سه شنبه, 28ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاريخ دوره اسلامي تاریخ‌نگاری در قلمرو اسلام - بخش دوم و پایانی

تاریخ

تاریخ‌نگاری در قلمرو اسلام - بخش دوم و پایانی

برگرفته از روزنامه اطلاعات

 

دکتر سیدصادق سجادی

از تواریخ محلی مهم در این عصر باید از تاریخ بیهق، اثر ابوالحسن علی‌بن‌زید بیهقی(د 565ق/1170م) یاد کرد که به سبب اشتمال بر مسائل تاریخی و احوال مشاهیر اهمیت بسیار دارد. دو کتاب فارسی «بدایع‌الازمان فی وقایع کرمان» و «عقدالعلى للموقف الاعلى» از ابوحامد احمد کرمانی مشتمل بر تاریخ سلاجقه کرمان و حکومت غزها از مهمترین تاریخنامه‌های محلی به‌روزگار سلاجقه متأخر به‌ شمار می‌روند.

تحول اساسی در تاریخ‌نگاری ایرانی فارسی به روزگار مغول ظهور کرد و مورخان بزرگی چون جوینی و رشیدالدین فضل‌الله با درک و بینش عمیق تاریخی و توجه آگاهانه به عوامل ‌تاریخ‌ساز اجتماعی، بر بزرگترین مورخان اسلامی‌ ـ عربی پیشی جستند و مشهورترین و مبسوط‌ترین تواریخ فارسی را پدید آوردند. تاریخ جهانگشای جوینی (تألیف: ح 658ق/1260م) به سبب دارا بودن اطلاعات مفصل و یگانه درباره خوارزمشاهیان، اسماعیلیان و قراختاییان، از آثار بی‌مانند و از منابع درجه اول مورخان ایرانی و عرب به شمار می‌رود. جامع‌التواریخ رشیدالدین هم تاریخ عمومی، و مهمترین اثر درباره نژاد و تاریخ اقوام مغول و برخی اقوام ترک است.

از ویژگیهای تاریخ‌نگاری فارسی عصر ایلخانیان، نثر مصنوع و متکلف است که بارزترین نمونه‌های آن‌ را در «تاریخ وصاف» می‌توان یافت. در دوره تیموریان و سلسله‌های همزمان آنان و دوره‌های پس از آن، ستایش و نکوهش و مبالغه در هر دو، دست کم در آثاری که به دستور فرمانروایان و یا مصالح دولتهای وقت نوشته می‌شد، عنصر غالب در تاریخ‌نگاری فارسی است. «ظفرنامه» نظام‌الدین شامی ‌در تاریخ تیمور که به دستور امیر گورکانی نوشته شد، از همین نمونه و از آثار گرانبهای تاریخ این عصر است.

بزرگترین تاریخنامه این عصر، کتاب «مجمع التواریخ ‌السلطانیه»، نوشته حافظ ابرو(د 833ق/1430م) در تاریخ ایران و اسلام در 4 مجلد تدوین شده است. جلد چهارم این اثر «زبده‌التواریخ بایسنقری» نام دارد که مشتمل بر تاریخ تیموریان است. شرف‌الدین علی یزدی (د858ق/1454م) هم به دستور ابراهیم سلطان، پسر شاهرخ تیموری کتابی به نام «ظفرنامه» در احوال تیمور تا خلیل سلطان نوشت که به ‌ویژه مقدمه آن ممتاز و مفید است. کتاب «مطلع سعدین و مجمع بحرین» نوشته عبدالرزاق سمرقندی (د 887ق/1482م)، خاصه جلد دوم آن از نمونه‌های معتبر تاریخ‌نگاری فارسی در این دوره است. درباره سلسله‌های همزمان با تیموریان، کتاب «مواهب الاهیه» از معین‌الدین یزدی در تاریخ مظفریان فارس و یزد را به سبب نثر مصنوع و پیچیده، تالی تاریخ وصاف دانسته‌اند.

درباره عصر آق قویونلو، کتاب «دیار بکریه» از ابوبکر طهرانی، اثری ممتاز و مرجع مهم تاریخ این دوره به شمار می‌رود. کتاب «عالم آرای» امینی نوشته فضل‌الله بن روزبهان خنجی (د 927ق/1521م) هم منبعی بس مهم درباره دولت ترکمانان است.

از تواریخ مهم محلی سده 9ق باید از «تاریخ طبرستان و رویان و مازندران» اثر ظهیر‌الدین مرعشی (د ح 892ق/1487م) یاد کرد که خود از خاندان کیا جلالیان و مرعشیان بود. بخشهایی از این اثر که متکی بر اسناد خانوادگی و حوادث عصر نویسنده است، از مهمترین منابع تاریخ شمال ایران در این دوره به شمار می‌رود. بحث مرعشی درباره اهداف و فواید تاریخ حاوی نکات قابل توجه است.

یکی از مشهورترین تاریخنامه‌های عمومی‌ فارسی، «روضه‌الصفا فی سیره الانبیاء و الملوک و الخلفاء» نوشته میرخواند (د 903ق/ 1498م) است با زبان و بیانی معقد و منشیانه. جلد آخر این اثر درباره عصر تیموریان متأخر در خراسان و احوال هرات ارزشمند است. «روضه‌الصفای ناصری» نوشته رضاقلی هدایت در حقیقت ذیل همین اثر است که حوادث دوره‌های صفویه و افشاریه و زندیه و قاجاریه را به آن افزوده است. خواندمیر ـ نواده میرخواندـ هم کتاب «حبیب السیر فی اخبار افراد البشر» را بر اساس روضه‌الصفای نیای خود نوشت که از مراجع مهم در تاریخ اواخر عصر تیموری و ظهور صفویان است.

درباره اواخر ایام تیموریان و آق قویونلو، و اوایل کار صفویان کتاب «احسن التواریخ» نوشته حسن بیک روملو، اگرچه تنها دو جلد از 12 جلد آن در دست است، مأخذی گرانبهاست. مشهورترین منبع تاریخ عصر صفوی کتاب «عالم آرای عباسی» اثر اسکندربیک منشی (د 1043ق/1633م)، از منشیان شاه عباس است که خود بسیاری از حوادث این دوره را دیده، و در آنها حضور داشته است.

در عصرنادری هم چند تاریخنامه مهم نوشته شد. از آن میان «جهانگشای نادری»، نوشته میرزا مهدی استرابادی، منشی نادرشاه اهمیت خاصی دارد. کتاب «عالم آرای نادری» اثر محمد کاظم مروی (میانه سده 12ق)، که این اثر را به خواست خود و بر اساس آنچه دیده و شنیده و حوادثی که در آن حضور داشته، نوشته است، به ویژه برای بررسی تاریخ اجتماعی این دوره بس مهم می‌نماید.

در عصر زندیان کتاب «تاریخ زندیه» اثر علی رضا بن عبدالکریم شیرازی؛ و «تاریخ گیتی گشای» از میرزا محمد صادق موسوی، معروف به نامی؛ و «گلشن مراد» نوشته میرزا ابوالحسن غفاری کاشانی که هردو به زبانی منشیانه و مصنوع تألیف شده، از منابع معتبر به شمار می‌روند.

درباره قاجاریه منابع پر شمار است. از تاریخنامه‌های دودمانی این عصر باید از «تاریخ محمدی» از محمد بن محمد تقی ساروی؛ و «مآثر سلطانیه» از عبدالرزاق دنبلی؛ و از تواریخ عمومی، کتاب بزرگ «ناسخ التواریخ» محمد تقی سپهر یاد کرد.

 

مکتب تاریخ‌نگاری در شام

آنچه به تاریخ‌نگاری شام نامبردار است، ترکیبی است از خصایص دو مکتب اهل حدیث و اخباریان مورخان منسوب به این مکتب، مانند عروه ‌بن ‌زبیر و عوانه ‌بن ‌حکم، اصلاً از رجال مکاتب اهل‌حدیث و اخباریان به‌ شمار می‌روند. در حقیقت هم مغازی و سیر، و هم فتوح و انساب در میدان تاریخ‌نگاری نمایندگان این مکتب قرار داشت؛ ولی مغازی و سیر البته محل عنایت و اهتمام بیشتر بود و راویان شامی‌ از دیر زمان به روایت مغازی شهرت داشتند؛ چنان ‌که اوزاعی(د 157ق/773م)، پژوهش در سیر و مغازی را خاص دانشمندان شام و حجاز می‌دانست. توجه به این معنی از کسانی چون ابن عساکر (1/316) و ابن تیمیه هم نقل شده است.

بی‌گمان یکی از وجوه شهرت شام به پژوهش و گردآوری روایات سیر و مغازی، تجمع گروهی از صحابه و تابعین و محدثان بزرگ طبقات بعدی در این سرزمین بوده است. از آن سوی، وقایع و روایات صرفاً تاریخی، خاصه روایات فتوح، به علل سیاسی و خاندانی می‌توانست علاقه نخستین خلفا را به اهتمام به آن برانگیزد. چنان ‌که کهن‌ترین یا یکی از کهن‌ترین نوشته‌های تاریخی عصر اسلامی، «کتاب الملوک و اخبار الماضین»، به دعوت معاویه و به قلم عبید بن شریه جرهمی‌نوشته شد؛ و روایـات شراحیل بـن مرثد تابعی ــ که خود در فتح دمشق شرکت داشت ــ از مهمترین و رایجترین روایات فتوح شام به شمار می‌رود. با این همه، به سبب فقدان آگاهی دقیق درباره این کتاب و آثاری که گفته‌اند در زمان امویان، درباره جنگها و فتوح سوریه نوشته شده، نمی‌توان جزئیات خصایص تاریخ‌نگاری شام را در نخستین دوره تکوین، به درستی بازشناخت. در واقع پس از استقرار دولت عباسی تا میانه‌های سده 3ق اثر مهم و مکتوب تاریخی در این سرزمین یا درباره آن نوشته نشد. برخی، علت این رکود را مهاجرت نویسندگان و دانشمندان شامی ‌به عراق دانسته‌اند.

همین‌جا باید یادآور شد که اتحاد فرهنگی مصر و شام هم، در همین سالها با انتقال خصایص تاریخ‌نگاری شام به مصر، به گونه‌ای که تفکیک آن ‌دو از هم ناممکن می‌نماید، مؤکد شد. در سده 3ق/9م تألیف کتابهای تاریخ در مصر و شام روند قابل توجه به خود گرفت. البته اغلب آثاری که درباره تاریخ این نواحی در دوره نخستین دولتهای این نواحی نوشته شده است، اکنون در دست نیست و بیشترین و بهترین اطلاعات ما درباره آنها و حتى فاطمیان اولیه متکی بر آثار نویسندگان عصر جنگهای صلیبـی، از اتابکان زنگـی و ایوبیان تا ممالیک است.

به هر حـال از کهن‌ترین و مهمترین نوشته‌های مربوط به تاریـخ مصر تا سده 3ق که اکنون موجود است، کتاب «فتوح مصر و اخبارها» از عبدالرحمن ابن عبدالحکم (د257ق/871م) می‌توان نام برد که دو روایت از آن در دست است. کتاب «سیره احمد بن طولون» نوشته عبدالله بن محمد بلوی در اوایل سده 4ق از کهن‌ترین آثاری است که درباره فرمانروایی از عصر اسلامی‌ مصر نوشته شده، و موجود است. کتاب «الولاه و کتاب القضاه» از محمد بن یوسف کندی (د 350ق/961م)، به‌خصوص مشتمل بر اطلاعات گرانبهایی درباره عصر اخشیدیان و طولونیان مصـر است. جـالب توجه آنکه کتاب «العیـون الدعج فی حلی دوله بنی طغج»، نوشتـه ابن سعید اندلسـی، متعلق به سده 7ق، درباره همان سلسله‌‌‌هاست که البته مبتنی بر شماری کتابهای معتبر تاریخی از سده‌های پیشین است.
 

بی‌گمان یکی از وجوه شهرت شام به پژوهش و گردآوری روایات سیر و مغازی، تجمع گروهی از صحابه و تابعین و محدثان بزرگ طبقات بعدی در این سرزمین بوده است. از آن سوی، وقایع و روایات صرفاً تاریخی، خاصه روایات فتوح، به علل سیاسی و خاندانی می‌توانست علاقه نخستین خلفا را به اهتمام به آن برانگیزد. چنان ‌که کهن‌ترین یا یکی از کهن‌ترین نوشته‌های تاریخی عصر اسلامی، «کتاب الملوک و اخبار الماضین»، به دعوت معاویه و به قلم عبید بن شریه جرهمی‌نوشته شد؛ و روایـات شراحیل بـن مرثد تابعی که خود در فتح دمشق شرکت داشت، از مهمترین و رایجترین روایات فتوح شام به شمار می‌رود. با این همه، به سبب فقدان آگاهی دقیق در باره این کتاب و آثاری که گفته‌اند در زمان امویان، در باره جنگها و فتوح سوریه نوشته شده، نمی‌توان جزئیات خصایص تاریخ‌نگاری شام را در نخستین دوره تکوین، به درستی بازشناخت. در واقع پس از استقرار دولت عباسی تا میانه‌های سده 3ق اثر مهم و مکتوب تاریخی در این سرزمین یا در باره آن نوشته نشد. برخی علت این رکود را مهاجرت نویسندگان و دانشمندان شامی ‌به عراق دانسته‌اند.

همین‌جا باید یادآور شد که اتحاد فرهنگی مصر و شام هم، در همین سالها با انتقال خصایص تاریخ‌نگاری شام به مصر، به گونه‌ای که تفکیک آن ‌دو از هم ناممکن می‌نماید، مؤکد شد. در سده 3ق/9م تألیف کتابهای تاریخ در مصر و شام روند قابل توجه به خود گرفت. البته اغلب آثاری که در باره تاریخ این نواحی در دوره نخستین دولتهای این نواحی نوشته شده است، اکنون در دست نیست و بیشترین و بهترین اطلاعات ما در باره آنها و حتى فاطمیان اولیه متکی بر آثار نویسندگان عصر جنگهای صلیبـی، از اتابکان زنگـی و ایوبیان تا ممالیک است.

به هر حـال از کهن‌ترین و مهمترین نوشته‌های مربوط به تاریـخ مصر تا سده 3ق که اکنون موجود است، کتاب «فتوح مصر و اخبارها» از عبدالرحمن ابن عبدالحکم (د257ق/871م) می‌توان نام برد که دو روایت از آن در دست است. کتاب «سیره احمد بن طولون» نوشته عبدالله بن محمد بلوی در اوایل سده 4ق از کهن‌ترین آثاری است که در باره فرمانروایی از عصر اسلامی‌ مصر نوشته شده، و موجود است. کتاب «الولاه و کتاب القضاه» از محمد بن یوسف کندی (د 350ق/961م)، به‌خصوص مشتمل بر اطلاعات گرانبهایی در باره عصر اخشیدیان و طولونیان مصـر است. جـالب توجه آنکه کتاب «العیـون الدعج فی حلی دوله بنی طغج»، نوشتـه ابن سعید اندلسـی، متعلق به سده 7ق، در باره همان سلسله‌‌‌هاست که البته مبتنی بر شماری کتابهای معتبر تاریخی از سده‌های پیشین است.

در باره عصر سلجوقیان و اتابکان آل زنگی، آثاری چون «تاریخ دمشق» یا «الذیل على تاریخ دمشق»، نوشته ابن قلانسی (د 555ق) از آثار گرانبها به شمار می‌رود. «تاریخ مدینه دمشق» نوشته ابن عساکر (د 571ق/1176م) هم از مهمترین تاریخهای محلی دمشق و شام، خاصه تاریخ فرهنگی آن است. در همین دوره، عمادالدین کاتب اصفهانی (د 597ق/1201م) دو اثر مهم در تاریخ شام به روزگار زنگیان و ایوبیان نوشت. یکی به نام «البرق الشامی»، و دیگری به نام «الفتح القسی فی الفتح القدسی» که هردو از منابع گرانبهای یکی از مهمترین ادوار تاریخ مصر و شام، ولی با نثری مصنوع و منشیانه، به شمار می‌رود.

یکی از مشهورترین تک‌نگاریها در باره فرمانروایی اسلامی‌در مصر و شام، کتاب «سیره صلاح‌الدین» یا «النوادر السلطانیه و المحاسن الیوسفیه»، اثر بهاءالدین ابن شداد (د 632ق/ 1234م) است که از زبان و بیانی روان برخوردار است. ابن اثیر(د630ق)، بزرگترین مورخ این عصر هم صاحب یکی از تواریخ دودمانی، در باره ممدوحان خود، یعنی آل زنگی است که «التاریخ الباهر فی الدوله الاتابکیه» نام دارد. ابوشامه (د 665ق/1267م) نیز کتابی در تاریخ‌ دو دودمان‌ حاکـم ‌‌بر مصر و شام ـ زنگیان و ایوبیان ـ دارد، با عنوان «‌کتاب‌الروضتین فی اخبار الدولتین» که از اهمیت خاصی برخوردار است. عزالدین محمد ابن شداد (د 684ق/ 1285م) از نخستین مورخانی است که در باره سلاطین مملوک اثری با عنوان «الاعلاق الخطیره فی ذکر امراء الشام و الجزیره» پدید آورد که از مهمترین منابع تاریخ سوریه و مصر به شمار می‌رود. کتاب «مفرج الکروب فی اخبار بنی‌ایوب» نوشته جمال‌الدین ابن واصل هم از آثار معتبر در باره ایوبیان و آغاز عصر ممالیک و جنگهای صلیبی است.

باید گفت که در این حوزه جغرافیایی، تاریخهای عمومی‌ معتبری‌ چون «تاریخ‌الاسلام» نوشته شمس‌الدین‌محمد ذهبی‌(د748ق/ 1347م) و «البدایه ‌و النهایه» نوشته عماد‌الدین ‌اسماعیل ‌ابن ‌کثیر (د774ق/1372م) هم پدید آمد که اولی خاصه به سبب اشتمال بر تاریخ فرهنگی منطقه، و دومی‌ در تاریخ شام به روزگار مغولان از منابع مهم به شمار می‌روند.

در پایان‌ سده 8ق کتاب «‌الانتصار لواسطه عقد‌الامصار» از ابن‌دقماق (د 809ق/1406م) و در نیمه اول سده 9ق کتاب «‌المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار» نوشته تقی‌الدین احمد مقریزی (د845ق/1441م) از منابع معتبر و کم‌مانند در تاریخ و جغرافیای مصر محسوب می‌شوند. در همین سده باید از آثار جمال‌الدین یوسف ابن تغری بردی، خاصه کتاب «النجوم الزاهره فی اخبار مصر و القاهره» یاد کرد که به ویژه به سبب اشتمال بر اطلاعات وسیع و دقیق از دوره فاطمیان به این سوی، و نیز استفاده از منابعی که اکنون در دست نیست، از اهمیتی خاص برخوردار است. پس از او باید از شمس‌الدین محمد سخاوی (د 902ق/1497م) یاد کرد که بخشی از فعالیتهای خود را به بررسی تاریخ‌نگاری اسلامی ‌و برخی از آثار مکتوب تاریخی اختصاص داد و اثری گرانبها با عنوان «الاعلان بالتوبیخ لمن ذم التاریخ» پدید آورد. چند سالی پس از او عبدالرحمن سیوطی(د 911ق/1505م) که در تاریخ‌نگاری با سخاوی رقابت و کشمکش داشت، علاوه بر کتابهای متعدد در تاریخهای عمومی ‌و محلی، کتاب «الشماریخ فی علم التاریخ» را نوشت که از منابع معتبر در این موضوع به شمار می‌رود. از آخرین تواریخ مهم محلی شام باید از «الانس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل» از مجیرالدین حنبلی (د 927ق/1521م) یاد کرد که از منابع معتبر در باره فلسطین در اواخر ایام ممالیک است.

تاریخ‌نگاری در اندلس و شمال افریقا

آنچه به قلم نویسندگان و مورخان این سرزمینها نوشته شد، مانند برخی از دیگر دانشها، دیرتر از شرق اسلامی‌آغاز گردید. از این‌رو، مغرب و اندلس در اوایل گسترش اسلام در آن سرزمینها، از نظر فرهنگی پیرو شام و عراق بود؛ چنان ‌که عبدالملک ابن حبیب (د 238ق/ 852م)، مورخ کهن اندلسی در مشرق اسلامی ‌دانش اندوخته بود، اما آثار تاریخی او، خاصه مباحث مربوط به اندلس را مشتمل بر افسانه و اساطیر نیز دانسته‌اند.

اعضای خاندان رازی ـ از کهن‌ترین مورخان اندلس ـ کتابهای متعددی در باره فتح اسلامی ‌و تاریخ این سرزمین و احوال فرمانروایان و دیوان‌سالاران آن تا سده 4ق پدید آوردند. گفته‌اند که احمد بن محمد رازی اولین کسی است که قواعدی برای تألیف آثار مکتوب تاریخی پیشنهاد کرد. کتاب «اخبار مجموعه» از نویسنده‌ای ناشناس، که با روایات فتح اندلس آغاز شده، و تا حوادث روزگار عبدالرحمن الناصر در سده 4ق ادامه یافته است و تاریخ «افتتاح الاندلس» از ابن قوطیه، هردو از آثار معتبر در تاریخ اندلس و نمونه‌های مهم تاریخ‌نگاری در اینجا به شمار می‌روند. شماری آثار کوچک منظوم در تاریخ اندلس نیز از شاعران و ادیبانی چون ابن عبد ربه، ابن زیدون و ابن خطیب در دست است.

در تاریخ‌نگاری اندلس و شمال افریقا به ندرت روح نقادی دیده می‌شود. حتى ابن خلدون به رغم آنچه در مقدمه آورده، در متن کتاب العبر، به نقد و سنجش روایات توجه نداشته است. ابن‌حزم در سده 5ق از معدود کسانی بود که در اخبار تاریخی دقت می‌کرد، اسباب و علل حوادث را بررسی می‌نمود، راویان را می‌سنجید و به ارزیابی روایات تاریخی می‌پرداخت و به داوری عقل در نقد اخبار اعتقاد داشت. نویسنده کتاب «المقتبس و اخبار بلد الاندلس» که گویا در اصل شامل 10 جلد بوده، یکی از بزرگترین مورخان اندلس است که در اواخر عصر اسلامی ‌این سرزمین می‌زیست و آنچه در کتاب خود در باره علل انحطاط اسپانیای مسلمان آورده، در نوع خود بی‌مانند است. قاضی صاعد اندلسی هم ـ که برخی از نخستین دیدگاههای جامعه‌‌شناسانه در باره اقوام بشر را در «طبقات‌الامم» او می‌توان دید ـ در تاریخ‌نگاری این سرزمین پایگاهی دارد و برخی از محققان او را واضع علم مردم‌شناسی به مفهوم کلی آن خوانده‌اند.

تاریخ‌نگاری در مغرب از اندلس هم دیرتر پای گرفت و از سده 6ق روی به‌ شکوفایی نهاد. در این دوره عبدالملک ابن‌سعید کتاب بزرگ «فلک‌الارب المحیط بحلى لسان العرب» را در تاریخ شرق و غرب اسلام آغاز کرد و پس از او پسرانش محمد و احمد، وآنگاه نوادگانش موسی بن محمد و علی بن موسى در سده 7ق آن‌ را به سامان رساندند. کتابهای «المُغرب فی حلی المغرب و المُشرق فی حلی المشرق» اجزای همان اثر بزرگ به شمارند که جز قطعاتی کوچک، از آن برجای نمانده است و همین قطعات، دیدگاهها و شیوه‌های این مورخان را به خوبی باز می‌تاباند.

دو سفرنامه مهم از سده‌های 6و 7ق، یکی «سفرنامه ابن جبیر»، و دیگری «رحله التجانی» در دست است که اطلاعاتی گرانبها در باره احوال سیاسی و اجتماعی مغرب، اندلس و سیسیل دربر دارند و از منابع مورخان و نویسندگان سده‌های بعد به‌ شمار می‌روند. در سده 7ق کتاب «المعجب فی تلخیص اخبار المغرب» از عبدالواحد مراکشی که در آن، تاریخ مغرب و اندلس پیوسته با یکدیگر بررسی شده، و« الحله السیراء» نوشته محمد ابن ابار؛ و در سده 8ق،کتاب «الاحاطه فی اخبار غرناطه» از لسان‌الدین ابن خطیب، و العبر و دیوان المبتدأ و الخبر... از ابن خلدون، نمونه‌های عالی تاریخ‌نگاری در اندلس و مغرب به شمار می‌روند.

*دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی (با تلخیص)

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید