سه شنبه, 29ام اسفند

شما اینجا هستید: رویه نخست جشن‌ها و گردهمایی‌ها جستار پاسخی به اظهارنظرهای غیر علمی و احساسی دربارۀ زمان برگزاری جشن‌ها

جشن‌ها و گردهمایی‌ها

پاسخی به اظهارنظرهای غیر علمی و احساسی دربارۀ زمان برگزاری جشن‌ها

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

برگرفته از تارنگار كاوه آهنگر

علیرضا هادیان

با درود بر همۀ عاشقان ایران

چندی است که با بالاگرفتن تب وطن پرستی و گرایش هموطنان به فرهنگ و آداب و رسوم ایران باستان (که بسیار خوشحال کننده نیز می تواند باشد) از یک سو افراط گرایی و خرافه گری های غیر علمی و از سوی دیگر گرایش احساساتی به گاهشماری کنونی زرتشتی مشاهده می شود. [...]

مدتی است که با فرارسیدن بهار و آغاز سال نو پیامک هایی به منظور شادباش ارسال می گردد که در آنها از سالهایی با مبنای غیر علمی همچون سالهای آریایی،مادی،پارسی،کردی،میترایی،شاهنشاهی و غیره نام برده شده است و گویی مسابقه ای تبلیغاتی فراهم آمده تا هر فردی با زیادنمودن عدد سال بخواهد به دیگران فخر فروشی نموده و گهگاه کوشش شود تا پیشینۀ فرهنگی قومی پررنگ تر جلوه داده شود. تمامی این ها بدون در نظرگرفتن بی پایه و اساس بودن این تاریخ ها بوده و تنها به استناد ادعاهای غیر علمی و تبلیغاتی برخی شبکه های ماهواره ای و گاهی هم برخی افراد به ظاهر وطن پرست می باشد. مضاف بر اینکه تغییر دادن مبدا یک تقویم و گاهشماری بدون اجازۀ مبدع و استخراج کنندگان آن دزدی علمی بوده و نافی حق مالکیت معنوی آن دانشمندان می باشد. توضیح آنکه کسی حق ندارد هیچ گاهشماری را که با فرمول هایی خاص و مشخص توسط دانشمندان و اندیشمندانی محاسبه و گردآوری شده و بنا به تشخیص و صلاحدید آنها مبدا مشخصی برای آن گاهشماری درنظر گرفته شده است را دچار دگرگونی نموده و مبدا آن را به هر مبدا دیگری اعم از علمی و یا غیر علمی تغییر دهد. یعنی فارغ از اینکه آیا پیشینۀ گاهشماری در گرداگرد ایران زمین چه هنگامی بوده است و یا اینکه آیا هیچگاه تقویم هایی نظیر کردی میترایی آریایی یا غیره مورد استفاده داشته است یا خیر و فارغ از اینکه قدمت و پیشینۀ تاریخ مدون هر قوم چه میزان می باشد نفس اینکه آن مبدا را به تاریخ خورشیدی امروز وارد نمود، هم به لحاظ علم نجوم و ستاره شناسی و هم به لحاظ حقوقی شایسته و مجاز نمی باشد. ضمن آنکه نباید از نظر دور داشت که داشتن گاهشماری با مبدا ۱۳۸۹ سال در قیاس با گاهشماری میلادی با مبدا ۲۰۱۰ سال نه تنها چیزی از غنای فرهنگی و قدمت و پیشینۀ تمدنی چندین هزارسالۀ ایرانیان کم نمی نماید بلکه دقت و نظم بی نظیر گاهشماری خورشیدی رسمی امروز ایران زمین است که در قرن بیست و یکم میلادی نیز مورد مباهات جهانیان می باشد.

از سوی دیگر مدتی است که با کوشش فعالان فرهنگی تلاش می شود تا جشن های ایرانی که برخی از آنها کمرنگ شده و یا به ورطۀ فراموشی سپرده شده اند، دوباره زنده و پویا شده و فراگیرتر از قبل برگزار گردند. اما آنچه که موجب تشتط آرا و اختلاف نظر دست اندرکارن فرهنگی شده است جابجایی هایی است که در خصوص تاریخ برگزاری این جشن ها به چشم می خورد. اینکه آیا جشن تیرگان دهم تیرماه است یا سیزدهم تیرماه و یا مهرگان دهم مهرماه است یا شانزدهم مهرماه و یا اینکه اسفندگان پنجم اسفندماه است یا بیست و نهم بهمن ماه! مورد نظر است. بدون مقدمه و با حفظ احترام برای هموطنان زرتشتی به اصل موضوع پرداخته می شود.

علاقه مندان نیک می دانند که در ایران باستان هر روز را نامی بوده است و هرماه رانیز نامی و عنوان می گردد که هرگاه نام روز با نام ماه برابر می گردیده جشنی برپا می شده است و از آنجایی که تقویمی که امروزه مورد استفادۀ زرتشتیان ایران می باشد (فارغ از اینکه ریشه و پیشینۀ این تقویم چیست و اختلافات آن با تقویم های دیگری که زرتشتیان هند و یا سایر زرتشتیان امروزه و نیز در طول تاریخ مورد استفاده قرار داده اند چه می باشد) مرکب از 12 ماه 30 روزه بوده و هر ماه متشکل 2 هفته و 2 هشته می باشد و 5 روز پایانی سال بدون اینکه در قالب هیچکدام از ماه های سال بگنجد تحت عنوان پنجه وضعیتی ویژه یافته است، در نتیجه روز سی و یکم فروردین ماه رسمی برابر می شود با یکم اردی بهشت ماه زرتشتی و در تیرماه 3 روز و به همین ترتیب در 6 ماهۀ نخست سال تقویم رسمی 6 روز از تقویم زرتشتی جلو می افتد و نتیجه آنکه برای نمونه جشن تیرگان که سیزدهمین روز از ماه تیر می باشد اگر بنا باشد بر پایۀ تقویم زرتشتی برگزار شود برابر می شود با دهمین روز از تیرماه تقویم رسمی کشور و نیز جشن مهرگان که شانزدهمین روز از ماه مهر می باشد برابر می شود با دهم مهرماه خورشیدی بر اساس تقویم رسمی کشورو به همین ترتیب جشن اسفندگان که پنجمین روز از ماه اسفند می باشد برابر با بیست و نهم بهمن ماه می گردد. این امر موجب آشفتگی و بی نظمی در ترویج جشن های ایرانی و نیز سردرگمی تودۀ مردم گردیده است. در همین راستا مطالبی هم به جهت آگاهی دادن و هم به منظور به چالش کشیدن اندیشۀ کسانی که اصرار به لحاظ نمودن گاهشماری زرتشتی در برگزاری جشن های  یادشده دارند مطرح می گردد با این امید که هم اندیشان با رهنمودهای خود به اصلاح و تکمیل آن بپردازند و دگراندیشان با نقدها و پاسخ های خود نویسنده را راهنمایی نمایند.

1-       ایران سرزمینی است کهن با فرهنگی به درازای تاریخ و البته خرده فرهنگ هایی که در گوشه گوشۀ آن همواره خودنمایی کرده است. فرهنگی که همراه با آداب و منش های آریایی مراسم و مناسک دینی را نیز درخود نهفته دارد. نقش و تاثیر آیین مهر در فرهنگ ایرانی بر همگان آشکار می باشد همانطور که آیین های غنی زرتشت و بعدها مانی و مزدک نیز مشهود است تا جاییکه فرهنگ اسلامی کنونی نیز متاثر از آیین ها ی پیشین متفاوت با فرهنگ اسلامی در دیگر کشورهای اسلامی می باشد.

جشن های ایرانی مورد بحث هیچگاه جشن هایی مذهبی نبوده اند و همواره تحت مفهوم جشن های ملی مورد قبول ایرانیان بوده اند . فلسفۀ وجودی هر یک از این جشن ها به وقایع سیاسی و اجتماعی و یا فرهنگی و اقتصادی مربوط می شود و مورد انطباق با نظام طبیعت می باشند. هرچند که به دلیل رسمی بودن دین زرتشتی در دوران ساسانی آیین اغلب این جشن ها رنگ و بوی مذهبی و زرتشتی به خود گرفت و با سقوط ساسانیان و تسلط اعراب بر ایران رفته رفته نقش این اعیاد و جشن ها کمرنگ گردید و امروزه این آیین ها بیشتر در نزد زرتشتیان به جای مانده است ولی جانمایۀ این جشن ها هرگز مذهبی نبوده و نه تنها مربوط به تمامی ایرانیان با هر دین و مذهب و قوم و زبانی می باشد بلکه به تمامی گستره و حوزۀ فرهنگی ایران زمین (خارج از مرزهای سیاسی ایران و هر آنجاییکه آتش نوروز گسترده باشد) تعلق دارد. پس دلیلی وجود ندارد که برای برپایی این جشن ها بر اساس تقویم زرتشتیان ایران اقدام نمود.

2-      در اساس ایرادات و اشکال هایی نیز متوجه تقویم زرتشتی می باشد . از جمله اینکه این تقویم فاقد ثبات کافی مورد نیاز زندگی روزمرۀ امروز می باشد. برای نمونه در تقویمی که هر ماه آن را 2 هفته و 2 هشته تشکیل می دهد تکلیف ساعات کاری و تعطیلات پایان هفته ( یا احیانا هشته) در هشته ها و هفته ها چه می شود؟ و یا در تقویمی که پنج روز آن جزو هیچ ماهی نیست تکلیف برنامۀ کاری و نظام اداری مملکت در این پنج روز چه می شود؟ و یا اگر کسی بخواهد در این پنج روز نامه ای ارسال نماید از چه اعدادی برای نشان دادن تاریخ باید استفاده نماید که مورد درک و فهم بشر امروز قرار گیرد؟ همینطور تکلیف روز ششم در سال های کبیسه و به طور کلی تکلیف کبیسه گیری چه می شود؟ و در صورت نگرفتن کبیسه تکلیف مغایرت های بوجود آمده با گردش واقعی خورشید و اختلافات زمانی ناشی از آن چه می شود؟

3-      از سوی دیگر با لحاظ نمودن 30 روز برای هر ماه تکلیف انقلاب های تابستانی و زمستانی و اعتدال های پاییزی و بهاری چه می شود؟ تقویم و گاهشماری در اصل یک قرارداد است که انسان ها به هر شکل و گونه ای می توانند آن را ترسم نمایند هرچند که همواره کوشش شده تا این قرارداد ها هم در به نظم درآوردن زندگی بشر موثر باشد و هم با نظام طبیعت در کرۀ خاکی هماهنگ باشد و در همین راستا با شجاعت و با افتخار می توان ادعا نمود که گاهشماری خورشیدی رسمی مورد استفاده در ایران امروز که حاصل تلاش های سالیان دراز دانشمندان دوران اسلامی ایران در بازسازی گاهشماری های دقیق باستانی ایرانیان می باشد، دقیق ترین و کامل ترین و بی نقص ترین گاهشماری در جهان است که در آن ضمن برآورده شدن نیاز بشر امروز در زندگی منظم، هماهنگی و همخوانی کاملی با نظام طبیعت وجود دارد به گونه ای که در پایان سه ماهۀ نخست سال (93 روز پس از آغاز سال)، فصل بهار با انقلاب تابستانی به پایان رسیده و بلندترین روز سال به پیشواز تابستان و نخستین ماه آن می رود و به همین ترتیب پایان تابستان با اعتدال پاییزی، پایان پاییز با انقلاب زمستانی و جشن یلدا و پایان زمستان با اعتدال بهاری همراه می باشد. همچنین کبیسه گیری با دقت بسیار بالایی در موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران در حال محاسبه و اندازه گیری می باشد.

4-      با این اوصاف چگونه است که جشن های تیرگان (3 روز) و مهرگان و دیگر جشن های پس از آن (6 روز) جلو می آیند ولی جشن یلدا که در آخرین شب آذرماه برگزار می گردد جابجا نمی گردد؟ مگر نه اینکه 30 آذر ماه مطابق تقویم رسمی برابر می شود با 6 دی ماه زرتشتی ، پس چگونه است که زرتشتیان جشن شب چله را به جای پایان آذر ماهشان در ششم دی ماهشان برگزار می کنند که اگر بخواهند بر اساس تقویم خود این جشن را اجرا نمایند باید در 24 آذرماه تقویم رسمی اقدام کنند. و اگر چنین کنند آیا انقلاب زمستانی و زایش خورشید را جشن گرفته اند و یا مناسبتی ساختگی را به شادمانی پرداخته اند؟

5-      همچنین چگونه است که جشن سده که دهمین روز از بهمن ماه است جابجا نمی شود مگر نه اینکه دهم بهمن زرتشتیان برابر است با چهارم بهمن در تقویم رسمی ؟ پس چگونه است که زرتشتیان این جشن را 10 بهمن خورشیدی برگزار می نمایند و دیگر اینکه  آیا انتساب جشن سده به هوشنگ پیشدادی در اساس ارتباطی با آیین زرتشت دارد و یا اینکه تقدس و اهمیت آتش و پاسداشت آن برای ادامه چرخۀ تولید و حیات بشر امری بوده است که پیش از ظهور زرتشت پیامبر و انتشار آیین نیکی و راستی وی نیز ، وجود داشته است؟

6-      دیگر آنکه چگونه می توان جشنی به اهمیت و زیبایی اسفندگان را در جامعۀ امروز ایران ترویج  داد و اذعان کرد که هنگام برگزاری آن بیست و نهمین روز از ماه پیش از اسفند یعنی بهمن ماه است؟ و در اینصورت آیا ذهن شنونده پرسش نمی کند که اگر این جشن در بهمن ماه است چرا نام اش را اسفندگان گذارده اند؟ و در پاسخ تلاشی مضاعف نمود که ضمن ترویج این جشن چرایی و چگونگی اختلاف گاهشماری زرتشتی با گاهشماری خورشیدی را نیز توضیح دادکه علاوه بر پیچیدگی ذهنی فراگیرنده این تردید را هم به دنبال خواهد داشت که پس این جشن جشنی مذهبی و ویژۀ زرتشتیان بوده و متعلق به همۀ ایرانیان نمی باشد و اگر کسی این جشن و سایر جشن های مشابه را برگزار کند به طبع باید از دین خود نیز فاصله گرفته و به دین زرتشتی نزدیک گردد!

7-      از سوی دیگر و فارغ از اینکه آیا گاهشماری زرتشتی ( که هیچ انطباقی با نظم خورشیدی ندارد ) مناسب تر است یا گاهشماری خورشیدی رسمی ، و با فرض اینکه گاهشماری زرتشتی بسیار هم رسا و کارا باشد و بدون در نظر گرفتن اینکه آیا هیچگاه فرا خواهد رسید که این گاهشماری جایگزین گاهشماری خورشیدی گردد و بافرض اینکه در آینده ای نه چندان دور قرار است این جایگزینی محقق گردد؛ آیا بهتر نیست به جای سردرگم و چند دسته کردن مخاطبین ، یک روز و تاریخ  عنوان شود و اگر در آینده تقویم ها تغییر نمود همان روز و تاریخ در اذهان باقی بماند. برای نمونه اگر مردم عادت کنند که جشن مهرگان را دردهم مهرماه جشن گرفته و به یکدیگر شادباش بگویند، چگونه می توان در آینده از آنها خواست که زین پس این جشن را شانزدهم مهرماه از تقویم جدید برگزار نمایند. درحالیکه اگر به همان شانزدهمین روز از ماه مهر عادت کنند با تغییر تقویم هم چیزی تغییر نمی نماید. ضمن اینکه با رفع این اختلافات از مورد تمسخر قرارگرفتن از جانب دشمنان فرهنگ و تمدن ایران زمین نیز جلوگیری می شود.

8-      از همه مهمتر اینکه بهانه های جشن هایی نظیر تیرگان و مهرگان و سده و اسفندگان چیزی ژرف تر و مهمتر از همراهی با روز و تاریخی مشخص و یا برابری نام روز و ماه می باشد که این جشن ها یا با واقعه ای ملی همراه بوده اند و یا با با پدیده ای اجتماعی مصادف گردیده اند. هر چند برای برابری نام روز با نام ماه و حفظ این نظم نیز چاره ای وجود دارد و آن لحاظ نمودن نامی متعلق به روز سی و یکم در شش ماهۀ نخست سال است که بدین ترتیب تنها مشکل باقی مانده نیز برطرف می گردد که این روش به نظر بسیار آسان تر ، کم هزینه تر ، منطقی تر و کم دردسر تر از دیگر روش های اتخاذ شده می باشد.

9-      همچنین فوریت و لازمۀ وجودی چنین جشن هایی در بار فرهنگی جامعۀ ایران در عصر جدید و تقابل فرهنگی ملت ها در شکل گیری دهکدۀ جهانی بیش از پیش نمایان بوده و اتحاد و همبستگی تمامی دلسوزان ایران را می طلبد. پس شایسته و بایسته است تا با وحدت رویه به استوار سازی فرهنگ ایرانی پرداخته شود و نه سهم خواهی مذهبی و یا رفتارهای غیر علمی و احساسی که از سوی برخی ، دانسته یا نادانسته ، در پیش کرفته شده است.

در پایان و به بهانۀ جشن مهرگان یادآوری می شود که جشن مهرگان ، جشن عهدو پیمان و مهر و دوستی بوده و بهترین بهانه برای برپایی جشن ها ی نامزدی و ازدواج و پیشکش نمودن حلقه های عهد وپیمان نزد زوجین و یا قدرشناسی از طرف مقابل برای پاسداشت این عهدها و پیمان ها می باشد و نیازی نیست برای مقابله با ولنتاین (جشن عشاق) اسفندگان را که روز زن در ایران باستان بوده است بعنوان روز عشاق معرفی نمود و با این اقدام روز زن را به ورطۀ فراموشی دوباره سپرد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید