی به کوشش فیروز منصوری به چاپ رسید و اصل عربی این کتاب موجود نیست. همچنین کتاب تاریخ قم نیز تالیف حسن بن محمد بن حسن قمی از علمای سدۀ چهارم هجری است که این کتاب را در سال 378 به فرمان صاحب بن عبّاد وزیر فخر الدوله دیلمی به رشتۀ تحریر درآورد. اصل این کتاب به زبان عربی است که اکنون در دست نیست، اما در سال 805 تا 806 هجری قمری این کتاب به قلم حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی به زبان پارسی بر گردانده شد که اکنون همین ترجمه در دست است و در سال 1353 هجری شمسی به کوشش زنده یاد جلال الدین تهرانی به زینت طبع آراسته شد. اما در این فرصت به معرفی ترجمۀ فارسی اثری خواهیم پرداخت که آگاهی کمتری از آن وجود دارد. این کتاب ترجمۀ کهن «مقامات حریری» به قلم ادیب عرب حریری است.

ابومحمد، قاسم بن علی بن عثمان حریری در سال 446 هجری در قصبۀ «مشان» در حوالی بصره متولد شد و درسال 516 درگذشت. وی شخصی متدین و دانشمند بود، در اوایل جوانی به کسب علوم ادبی و دینی پرداخت و از محضر استادانی چون «ابوالقاسم فضل بن محمد بصری» کسب فیض نمود. گویند وی کریه المنظر بود و در موقع تفکر ریش خود را می کند. دقیقا معلوم نیست که کتاب مقامات او با حمایت کدامیک از خلفاء بغداد و یا وزیران آنها نگاشته شده است.

 مقامه نویسی در اصل در اواخر سدۀ چهارم هجری قمری مرسوم بود و نوعی از انواع و آثار منثور عربی بود که در واقع ادامۀ آثار منثور و مصنوع و متکلف عربی بود که بسیاری از مسائل و واقعیات تلخ عصر و جامعۀ خود را به صورت کنایه، طنز، استهزاء، هجو و ذم، از زبان بی نوایان و آوارگان در نوشته های خود منعکس می کردند. مقامات حریری در واقع تقلیدی ماهرانه از مقامات بدیع الزمان همدانی (1) است ، افزون بر اینکه در مقامات حریری نظم منطقی وجود دارد که در مقامات همدانی دیده نمی شود. نسخۀ خطی موجود ترجمۀ پارسی این کتاب با شمارۀ 1887 در دانشگاه تهران و با شمارۀ 7976 در موزۀ بریتانیا ثبت شده است و نام مترجم اثر در این نسخه ها فضل الله بن عثمان معروف به سراج کاتب ذکر گردیده است و تاریخ پایان ترجمه جمادی الاولیِ سال 587 ذکر گردیده است. تحریری که از این اثر در دست است به تاریخ بیست و یکن ربیع الاول سال 662 هجری به قلم حسن بن خیاط جندی در دست است که ساکن روستای قری باغ بوده است.هر صفحه حاوی 12 سطر ترجمه و حواشی پراکنده است.
هرچند که ترجمۀ این کتاب لفظ به لفظ بوده و با قواعد کلی و مدون دستور زبان فارسی مطابقت ندارد، ولیکن از نظر ویژگی های سبکی، لغوی و املایی، چون دنبالۀ همان سبک قدیم فارسی است و شایان توجه است که در این میان، بد نیست به برخی از واژه های کهن پارسی که در این ترجمه به کار رفته است، اشاره کنیم: خوار= طعم و مزه؛ سول= ناخن پای شتر؛ کاردو- شکوفه؛ یخنی= ذخیره؛ افسرده کف= بخیل؛ ویژه کار= مخلص؛ بازیانه= اسباب بازی؛ پژوهان بردن= غبطه خوردن؛ سر گذار کردن= رها کردن.« علاء الدین افتخار جوادی، مقدمۀ ترجمۀ پارسی مقامات حریری، ص 5-15) در پایان بخشی از ترجمۀ پارسی مقامات حریری را به منظور آشنایی بیشتر با این اثر می آوریم:

بخشی از مقامۀ هجدهم:« بخواند با دعوت عام خود، از کسان حضری و بیابانی، تا سرایت کرد دعوت او تا به مردمان قافله، و گرد کرد در آن میان فریضه و نافله. چون پاسخ کردیم آواز دهندۀ او را، و فرود آمدیم به انجمن او، حاضر آورد از خوردنی‌ها یک دستی و دو دستی، آنچه شیرین باشد در دهان و آراسته باشد در چشم. پس پیش آورد جامی، که گویی هوایی است منجمد، و یا آن را تالیف کرده اند از هباء ، یا فرو گداخته اند از نور و خلاء و هوا، یا پوست باز کرده‌اند از مروارید سپید، و درو ودیعت نهاده در هم پیچیده‌های نعمت و بیالوده به بوی خوش عام، و برانده بدو آمیغی از چشمۀ تسنیم، و پرده باز کرد از دیدارگاهی نیکو و بوی خوش نسیم.» (حریری، ص 97)


یادداشت:

1- احمد بن حسین همدانی مشهور به بَدیعُ‌الزَّمان همدانی، کاتب عربی برجستۀ ایرانی، در نیمۀ دوم سدۀ چهارم قمری بود که به ‌ویژه از برای مقاماتش شناخته می‌شود و شعر عربی نیز می‌سُرود. او را بنیان‌گذار مقامه‌نویسی در ادبیات عربی می‌دانند؛ از چهارصد مقامۀ او، جز ۵۲ به‌جا نمانده است که در ۱۹۱۵م به انگلیسی ترجمه شد. دیوان شعر و مجموعۀ رسائل (نامه‌ها) نیز از آثار اوست که بارها چاپ و بازچاپ شده است. او در۱۳ جمادی‌الثانی ۳۵۸ در همدان چشم به جهان گشود.

بدیع الزمان در همدان تحصیل کرد و علوم ادب عرب را نزد ابن فارس رازی آموخت. در سال ۳۸۰ قمری در سن ۲۲ سالگی به ری و به محضر صاحب بن عباد درآمد. سپس به گرگان و سپس در سال ۳۸۲ به نیشابور رفت و شهرتش فراگیر شد. در آنجا با ابوبکر خوارزمی ملاقات کرد و منازعۀ آنها به مفاخرت کشید و در این وقت شهرتش عالمگیر شد، و چون خوارزمی وفات یافت یکه‌تاز میدان شد. در سال ۳۸۳ از نیشابور بیرون رفت و مدتی در شهرهای مختلف خراسان به مدح امیران و بزرگان پرداخت. او مسلمان و اهل سنت، شافعی بوده است. بدیع الزمان پس از سیاحت در بلاد خراسان به سیستان رفت و در آنجا نزد خلف بن احمد مقام شامخی کسب نمود و از رسائل بدیع‌الزمان چنین استنباط می‌شود که این امیر دانشمند و با تدبیر بوده و شخصیت ممتازی داشته‌است و شاید همین امر موجب گشته‌است که بدیع الزمان شش مقامه بر مقامات خویش بیفزاید و در آنها از فضل و کمال این امیر سخن بگوید، با این همه بدیع الزمان از این امیر نیز ملول شد و از او اجازت خواست که به هرات مسافرت کند. پس بدیع‌الزمان در هرات که آن زمان تابع دولت غزنوی بود، رحل اقامت افکند و چه بسا از این راه می‌خواست بدرگاه محمود غزنوی صاحب فتوحات درخشان در هند راه یابد و در شمار نویسندگان و خواص او درآید و چنان‌که ثعالبی گفته‌است وی به نزد محمود غزنوی رفت و در قصیده او را مدح گفت. بدیع‌الزمان دربار محمود را نیز برای نیل به آمال خود چندان مناسب ندید و بارگاه سلطان غزنوی نتوانست او را پای‌بند کند به همین جهت پس از مدتی وی به هرات بازگشت و در آنجا با دختر مردی دختر یکی از ثروتمندان شهر بنام (الخشنامی) ازدواج کرد و صاحب چند فرزند شد. بدیع‌الزمان باقی عمر کوتاه خود را در هرات ساکن شد. برخی از زندگی‌نامه‌نویسان عصرش مانند ابومنصور ثعالبی نوشته‌اند که او پُرشتاب‌ترین هم‌روزگارانش در بدیهه‌پردازی با نیروی حافظۀ قوی شگفت‌آور وصف کرده‌اند تا حدی که مَضربِ مثل در به‌یادسپاری بود؛اگر بر او قصیده‌ای فارسی خوانده می‌شد، همان‌جا آن را به عربی برمی‌گرداند.همچنین او را خوش‌چهره، نازک‌روح، قوی‌دل، در دوستی شیرین و در دشمنی تلخ، اما در ظاهر خودخواه و مغرور توصیف کرده‌اند. بسیار پرهیزکار و هوادار اهل سنت و جماعت، گراینده به معتزله، دوستدار عرب و نکوهندۀ شعوبیان بود.


منابع:

ابوالقاسم بن احمد جیهانی، اشکال العالم، ترجمۀ علی بن عبدالسلام کاتب، چاپ فیروز منصوری، به نشر، تهران، 1368.
تاریخنامۀ طبری، چاپ محمد روشن، سروش، تهران، 1374.
ابومحمد، قاسم بن علی بن عثمان حریری، مقامات حریری، ترجمۀ سراج کاتب، چاپ علاء الدین افتخار جوادی، حیدری، تهران، 1363.
حسن بن محمد بن حسن قمی، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی، چاپ جلال الدین تهرانی، توس، تهران، 1361.