شعر
دلِ ماست پارسی - سرودهٔ محمد افسر رهبین
- شعر
- نمایش از یکشنبه, 16 شهریور 1393 12:34
- بازدید: 7166
گل نیست،ماه نیست،دلِ ماست پارسی غوغای که ترنم دریاست پارسی
از آفتاب معجزه بر دوش می کشد رو بر مراد و روی به فرداست پارسی
از شام تا به کاشغر از سند تا خجند آیینه دار عالم بالاست پارسی
تاریخ را وثیقه ی سبز شکوه را خون من و کلام مطلاست پارسی
روح بزرگ و طبل خراسانیان پاک چتر شرف،چراغ مسیحاست پارسی
تصویر را ، مغزله را و ترانه را جغرافیای معنوی ماست پارسی
سر سخت در حماسه و هموار در سرود پیدا بود از این که چه زیباست پارسی
بانگ سپیده،عرصه ی بیدار باش مرد پیغمبر هنر،سخنِ راست پارسی
دنیا بگو مباش،بزرگی بگو برو ما را فضیلتیست که ماراست پارسی
سرودهٔ محمد افسر رهبین چامه سرای توانای سرزمینی است که مولوی از آنجا بر خاسته است و هنوز نوای نی مولوی اش از دل زمان به گوش جان تنین انداز است و از جدایی ها شکایتها دارد. او زاده کشور افغانستان می باشد.
**********************************************************
خدایا ، به خورشید گیتی فروز به پرتو فشانیش در نیمروز
جهان را سراسر ز لفظ دری عطا کن نشاط زبان آوری
فزون کن به عالم شکر خند را روایی ده این پارسی قند را