جمعه, 28ام ارديبهشت

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان زندگی وآثار پرفسور هشترودی ـ 4

نام‌آوران ایرانی

زندگی وآثار پرفسور هشترودی ـ 4

شهرام انصاری

پروفسور شاعر

ارتباط با مردم

دکتر علی افضلی‌پور، استاد ریاضی و همکار وی می‌نویسد: «هشترودی از زمان جوانی تا واپسین لحظات حیات پربارش به اندیشه‌های زایا و بکر، عشق می‌ورزید و به مسائل جدید علمی، فلسفی، هنری و ادبی توجه فراوان داشت. مانند همه دانشمندان، کنجکاوی علمی او چنان بود که نمی‌توانست از توجه ژرف به مسائل جدید ریاضی، فیزیک و علوم دیگر چشم بپوشد. نکته جالب این است که او پس از مطالعه چندین کتاب در زمینه‌های گوناگون با تلفیق مطالب آن‌ها و به‌کارگیری هوش و حافظه خود، موضوع‌های نوینی را که در هیچکدام از آن کتاب‌ها نبود، آماده می‌ساخت. دانشجویان برای حاضر شدن در کلاس‌های او بی‌تابی می‌کردند، چون او با ظرافت، تیزبینی و ژرف‌اندیشی خود، مطالب مختلف را چنان مطرح می‌کرد که دانشجویان پس از چند ساعت درسی، احساس خستگی نمی‌کردند.» (زندگی‌نامه ص39).

استاد پرویز شهریاری که خود از دبیران باسابقه تهران و مؤلف کتب بسیاری در زمینه ریاضیات است، درباره استاد هشترودی می‌نویسد: «در هر جایی که معلمان جمع می‌شدند یا نشریه‌ای علمی پا می‌گرفت، سراغ هشترودی را می‌گرفتند. او مبتکر نخستین انجمن معلمان ریاضی به مفهوم عام خود بود و با وجود وقت‌ کم، به جمع دبیران و اساتید ریاضی می‌آمد و آن‌ها را راهنمایی می‌کرد.

دکتر هادی سودبخش از شاگردان پروفسور هشترودی که سال‌ها با او حشر و نشر داشته و به منزل او می‌رفته، در مورد کلاس‌‌داری او می‌نویسد: «اگر هشترودی حداقل سه دهه از فاز فکری جامعه خود جلوتر بود، گناه او نبود که در امر کلاس‌داری، آدم منظم و منضبطی نبود و کلاس‌های او در دانشکده علوم با تاخیر تشکیل می‌شد، یا اصلاً نمی‌شد. ولی اگر می‌شد، او در بند زمان خاتمه کلاس نبود. چنان در تشریح مطلب فرو می‌رفت و چنان ذهن حاضران را به کار می‌گرفت که جان کلام شیوایش با جان مشتاق آنان در هم می‌آمیخت.» ..... او بر فراز دانش ریاضی خود، یک عالم نظری و یک نظریه‌پرداز بود. متفکری صاحب‌نظر در مسائل روز و آشنا به مسائل جهانی دانش روز و در ارتباط مستقیم با دانشمندان و نظریه‌پردازان بود.(یادنامه/ 129 و 123)

آقای عبدالحسین مصحفی از پیشکسوتان تدریس ریاضی در ایران و سردبیر مجله ریاضی «یکان» در مورد روش تدریس و کلاس هشترودی می‌نویسد: «از آن جایی که هشترودی منبعی بود، سرشار از انواع دانش‌ها و اندیشه‌ها که هر زمان در جهتی فوران می‌کرد. در تدریس، پای‌بند بودن به کتاب معین و مقید شدن در چارچوب برنامه خاص برایش پایی چوبین و بی‌تمکین به شمار می‌آمد و از گرفتار شدن به آن پرهیز می‌کرد. در هر جلسه درس، هر بار، دریچه تازه‌ای از جهان دانش را به روی ما می‌گشود. در شروع درس، بحثی را به میان می‌کشید که برای ما غیرمنتظره بود و در پایان جلسه، این احساس را پیدا می‌کردیم که دانستنی‌های ما در برابر دانش گسترده او تا چه اندازه ناچیز است. یکی از کارهای مهم او، این بود که دانشجویان را به اندیشیدن وادار کند و در نتیجه، درس اندیشیدن را به آن‌ها بیاموزد».

او در ریاضیات، خود را از شهودیان می‌دانست و به اشراق و الهام عقیده داشت. او می‌گفت، تدریس ریاضیات در دوره دبستان و حتی در دبیرستان باید برپایه تجربه و از راه کشف و شهود انجام شود. او بر این باور بود که عدم پیشرفت بسیاری از دانش‌آموزان در ریاضیات، نتیجه تدریس نادرست است. او معلم خوب را تحسین می‌کرد و در آموزش و پرورش، روش کار معلم دبستان را مهم‌تر و مؤثرترین عامل می‌دانست.(یادنامه/303 و 300).

 

هشترودی به عنوان شاعر

پروفسور هشترودی، با اینکه متخصص در ریاضیات و غرق در آن بود، ولی از ابتدای جوانی علاقه به شعر و ادبیات فارسی داشت و گهگاهی نیز شعر می‌سرود و به نقد شعر نیز می‌پرداخت و از تأثیر علوم در ادبیات و هنر نیز سخن می‌گفت. دفتر شعر او به نام «سایه‌ها» (در هفتاد صفحه) که در سال 1335 به چاپ رسیده است شامل اشعار او از سال‌های 1306 و 1307 و سال‌های 1332 تا 1335 می‌باشد. او مانند هر شاعر دیگر، به تمام معنی، مردی دردمند و دردشناس، عاطفی و رنجور است. نکته جالب این است که او که در مورد مسائل نظری علوم بیشتر گفته و کمتر نوشته و در تجربه شاعری خود، کمتر گفته و بیشتر نوشته است. بعد از سال 1335 دیگر شعری از او در دست نیست و به احتمال قوی به نظر می‌رسد، در تحول فکری، ظرف شعری را برای بیان احساس هنری و ادراک تحلیلی خود رسا نمی‌دید و بعد از این بیشتر به دنبال نقد شعر رفته و به بررسی و تحلیل شعر به عنوان یک «کل مجسم» و یک «خلق آزادانه و محاسبه نشده هنری» پرداخته و در جستجوی تعمیم‌های تازه و مضامین نو به «مشترکات اندیشه بشری» رسیده و از این دیدگاه به «ابهام» و «ایجاز» در شعر پرداخته است. و دیگر، شعر به عنوان تزئینی احساسی و ابزار باز پس دادن هیجانات درونی مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. (یادنامه‌ /134).

از جمله کتاب‌هایی را که مورد نقد قرار داده است، «آوا» نوشته سیاوش کسرائی، «شعر انگور» اثر نادر نادرپور و «هراس» حسن هنرمندی می‌باشد.

همواره ذهن خلاق وی در پی طرحی نو و اندیشه‌ای نو بود و با نویسندگانی چون صادق هدایت، جمالزاده، بزرگ علوی، صادق چوبک مراوده و دوستی داشت. به توللی و هدایت علاقه خاصی داشت، «بوف‌کور» او را اثر بی‌همتا می‌دانست. او به ادب فارسی عشق می‌ورزید به خصوص اشعار حافظ را دوست می‌داشت و به خیام و رباعیاتش احترام می‌گذاشت و از شاعران دیگر یاد می‌کرد. در هنگام ناراحتی و حزن، به اشعار حافظ پناه می‌برد. و به این وسیله در آخرین شعرش با وام گرفتن از حافظ می‌گوید:

نه دین دارد نه آئین دارد این دل
مرا همواره غمگین دارد این دل

ز من پرسد که چونی، چونم ای مرگ
جگر پر درد و دل پر خونم ای مرگ

شنیدم طالبان را می‌نوازی
مگر من زان میان بیرونم ای مرگ

(زندگی‌نامه /4و3)

منوچهر آتشی شاعر معاصر درباره هشترودی و اشعارش می‌نویسد: «گهگاهی در اواخر دهه بیست و اوایل دهه سی، در هفته‌نامه‌های تهران، در گوشه و کنار صفحات شعر و ادب به نامی برمی‌خوریم که رشته اصلی‌اش ریاضیات است، اما ضمناً عشق و علاقه خاصی به شعر و ادب فارسی دارد، او دکتر محسن هشترودی است که دل به شعر بسته، آن هم نه در حد تفنن محض، بلکه با تمامی شور و شوق و کنش و منش. وقتی او مسئولیت «کتاب هفته» را در دهه چهل قبول کرد، او شاملوی پرآوازه را به عنوان سردبیر آن کتاب پربار و موثر در اعتلای ادب، فرهنگ و هنر زمان معرفی کرد و این مسئله نشانگر این بود که هشترودی هدفی جز اعتلای شعر، قصه، دانش روز و به طور کلی فرهنگ معاصرش را ندارد. هدفی که می‌خواست فرهنگ نیمه‌جان بعد از کوتاهی را در بستری سالم و پیشرو، به پویایی و بالندگی وا دارد. البته وقتی که این کتاب از وجود شاملو و هشترودی محروم شد (به دستور مقامات بالاتر)، کارش به ابتذال کشیده و تعطیل شد.بد نیست بررسی کوتاهی درباره اشعار او بکنیم: هشترودی در عنفوان جوانی در بیست سالگی به سرودن شعر پرداخته است. من از دو دیدگاه به بررسی این اشعار می‌پردازم.قدمت شاعری او با توجه به نزدیکی‌‌اش، تا حدودی بر گرایش‌های نیمایی، ارزشمند است. البته من قصد مقایسه شعرهای هشترودی را با اشعار نیما، عشقی و شهریار ندارم، چون او شعر را به عنوان مفری یا دریچه‌ای برای نگاه گاه گاهی به درون خودش و به سیماهای جهان معاصرش در سایه‌روشن و هم، خیال و رویا می‌خواست و نیت و همت او بیشتر این بود که شاعران دیگر را متوجه جهان علمی مدرن کند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید