شعر
ای سرزمین من - سرودۀ بانو هما ارژنگی
- شعر
- نمایش از جمعه, 27 خرداد 1390 14:36
- هما ارژنگی
- بازدید: 11899
ای سرزمین من هر جا که میروم
مهر تو در غبار سپید ستارهها
در بیکران سرخ افقهای دوردست
یا بر ستیغ شامخ آن قلههای سخت
میخواندم به خویش...
با عشقت ای بلند
در بزم دلگشا و فروزان لالهها
یا در نگاه مست غزالان تیزپا
در جام سبز و دلکش هر بیشۀ بلوط
با بوسههای باد به لبهای خشک لوت
از خویش میروم...
کم کم بهار میرسد و دشتهای سبز
در موج سرخ و گرم شقایق شناورند
آه ای بهشت روشن پندارهای من
بر دیلمان و تالش و آن هگمتان پیر
بر قلۀ سهند و بر آذر فشان او
بر خاوران و توس بر آن زابل دلیر
بر آن خلیج ماندنی و جاودان پارس
بر سیستان و رستم و زال نژادهاش
بر دودمان کورش داد آفرین قسم
هر جا که میروم گویی هنوز هم
آواز سم اسب سواران تیز تک
در کوره راههای خاطره تکرار میشوند...
در هر طلوع روشن خورشید خاوران
بینم که بهر سرفرازی این خاک زر نشان
بنشسته بر سمند سبک تاز افتخار یعقوب قهرمان...
آندم که دیدگان من از لابلای ابر
تا سربلند قلۀ البرز میدود
آن دیو پا به بند مرا میدهد نوید
از بس کنام شرزه پلنگان جنگجوی
آرد مرا به یاد از آرش دلیر
آن گرد شیر زاد
کاو جان کمانه کرد پی خصم بد نهاد...
ای خانۀ امید من ای خاک پر گهر
هرگز گمان مدار که در قلب کوچکم
تنها نشان ز شوکت این یادگارهاست
تا دل درون سینه به مهر تو میتپد
ای بس امید تازه به فصل بهارهاست
بنوشته بر جبین زمان با غرور و عشق
تا جاودان به تارک تو افتخارهاست
تهران بهمن ماه هزار و سیصد و هفتاد و هشت
هما ارژنگی