جستار
نفت ایـران - دکتر هوشنگ طالع
- جستار
- نمایش از چهارشنبه, 23 شهریور 1390 12:48
- بازدید: 5392
برگرفته از فر ایران
دکتر هوشنگ طالع
بخش یکم ـ پیشینهی نفت در ایران
بدون دودلی ، میتوان گفت که ایرانیها ، نخستین مردمانی بودند که از گاز و نفت ، بهره گرفتند و از استوارترین دلایل آن ، وجود منبعهای بیشمار آن در فلات ایران است .
هوشنگ پیشدادی ، کمابیش در 5500 سال پیش از میلاد1 ، سنگی را برای کشتن مار به سوی آن پرتاب کرد و ازبرخورد آن سنگ با سنگ بزرگتر ، جرقهای زده شد و خار و خاشاک را به آتش کشید . آیا با توجه به این که با یک جرقه ، به آسانی و همیشه، خار و خاشاک به آتش کشیده نمیشوند ، در آن جا ، نشت گاز نفت باعث افروخته شدن آتش نگردیده است ؟ امکان این مساله بسیار است و...
از سوی دیگر ، میدانیم که واژهی « نفت » ، یک واژهی ایرانی است . گرچه پارهای از به اصطلاح خاورشناسان ، هم چنان که کوشیدند و میکوشند تا اصل همه چیز را در عهد باستان به یونان کشند ، سعی کردند که این واژه را نیز به یونان که در آنجا، هنوز هم نشانی از نفت نیست ، نسبت دهند . اما بیهیچ دودلی ، چنان که در موارد بسیار کوششان نافرجام ماند ، در این باره نیز، ناکام شدند .
کاوشهای باستانشناسی ، نشان داده است که کاربرد قیر طبیعی در ایران ، به بیش از 5- 4 هزار سال پیش از میلاد میرسد . در شهر شوش ، قیر طبیعی را به گونهی ملات ، میان سنگها و آجرهای ساختمان به کار میبردند و سنگهای گران بهای انگشتری و... را با قیر به سیم و زر ، میچسباندند .
چندی پیش ، در شهر سوخته جسدی به دست آمد که دارای چشم مصنوعی بود . مردمک چشم وی را با قیر ساخته بودند و رگهای چشم با رشتههای بسیار باریک زر ، کار شده بـود .
ایرانیان، آتشکدههایی که وسیله گاز نفت که از زمین بیرون میآمد میسوخت و آتش آن نمردنی بود ، « آتش جاودان » ، مینامیدند . آتشکدهی باکو (بغکو) در اران که هنوز میسوزد ، دامغان ، بلخ، مسجد سلیمان و... ، از این گونه آتشکدهها بودند و هستند .
هرودوت که شهروند شاهنشاهی ایران بود و در نتیجه میتوانست به راحتی در سر تا سر شاهنشاهی ایران سفر کند ، مینویسد :2
در نزدیکی شوش، جایی است که « اردریکا » ، نام دارد . در این جا ، چاههایی است که با چرخ انبان ]چاه[ ، از آن نفت و قیر و نمک بیرون میآورند و در مخزنهایی میریزند و پس از چندی قیر و نمک تهنشین میشود و نفت به گونهی مایع باقی میماند .
یاقوت در معجمالبلدان ، از گفتهی جهانگردی مینویسد که در « شیز » واقع در آذربایجان، آتشکدهای بود که از هفتصد سال پیش در آنجا « آتش جاودان » فروزان بوده است . اما شگفتی آن که پس از هفتصد سال فروزان بودن آتش ، کمترین اثری از خاکستر در آن جا نیست .
در شاهنامه ، در بستن سد یاجوج و ماجوج توسط اسکندر که بدون تردید ، مقصود همان دربند قفقاز یا بند داریال است که از سوی کورش بزرگ در شمال سرزمین قفقاز ساخته شد ، آمده است :3
ز هر کشوری ، دانشی شد گروه
ز بن تا سر تیغ ، بالای او
از او یک رش انگشت و آهن یکی
همی ریخت گوگردش اندر میان
بسی نفت و روغن برآمیختند
دو دیوار کرد ، از دو پهلوی کوه
چو صد شاهرش، کرده پهنای او
پراکنده مس ، در میان اندکی
چنین باشد افسون و رای کیان...
همی بر سر گوهران ، ریختند
همچنین ، شاهنامه در جای دیگری نیز از بهرهگیری از نفت در جنگ با هندیان ، سخن میگوید :4
نشستند ، دانشپژوهان به هم
یکی انجمن کرد ، ز آهنگران
یکی بارگی ساختند ، آهنین
به میخ و به مس ، درزها دوختند
به گردونه راندند ، در پیش شاه
به اسپ و به نفت ، آتش اندر زدند
از آتش ، برافروخت نفت سیاه
ز لشگر برآمد ، سراسر خروش
چو خرطومهاشان ، بر آتش گرفت
همه لشگر هند ، گشتند باز
یکی چاره جستند بر بیش و کم
هر آن کس که استاد بود اندران...
سوارش ز آهن ، وز آهنش زین
سوار و تن باره ، بفروختند
درونش بیاکنده ، نفت سیاه ...
همه لشگر فور بر هم زدند
...
به زخم آوریدند ، پیلان به جوش
بماندند از آن ، پیلبانان شگفت
همان ژنده پیلان ، گردن فراز
نادرشاه افشار نیز در نبرد کرنال با بهرهگیری از این گفتار شاهنامه ، توانست لشگر همایون شاه را در هم شکند .
همچنین آمانیوس مارسلینوس (Ammanus Marcellinus) که همراه ژولین (Julian) امپراتور روم در نبرد با شاهپور دوم ساسانی بود ، مینویسد :5
ایرانیان ، برگهای گیاه ویژهای را در روغن خیس میکردند و سپس مایع دیگری به نام نفت را بدان میافزودند . آنگاه ، تیرهای خود را در آن گذارده ، آتش زده و به سوی دشمن پرتاب میکردند و دقت میکردند ، کمان را آهسته رها کنند تا تیر به سرعت پرتاب نگردد و آتش آن خاموش نگردد . این تیرها به هر جا میرسید ، ایجاد آتشسوزی میکرد و آتش آن با آب خاموش نمیشد . تنها ریک و شن ، آن آتش را مینشاند .
دو سده پس از آن، پروکوپیوس (Procopius) تاریخنگار بیزانسی درباره جنگ بر سر دژ پترا در قفقاز مینویسد :6
ساخلوی ایرانی ، کوزههای زیادی را که از گوگرد و قیر انباشته شده بود ، آتش زدند و به سوی رومیان پرتاب کردند و بدین سان ، توانستند آتشی برپا کنند که کمابیش همه چیز را در خود بسوزاند .
در کتاب « دربندنامه » آمده است که المعتمد خلیفهی عباسی در سال 272 مهی (264خ/ 885م) مالیات چشمههای نفت و معدنهای نمک بادکوبه را به اهالی دربند قفقاز بخشید . 7
مسعودی که در سال 300 مهی ( 291خ/ 912م) به بادکوبه رفته ، در مروجالذهب و معادنالجواهر ، مینویسد :8
در آن جا ، چشمههای نفت سفید بود و زیر دودکشها ] در آتشکدهها[ ، آتش جاودان میسوخت و هیچگاه ، خاموش نمیشد .
یاقوت در معجمالبلدان ، دربارهی نفت کانسارهای بادکوبه ، مینویسد :9
بادکوبه در ایالت شیروان نزدیک دربند است . در این شهر ، چشمهی بزرگی از نفت است که روزی هزار درهم میدهد . کنار آن ، چشمهی دیگری از نفت سفید است که مانند روغن زیبق میباشد و شب و روز ، جاری است و عایدی این چشمه هم ، مانند چشمهی اولی میباشد . بازرگان موثقی به من گفت که در آن جا ، از یک قطعه زمین ، شعلهی آتش جاودان برمیخیزد و هیچگاه خاموش نمیشود .
ابن بلخی ، در فارسنامه مینویسد :10
سی نیز ]بندر دیلم کنونی[ ، شهرکی است در کنار دریا و حصارکی دارد . سی نیز میان مهروبان و جنابا ] گناوه[ است و جامهی کتان بافند سختتر که لطیفتر آن را سی نیز میگویند . اما کاشتی نکنند و جز خرما برنخیزد و روغن چراغ ]نفت[ و هوا و آب آن ، نیکو است .
مارکوپولو ، در سفرنامهی خود دربارهی نفت ، میگوید :11
در سرحد ارمنستان و گرجستان ، چشمهی نفتی موجود است که مقادیر زیادی نفت از آن به دست میاید و در یک وقت ، صد کشتی میتوان از آن بارگیری کند ، این روغن ، برای خوراک مناسب نیست اما برای روشنایی مصرف میشود و شترهایی که مبتلا به امراض جلدی هستند ، با نفت معالجه میشوند .
سعدی در گلستان در زمینهی کاربرد نفت، میگوید :12
هندویی نفت اندازی میکرد . یکی گفتا : ترا که خانه نین است ، بازی نه این است.
حمدالله مستوفی در نزهتالقلوب ، مینویسد :13
مومیایی ، معادنش بسیار است . آن چه در ایران است ، معدن بدیدآبی از توابع شبانکاره ، کوهی است که از او قطرات فرو میچکد و چون موم ، منجمد می گردد و آن را موم آبی گفتهاند ] و [ مومیایی ، اسم علم آن شد .
معدن دیگر بدید ، صاهک از توابع ارجان فارس . معدنی به حدود موصل ، نفط بسیار دارد و در ایران زمین ، بزرگترینش ، معدن باکویه ] بغکویه[ است و آن جا در زمین چاهها حفر میکنند تا به زه آب میرسد . آبی که از این چاهها برمیآورند ، نفط بر سر آب میباشد . معدنی بامین بیات و بندین جین و معدن دیگر ، ولایت معدنی ما بین بخارا و اشروسنه ، معدن به کوه اسیره از توابع فرغانه.
شاردن که در دوران صفویه به ایران آمده ، در سفرنامهی خود مینویسد :14
نفت سیاه و سفید ، در مازندران یافت میشود و آن را برای رفع سرماخوردگی و روشنایی و سوخت و رنگ کردن اشیا و مخلوط کردن آن با رنگهای دیگر ، به کار میبرند .
بخش دوم ـ تاریخچهی امتیاز نفت
در سال 1289 مهی (1251 خ / 1872 م) ، در نخستین امتیازی که به ژولیس رویتر از سوی دولت ایران در دوران ناصرالدین شاه قاجار داده شد ، اجازهی بهرهگیری از منبعهای نفتی نیز پیشبینی شده بود . این امتیاز ، در اثر اعتراض روسها ، فسخ شد .
در سال 1254 خورشیدی (1877 میلادی) ، ناصرالدین شاه بر پایهی فرمانی، بهرهبرداری از کانسارهای سمنان تا خراسان را به حاجی علیاکبر و حاجی علیاصغر امین معادن ، واگذار کرد .
این فرمان پس از درگذشت امین معادن به دست وارثان افتاد و روسها کوشیدند این امتیاز را به وسیلهی سردار اعظم ، به کرایهی خود درآورند . سال پس از صدور فرمان ، سردار اعظم توانست ، موضوع فرمان مزبور و 3 فرمان دیگر را به مدت 70 سال ، کرایه کند . اما پیش از آن که وی بتواند آن را به روسها واگذار کند ، دولت متوجه شد و بر پایهی تصویبنامهای اعلام کرد که هرگاه ، تا 6 ماه دیگر از این امتیاز بهرهبرداری نشود ، ملغی خواهد بود .
از سوی دیگر ، وارثان امین معادن در سال 1302خ 1342 مهی (1923 م) به دلیل تاخیر در پرداخت اجاره ، قرارداد را فسخ کردند . در همان سال ، این امتیاز با واسطهگری حاجی صادق نامی به مدت 70 سال به فتوحی قیام کرایه داده شـد .
در همین اوان ، وزارت فواید عامه اعلان کرد که قراردادهای واگذار شده ، باید نزد این وزارتخانه به ثبت برسند . اما در اثر مسایلی ، این امتیاز به نام خوشتایار نامی که از شهروندان دولت تزاری روس بود ، به ثبت رسید . در سال 1304 خورشیدی ، برای بهرهبرداری از این امتیاز، شرکتی به نام شرکت نفت خوریان ، بنیانگذاری شد که 65 درصد سهام آن در دست بانک روس و 35 درصد آن مربوط به خوشتاریان بود . شرکت نفت خوشتاریان ، هرگز موفق به بهرهبرداری از کانسارهای نفت مورد امتیاز نشد و سرانجام نیز مشمول قانون ملی شدن صنایع نفت در سر تا سر کشور ، گردید .
در سال 1262 خورشیدی (1883 میلادی) ، امتیاز کانسارهای نفت دالکی به آلبرت هوتس از شهروندان دولت هلند داده شد . وی شرکتی بنیانگذاری کرد و به کارهای حفاری نیز پرداخت اما نتوانست نفت به دست آورد .
در سال 1268 خورشیدی (1889 م) ، امتیاز گشایش بانک شاهنشاهی به ژولیوس رویتر داده شد . در این قرارداد ، سخن از امتیاز نفت نیز به میان آمده بود . اما از آن جا که وی در مدت یک سال نتوانست نفت پیدا کند ، این قرارداد در سال 1269 خورشیدی (1890 میلادی) ، فسخ شد .
در سال 1273 خورشیدی (1894 میلادی) ، فرمانی برای بهرهبرداری از کانسارهای نفت کلارستان به نام خلعتبری صادر شد که وی نیز موفق به این کار نشد .
فرجامین امتیاز نفت که پیش از خیزش مشروطیت داده شد ، امتیاز دارسی بود که در سال 1280 خورشیدی (1901 میلادی) ، از سوی مظفرالدین شاه ، واگذار شد . (پیوست شماره یک)
برپایهی این امتیاز ، اجازهی کاوش ، استخراج ، آمادهسازی ، ترابری ، فروش گاز طبیعی و نفت و قیر و موم طبیعی و نیز ، ساخت خط لوله در سر تا سر کشور بهجز پنج استان شمالی که به اصطلاح در حریم دولت روسیه تزاری قرار داشت ، به مدت 60 سال ، به ویلیام ناکس دارسی، واگذار شد .
از سوی دیگر ، بر پایهی فصل سوم این قرارداد ، زمینهای بایر خالصه که برای عملیات صاحب امتیاز لازم میبود ، به رایگان در اختیار قرار داده میشد و هم چنین بر پایهی فصل هفتم، صاحب امتیاز ، از هرگونه مالیات و حقوق گمرکی ، معاف بود ...
بخش سوم ـ امتیاز دارسی
در سال 1892 م (1271 خ) دو مورگان (De Morgan) باستانشناس فرانسوی که سالها در شهر شوش سرگرم کار بود ، مقالهای در سالنامهی کارنسها رها ((Les Annuaire Mines چاپ پاریس ، دربارهی وجود نفت در باختر و جنوب باختری ایران ، منتشر کرد .
کتاب چیخان که در آن زمان متصدی ادارهی گمرک بود ، این مقاله را خواند . البته ، خود وی نیز در مسافرت به مناطق باختری کشور ، از وجود نفت آگاه شده بود . از اینرو ، وی به اروپا رفت و در آنجا سرانجام برای یافتن سرمایهگذارانی برای استخراج نفت در ایران ، به ویلیام ناکس دارسی (William Knox d'Arcy) ، برخورد . او که در استرالیا با دستیابی به کانسارزر، پولدار شده بود ، به انگلستان بازگشت و در پی سرمایهگذاری در صنعت نفت برآمد .
از اینرو ، با توجه به آگاهیهای کتاب چیخان و نوشتههای دومرگان ، وی زمینشناس کار آزمودهای را به ایران فرستاد و گزارش وی نشان داد که امکان پیدا شدن نفت در قصرشیرین و شوشتر زیاد است و در دیگر مناطق نیز امید پیدا شدن وجود دارد .
بدینسان ، پای دارسی به ایران باز شد و با پشتیبانی سفارت بریتانیا ، توانست امتیاز نفت را بگیرد .
چند ماه پس از امضای امتیازنامه ، دارسی با استخدام عدهای حفار و تجهیزات ، در چاه سرخ واقع در منطقهی خانقین (در عراق امروزی) ، دستاندرکار شد .
البته باید به یاد داشته باشیم که در آن زمان ، چاه سرخ و منطقههای اطراف آن در قلمرو دولت ایران قرار داشت که در سال 1913 با توطئهی دولت بریتانیا و همکاری و همگامی دولت روسیهی تزاری ، از ایران جدا و به خاک عثمانی پیوند داده شد .
دارسی ، در سال 1903 میلادی (1282 خورشیدی) ، شرکتی با سرمایهی 600 هزار لیره به نام شرکت بهرهبرداری نخست (First Expolaration, Co.) تشکیل داد و بر پایهی قرارداد ، 20 هزار لیره نقد و نیز برابر با 20 هزار لیره سهام به دولت ایران پرداخت .
تابستان همان سال ، از چاه کنده شده در منطقهی چاه سرخ ، نفت کمی به دست آمد . چند ماه پس از آن ، چاه دوم به نفت رسید که روزانه در آغاز 30 تن نفت میداد . رفته رفته از میزان نفتدهی آن کاسته شد و در نتیجه ، کار در این منطقه ، تعطیل شد .
در سال 1904 ، لرد فیشر (Fisher) که از هواخواهان به کارگیری نفت به جای ذغال سنگ در کشتیهای جنگی بود ، به فرماندهی نیروی دریایی انگلیس برگزیده شد . وی که میدانست دارسی امتیاز نفت ایران را دارد و در اثر هزینههای زیاد در این راه ، در حال گفت و گو برای فروش آن به سرمایهداران خارجی است ، در پی آن برآمد تا از فروش امتیاز مزبور به خارجیها جلوگیری کند و همزمان سرمایهی کافی برای دارسی تهیه کنند تا وی بتواند به کار ادامه دهد .
سرانجام براثر اقدامهای دولت بریتانیا ، در سال 1905 میلادی (1284 خورشیدی) با مشارکت شرکت نفت برمه که یک شرکت نفت انگلیسی بود ، شرکت تازهای به نام « سندیکای امتیازها » (Concession Syndicate) در شهر گلاسکو تشکیل شد که بدون آگاهی دولت ایران ، سهام شرکت بهرهبرداری نخست و امتیازنامه را مالک شد . سهامداران اصلی این شرکت عبارت بودند از لرد استراتکونا (Strathcona) ثروتمندی که دارایی خود را در کانادا به دست آورده بود ، شرکت نفت برمه و ویلیام ناکس دارسی .
شرکت سندیکای امیتازها ، وسایل کار موجود در چاه سرخ را به نزدیکی رامهرمز برد . در اینجا ، دو چاه کنده شد که هیچ کدام به نفت نرسید . این امر ، باعث نگرانی سهامداران شرکت شد.
با توجه به نوشتههای دومورگان باستانشناس فرانسوی ، سندیکای امتیازات تصمیم گرفت که کار را در میدان نفتون (مسجد سلیمان) دنبال کند . وی یادآور شده بود که در سر راه مال امیر (ایذه) و شوشتر ، جایی به نام میدان نفتون هست که علامتهای وجود نفت در آن جا به چشم میخورد و خرابههای آتشکدهای نیز در آن جا وجود دارد که مردم آن را به نام مسجد سلیمان میخوانند .
در این جا نیز ، کار شرکت با موفقیت روبرو نبود . در حالی که سرمایه شرکت رو به پایان بود و سندیکا در پی آن بود که کارمندان خود را از ایران خارج کند ، روز پنجم خرداد ماه 1287 (26 مه 1908) ، نفت از چاه فوران کرد . ده روز پس از چاه نخست ، چاه دوم نیز به نفت رسید .
با پیدایش نفت در مسجد سلیمان ، مشکلهای مالی شرکت برطرف شد و در ماه آوریل 1909 (اردیبهشت 1288) ، باز هم بدون آگاهی دولت ایران ، شرکت نفت انگلیس و ایران بامسئولیت محدود (Anglo- Persian Oil Co. Ltd) در لندن به ثبت رسید و جانشین شرکت سندیکای امتیازها شد .
تا سال 1914 ، یعنی آغاز جنگ جهانی نخست ، 30 حلقه چاه در مسجد سلیمان به نفت رسید . همچنین ، یک خط لوله از مسجد سلیمان ، به آبادان کشیده شد که میتوانست سالی 400 هزار تن نفت را از مسجد سلیمان به آبادان برساند .
در سال 1909 ، شرکت نفت انگلیس و ایران ، یک میل مربع از زمینهای آبادان را برای ایجاد پالایشگاه نفت خریداری کرد . در سال 1914 ، کار ساختمان پالایشگاه که میتوانست سالی 120 هزار تن نفت خام را پالایش کند ، به پایان رسید .
در سال 1914 ، مجلس عوام به دولت اجازه داد که بخشی از سهام شرکت نفت انگلیس و ایران را خریداری کند و در نتیجه ، دولت بریتانیا ، صاحب اکثریت سهام این شرکت شد .
پینوشتها:
1 ـ تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران کهن ـ صص 100- 99 (جدولهای مربوط)
2 ـ هردوت / 50 سال نفت ایران ـ ص 8ـ ج 3
3 ـ شاهنامهی فردوسی ـ مهدی قریب ـ محمدعلی بهبودی ـ ج 3ـ ص 351 / شعرهای 1459 تا 1464
4 ـ همان ـ صص 313- 312 ـ شعرهای 550 تا 567
5 ـ 50 سال نفت ایران ـ ص 9
6 ـ همان
7 ـ کتاب «دربندنامه» که تاریخ داغستان و دربند قفقاز است و از سوی ابراهیم قزوینی نوشته شده بود. بعدها ، این کتاب به ترکی ترجمه شد و از روی آن متن ، برگردانهایی به زبان روسی و انگلیسی به عمل آمده است. اما هنوز ، اصل فارسی آن به دست نیامده است .
8 ـ مروج الذهب و جواهر / 50 سال نفت ایران ـ ص 10
9 ـ همان / همان
10 ـ فارسنامه / همان
11 ـ سفرنامه مارکوپولو / همان
12 ـ گلستان سعدی ـ باب هفتم
13 ـ ص 207 ـ چاپ اوقاف گیپ ـ لندن
14 ـ سفرنامه شاردن / 50 سال نفت ایران ـ ص 11