سه شنبه, 04ام ارديبهشت

شما اینجا هستید: رویه نخست دکتر محمد مصدق بررسی اسناد کودتای 28 مرداد - 11

دکتر محمد مصدق

بررسی اسناد کودتای 28 مرداد - 11

به کوشش ندا احمدی لفورکی

عصر، ناآرامی در خیابان های تهران بالا گرفت. تعیین عامل و محرک اصلی این ناآرامی ها ناممکن بود، اما می توان به برخی از عناصر (تاثیرگذار) در پس پرده ی این شورش ها اشاره کرد.

در وهله ی اول فرار شاه به نحوی شگرف مردم را متوجه کرد که مصدق تا کجا پیش رفته است و آنان را در قالب یک نیروی خشمگین طرفدار شاه به جنب وجوش درآورد.

دوم اینکه به ظاهر ابهام و تردیدی نیست که حزب توده در برآورد قدرت و توان خود در آن اوضاع مبالغه نمود و ممکن است این خطای رابط های شوروی، رهبران حزب توده و یا اعضای عادی حزب بوده باشد. اعضا و طرفداران حزب توده در طول آن روز نه تنها به تخریب مجسمه های سلطنتی (مجسمه های رضاخان و محمدرضا) پرداختند، بلکه پرچم های خود را در نقاط مشخصی به اهتزاز درآوردند. اعضای حزب همچنین تابلوهای اسامی خیابان ها را که نامی از سلسله ی پهلوی بر خود داشتند و یا یادآور وقایعی در دوره ی حکومت رضاشاه بودند از جای کندند و اسامی «مردمی» را جایگزین آن ها کردند. حزب با این باور که مصدق به مبارزه با آنان برنخواهد خواست و یا اینکه اعضای حزب توده خواهند توانست وی را در خیابان ها مغلوب خود سازند، آماده ی اقدامی همه جانبه و تمام عیار برای استقرار یک «دموکراسی خلق» بود.

سوم اینکه احساس نگرانی شدید درباره ی اتحاد و هم پیمانی با حزب توده، اندک اندک در دولت مصدق راه می یافت. پان ایرانیست ها از این اتحاد ادعایی به خشم آمده بودند و «نیروی سوم» هم از این وضع راضی و خشنود نبود.

چهارم اینکه عملیات و حمله ی تبلیغاتی ... در زمینه ی تروریسم حزب توده، اندک اندک به اوج خود می رسید. (جزئیات و دقایق این عملیات تبلیغاتی در نوشتارهای پیشین گذشت.) عصر آن روز ... دسته هایی را به نام و با ظاهر توده ای ها در خیابان ها به راه انداخته بود. این دسته ها دستور گرفته بودند که هرگاه ممکن شود در خیابان های لاله زار و امیریه شیشه های مغازه ها را شکسته و آن ها را غارت کنند و کاملا چنین وانمود کنند که این اقدامات و عملیات از سوی حزب توده است. مجموعه ی این عوامل در شبانگاه و در جریان شورش و ناآرامی به هم پیوستند. نیروهای انتظامی تصمیم گرفتند که به پاک سازی خیابان ها از آشوب گران بپردازند و در نتیجه زد و خوردهای شدیدی به وقوع پیوست. افراد تحت فرمان سرهنگ ... در اداره ی شهربانی با ضرب و جرح توده ای ها و شعار دادن به طرفداری از شاه، فراتر از دستورهای دریافتی خود مبنی بر جلوگیری از خرابکاری و غارتگری حزب توده عمل کردند.
ظاهرا حزب به سرعت این واقعیت ها را دریافت که یک عملیات مخفیانه در دست اجراست و اینکه اعضای آن فاقد توان کافی برای مبارزه با پلیس هستند. از این رو رهبران حزب توده افرادی را به خیابان ها فرستادند و تلاش کردند تظاهرکنندگان را به بازگشت به خانه هایشان متقاعد سازند.
بر ستاد و روسا و کارکنان آن، روزی آکنده از افسردگی و ناامیدی گذشت. هدایت مستقیم اجرای طرح، از شعبه و بخش به بالاترین رده انتقال یافت. به هنگام ظهر شماری از افراد مشغول تنظیم پیش نویس پیامی بودند که لغو عملیات را اعلام می کرد. پیام مزبور که سرانجام در شبانگاه همان روز ارسال شد، بر موضع محتاطانه ی وزارت امور خارجه ی آمریکا، موضع انگلستان و موضع ستاد مبتنی بود که به ترتیب اعلام کردند :

«عملیات آزموده شده و با شکست مواجه گردید.»
«لازم است در این باره که نمی توانیم مبارزه را ادامه دهیم، ابراز تاسف نماییم.»
«با توجه به اینکه از سوی روزولت و هندرسن توصیه های شایان توجهی در مخالفت با این تصمیم به عمل نیامده، عملیات بر ضد مصدق می باید متوقف شود.»

شاه پیروز است

در حالی  که روز هجدهم اوت، فقط نشریه ی ... اقدام به انتشار فرمان سلطنتی مبنی بر انتصاب زاهدی به سمت نخست وزیر کرده بود، افرادی که سحرگاه روز نوزدهم از خانه بیرون آمده بودند با متن تایپ یا کپی شده ی فرمان مزبور در روزنامه های «ستاره ی اسلام»، «آسیا»، «جوانان»، «آرام»، «مرد آسیا»، «ملت ما» و روزنامه ی فرانسوی زبان «ژورنال تهران» روبه رو شدند. چهار روزنامه ی نخست و روزنامه های «شاهد» و «داد» متن یک مصاحبه ی ادعایی را با زاهدی به چاپ رسانیده بودند که وی در آن اظهار داشته بود : «دولتش تنها دولت قانونی موجود است.» مصاحبه ی ساختگی مزبور توسط ... تنظیم شده بود. اندکی بعد در بامداد همان روز، نخستین نسخ از هزاران روزنامه ی دیوارکوب که حاوی رونوشتی از فرمان (سلطنتی) و متن بیانیه ی زاهدی بودند در خیابان ها پدیدار شدند. به رغم محدودیت طبیعی شمارگان هر یک از روزنامه های مذکور خبرهای آن ها بدون تردید با سرعت برق آسایی در سراسر شهر دهان به دهان پخش شد. به گونه ای که تا ساعت نُه بامداد گروه های طرفدار شاه در حال تجمع در منطقه ی بازار بودند. اعضای این گروه ها از یک سو به طور شخصی از میان مصدق و شاه، دومی را برگزیده بودند و از سوی دیگر اقدامات و فعالیت های حزب توده در روز قبل، آنان را تحریک و تهییج و آماده ی حرکت کرده بود. آنان فقط نیازمند رهبری و هدایت بودند. این خبر که «رویدادی به شدت تکان دهنده در شرف وقوع است» با سرعتی خارق العاده در سطح شهر پخش شد. اینکه خبر مزبور دقیقا چه زمانی به مصدق - که با اعضای کابینه اش ملاقات داشت - رسید، معلوم نیست. پایگاه تا ساعت نه صبح این خبر را دریافت کرده بود و پس از یک ساعت خبر رسید که دفاتر روزنامه ی باختر امروز و حزب ایران مورد حمله و غارت واقع شده اند. همچنین در حدود ساعت ده صبح تماس پایگاه با برادران رشیدیان که سراپا غرق در شادی و شعف به نظر می رسیدند برقرار شد. اینک آن ها و نیز ... دستور گرفتند که برای جذب نیروهای انتظامی به جانب تظاهرکنندگان تلاش کرده و با تشویق و ترغیب آن ها اقدام به تصرف رادیو تهران کنند. هیچگاه نخواهیم دانست که فعالیت ها و حوادث بعدی تا چه اندازه ناشی از اقدامات ویژه ی مجموعه ی عوامل بوده است. با این حال احتمالا با گذشت زمان، جزئیات بیشتری از شور و هیجان های آن روز آشکار خواهند شد.

سرهنگ ... یکی از دست اندرکاران برنامه ریزی نیروی انسانی طرح، سحرگاه با یک دستگاه تانک که آن را از گردان دوم تیپ دوم زرهی تامین کرده بود، در میدان مقابل مجلس (میدان بهارستان) ظاهر شد. ... ...، سرهنگ دوم ...، و سروان ... آماده و در دسترس بودند و دو کامیون از گردان یاد شده نیز به آن ها پیوستند. این در حالی بود که افراد گارد منحل شده ی شاهنشاهی، کامیون هایی را به تصرف خود درآورده و در خیابان ها به حرکت درآمدند. تا ساعت ده و پانزده دقیقه، کامیون هایی پر از نظامیان طرفدار شاه، در تمامی میدان های اصلی شهر مستقر شده بودند.

هر چند گروه های کوچکی تا ساعت نه و سی دقیقه بامداد تا مناطق شمالی شهر نفوذ و پیشروی کرده بودند، اما گروه های عظیم و پرجمعیتی که سنگ و چوب داشتند از جنوب تهران آمده و با رسیدن به میدان سپه به یکدیگر پیوستند و به پیشروی خود به سمت شمال و مرکز شهر ادامه دادند. در این محل (میدان سپه) نیروهای انتظامی (تحت فرمان دولت مصدق) که در آماده باش بودند، اقدام به شلیک صدها تیر هوایی کردند؛ اما کاملا آشکار بود که تمایلی به گشودن آتش بر روی طرفداران شاه ندارند. در نتیجه تظاهرکنندگان توانستند در مسیرهای گوناگون به سوی نقاط کلیدی حرکت کنند. در ابتدای خیابان لاله زار، یکی از مراکز اصلی شهر، تئاتر سعدی - که حزب توده مدت مدیدی آن را اداره می کرد - به آتش کشیده شد. جمعیت که شامل مردان، زنان و کودکان بود و هر لحظه بر آن افزوده می شد فریاد می زدند : «شاه پیروز است.» با اینکه آن ها مصمم به نظر می رسیدند، اما فضای یک روز شاد و تعطیل بر آن ها حاکم بود و چنین می نمود که با برطرف شدن فشارهای خارجی، احساسات و عواطف حقیقی و درونی مردم آشکار شده است. بر خلاف هفته های قبل، افراد گروه های تظاهرکننده، شرور نبودند بلکه افرادی از همه ی طبقات - که بسیاری از آن ها لباس های شیک و گران قیمت به تن داشتند - در این گروه ها به چشم می خوردند که با رهبری و یا تشویق سایر افراد به جمع تظاهرکنندگان پیوسته بودند. کامیون ها و اتوبوس ها، پر از غیرنظامیانی که شادی و پایکوبی می کردند، به دنبال یکدیگر در حرکت بودند. به هنگام ظهر با پیوستن پنج دستگاه تانک و بیست کامیون مملو از سرباز به جمعیت، حرکت مذکور چهره ای متفاوت به خود گرفت. طبق معمول خبر به سرعت پخش شد و در سایر مناطق شهر تصاویر شاه مشتاقانه به نمایش گذاشته شد. خودروها به عنوان نشانه ای آشکار از وفاداری به پادشاه، با نور بالا حرکت می کردند.

در حدود ساعت ده و سی دقیقه، تیمسار ریاحی به مصدق اطلاع داد که دیگر کنترلی بر روی ارتش ندارد و برکناری خود را تقاضا کرد، اما مصدق به دفتر وی رفت و به او دستور داد که مقاومت کند. سرهنگ ممتاز توانست تنها یک گردان را گردآوری کند و این نیرو را در اطراف منزل مصدق آرایش داد. حوالی ظهر، عوامل مجزایی که گروه های تظاهر کننده را [ تشکیل داده و ] کنترل می کردند تحت رهبری و هدایت مستقیم نظامیان و پلیس درآمدند. آن دسته از افسران ارتش که قبلا به آنان برای شرکت در بخش عملیات نظامی آژاکس آماده باش داده بودند، اینک در حال اتخاذ تدابیر و اقدامات جداگانه و انفرادی و در عین حال مناسب بودند. با فرا رسیدن ساعت سیزده، ساختمان مرکزی اداره ی تلگراف واقع در میدان سپه به تصرف نیروهای سلطنت طلب درآمده بود. خبرنگار آسوشیتدپرس اندکی پس از ساعت سیزده با ارسال تلگرافی از این محل، گزارشی مختصر از نبرد داد. پس از آن زد و خورد به چند صد متر آن طرف تر، یعنی مقابل ستاد شهربانی و ساختمان وزارت امور خارجه کشیده شد. مدافعان ستاد شهربانی تا حدود ساعت پانزده به مقاومت ادامه دادند.

رادیو تهران از جمله مهم ترین اهداف بود؛ چرا که تصرف آن نه تنها توفیق در پایتخت را قطعی می کرد بلکه در همراه کردن شهرستان ها با دولت جدید نقشی موثر ایفا می نمود. در گرماگرم وقایع، رادیو تهران نخست گفت وگوهایی ملال آور درباره ی تحولات قیمت پنبه پخش کرد و در نهایت به پخش موسیقی پرداخت. در ساعت ده و سی دقیقه خللی در برنامه ی عادی آن به وجود آمد، اما در ساعت های اولیه ی بعد از ظهر بود که مردم همچون رودی شروع به پیمودن مسیر خیابان عریض «جاده قدیم شمیران» به سمت هدف خود در حدود سه مایل به طرف شمال، کردند. اتوبوس ها و کامیون ها مملو از غیرنظامیان، افسران ارتش و افراد پلیس بودند. به نظر می رسید شمار جمعیت، مدافعان ایستگاه رادیو را مقهور خود کرده است. ایستگاه پس از یک زد و خورد کوتاه که بنا به گزارش ها سه نفر در آن کشته شدند، در ساعت چهارده و دوازده دقیقه به تصرف نیروهای سلطنت طلب درآمد. در ساعت چهارده و بیست دقیقه رادیو تهران نخستین خبر را در زمینه ی موفقیت اقدام سلطنت طلبان، به همراه متن فرمان (محمدرضا درباره ی انتصاب زاهدی به مقام نخست وزیری) پخش کرد. جمعیت زیادی که همگی مشتاق و بی قرار بودند، یک به یک پشت میکروفون رادیو قرار گرفتند و به ارسال پیام خود پرداختند. برخی از اینان عواملی بودند که در جریان برنامه ریزی آژاکس روی آن ها حساب شده بود حال آنکه بقیه برای پایگاه کاملا ناشناخته بودند. در میان عوامل پیش گفته، صاحبان نشریات مخالف مصدق ... ...، یکی از ... و ... حضور داشتند. از جمله طرفداران خودانگیخته ای که به پشت میکروفون رادیو آمد، سرهنگ علی پهلوان و سرگرد هوسند (هوشنگ) میرزادیان بودند. حضور این افراد و کارهای آنان در جبهه ی ضد مصدق دلیل و نشانه ی صحیح و واقعی بودن این فرض در طرح آژاکس بود که بر اساس آن ارتش درست تحت چنین وضعیتی زیر لوای شاه گرد خواهد آمد. برنامه ی رادیو تهران پس از سقوط به دست نیروهای سلطنت طلب به طور متناوب قطع و وصل می شد. سرانجام این شماری از مهندسان و نیروهای فنی بودند که زمینه ی کارکرد مطلوب را برای رادیو فراهم آوردند؛ کادری که به گفته ی یکی از گویندگان اصولا برای چنین منظوری به همراه جمعیت آمده بودند. در این باره نیز، همانند بسیاری از مراحل دیگر اجرای طرح، تصادف به خوبی به تحقق هدف و آرمان ما و سلطنت طلبان کمک کرد، چرا که اگر مدافعان فرستنده ی رادیویی موفق به تخریب دستگاه ها و تاسیسات آن شده بودند، احتمالا تحکیم و تثبیت کنترل نیروهای مخالف مصدق بر پایتخت مدتی به تاخیر می افتاد.

روزولت بار دیگر عازم مخفی گاه «امانتی های پر ارزش» خود شد و اندکی پیش از ساعت شانزده با آنان دیدار کرد. هنگامی که آن دو (زاهدی و ...) شنیدند که زمان آن رسیده تا به ایفای نقشی فعال بپردازند هر دو به سرعت لباس پوشیدند و آماده شدند. قرار بر این شد که تیمسار زاهدی در ساعت شانزده و سی دقیقه نبش یکی از خیابان های تعیین شده با تیمسار ... در حالی که شخص اخیر تانکی را در اختیار دارد ملاقات کند و سپس با همان تانک رهسپار رادیو تهران شود و سخنانی خطاب به ملت ایراد نماید. تیمسار ... (شخص دومی که روزولت به دیدارش رفته بود) محل اختفای خود را به اتفاق سرگرد ... با یک خودرو جیپ ترک کرد. در میانه ی راه، وی با مشاهده ی دو تن از افسران نیروی هوایی، خواست پیاده شود و گفت که ترتیب همه ی کارها را خواهد داد. افسران مزبور در همان خیابان به گرمی از او استقبال کردند و هنگامی که وی از آنان یک تانک درخواست کرد، در اسرع وقت یک دستگاه برای او فراهم آوردند. در پاسخ این سوال که آیا از محل زاهدی اطلاع دارد وی جواب مثبت داد و افزود که در ساعت شانزده و سی دقیقه قرار ملاقاتی با او خواهد داشت. رفقایش به او اصرار کردند که بلافاصله با زاهدی ملاقات کند، بنابراین تیمسار ... تانک را به سوی محدوده ای که پناهگاه زاهدی در آن واقع شده بود هدایت کرد. زاهدی از خانه بیرون آمد و تانک دوباره به راه افتاد. در ساعت هفده و بیست و پنج دقیقه زاهدی به ایراد سخنرانی از رادیو تهران پرداخت و سخنان وی همان شب اندکی پس از ساعت بیست و یک باز هم از رادیو پخش شد. از سوی دیگر قبل از زاهدی، ... اقدام به ارسال پیام از رادیو کرده بود.

در محدوده ی شهر تهران، آخرین سنگرهای مقاومت در حال تسخیر شدن بودند. ستاد مشترک ارتش نزدیک غروب تسلیم شد و خانه ی مصدق قبل از ساعت نوزده تصرف شده و در مدتی کوتاه به شکل آشفته و ویرانه ای درآمد. مهاجمان اسباب و اثاثیه ی موجود در خانه را بیرون ریختند و به عابران فروختند.
با به پایان رسیدن روز، به نظر می رسید رادیو تهران با آشفتگی کمتر برنامه هایی پخش می کند. از ساعت هجده به بعد، این رادیو به اعلام خبرهایی کوتاه درباره ی انتصابات دولتی پرداخت. در ساعت هجده و چهل و پنج دقیقه نماینده ی خبرگزاری آسوشیتدپرس و خبرنگار روزنامه ی نیویورک تایمز گزارش هایی بسیار مختصر برای دفاتر مرکزی خود فرستادند. بیانیه های کوتاه دولتی (که صادر می شد) مربوط با ساعت های ممنوعیت رفت و آمد و مشتمل بر هشدارهایی درباره ی برپایی تظاهرات و غیره بود. رادیو تهران در ساعت بیست و یک، جمع بندی کلی خبرها و به دنبال آن بیانیه ای از زاهدی را که به سمت ریاست شهربانی منصوب شده بود، پخش کرد و پیش از ساعت بیست و دو، برنامه ی آن شب خود را قطع نمود. آن روز پرتکاپو به آخر رسیده بود. مقررات منع آمد و رفت اجرا می شد. البته افرادی جان خود را از دست داده بودند، اما شمار کشتگان آن قدر نبود که در گرماگرم وقایع اعلام شده بود. نیروهای انتظامی کنترل اوضاع را به طور جدی در دست گرفته و برای سرکوب هرگونه اقدام مخالف، کاملا آماده بودند.

در نیکوزیا، نخستین مطالب حاصل از شنود رادیویی به ابتکار «FBIS»، تا بعد از ظهر (به وقت محلی) ترجمه و توزیع شده بود. هنگامی که خبر وقایع از لیویت به داربی شایر رسید، وی چنان هیجان زده شد که دوستش را با اتومبیل خود تا دفترش واقع در حومه ی شهر (نیکوزیا) رسانید؛ کاری که داربی شایر و همکارانش در هفته های قبل همواره از آن سر باز زده بودند.

ستاد، نخستین خبرش را در زمینه ی وقایع روز، اندکی قبل از ساعت نه دریافت کرد؛ در این هنگام یک تن با هیجان هرچه تمام تر وارد شد و در حالی که افسردگی روز گذشته کماکان بر ستاد حاکم بود، با شور و حرارت اعلام کرد : «مصدق راه خروج در پیش گرفته است.» این گفته در نگاه نخست به یک شوخی بی جا شباهت داشت.

در طول صبح، بعد از ظهر و تا اواخر شب، افراد با در دست داشتن باریکه های کاغذهای جدید (که حاوی اخبار دریافتی از تلکس بودند) از این سو به آن سوی راهروها می رفتند. از آغاز تا پایان روز تنها دو پیام تلگرافی درباره ی آژاکس از پایگاه تهران دریافت شد. با این حال آن روز، روزی بود که هیچگاه نباید به پایان می رسید، زیرا چنان هیجان و سرمستی و خشنودی به همراه داشت که بعید به نظر می رسد هیچ روز دیگری به پای آن برسد. برگ برنده ی ما غالب و شاه پیروز شده بود.

ادامه دارد...


بن‌نوشت:

این مجموعه نوشتارها که برگرفته ای است از نسخه ی ترجمه ی «Clandestine Service History Overthrow of Premier Mossadeq of Iran» نوشته ی دکتر «ویلبر دونالد نیوتن» به بررسی اسناد محرمانه و غیرمحرمانه مربوط به کودتای 28 مرداد می پردازند

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید