جمعه, 10ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست جشن‌ها و گردهمایی‌ها اسفندگان روز مهر ایرانی چرا اسفندگان "روز مهر" ایرانیست؟

جشن‌ها و گردهمایی‌ها

چرا اسفندگان "روز مهر" ایرانیست؟

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

نوشتار در پی انتشار مقاله ای در روزنامه کثیر الانتشار –سرمایه-در تاریخ 87.11.27 مبنی بر جهانی شدن و گرامی داشت ولنتاین به نگارش در آمده  است.

 چرا اسفندگان "روز مهر" ایرانیست؟

 هر کسی کو دور ماند از اصل خویش           باز جوید روزگار وصل خویش

 روشن است تمدنی توانایی سازندگی و ثمر بخشی بر جهان پیرامون خود را دارا می باشد که بتواند مولفه هایی سازنده در راستای ماندگاری فرهنگی خود ایجاد کرده و آن را فرا گیر کند.در این راستا کشورهای غربی ای که چند سده یا چند دهه پا به عرصه ی وجود گذاشته اند (مانند آمریکا که 276 سال دارد)برای ایجاد این مولفه ها به تمدن های سوخته ای چون یونان و روم رو می آورند(1)زیرا به مانند پدری است برای آنان،پس در راستای همین ایجاد مولفه های نوین است که روزی را ساخته اند به نام  (ولنتاین) که نه تنها روزی برای عشق نبوده،سندی هم دال بر موجودیت تاریخی ندارد(*)!!بنا بر شواهد تاریخی چهاردهم فوریه در آلمان ،به عنوان روزی شوم به حساب می آمد . در انگلستان،بلژیک،شمال فرانسه و آمریکای شمالی در روز والنتین ،بر پایه قرعه جفت های برگزیده می شدند که در عرض سال (تاروز 14 فوریه سال بعد )،یک روابط عاشقانه شوخی وار می داشتند(2) .

باری امروزه غربیان روزی را گرامی می دارند،روزی که در دل تاریخ نه آیینی برای عشاق داشته و نه جشن عشق بوده،اما بدیهی است که این آیین نوخاسته،برخاسته از آن فرهنگ است  و مناسب همان فرهنگ می باشد،چرا که فرهنگ،تاریخ و  گذشته ی شان را به زندگی روزمره ی مردمان کشورشان،که آن نیز زاییده ی همان فرهنگ و تاریخ است  پیوند داده است و گله ای هم بر آنان نیست.

اما پرسش اینجاست:ایران،کشوری که پیشینه ای چند هزار ساله و فرهنگی پیوسته دارد.کشوری که بنا یه گفته ی کنت دوگوبینو "سرچشمه ی همه چیز  است"(3)و یا بنا بر با ور پروفسور آرتور پوپ "تاریخ جهان بدون آن غیر قابل فهم است"(4)باید دنباله روی این فرهنگ نا آشنا-غریب و حتا ناپسند برای جامعه ی ایرانی باشد؟و یا اینکه باید مولفه های تعریف شده ای آشنا و ایرانی پسند از فرهنگ خود را رواج دهد؟روشن است که انسان ایرانی،آیین و جشن ایرانی می خواهد و بر همگان روشن است که هر فرهنگ نیازمند آیین هایی برابر با موازین تاریخی-فرهنگی و دینی خود می باشد و از هین روست که جشن اسفندگان را که آیینی بر خاسته از این مرز و بوم است((روز مهر ایرانی)) نامیده اند.

روزی که بر خلاف همتای غربی خود پیشینه ای چند هزار ساله داشته و در دوره های گوناگون تاریخی گرامی داشته می شده به گونه ای که در آثار الباقیه نوشته ی ابوریحان بیرونی می خوانیم: روزیست که مرسوم به مزدگران بوده و مردان برای گرامی داشت همسران خود به آنها پیشکش هایی را می دادند(5).

روزی که در دوره ای نه چندان دور یعنی دوره ی صفویه با نام جشن اسفند جشنی فراگیر بوده چنانکه در سفرنامه پیترو دلاواله یک جهان گرد ایتالیایی می خوانیم:

مسلمانان عید دیگری دارند که آن را عید اسفند می نامند...که شامل افروختن انبوهی از شمع ها و مشعل ها در طول روز و شب بعد ...{است}...این عید ریطی به سال قمری ندارد که معمول مسلمانان است بلکه از روی سال شمسی محاسبه می شود.(زیباست که بدانیم  تاریخ برگزاری این جشن انتهای بهمن بوده است).(6)

اکنون سخن گروهی از کسانی که آهنگ جهانی شدن فارغ از ایرانی بودن را سر می دهند این است که این روز-روز عشاق با بهتر بگویم((ولنتاین))نیست.

اما اگر غربیان روزی را با مولفه های جدید تعریبف کرده اند و این گرامیان نیز پذیرفته اند چرا با گزینه ای داخلی این کار را نکنیم؟و چرا این گرامیان این روز را نا آشنا می خوانند((آیا این همان سیاست یک بوم و دو هوا نیست؟))

چه خوش گفت  حضرت حافظ که :

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد          آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

اگر هم این روز-روز عشق نبوده باشد بهتر نیست این پند از ناصر خسرو را بنیوشیم که می گوید:

نو کن سخنی را که کهن شد به معانی          چون خاک کهن را به بهار.ابر گوهر بار

زیبا تر نیست جشنی را برگزار کنیم که پدرانمان نیز گرامی می داشتند؟و روزی را برای  فرزندانمان به ارث بگذاریم که بر خواسته از فرهنگمان است؟

بهتر است بدانیم که اگر در خواب غفلت بمانیم و این کار را نکنیم فردا روز"نخواند بر ما کسی آفرین"(7) و باید در دادگاه تاریخ به فرزندانمان پاسخ گو باشیم-چرا که"جهان را به بد سپرده ایم"(8) و در فرایند پیشرفت به جای اینکه با" فرهنگمان دل ها را بنوردیم"(9) مبارزی از پیش  باخته بوده ایم هر چند بنا به گفته رودکی:

هر که ناموخت از گذشت روزگار         نیز ناموزد،ز هیچ آموزگار

اما باز هم خویشکاری ما گفتن است.

از اینها که بگذریم کدام دهکده جهانی ؟! گرامی، آیا در این دهکده جهانی شما رسم اینگونه است که  هواپیمای یک کشور را با 290 تن زن و مرد و کودک بر روی دریا با موشک بزنند و خاکستر کنند ؟ یا در جنگ میان دو کشور(ایران-عراق) ، کشور سومی (آمریکا) به پشتیبانی متجاوز، رزمندگان کشور دیگر را((ایران)) در جایی به نام فاو ! با بالگردهایش به خاک و  خون بکشد ؟ یا آنکه برای جلوگیری از دستابی کشوری به انرژی هسته ای ،دوستانش را بسیج کرده و چپ و راست قطعنامه ی تحریم صادر کنند؟! نه دوست من، این جهانی سازی نیست،این غربی سازی و یا بهتر بگوییم که آمریکایی سازی است.

پس این دهکده جهانی شما به درد همانهایی می خورد که شیفته اش هستند و این بیگانگی از خود و شیفتگی به بیگانه ،ریشه در بیماری ای دارد که بدبختانه امروزه برخی از جوانان کشور ما را فرا گرفته و آن نیست مگر گونه ای بیماری به نام خود زنی فرهنگی (مازوخیسم) که دچارش گشته ایم.((از طلا بودن پشیمان گشته ایم ، مرحمت فرموده ما را مس کنید)).

آن آرمانشهری که شما دنبالش بوده و آنرا تنها در غرب جستجو می کنید،سرابی بیش نیست و خود ساخته و پرداخته اندیشه بیمار و خودستای همان غربی هاست.

در پایان می گوییم که برای سربلندی و سر افرازی خود و کشورمان ایران ،می بایست که ایرانی باشیم و ایرانی بمانیم،چرا که به گفته ی استاد کزازی : برای جهانی شدن نخست می باید که بومی بمانیم.

و بایسته می دانم بگویم که:  جهان بسیار بزرگ است اما از میهن من کوچکتر است.

به پایندگی ایران

 

پی‌نوشته‌ها:

 1.این تمدن ها از آن رو سوخته اند چرا که یونان پس از یک دوره ی 144ساله در تاریخ با یورش روم از بین می رود تا اینکه پس از جنگ جهانی یکم و فروپاشی عثمانی-انگلیس کشوری را با نام (یونان)-به جهان شناساند کشوری که جدا از تمدن  یونانی  صرفن در آن منطقه  جغرافیایی  با هدف ایجاد نمادی برای  تمدن غرب ایجاد شد و امپراتوری روم هم امروزه تنها در موزه ها قابل ره گیری است چرا که پیوستگی فرهنگی ای نداشته است.

(*) یادآوری: این روز هیچ ارتباطی به روحانی ای به نام ولنتاین ندارد واین گفته جعلی است

2.  دانشنامهNeue Brockhaus –  جلد پنجم-رویه 350-  ستون سومValantin –-چاپ1971

3.یونانیان و بربرها-ج2-رویه279تا281

4.یونانیان و بربرها-ج1-رویه37

5.آثار الباقیه-ابوریحان بیرونی-ترجمه اکبر دانا سرشت-فصل 9-رویه355

6.سفرنامه پیترو دلاوله-ج2-رویه962

7.شاهنامه فردوسی-"نخواند بر ما کسی آفرین/چو ویران شود بوم ایران زمین"

8.شاهنامه فردوسی-"بیا تا جهان را به بد نسپریم/همه سر به سر دست نیکی بریم"

9.سهم ایران در تمدن جهان-حمید نیر نوری-رویه٣۵٨-"شمشیرهایمان مرزها را می گشاید-دانشمان مغزها را و فرهنگمان قلبها را-شاپور یکم"

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه