جمعه, 10ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست اتحادیه نوروز نوروز ممانعت طالبان از برپائی جشن نوروز در افغانستان - شادروان دکتر پرویز ورجاوند

نوروز

ممانعت طالبان از برپائی جشن نوروز در افغانستان - شادروان دکتر پرویز ورجاوند

دکتر پرویز ورجاوند

برگرفته از مجله بخارا، بهمن 1377، شماره 4، ص 9 تا 14

این نوشته‌ را‌ سال پیش نوشتم تـا آن را بـرای چـاپ در کلک به دست مرد سخت‌کوش عرصه‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی ایران،آقای دهباشی برسانم... ولی از بخت بد، بیماری شدید آسم آن عـزیز و فشارهای چندجانبه‌ روحی او را سخت‌ با‌ بیماری و ناراحتی‌ها درگیر ساخته بود و امکان آن به دسـت‌ نیامد تا به هنگام نـوشته را بـه دست ایشان برسانم. چون آن را برای کلک نوشته بودم دریغم آمد که در جای دیگر‌ به چاپ برسانم. بعد از حدود یکسال اگر اشتباه نکنم روز اول اسفند صدای خسته و گرفته‌ دهباشی پرتلاش را شنیدم و چند دقیقه‌ای با هم گـپی زدیم. از جمله گفتم مقاله سال پیش‌ را‌ اگر بخواهید برایتان می‌فرستم چون هیچ چیز در آن سامان به گونه‌ای تغییر نیافته تا نیازی به ایجاد اصلاح‌ در آن نوشته باشد.با گشاده‌روئی استقبال کرد و در حالی که مجله را‌ بـرای‌ چـاپ روانه چاپخانه ساخته‌ بود از من خواست تا طی یکی دو روز آن را برایش بفرستم.امید که در سال نو یزدان پاک به این مرد کوشنده سلامتی عنایت فرماید،باشد که‌ به‌ زودی بخارای او در سراسر پهنه گسترده حوزه فرهنگ ایران‌ و جـای‌جای ورارود خـراسان بزرگ پیام‌آور وحدت و دوستی و همدلی باشندگان این حوزه فرهنگی‌ دیرپا و پرتوان باشد.

دکتر پرویز ورجاوند
پنجم اسفند‌ 1377


بامداد روز اول سال نو، نخستین تلفن‌ از‌ سوی‌ یکی از دیپلماتهای سفارت افغانستان بود. ایشان با صفای فراوان شروع سال نو را شادباش گـفتند و در پاسـخ بعد از سپاسگزاری‌ آرزو‌ کردم‌ که‌ جنگ و خونریزی در آن سرزمین مردخیز در‌ سال‌ نو پایان بگیرد و سیاهی‌ها جای خود را به‌ روشنائی بسپارد و نشاط و سرزندگی رونق‌بخش سراسر آن سامان دیرپا‌ بگردد. مردم‌ سخت‌کوش‌ و رنج‌دیده افغانستان بتوانند در پرتو هـمدلی‌ها، ویرانه‌ها را آبـاد سـازند‌ و سرسبزی را جانشین سرزمین‌های سوخته بـگردانند.دشت و دمـن را از مـین‌های ویرانگر و مرگ‌زا پاک سازند و جایش دانه‌ بیافشانند.

باز هم‌ می‌خواستم بسیاری چیزهای دیگر برای آن مردم خوب آرزو کنم که‌ آن‌ عزیز با تشکری کوتاه خبری دردنـاک را داد و گفت:

دیشب رادیـو بـی‌بی‌سی خبر داد که طالبان اعلام‌ کرده‌اند‌ برگزاری‌ مراسم نـوروز در افـغانستان‌ در منطقه‌های زیر نفوذ آنها ممنوع خواهد بود.این مراسم‌ برخلاف‌ آئین‌ و شریعت اسلام است و ما اجازه نمی‌دهیم که کسی به بـرپا داشـتن آن بپردازد!؟

با شـنیدن‌ این‌ خبر برای مدتی اندوهگین گشتم و احساس کردم که بـغض گلویم را می‌فشارد. در اندوه‌ شدم‌ که این چه بیدادی است که بر مردم رنج‌دیده و بلاکشیده آن سامان‌ روا‌ می‌دارند‌. اگر به مـناسبت جـشن نـوروز مدتی آتش‌بس نداده‌اند، دست کم چرا نباید اجازه دهند در خارج‌ از جبهه‌ها‌ مـردم بـا برپایی نوروز،کمی از رنجهایشان کاسته بشود و چهره‌های دژم‌گشته‌شان کمی‌ گشاده گردد‌ و بر‌ سیمای کودکان و نوجوانانشان لبخند امید و زنـدگی شـکوفا گردد.

غمین بـودم از اینکه چگونه جمعی‌ خردستیز‌ و بسته‌اندیش به خود اجازه می‌دهند به نام پاکـ‌ یزدان و دیـن و جـانبداری‌ از‌ شریعت، این‌چنین با یکی از پرارزش‌ترین آئین‌های دیرپای جهان که‌ در جزءجزء مراسم آن ارج نهادن بر‌ جهان‌ آفـرینش‌ و سـپاس از آفـریننده هستی را می‌توان دید، به‌ ستیز برخیزند و میلیونها انسان‌ یزدان‌شناس‌ و خدای‌جوی را به هرمان بکشند و جمعی را به‌ شک وادارنـد و گـروهی را به کفر‌ گفتن‌ وادار سازند.

