پنج شنبه, 30ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست فردوسی و شاهنامه شاهنامه نگرشی نو بر شاهنامه - «نوحه‌سُرایی» پیش از آغاز عملیات جنگی؛ از گاه کهن تا امروز (سه نمونه)

شاهنامه

نگرشی نو بر شاهنامه - «نوحه‌سُرایی» پیش از آغاز عملیات جنگی؛ از گاه کهن تا امروز (سه نمونه)


دکتر هوشنگ طالع

نشست 227 ـ یک‌شنبه سوم بهمن‌ماه 1395

227 مین نشست «نگرشی نو بر شاهنامه »، یک‌شنبه سوم بهمن‌ماه 1395 در تالار مهرگان با حضور گروهی از دوستداران فرهنگ ایران‌زمین و فرهیختگان از ساعت 17 و 30 تا 19 و 30 بر گزار گردید.
این نشست‌ها از 11 تیرماه 1388 پیوسته برگزار می‌گردد.

شاهنامه بخش‌های باقی‌مانده‌ی اوستای کهن (دانش‌نامه‌) یا تاریخِ فرهنگ، سیاست، اجتماع، اقتصاد، شهری‌گری، دانش و هنر ایرانیان است که در آتش جهل و نادانی مقدونیان سوخت و به غارت برده شد. پس از این زشت‌کاری اسکندر گجستک، بلاش (ولاش / ولخش) شاهنشاه اشکانی فرمان به گرد آوری آن داد و باردیگر، آن را بیابان گردان عرب در آتش جهل خود سوختند و به آب تعصب شستند.
تا دگر بار، یعقوب لیث صفار ی فرمان به گرد‌آوری آن داد که شرح آن در دیباچه‌ی شاهنامهٔ بایسنقری آمده است. و این همان مجموعه‌‌ی نوشتاری است که برای برگرداندن به شعر به منظور ماندگاری بیش‌تر، نخست در اختیار دقیقی قرار گرفت که کمابیش 1000 رج آن را در دست داریم و سپس فردوسی این کار سترگ را به پایان برد.

***

 

نخستین بار،  با مساله‌ی نوحه‌سُرایی پیش از آغاز عملیات جنگی بزرگ، در تاریخ ایران، در «خونِ سیاوش » روبرو می‌گردیم. این رخداد کمابیش مربوط به سال 1888 پیش از میلاد مسیح یا 2510 سال پیش از هجرت پیامبر از مکه به مدینه / 120 سال پیش از زایش اشو زرتشت می‌باشد. ایرانیان پس از کشتن (شهادت) سیاوش به دستور افراسیاب پادشاه تورانیان، به این سرزمین لشگر می‌کشند. بدین سان رشته جنگ‌هایی میان دو کشور به انگیزه‌ی «خونِ سیاوش » در می‌گیرد. در شاهنامه یا برگردان باقی‌مانده‌ی اوستای کهن یا دانش‌نامه‌ی کهن ایرانیان به شعر، در این باره می‌خوانیم:

چو خورشید بر زد، سر از کوهسار  /   بگسترد یاقوت بر پشت قار
خروش آمد و، ناله‌ی کرُه‌نای  /   تهمتن برانگیخت، لشگر به جای
نهادند سر سوی افراسیاب  /   همه رخ زخون سیاوش پُرآب

به روشنی در می‌یابیم که پیش از آغاز عملیات جنگی برای بالابردن روحیه‌ی جنگ‌آوری سپاهیان با چاشنی انتقام «نوحه‌خوانی » با محتوای مظلومیت سیاوش (سون و شون) شده است، چنان که چهره‌ی جنگ‌آوران، از این نوحه‌سرایی، «پُرآب » است.

بدون دودلی در اوستای کهن یا دانشنامه‌ی کهن ایرانیان، به گستردگی به این مساله اشاره شده بود که تنها در قالب یک رج، به دست ما رسیده است.

دومین موردی که با مساله‌ی نوحه‌خوانی پیش از آغاز عملیات جنگی با آن روبرو می‌گردیم، در نبردهای دوره‌ی دوم ایران و روس (1206 – 1203 خورشیدی / 1825 – 1828 میلادی) است:
در همین زمان، نیروهایی را که فتحعلی شاه زیر فرمان آصف‌الدوله قرار داده‌ بود، به نیروهای ولیعهد پیوستند. این هنگام، هم‌زمان بود با محرم هزارو دویست و چهل (‌1203خورشیدی/ 1824 میلادی).
 از این‌رو، تکیه‌ها بسته شد و مراسم تعزیه به ‌پا گردید. بزرگانِ دین چونان حاج ملا احمد نراقی و آخوند ملامحمد مامقانی، بعداز ذکر مصیبت، لشگریان را به جهاد برمی‌انگیختند، به‌گونه‌ای‌که: 18
دسته دسته، فوج‌فوج لشگریان اسلام، از مجلس وعظ برخاسته به خدمت نایب‌السلطنه آمده و اظهار شوق و تعهد یورش و بی‌باکی را از کشته شدن و کشتن می‌کردند.
اما از شگفت روزگار، بر خلاف راهبرد اصلی جنگ و نقش حیاتی آزاد سازی دژ شیشه در پیروزی ایران،  عباس میرزا:1
غازیان را به صبر و سکون اشارت می‌فرمودند، ناله و نفیر از غازیان به اوج آسمان می‌رسید و چندان می‌گریستند که از این شوق و ذوق در راه دین داری، تعجب‌ها حاصل می‌شد.
دلیل یا بهانه‌ی عباس میرزا در جلوگیری از حمله، درحالی‌که روحیه‌ی جنگیدن، کشتن و کشته شدن به اوج رسیده بود، آماده نبودن مراحل «قلعه گیری» بود. سرانجام همه‌ی بهانه‌ها از میان برداشته شد و «علامات اعلام یورش در میان غازیان معین شد و نردبان‌های ترتیب یافته بود » ؛ اما در حالی‌که همه‌چیز برای آزادسازی دژ شیشه آماده شده بود، فرمان توقف صادر شد‌.
در این میان، رای نایب‌السلطنه از آفند برگشته بود و با وجود پای‌فشاری آصف‌الدوله بر یورش بر دژ شیشه و اصرار وی بر این‌که نباید:2
لشگرهایی که سنگرها را به آن نوع نزدیک برده‌اند، به اردو احضار شوند، تا آن‌که مجلس مصلحت منعقد شده، از ماندن و کوچیدن، هریک که مصلحت شود، بر وفق آن معمول آید.
نایب‌السلطنه فرمودند که ما مشاوره کرده و مصلحت، در کوچ کردن دیده‌ایم و بیان مصلحتی را که شده بود، با اصف‌الدوله در میان گذاشته، تقریر فرمودند... که چون قلعه‌ی متین گنجه در تصرف گماشتگان ما می‌باشد و در قلعه‌ی قراباغ از لشگر روس، چندان لشگری نیست که این قدر از لشگر را که در رکاب همایون است، مشغول به امر این ها نماییم‌... پس مصلحت چنان می‌نماید که اگر به عون الله، چشم زخم دیگر به لشگریان روس که به همراهی ژنرال مده‌ دوف است رسانیم، هم تلافی قتل سردار و شکست اردوی گنجه‌شده و هم مستحفظین قلعه‌ی شوشی، مایوس از امداد دولت خود می‌شوند و قلعه‌ی شوشی، به آسانی به تصرف خواهد آمد...
(تاریخ تجزیه ایران ـ دفتر چهارم ـ ر  248    / عباس میرزا ـ رر 97 – 96)
 
سومین مورد: در دفاع مقدس نیز از این شیوه‌ی کهن و قدیمی به گستردگی بهره‌گیری گردید.

 

پی‌نوشت‌ها:

1 ـ تاریخ نو ـ ر 30
2 ـ همان ـ رر 33 - 32

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه