نگاه روز

«تمدن» را با بخشنامه نمی‌توان برپا کرد! (نگاهی به سخنان حمیدرضا صارمی دربارۀ فرهنگ و تمدن ایران)

مهندس داراب احمدی

چند روز پیش یک کلیپ چنددقیقه ای از سخنرانی آقای حمیدرضا صارمی، معاون بخش شهرسازی شهرداری تهران پخش شد که در رسانه ها بازتاب پیدا کرد .

او در این کلیپ می گوید :

«ما می خواهیم یک شهرسازی به دنیا ارائه دهیم که بن مایه های اندیشه اش مال خودمان باشد. مستاجر اندیشه های غرب نباشیم.
ما ایرانیان تا پیش از اسلام یک اثر مکتوب راجع به شعر، معماری، پزشکی یا ریاضی نداریم. هر چی داریم از قرن چهارم شکل گرفته. این نشان می دهد آیین اسلام بن مایه تمدنی را به سرزمین ما آورده است.
هدف انبیا عبادت بوده
اخلاق و تعالیم پیامبران به هدف نمی رسند مگر در یک بستر کالبد هندسه شهرسازی مناسب.
پوسته شهر و رفتار بر هم اثر می گذارد.
پوستۀ شهر وقتی فضا را تنگ می کند رفتارهای شما را تنگ می کند. برای شکل گیری تمدن بستر فیزیکی مناسب لازم است. این عین مبانی دین مبین اسلام است.
اگر قرار باشد یک تمدن دیگری در ایران ساخته شود، تمدن نوین ایرانی – اسلامی است. مخالفت ها با ایران به خاطر زمینۀ تمدن سازی ماست.
ان شا الله تمدنی که می خواهد بستر ظهور باشد در ایران شکل بگیرد.»

در اینجا جمله های متعدد و متفاوتی از زبان آقای صارمی می شنویم. پرسش اساسی این است: بخشی از مسائل متنوعی که مطرح شده، چه ربطی به شهرداری تهران دارد؟ اگر دقیق تر بخواهیم بپرسیم ، باید بپرسیم ، « این مسائل چه پیوندی به معاونت شهرسازی و معماری شهرداری پیدا می کند؟»
این چند جمله که هر کدام یک جایگاه مستقل دارد، چرا در کنار هم از زبان یک مقام اداری شنیده می شود؟
در پاسخ آقای صارمی باید گفت : «کشف هدف از بعثت پیامبران مسئله ای ست که دانشمندان علوم دینی بدان می پردازند، نه پرسنل شهرداری.
جنگ های تمدنی مسئله ای است که متخصصان روابط بین الملل بدان می پردازند، نه کارمند شهرداری تهران.
تاریخ کتابت و شعر و ریاضی در ایران مسئله ای ست که باستان شناسان و نسخه شناسان و ایران شناسان بدان می پردازند، نه معاون شهرسازی شهرداری.
بحث دربارۀ لوازم ساخت تمدن یک پرسش فلسفی است که پرداختن بدان در اندازه های یک صاحب منصب در دایرۀ طرح تفصیلی شهرداری تهران نمی گنجد.
اظهار نظر دربارۀ مسئلۀ مقدمات ظهور مهدی (عج) هم در صلاحیت دانشمندان علوم تشیع است، نه معاونت معماری شهرداری.
شکل گیری مبانی نوین تمدن نوین ایرانی – اسلامی به عوامل متعددی از جمله مبانی فلسفی و تاریخی و اقتصادی و فرهنگی و مدیریتی وابسته است. در این مبانی جایگاهی برای شهرداری تهران و بخش شهرسازی و پرسنل آن مشاهده نمی شود.
چرا این دانش آموختۀ شهرسازی به جای پرداختن به مسائل شهرسازی در شهر تهران با انبوه مشکلات بر زمین مانده، این همه مسائل متفاوت را کنار هم ردیف می کند و مخاطب خود را با به کار گیری تعابیر مقدس مرعوب می نماید؟
چرا یک مدیر شهرداری که دو سال است حکمی برای یک مسئولیت دریافت کرده است و حکم او سر سال باید تمدید شود، گمان می کند در هفت – هشت ماه باقیمانده از دورۀ ماموریتش می تواند تمدن نوینی برای تهران بسازد؟

شهرداری مطابق قانون، ۲۸ تکلیف مشخص دارد؛ که در میان آنها وظایفی همچون ساخت و نگهداری گورستان. احداث و نگهداری خیابان و کوچه، جمع آوری زباله، رسیدگی به بهداشت شهری، ممانعت از تکدی گری، رفع سد معبر و نظایر اینها دیده می شود و در هیچ بندی از این شرح وظایف، تبیین رسالت انبیا عظام و چگونگی فراهم آوردن مقدمات ظهور یا تعیین تاریخ نگارش به زیان فارسی یا تعیین تکلیف دربارۀ تمدن سازی، اثر و نشانه ای دیده نمی شود.
چیدن این کلمات در کنار هم به بن مایه های وزینی نیاز دارد که نشانه ای از تجمع این بن مایه ها در شخصیت حقوقی این معاونت شهرداری دیده نمی شود.
تمدن سازی نه یک کار اداری ست، نه تفریح و سرگرمی . تمدن سازی نه با بخشنامه شکل می گیرد، نه با دستور پخت می پزد، نه امریه برمی دارد، نه چارچوب زمانی برمی تابد و نه نوین و کهنه می شناسد و نه قابل تفکیک از تمدن های پیشین است.
اصولا کلماتی که در این کلیپ بر زبان این مسئول شهرداری تهران جاری شده است، غیر دقیق و غیردانشورانه است ؛ و البته از یک مدیر شهرسازی هم انتظار فلسفه بافی نمی رود.
تمدن یک پدیدۀ سیال و روان و تدریجی و تاریخی ست که در بستر جغرافیا بروز می یابد و عوامل متعددی در شکل گیری آن می تواند دخالت کند. تمدن بیش و پیش از هر چیز، یک مبنای اندیشه ای نیاز دارد که رابطۀ رفت و برگشتی با محیط دارد. ارادۀ بشر البته که در شکل یافتن تمدن موثر است؛ اما این اراده در خلا به ثمر نمی نشیند و زمینه و فضای واقعی در معماری تمدنی دخالت تام دارد.
تمدن چیزی نیست که بگوییم تا کنون نبوده ؛ یا یک زمانی بوده الان نیست؛ و بعد با چند بخشنامۀ اداری و تغییرات در کالبد شهری ایجاد شود و پیشاپیش نام آن هم «تمدن نوین ایرانی – اسلامی» باشد.
اینها بحث های ظریفی در میان متفکران و متخصصان است و اجماع نظری دربارۀ تعریف «تمدن اسلامی» وجود ندارد . در این زمینه، یک نظریه این است که آنچه از دستاوردهای بشری در سرزمین هایی که مردمانش به اسلام گرویدند وجود داشته، «تمدن اسلامی» نام گرفته و همین تعبیر تمدن اسلامی هم در دهه های اخیر از سوی مستشرقان عنوان شده است . در واقع، داشته های تمدنی پیشین با اسلام تطبیق داده شده و به زندگی خود ادامه داده و شکوفا شده است. نمونۀ آشنای آن، سرنوشت تمدن های ایران و روم است که در این آمیختن تمدن پییشین و تمدن پس از آن، هنر ساسانی و بیزانسی به خدمت اسلامگرایان در آمد.

امروزه شهرسازی ما متاثر از محدودیت های جغرافیایی و جمعیتی و منابع حیاتی و سامانۀ رفت و آمد است.
دغدغه هایی مهمی که در فقه اسلامی دربارۀ زندگی فردی و اجتماعی دیده می شود، در شهرسازی مدرن هم مورد توجه قرار گرفته و برای ان چاره اندیشی می شود. امروز مرز مشخصی میان شهرسازی باورمندانه و غیر باورمندانه وجود ندارد. گزاره هایی همچون:
دغدغۀ امنیت ، فرهنگ بومی ، اشراف و محرمیت، معماری آرامش بخش، رفاه و آسایش، رسیدگی به افراد ناتوان و…. چیزهایی ست که پیش و پس از اسلام، در شهرهای اسلامی و غیر اسلامی کم و بیش رعایت می شده است.
اکنون شهرساز با چالش های چون محیط زیست، تراکم جمعیت، آلودگی هوا، تامین آب و انرژی، رفت و آمد، گذرگاه های ماشین رو، استانداردهای زمین لرزه،
پایداری در برابر مخاطرات طبیعی، راه های دسترسی، سرانه های بهداشتی و درمانی و آموزشی و خدمات عمومی، ورزش، امکان گردشی و تفریحی، نمادهای هویتی، نظم ترافیکی، مترو، فرودگاه، پایانه های مسافربری، فضای سبز، چالش تغییر اقلیم، پوشش مخابراتی و اینترنتی، و هزاران مسئلۀ ریز و درشت دیگر روبروست که عموما در سده ها و دهه های اخیر بشر بدان دچار شده و در زمان پیامبران عظیم الشان این پدیده های تکنولوژیک هنوز کشف و اختراع نشده بود و طبیعتا برای آنها هم امریه هایی صادر نشده بود.
اینکه در آیین مقدس چگونه بتوان به نظریه های شهرسازی رسید ، هم چیزی ست که پژوهشگران این حوزه در بخش متن های مقدس به منابع و گزاره های کمی رسیده اند و در متن های مقدس، بیشتر به توصیه های اخلاقی برای مردم داری و حس خلق میان مردم و عدالت در منابع برخورد می کنیم. از مهمترین مسائلی که بعد از اسلام در شهرسازی مطرح شد، ساخت مسجد و تعیین جهت قبله بود.
بنابراین مسئلۀ شهرسازی به روز رسانی مداوم پاسخ های شهرساز به چالش های زندگی شهری ست که با نهشت دانش و تجربه و توجه به نیازهای حدید و قدیم بشری همراستاست. و اینکه تمدن کنونی را با تفسیر و تلقی، یک پدیدۀغربی و غیر اسلامی بنگریم و بی اعتبارش سازیم، در حالی که هیچ نظریۀ واضح شهرسازی از متون اصلی دینی در اختیار نداریم، تصمیم مفیدی به نظر نمی رسد.
این مهم را به یاد داشته باشیم که تنگنای شهری در تنگنای زمین ریشه دارد. این به خاطر خباثت تمدن غربی نیست که خانه ها کوچک تر شده اند. امروزه جمعیت زیاد است و جا دادن این همه جمعیت در خانه های بزرگ غیرممکن است. عموم مردم توان خرید خانه های فراخ را – که احتمالا در نظر آقای صارمی هماهنگ با تمدن اسلامی ست – ندارند؛ خانه ها بر روی هم ساخته می شوند. این کار با هدف خدشه واردکردن بر محرمیت در جوامع اسلامی انجام نمی شود؛ زمین کم است و هر آنچه کم می شود، ارزش پیدا می کند و گران می شود. در این وضع به ناچار از زمین استفادۀ بیشتری به عمل می شود تا ساخت و ساز اقتصادی شود و به این دلیل خانه ها بر دوش همدیگر سوار می شوند.
هندسۀ شهر امروزی را اختراع اتوموبیل به هم زده و شما دیگر نمی توانید به آرامش کوچه های تنگ گذشته برگردید؛ چرا که الزامات تمدن کنونی ایجاب می کند همۀ خانه های به خودرو دسترسی داشته باشند . و این کل هندسۀ شهری را به هم می ریزد. این چالش ها در زمان های قدیم که متفکران اصیل دربارۀ آرمان شهرها اظهار نظر می کردند، وجود نداشت.

 


فرم «گنبد» در سازه های دوران اشکانی و ساسانی

 

فرم های هندسی و مشهور در تمدن اسلامی مانند گنبد و گلدسته هم پیش از ظهور اسلام در ایران ابداع شد و مسلمانان هم از آن بهره جستند .دلیل ابداع این فرم ها هم ناگزیری و اقتضائات فنی و سازه ای بوده است . اگر امروزه با پیشرفت فناوری و دسترسی به آهن و فولاد، برای ساختن و اجرای دهانه های بلند دیگر نیازی به خیز طاق و گنبد نداریم، اینها به خاطر دشمنی تمدن و شهریگری نوین ما با گنبد یا تمدن اسلامی نیست. همچنان که ابداع گنبد هم به خاطر احکام باورمندانه نبوده و سازه ای است که یادگار شهرسازی و معماری دوران اشکانیان و ساسانیان است.

در این باره بسیار بیش از این می توان گفت؛ اما برای آگاهی اذهان از جایگاه شهرسازی و معماری ریشه دار ایرانی در جهان، همین مقدار هم می تواند کارساز باشد


برگرفته از تارنمای ایرانچهر