در میان بیشتر باشندگان افغانستان رسم بر اینست که در بامداد‌ نـوروز، چون‌ روز سـیزده بـدر از خانه بیرون می‌شوند و روانه‌ دشت‌ و صحرا می‌گردند و روز اول سال‌ و جشن نوروز را در آغوش‌ طبیعت آغاز می‌کنند.با سـرمای زمـستان وداع می‌گویند و با‌ شادمانی‌ به پیشواز بهار می‌روند. همه یکدل‌ و یکرنگ در‌ کنار‌ هم‌ سفره مـی‌گسترند و بـی‌ریا هـرچه دارند‌ در‌ میان می‌گذارندو با هم‌ می‌خورند و می‌نوشند.

در هر گوشه آهنگی سر می‌دهند و خوش‌صدایان‌ ترانه می‌خوانند و جوانان بـه دسـت‌افشانی‌ می‌پردازند.از‌ روزی که طالبان در‌ جامعه‌ افغانستان ظهور کرده‌اند،با هر چیز‌ که‌ نشانی از نشاط و سرزندگی، شادی و امید داشته‌ باشد‌ به ستیز برخاسته‌اند و به‌ نام‌ اسلام‌ سازها را شکسته‌اند، صدای‌ خوش‌ را در حـنجره‌ها خـفه‌ کـرده‌اند‌ و پایی را که خوش‌آهنگ و موزون به حرکت آمده‌ شکسته‌اند.قلم‌نگاران را خرد ساخته و پیکرهای‌ تراشیده و اسـتوار را کـه به‌ دست‌ هنرآفرینان شکل‌ گرفته‌ بودند،سرنگون‌ ساخته‌اند.دوربین‌ها‌ را شکستند و فیلم‌ها‌ را به آتش کشیدند و عکس‌برداری را مانع شدند.

از دید آنان هـر اثـر هنری در قالب‌ نقاشی،پیکرتراشی،فیلم‌ و سینما،نمایش، عروسک‌گردانی،عکاسی،نواختن آهنگ،ترانه خواندن،همه و همه‌ جزء‌ مظاهر‌ شیطانی‌ قرار دارند‌ و از نـظر‌ شـریعت‌ اسلامی حرام‌اندو و باید نابود شوند!؟

زنان جز درون کیسه و در فـضای بـسته خـانه در هیچ‌ جا‌ نباید‌ حضور یابند،نه درس بخوانند، نه کـار کـنند،نه حمام‌ بروند،نه‌ خرید‌ کنند‌ و نه‌ چشم کسی بر گوشه ابرو و تار مویشان بـیفتد.زیرا که زن بـراساس شریعت اسلامی مورد قبول آنـها مـوجودی است کـه فـقط بـنا به خواست مرد می‌توان در محدوده‌ای که‌ هـمه شـرایطش را او تعیین می‌کند جزئی موجودیتی بیابد.زن از دیدگاه‌ شریعت آنها جادوگری است که اگر رخ عـیان سـازد و در کوی‌وبرزن و بازار حضور بیابد،مردان را سحر مـی‌سازد و آنها‌ را‌ به راه شیطان می‌برد!؟

باری بـا شـنیدن آن خبر یکباره بسیاری از برخوردهای سـلطه‌گرانه و تـجاوزگرانه ضد فرهنگی طالبان که در طول مدت ناچیز حضورشان در صحنه افغانستان به مورد اجراء‌ گذارده‌اند‌ در نـظرم‌ مجسم گـشت و از این همه ستمی که بـر آن مـردم صـبور رفته است بـر خـود لرزیدم.

ولی یکباره ذهنم به نـکته‌ای مـتوجه‌ گشت‌ که از آن تلاطم رهایم‌ ساخت. نکته‌ آن بود که‌ طالبان اگرچه تا به امروز به یمن اسـلحه آمـریکا،پول عربستان و حمایت ارتش پاکستان و نقشه‌های سـازمان امـنیت آن که هـر دو مـیراثی‌ از‌ دوران سـلطه انگلستان و ادامه‌ آن دست پنـهانی‌ هستند،توانسته‌اند با بهره جستن از نارضایتی مردم از ناامنی،فقر،آوارگی و ادامه برادرکشی،بر بخش‌هائی از افغانستان از جنبه نظامی تسلط بیابند،ولی این بـار بـا رو در رو گشتن با فرهنگ‌ جامعه‌ و تلاش برای تـحمیل آنـچه کـه بـا آن فـرهنگ هم‌خوانی ندارد، خود را در ورطـه‌ای انـداخته‌اند کی بی شک امید نجاتی در آن وجود نخواهد داشت.

به امید آنکه در نوروز 78 به یاری‌ یزدان‌ پاک و پایمردی همه زنان و مـردان جـنگ و خـونریزی‌ در این سرزمین برادر پایان پذیرد و مردم سـخت‌کوش افـغانستان‌ بـتوانند شـادمان و پایـ‌کوبان بـه‌ رهبری خردمندانی که پاسداری از فرهنگ توانا‌ و دیرپای‌ این حوزه فرهنگی را رمز ماندگاری و افتخار ملی آن سرزمین می‌دانند،دوران سازندگی و سرافرازی را آغاز کنند

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید