سه شنبه, 29ام اسفند

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ معاصر روز 30 تیر - میدان بهارستان

تاریخ معاصر

روز 30 تیر - میدان بهارستان

دکتر هوشنگ طالع


طرح از مریم شمسایی

صبح روز سی تیر ، با برنامه‌ی از پیش ریخته شده ، نیرودارهای پایگاه البرز که در تهران بودند ، در پایگاه خیابان فرصت (شاهرضا / انقلاب کنونی) که در خانه‌ی پدری هوشنگ طالع ، اجتماع کردند . مسئول پایگاه در همـان خیابان زندگی ‏می‏کرد و گروهی از سرکردگان حزب در دبیرستان البرز ، چونان بهمن کامیار ، ناصر عسکری و ... در آن دور و بر زندگی می‌کردند.
با گردهم‌ آمدن بیش‎تر نیروداران حاضر در تهران ، مسئول ، نیرودارها و عناصر کوشنده پایگاه البرز ، دسته جمعی به سوی میدان بهارستان حرکت کردند‏. در میدان ، گروهی از افراد حزب و نیز افراد پایگاه البرز ، در گوشه و کنار میدان‏، حاضر بودند که بدون درنگ به این جمع پیوستند . مسئولان در برابر مجلس شورای ملی مستقر شدند و نیرودارها با افراد حاضر هر نیرو ، در چهار گوشه‌ی میدان که از پیش برنامه‌ریزی شده بود، جا می‎گرفتند . با ورود دیگر نیروداران ، افراد حزب وابسته به پایگاه البرز به نیرودار و نیروی خود می‌پیوستند . نیروهای دانش‌آموزی دیگر دبیرستان‌های تهران که به میدان بهارستان آمده بودند ، با آشنایی با افراد نیروهای البرز ، در کنار آنان قرار می‌گرفتند . سازمان دوشیزگان حزب که زیر سرپرستی دوشیزه شهربانو باوند قرار داشتند ، در برابر در مدرسه‌ی شاهدخت در خیابان شاه‌آباد و درون مدرسه ، با وسایل اولیه‌ی زخم‌بندی و ... ، مستقر شده بود .
افراد بخش‌های گوناگون حزب ، دسته دسته از خیابان ژاله (دفتر حزب) ، به میدان بهارستان می‌آمدند . گروهی در آن جا مستقر می‌شدند و پاره‌ای که ماموریت‌های ویژه داشتند ، به سبزه‌ میدان (دهانه‌ی بازار) و میدان توپخانه می‌رفتند . افراد دبیرستان‏های مروی ، ادیب ، دارالفنون ، رهنما و... ، بیش‌تر در میدان توپخانه و دهانه‌ی بازار مستقر شده بودند .
با توجه به حضور کافی نیروهای دانش‌آموزی و دانش‌جویی در میدان بهارستان ، به افراد وابسته به سازمان کارگری و نیز کارمندی حزب دستور داده شده بود که در میدان بهارستان و دهانه‌ی بازار مستقر گردند . آنان دستور داشتند که در هم‎کاری سازمانی با نیروهای دانش‌آموزی و دانش‌جویی حاضر در میدان ، رهبری کلی تظاهرات را به عهده گیرند .


طرح از مریم شمسایی

در میدان بهارستان ، فرماندهی میدان ، با وجود حضور پاره‌ای از افراد دیرگام و نیز اعضای کمیته‌ی عالی رهبری ، با داریوش پروین ، مسئول پایگاه البرز بود . در میدان سبزه‌میدان ، فرماندهی میدان با عباس روح‌بخش خالق‌دوست ، مسئول پایگاه مروی بود . در میدان توپخانه ، فرماندهی میدان با جلال پسیان از مسئولان اتحادیه‎ی ملی کارگران دخانیات و محمدعلی معدلت از مسئولان سندیکای ملی لکوموتیورانان راه آهن بود .
حزب پان‌ایرانیست در میان حزب‌های در طیف ملی ، دارای گسترده‌ترین تشکیلات کارگری بود . مهم‌ترین تشکیلات‌ کارگری حزب پان‌ایرانیست در تهران ، عبارت بودند از : سندیکای ملی لکوموتیو رانان و نیز اتحادیه‌ی ملی کارگران دخانیات . البته در سه یگان کارگری پرشمار آن روز تهران ، یعنی سیلو، کارخانه‌های چیت‌سازی و بلورسازی نیز ، دارای چند نیرو (حوزه) کارگری بود .
اتحادیه ملی اصناف و پیشه‌وران بازار وابسته به حزب پان‌ایرانیست ، اعضای زیادی در میان بازاریان و پیشه‌وران داشت و هم‎چنین، سازمان کارمندان و سازمان بانوان و دوشیزگان حزب نیز ، دارای اندامان زیادی بود .
نیروی دوشیزگان حزب نیز در نزدیکی میدان بهارستان ، دبیرستان شاهدخت مستقر شده بـود .
افراد حزب ، بسیار منضبط و خویش‌کار بودند . هر اندازه که در نیروها (حوزه‌ها) ، باب گفتمان باز بود و انسان‌سالاری واقعی ، مسلط بر محیط نیروها بود ، در تظاهرات و ضد تظاهرات، سلسله مراتب به خوبی رعایت می‌شد و دستورات بدون سرپیچی ، به موقع اجرا گذارده می‌شد .

نخستیـن کسـی کـه در روز سی‌ام تیرماه 1331 ، به افتخار شهادت رسید . « شهید راه وطن » هوشنگ رحمت‌الله رضیان ، از اعضای سازمان اصناف و پیشه‌وران حزب پان‌ایرانیست در بازار بود . هوشنگ ، جوان بود و سری پرشور داشت . در روز سی‌ام تیرماه 1331 ، از کسانی بود که با دلیری ذاتی خود به پان‌ایرانیست‌ها و همه‌ی مبارزان حاضر در دهانه‌ی بازار ، سبزه‌میدان ، میدان ارگ و... ، روحیه می‌داد و نیرو می‌بخشید .
« هوشنگ » ، برخلاف سر پرشوری که داشت ، بسیار محجوب و سربه‌زیر بود . همیشه با صدای آرام سخن می‌گفت و تشنه‌ی آموختن ، بحث و برخورد ایده‌ئولوژیک بود . پیکر هوشنگ رحمت‌الله رضیان را دوستان تشکیلات سازمان اصناف و دانش‌آموزان وابسته به تشکیلات جوانان ، به مسجد شاه بردند و در آن‌جا ، چند تن در کنار او ماندند . در دهانه‌ی بازار ، فرمانده‌ میدان ، عباس روح‌بخش ، مسئول پایگاه مروی بود . وقتی خبر کشته شدن هوشنگ به میدان بهارستان رسید ، تعدادی از دوستان برای ادای احترام به جنازه ، به دهانه‌ی بازار فرستاده شدند . کشته شدن هوشنگ رضیان ، دهان به دهان در میدان بهارستان گشت و در نتیجه بر خشم و غیرت مردم و به ویژه پان‌ایرانیست‌ها ، افزود .
زنده یاد عباس روح‌بخش ، از کوشندگان طراز اول حزب بود . او نیز در آن روز به همراه اعضای حزب در دبیرستان مروی ، در سبزه‌میدان ، حضوری ارزنده و پرشور داشت . عباس ، طبع شعر داشت و در انجمن ادبی آتشکده وابسته به حزب پان‌ایرانیست ، کوشنده بود و شعرخوانی هم می‌کرد .
در سال 1359 ، او را به بهانه‌ی واهی شرکت در کودتای دروغین نوژه ، دستگیر کردند . کودتای نوژه ، توطئه‌ی دستگاه اطلاعاتی عراق با راهبری دستگاه‌های اطلاعاتی غرب و همراهی چند خودفروش طمع‌ورز ایرانی‌نما بود ، تا با وارد آوردن ضربه‌ای کاری به لشگر 92 زرهی اهواز ، نیروی هوایی و نیز نیروهای ویژه ، راه بر تجاوز عراق هموارتر گردد .
در دادگاه انقلاب ، عباس با دلیری ویژه‌ی خود از آرمان‌های پان‌ایرانیسم و عملکرد حزب پان‌ایرانیست دفاع کرد و سرانجام پس از تحمل سال‌ها زندان برای بزهی که هرگز مرتکب آن نشده بود ، از بند رها شد . عباس در سال 1381 در اثر برخورد یک اتوبوس به وی ، جان باخت . یادش گرامی است و روانش به سپنتامینو .

افراد تشکیلات شمیران و قلهک نیز به گونه دستجمعی همراه با شمار زیادی از هواداران وارد میدان بهارستان شدند و در کنار هم ، روبروی وزارت فرهنگ ، مستقر گردیدند . مسئول تشکیلات شمیران ، کامران سالور بود و مسئول تشکیلات قلهک رحمت‌الله قاسمی . دفتر تشکیلات حزب در شمیران در میدان تجریش ، اول خیابان شمیران قرار داشت . دفتر تشکیلات قلهک کنار ساختمان شهرداری قلهک بود . در آن زمان ، شمیران و قلهک ، هر کدام شهر مستقلی بودند ، با شهرداری‌های مستقل .

شادروان کامران سالور از یاران مکتب پان‌ایرانیسم بود . در سال 1331 ، کامران ، مسئول پایگاه حزب در شمیران بود و در روز سی‌ام تیرماه با همه‌ی اندامان پایگاه به میدان بهارستان آمده بود . کامران از چهره‌های شاخص نهضت بود . او در سال‌های سیاه سلطه‌ی چاقوکشان و قداره‌بندان حزب توده ، دانش‌آموز مدرسه رنگرزی بود . وی، در محوطه‏ی مدرسه از سوی تعدادی از دانش‌آموزان توده‌ای به سرکردگی دو تن از معلمان توده‌ای ، مورد حمله قرار گرفت و در اثر ضربه‌های وارده بیهوش شد . هنگامی که توده‌ای‌ها قصد داشتند جمجمه‌اش را اره کنند ، وسیله دیگر دانش‌آموزان و چند تن از معلمان ملی مدرسه نجات داده شد . تا آخرین روز زندگی ، اثر « تیغه اره » بر روی طرف راست پیشانی او نمایان بود . یادش گرامی و روانش به سپنتامینو .

از یاران تجریش ، نام‌های دوستان زیر را به یاد دارم : فتح‌الله فتوحی ، منصور معتمد افشار ، قدرت‌الله گنجه‌ای (که هر دو از شاگردان البرز نیز بودند) ، حاج هادی لطفعلی ، نعمت کدیری ، غلامیان ، مهرانی ، تفرشی ، صدری ، نقاشیان و ...
از یاران قلهک : علی فدایی اصفهانی ، مساح ، حاج حسینی ، شمیرانی و ...

چنان که گفته شد ، نیروهای پایگاه البرز ، در حالی که از سوی نیروهای دیگر پایگاه‌های دانش‌آموزی و دانش‌جویی همراهی می‌شدند ، در میدان بهارستان مستقر شده بودند و چنان که گفته شد ، فرماندهی میدان ، با داریوش پروین ، مسئول پایگاه البرز بود .
هنگامی که سخن از داریوش پروین به میان آمد ، باید خاطره‌ی روان‌شاد شاهپور پروین را نیز گرامی داشت . او یار دیرگام و وفادار « مکتب » بود . در همه‌ی صحنه‌ها حضور داشت و از شجاعت و بی‌باکی ویژه‌ای برخوردار بود . همیشه حضور او ، به دیگر دوستان ، قوت دل می‌بخشید .
شاهپور پروین در اولین برخورد گسترده‌ی توده‌ای‌ها با پان‌ایرانیست‌ها در دانشگاه که منجر به شکسته شدن سلطه‌ی بلشویک‌ها بر دانشگاه تهران شد ، به سختی آسیب دید و تا پای مرگ پیش رفت . او تنها کسی بود که به خاطر دلیری‌های خود در این روز ، به دریافت « نشان بایندر مکتب پان ایرانیسم » نایل گردید . شاهپور نیز در میدان بهارستان حضور داشت و حضور او مایه دلگرمی همه بود . روانش شاد و یادش گرامی باد .

شادروان حسین خان مصدق از نخستین یاران مکتب پان‌ایرانیسم بود . او در اثر نقص عضو مادرزادی ، دارای پشتی خمیده بود و تنها از نیمه‌ی دست چپ ، بهره‌مند بود. همگان او را در حزب « سرور مصدقی » می‌نامیدند . در آن روز داغ سی‌ام تیر ماه ، مصدقی نیز در میدان بهارستان ، حاضر بود . حضورش در میان دوستان ، به شجاعان ، شجاعت بیش‌تر می‌بخشید و آنانی را که از شجاعت کم‌تری بهره‌مند بودند ، دچار شرم حضور می‌کرد . در آن روز تاریخی ، مصدقی در کنار دیگر یاران دیرگام ، از پیشکسوت‌ترین پان‌ایرانیست‌های حاضر در میدان بود . اندامان جوان حزب پان‌ایرانیست ، همیشه سخت احترام او را نگاه می‌داشتند و در حقیقت ، او را فرمانده معنوی میدان ، می‌دانستند .
یادش گرامی باد که در همه‌ی مراحل مبارزه‎ی سخت نهضت و حزب ، استوار گام و ثابت‌قدم ، در کنار دیگر دوستان بود .

از سه تن دیگر اندامان پایگاه حزب پان‌ایرانیست در دبیرستان البرز نیز باید نام برد که در روز سی‌ام تیرماه 1331 در صحنه‌ی درگیری‌های میدان بهارستان با رشادت حضور داشتند و از خود دلیری بسیار نشان دادند . این سه تن عبارت‌اند از : ناصر عسکری ، بهمن کامیار و ملکن کورایان . ملکن از ایرانیان ارمنی است و از هنگامی که در دبیرستان البرز با وی آشنا شدم ، در سلک هواداران درآمده بود . افزون بر وی ، تنی چند از هم میهنان ارمنی و چند تن از آشوریان و گروهی از ایرانیان زرتشتی نیز عضو حزب بودند . تعدادی از آنان نیز در صحنه رویارویی مردم با نیروهای پلیس و ارتش در میدان بهارستان ، حضور داشتند .

یک تن دیگر از زبده‌ مردان آن روز تاریخی ، دکتر منوچهر آدمیت بود . دکتر آدمیت از پیوستگان و وابستگان مکتب پان‌ایرانیسم و حزب پان ایرانیست بود .
او را چند بار ، گذرا در مکتب دیده بودم . اما در دبیرستان البرز از نزدیک با وی آشنا شدم . او در آن زمان شاخص‌ترین دبیر ادبیات در سرتاسر ایران به شمار می‌رفت . در سر کلاس درس ، همیشه سخن را به ایران و جلال و شکوه ایران‌‌زمین می‌کشاند . او همیشه کلاه « ملون » بر سرداشت ، با کت و شلوار بسیار شیک و کراوات‌های زیبا . آن روز نیز با همین لباس و کلاه و کراوات در میدان بهارستان حضور یافته بود . حضور او و بی‌باکی به یادماندنی او در آن روز، سخت جوان‌ها را تحت تاثیر قرار داد و بر روحیه‌ی رزمی اندامان حزب پان‌ایرانیست و دیگران افزود . منهوچهر آدمیت ، به کنار هر یک از نیروهای پایگاه البرز که می‌رسید ، شاگردانش به افتخار او ، فریاد « ایران پیروز » ، سرمی‌دادند .
از آن جا که سخن از دبیرستان البرز است ، می‌بایست از امیر حیدر بیگدلی و کی‌خسرو ثقفی نیز نام برد . گرچه از شاگردان البرز نبودند ، اما همیشه در تمام مراسم در کنار یاران البرز قرار داشتند و آن روز نیز در میدان بهارستان بودند : چونان همیشه، رشید ، دلاور و با غیرت .

در جنگ و گریزهای روز سی‌ام تیرماه در میدان بهارستان ، علی‌اکبر سرکش مانند بسیاری از اندامان حزب پان‌ایرانیست ، پیراهن خاکستری بر تن داشت و با همان شجاعت و سرکشی ویژه‌اش ، خود را به افسری که از افرادش دور افتاده بود، رساند و گریبانش را گرفت و فریاد زد « لیاخوف»، « شاپشال » . آن افسر چنان تحت تاثیر این گفتار قرار گرفت که بی‌اختیار اشک از چشمانش سرازیر شد و گفت « جوان ، تو مرا بیدار کردی » . در این لحظه افراد تحت امر آن افسر با سرنیزه‌های آخته ، دوان دوان خود را به صحنه رساندند . بیم درگیری و کشتار سختی می‌رفت . اما آن افسر میهن‌پرست ، به افرادش فرمان داد که جلوتر نیاینـد . آن‌گاه به آنان گفت ، همراه با این جوانان فریاد بزنید ، « ایران پیروز ».

در گرماگرم مبارزه ، حسن حاج سیدجوادی از اندامان سازمان اصناف و پیشه‌وران حزب پان‌ایرانیست ، خود را به میدان بهارستان رسانید و خبر داد که ، محمدعلی زرشکی مسئول تشکیلات حزب در قزوین ، کفن بر تن کرده و با تعدادی از افراد حزب و دیگر مردم شهر که همگی کفن پوشیده‌اند با سه دستگاه اتوبوس بـه طرف تهران حرکت کرده‌اند . اتوبوس‌ها در «کاروان سرای سنگی» (24 کیلومتری تهران) با راه‌بندان نظامیان روبه‌رو شده‌اند .
وی گزارش داد که درگیری ادامه دارد و تاکنون چند تن زخمی شده‌اند و هر لحظه که از سد ماموران بگذرند ، به میدان بهارستان خواهند آمد . « حسن » ، گفت من هم همراه کاروان بودم ، به من ماموریت دادند که با هر وسیله که هست خود را به تهران رسانده و این خبر را به شما بدهم . وی بدون لحظه‌ای درنگ گفت : باید که به دهانه‌ی بازار بروم و این خبر را به آن‌ها هم بدهم و با شتاب رفت . این خبر به سرعت در همه‌ی جای میدان پیچید و روحیه‌ی مبارزاتی مردم را به شدت تقویت کرد .

محمدعلی زرشکی در میان مردم قزوین جایگاه ویژه‌ای داشت . محبوبیت و آوازه‌ی نام او به سال‌های اشغال ایران از سوی نیروهای متفقین ، یعنی در سال‌های 25- 1320 برمی‌گشت . در آن سال‌ها ، قزوین از سوی نیروهای نظامی روس اشغال شده بود . مبارزات « زرشکی » با روسیان به شیوه‌ی عیاران و پهلوانان تاریخ این سرزمین ، موقعیت ویژه‌ای در میان مردم قزوین به وی بخشیده بود .

ده ساله به نظر می‌رسید اما هنگامی که در چهلم شهدای 30 تیر ، به دیدارش رفتم ، آشکار شد که شهید راه وطن محمد‏سرندی‎نژاد، سیزده ساله بود .
هنگامی که آن کودک با آن همه جوش و خروش و جنبش ، به گونه‌ای خود را در کنار صف ما قرار داد ، از او خواستم که به خانه برود و به او گفتم که ما به جای تو هم تلاش خواهیم کرد . گرچه در آن روز ، چند تن از افراد پایگاه البرز و دیگر پایگاه‌های دبیرستانی ، کمابیش 13 ساله بودند .
اما ناگهان برابر چشمان بسیاری از ما ، آماج گلوله قرار گرفت و خونش به سر و روی کناری‌های او پاشید . در گزارشی پیرامون « سی تیر » نوشتم: 1

... تهران و مردم تهران و تاریخ ، چگونه ممکن است آن کودک ده ساله ] سیزده ساله[ را فراموش کنند که گلوله‌های مسلسل ، پهلو و سینه‌اش را سوراخ سوراخ کرده بود . در آخرین دقایق زندگی که مردم خشم‌گین و میهن‌پرست او را بر روی تکه چوبی قرار داده بودند و بر فراز سرهای خود حرکت می‌دادند و از زیر باران گلوله به پیش می‌رفتند ، این کودک ، پنجه‌های آغشته به خون خود را در هم می‌فشرد ... شست گره کرده‌اش را در فضا حرکت می‌داد ، بر روی آرنج دست چپ خود تکیه می‌کرد و فریاد می‌زد : زنده باد دکتر مصدق .

روز سی‌ام تیرماه 1331 ، حیدر نیز در صحنه‌های درگیری‌های میدان بهارستان ، حضور فعال و پرتحرک داشت .
شادروان حیدر رقابی را از انجمن آتشکده می‌شناختم . با وجودی که هم مدرسه نبودیم اما آمد و شدی با هم داشتیم . از آن زمان هم طبع شعری داشت . اما با اوج گیری مبارزات مردم در راه ملی شدن صنایع نفت ، دو بیتی هاوتک بیتی‌های حیدر که « هاله » تخلص می‌کرد ، بر سر زبان‌ها افتاد . معروف‌ترین آن‌ها عبارت بودند از :

مرگ بر حزب منفور توده
از چه باشی به بیگانه دلخوش

 

و مرگ بر توده‌ی نا ستوده
سرنگون ،پرچم داس و چکش

باز هم توده‌ای دق کند ، دق
باز هم زنده ، دکتر مصدق

در سال 1333 « هاله » با سرودن شعر آهنگ مرا ببوس معروفیت ویژه‌ای پیدا کرد . در سال 1338 ، از دیدن حیدر در سر یکی از کلاس‌های دانشگاه کارل فرانتس شهر گراتس در اتریش یکه خوردم ، زیرا خبر او را از آمریکا داشتم. معلوم شد که درگیری‌هایی با سفارت ایران در آمریکا پیدا کرده و در نتیجه برای ادامه‌ی تحصیل در رشته‌ی فلسفه به دانشگاهی که من هم در آن تحصیل می‌کردم آمده است . مدتی در شهر « گراتس » بود و چون غیر از من دوستی نـداشت ، بیش‎تر اوقاتش را بـا مـن می‌گذراند . سپس بـه بـرلن رفت و در آن‌جا « سازمان ملی دانش‌جویـان » را بنیاد نهـاد و دست به انتشار نشریه « پیشوا » زد . آخرین بار او را در جلسه‌ی « فدراسیون دانشجویان آلمان » در سال 1340 در شهر دوسلدرف آلمان ، دیدم . پس از بازگشتن به ایران تنها یک بار در اوایل سال 1358 با وی تلفنی گفت‌وگو کردم . تحت تاثیر جو حاکم بر ایران ، سخت دگرگون شده بود . در واقع ، زبان مشترک سالیان دراز را از دست داده بودیم . در خارج از کشور بودم که خبر تاسف‌آور درگذشتش را شنیدم . افسوس که «‌ برای آخرین بار نتوانستم روی او را ببوسم» . یادش گرامی و روانش به سپنتامینو

از صحنه‌های جالب ، حضور اندامان نوجوان پایگاه البرز و دیگر پایگاه‌های دانش‌آموزی حزب پان‌ایرانیست در درگیری‌های خیابانی روز سی‌ام تیرماه 1331 بود . بیش‌تر آنان دانش‌آموز سال اول یا دوم دبیرستان (کلاس‌های هفتم و هشتم) بودند . با وجودی که 14- 13ساله بودند ، با رشادت در میدان حضور داشتند . از میان آنان باید از پرویز و هوشنگ قربانی ، مهرداد ناظمی ، بهاالدین هاتفی ، عبدالله قنبری ، عبدالرضا جهادی ، ناصر غفوری ، هوشنگ کریم دیزانی و بسیاری دیگر نام برد .

از دانش‌آموزان ملی‌گرا و باورمند به اندیشه‌ی پان‌ایرانیسم در دبیرستان البرز که هرگز عضو حزب و تشکیلات پان‌ایرانیست نشدند ، باید از فرهاد هدایت و نادرپیمایی ، نام ببرم .
فرهاد را از سال اول دبستان جمشید جم می‌شناختم و خانه‌مان نیز در خیابان فرصت شاه رضا (انقلاب کنونی) ، به هم نزدیک بود . نادر پیمایی نیز مانند فرهاد هدایت ، در درگیری‌ها با نیروهای رزمنده‌ی خیابانی حزب توده که پیاپی دبیرستان البرز را آماج یورش قرار می‌دادند ، در کنار پان‌ایرانیست‌ها بود .
فرهاد هدایت ، ورزشکار برجسته‌ای بود و در مبارزه ، دلیر بود و بی‌باک . نادر پیمایی ، اهل ارومیه بود و با تقی کبریت‌ساز و دیگر دوستان پان‌ایرانیست ، هم‌کاری تنگاتنگی داشت . اما ، هرگز عضو حزب نشد .
یوسف شیروانی ، چهار کوکتل مولوتف (بطری آتش‌زا) ، با خود آورده بود . او این کار را نیک می‌دانست و یک بار هم، کارکرد آن را برای پاره‌ای از دوستان نمایش داده بود . در آن گیرودار ، دو بطری شکست و یوسف در یک فرصت مناسب ، دو بطری را به سوی یک تانک افکند . که یکی عمل کرد . شعله‌های آتش از بدنه‌ی تانک سرکشید و فریاد « مصدق پیروز است » ، از گلوی مبارزان برخاست.
چون همه جا بسته بود و دیگر تهیه‌ی بنزین و بطری و ... ، امکان‌پذیر نبود . بدون هرگونه دودلی اگر رویارویی به فردا کشیده بود ، پایگاه البرز به گونه‌ی گسترده ، « کوکتل مولوتف » به کار گرفته بود .

از اعضای کمیته‌ی عالی رهبری حزب پان‌ایرانیست ، دکتر محمدرضا عاملی تهرانی ، مهرداد سالور و حسین تجدد ، در میدان بهارستان بودند و هم‌چنین ، باید از اعضای برجسته‌ی مکتب پان ایرانیسم که در این روز ، در صحنه‌های گوناگون رویارویی با نیروهای ارتش و شهربانی حضوری پرجوش و خروش داشتند ، نام ببرم :
منوچهر آدمیت ، منوچهر آشتی ، جلال ابوالهدی ، آذر ارژنگی ، اکرم ارژنگی‏، مهین ارژنگی، احمد اشرف ، بانو اعزازی ، عبدالله افسرپور ، پرویز امیدی ، محمدامین صالحی ، شهربانو باوند ، قدرت‌الله بختیاری‌نژاد اصفهانی ، مهدی بهره‌مند ، داریوش پروین، شاهپور پروین ، جلال پسیان ،‌ هادی پورتراب ، امیرحسین پیشوا ، همایون تعاون ، حسین تهرانی ، حسن حسابی‏، اسدالله حقدادی، مظفر حیرانی ، حسین خان‌مصدق ، خسرو خان‌نخجوان ، خدابخشی ، کریم علی خزاعی ، بانو خزعل ، علاءالدین خطیر ، کاظم خطیر ، ذوالفقاری ، زنوزی ، کامران سالور ، فرید سپانلو ، پریوش سرخوش ، مهوش سرخوش ، احمد سرشار ، احمد سعادت‌نژاد ، سلحشور ، خسرو شاکری ، علی شاکری ، محمود شاکرین ، پرویز شمس توفیقی ، منوچهر صدیق ، مهدی صدیقی ، صدری ، ناصر عسکرکاشی ، حسن غفوری غروی ، اسماعیل فریور ، داریوش فروهر ، رحمت‌الله قاسمی ، حسن کامبخش ، بهمن کامیار ، منوچهر کمالی ، مجتبی کیانوری ، علی لطفی ، محمد مجلسی ، بهزاد محیط ، محمدعلی معدلت ، محمدحسین معصومی ، محمد مقدسی ، منوچهر ملکی ، منشی ، عزت‌الله نادری، باقر نطاق ، جواد نطاق ، پرویز ورجاوند ، علی‌اصغر بنی عزیزی و...
شماری از آنان ، مانند مهندس هوشنگ آق بیاتی ، دکتر مرتضی کیانوری ، علی نقی عالیخانی، تقی توکلی کبریت‌ساز ، پرویز نکیسا ، برای ادامه‌ی تحصیل به خارج از کشور رفته بودند . علی محمد لشگری و منوچهر تیمسار ، در زنجان بودند . امیر اسماعیل سندوزی و فخرالدین سوریتجی ، در ساری و دکتر حسین طبیب مسئول تشکیلات حزب در اهواز بود . امیر قاسم بهزادی ، تشکیلات حزب در زاهدان را سرپرستی می‌کرد . محمدعلی زرشکی نیز با کفن‌پوشان همراهش ، سرانجام از صف نیروهای ژاندارم گذشته و خود را به میدان بهارستان رسانید . پاره‌ای از دوستان مکتب که برای ادامه‌ی تحصیلات به خارج از کشور رفته بودند، با فرستادن تلگراف ، حضور خود را در کنار دیگر یاران اعلام کردند .

در ماه‌های پایانی سال 1330 ، پاره‎ای از یاران حزب پان‎ایرانیست انجمن ادبی آتشکده را پایه‌گذاری کردند . کار انجمن خیلی زود، رونق گرفت و شاعران به نامی چونان نادر نادرپور ، استاد رسام ارژنگی ، عادل خلعت‌بری (غوغا) صادق‎کیا(تندر) و گه گاه مهدی حمیدی شیرازی، پژمان بختیاری و... در آن شرکت می‌جستند .
از میان هنرمندان ، حسین ملک که دارای احساس‌های میهنی ژرفی بود ، به همراه برادر و هم‌چنین ، برادران لشگری و... ، از وابستگان و پیوستگان انجمن آتشکده بودند . دوستان جوان نیز در انجمن به شعرخوانی می‌پرداختند . از میان آن‌ها ، حسن احمدپور (شهرزاد) ، علی‌رضا صدفی (آتش) ، عباس روح‌بخش، حیدر رقابی (هاله) ، مسلم علیخانی (منوچهر) ، علی‌رضا غرنینی (ارشک) و... می‏توان نام برد که همگی در شعر و شاعری ، نامبردار شدند .
روز سی تیر ، بسیاری از وابستگان و پیوستگان انجمن ادبی آتشکده نیز در میدان بهارستان بودند . حسین ملک ، همان روز و با الهام از مبارزه‌ی پرجوش و خروش مردم در میدان بهارستان ، آهنگ 30 تیر را ساخت که بارها از رادیو پخش شد .
یاد او دیگر درگذشتگان انجمن ادبی آتشکده گرامی است و روانشان به سپنتامینو

در آغازین روزهای انقلاب که همراه با دکتر عباس روح‌بخش برای تنظیم چند نوار کاست ، به دیدارش شتافتم ، نوار سرود سی تیر را به من هدیه کرد . این سرود ، در کاست « ندای ایرانی شماره یک » ، در سطح بسیار گسترده‌ای روانه‌ی بازار شد . حسین ملک، در حالی که سخت به هیجان آمده بود، درباره‌ی این سرود گفت : آهنگ را در همان میدان ساختم و تا پایان کار مبارزه‎‎، پیاپی آن را با خود زمزمه می‌کردم .

در شهرهای بزرگ کشور ، مانند مشهد ، اهواز ، تبریز ، ارومیه ، اصفهان و ... راهبری مبارزات با پان‌ایرانیست‌ها بود . در تهران ، یعنی در شهری که سرنوشت حکومت را رقم زد و دوباره شادروان دکتر محمد مصدق را به کرسی نخست‌وزیری بازگرداند ، همان گونه که گفته شد ، ابتکار عملیات در دست پان‌ایرانیست‌ها بود .
در شهرهای خوزستان ، به ویژه در اهواز ، آبادان ، خرم‌شهر ، مردم به ندای حزب پان‌ایرانیست به میدان آمدند و مبارزه را تا پیروزی ادامه دادند . در مشهد اعضای حزب پان‌ایرانیست ، راهبری مردم را به عهده داشتند .
در شهرهای قزوین ، ساوه ، زاهدان ، شاهی (قایم‌شهر) ، رودسر ، بروجرد ، خرم‌آباد ، رضاییه (ارومیه) ، همدان و ...، حزب پان‌ایرانیست پیشگام مبارزه بود و راهبری مردم را به عهده داشت . البته باید یادآور گردد که در شهر دزفول ، حزب زحمتکشان ملت ایران ، به تنهایی راهبری مردم را به عهده داشت.
پس از تهران ، شمار کشته‌شدگان شهر اهواز ، بیش‌تر از جاهای دیگر کشور بود . شگفت‌آور این که ، مردم در حالی که پس از شنیدن خبر سقوط حکومت قوام ، در حال جشن و پاکوبی بودند ، مورد یورش تانک‌ها و سربازان قرار گرفتنـد .
از آن‌جا که حزب پان‌ایرانیست ، راهبری تظاهرات 30 تیر را در اهواز به مانند دیگر شهرستان‌های خوزستان به دوش می‌کشید ، بدون درنگ با صدور اعلامیه‌ای این جنایت را محکوم و خواستار تشکیل دادگاه ملی برای محاکمه جنایت‌کاران شد2 (ندای پان‌ایرانیسم ـ سال اول ـ شماره 31 ـ 18 امرداد 1331) .
هم‌چنین دکتر حسین طبیب سرپرست تشکیلات حزب در خوزستان ، به گونه رسمی خواستار گسیل هیاتی از تهران برای رسیدگی به این جنایت شد . به دنبال تشکیل هیات بازرسی برای رسیدگی به رخداد روز 30 تیر در شهر اهواز ، وی در نامه‌ی سرگشاده‌ای اعلام داشت :3

هیات محترم بازرسی مامور رسیدگی به واقعه‌ی سی‌ام تیر ماه اهواز

محترما در تعقیب اعلامیه 12/5/31 آن هیات ، مطالب زیر را به اطلاع شما می‌رساند :
1- واقعه‌ی وحشتناک و کشتار بدون حساب اهواز ، پس از برکناری قوام ، صورت گرفته است .
2- هجوم و مانور تانک در خیابان پهلوی ، خارق‌العاده و نه تنها کوچک‌ترین موردی نداشته ، بلکه به کلی برخلاف مقررات بوده است .
3- تانک‌ها ، مردمی را که در پیاده‌روها در کمال نظم و آرامش بوده‌اند ، زیر گرفته‌اند .
4- افرادی که برای برداشتن زخمی‌ها و کشته‌شدگان اقدام نموده‌انـد ، بلافاصله مورد تعرض خشونت‌آمیز و تیراندازی نظامیان ، قرار گرفته‌اند .
5- تعداد حقیقی کشته‌شدگان این واقعه ، معلوم نیست . قدر مسلم وسیله‌ی اهالی ، اجساد زیادی در نقاط دوردست و مختلف کشف شده و مقامات مربوط ، ارقام حقیقی را در دسترس ، هیچ کس نگذاشته‌اند .
6- گزارش رسمی بهداری و اعلامیه پزشک بیمارستان ، به طور رسمی تایید می‌کند که عده‌ای وسیله اصابت گلوله ، مقتول شده‌اند .
7- در سایر خیابان‌های اهواز ، فلکه باغ بلوار ، باغ ملی و خیابان 24 متری ، روی پل و نقاط دیگر ، وقایع تأثرآور دیگر صورت گرفته که می‌بایست ، کیفیت حقیقی آن ، معلوم و روشن شود .
8- تیراندازی با مسلسل و گلوله‌های تفنگ ، تا بعد از نیمه شب ادامه داشت .
9- مخفی نمودن جنازه‌ها در نقاط دوردست ، بدون اجرای تشریفات مذهبی و قانونی و اصرار در تحویل ندادن آن‌ها به صاحبان‌شان ، صرف‌نظر از آن که طبق ماده 178 و 204 و 205 قانون مجازات عمومی ، جرم می‌باشد ، تلویحا وقوع جرم و جنایت را به ثبوت می‌رساند .

با توجه به نکات فوق و مطالب دیگر که از طرف اهالی محترم اهواز عنوان شده است ، حزب پان‌ایرانیست جدا خواستار است که هیات محترم بازرسی ، اجازه ندهد خون مردم بی‌گناه و شرافتمند اهواز ، پایمال شود .
حزب پان‌ایرانیست می‌خواهد که هیات بازرسی با اتکا به نیروی ملت و افکار بیدار شده عمومی ، بدون کوچک‌ترین محافظه‌کاری ، مسئولیت بزرگ و تاریخی خود را اجرا نماید .
ما مجازات خائنین و مسببین این واقعه را خواهانیم .

سرپرست حزب پان‌ایرانیست در خوزستان
دکتر سید حسین طبیب

در شهر مشهد نیز راهبری تظاهرات 30 تیر ، با حزب پان‌ایرانیست بود . حزب پان ایرانیست، همراه با کلوپ مصدق و شعبه‌ی حزب ایران در مشهد ، اعلامیه 30 تیر را صادر کردند و مردم را که از روز 26 تیر بپا خاسته بودند ، به تظاهرات همه‌گیر و گسترده در روز 30 تیر ، فراخواندند .
کلوپ مصدق را صادق بهداد وکیل دادگستری ، بنیان گذارده بود . وی از دیرباز با مکتب پان‌ایرانیسم و حزب پان‌ایرانیست ، آشنایی و هم‌کاری نزدیک داشت . صادق بهداد امتیاز نشریه‌ی خود را به نام ساسانی در اختیار مکتب پان‌ایرانیسم قرار داد و مکتب چند سال، هفته‎نامه‎ی ساسانی را به عنوان بازگوکننده‌ی دیدگاه‌های مکتب پان‌ایرانیسم ، منتشر می‌کرد . دفتر روزنامه ساسانی در خیابان منوچهری ـ کوچه روزنامه‌نگاران (ارباب جمشید) ، قرار داشت و مدت‌ها ، دفتر حزب پان‌ایرانیست نیز در آن‌جا بود .

برای برگزاری مراسم چهلم شهدای 30 تیر ، حزب زحمتکشان ملت ایران ، حزب پان‌ایرانیست و حزب ایران ، در یک اعلامیه‌ی مشترک ، مردم را دعوت به حضور بر سر خاک شهیدان در ابن‌بابویه کردند :4

بدین وسیله از کلیه اهالی میهن‌پرست ایران دعوت می‌شود که روز جمعه هفتم شهریورماه برای شرکت در مراسم چهلمین روز شهدای سی تیر که با حضور نمایندگان طرفدار ادامه‌ی نهضت ملی ، ساعت 2 بعدازظهر در ابن‌بابویه انجام خواهد یافت ، حضور به هم رسانند .
حزب زحمتکشان ملت ایران ـ حزب پان ایرانیست ـ حزب ایران


طرح از مریم شمسایی

مدیریت و انتظامات آیین ویژه‎ی چهلم شهدای 30 تیز 1331، از سوی حزب‎های زحمت‎کشان ملت ایران و حزب ایران، به حزب پان‎ایرانیست، واگذار شده بود. از شب پیش ، تعداد زیادی از افراد حزب ، همراه با یگان‌هایی از نیروی گارد ، به مسئولیت محمود امین صالحی در سر خاک شهیدان مستقر شده بودند که مبادا افراد حزب خائن توده برای سودجویی و بهره‌برداری از وضع موجود ، خود را به میان اجتماع مردم بیاندازند و ای بسا ، در اثر توطئه، باعث زد و خورد و کشمکش‌هایی گردند:

روز پنج‎شنبه ]6 شهریور 1331[ بعدازظهر ، از دبیرستان هدف به دفتر حزب در خیابان ژاله رفتم، آقای دکتر فریور و مسئول تشکیلات ... به من ماموریت دادند که چند نفر از دوستان حزب را برداشته، به دفتر حزب زحمتکشان رفته و عده‎ای را از آن جا با خود، به ابن‎بابویه ببرم ...
... شب را در آن جا ماندیم و کار‎ها را مرتب کرده و بلند‎گوها را نصب نمودیم. صبح‎همه‎ی افراد، از احزاب مختلف آمدند و کارها طبق قرار انجام شده بود.
ساعت 30/9 آقای ]داریوش[ فروهر و جوادی مسئول گارد حزب ملت ایران با ایشان آمدند ... خواستند وارد شوند، من اجازه ندادم.
آقای فروهر کارتی نوشتند که من به آقای سرتیپ کمال دادم و ایشان، اجازه‎ی ورودبه ]داریوش[ فروهر و جوادی دادند ...

فردای آن روز (هشتم شهریور ماه 1331)، روزنامه‎‎ی ندای پان‎ایرانیسم، در رابطه با چهلم شهدای 30 تیر 1331، نوشت :

اکنون چهل روز از سی‎ام تیر می‎گذرد. هنوز صدای رگبار گلوله‎ها که در خیابان‎ها و کوچه‎های تهران بر سر مردم میهن‎پرست می‎بارید، به گوش می‎رسد.
هنوز، خون جوانان دلیری که سینه‎ی خود را مقابل گلوله‎ها سپر ساختند و نگذاردند توطئه‎ و جنایت بیگانه‎پرستان به ثمر برسد، از نظر‎ها محو نشده است .
چهل روز پیش، مردم ایران و به ویژه مردم رشید و میهن‎پرست تهران، رشد سیاسی بارز خود را نشان دادند ...
در برابر درخشش سرنیزه‎‎ها، مشت‎ها گره شدند ، غریو سینه‎هایی که از آن، آتش مهر به ایران زبانه می‎کشید، و نهیب تانک‎ها وغریو زره‎پوش‎ها را، خاموش کرد.
تا آن روز، شاید کسانی به عمق و ژرفای نهضت ملی ایران واقف نشده بودند و شاید یتیم شدگان « استوکس» می‎پنداشتند با تشبث به این تحرکات و توطئه‎های مذبوحانه، قادر خواهند بود ، باز این مملکت را تسلیم استعمار سیاه کنند. ولی آن روز، به همه‎ی این خواب‎ها و خیال‎ها، پایان داده شد. آن روز، ده‎ها هزار جوان و کودک و مرد و زن، چون سدی شکست ناپذیر، برابر سیل گلوله‎ ایستادند و نشان دادند که ملت ایران، در راه آزادگی و استقلال ملی، سرسختانه پیش می‎رود.
آن روز، تنها احزاب ملی و مبارزین و مجاهدین سرسخت نبودند که برای منکوب ساختن این توطئه‎ی مذبوحانه‎ی انگلیس قیام کردند. آن روز، تهران با همه‎ی نیرو و قدرت خود، برای حفظ حیثیت و شرافت ایران، به پا خاست.
در این رستاخیز بزرگ، کسانی شهید شدند که در مبارزات عادی، کسی آن‎ها را ندیده بود. ولی در آن لحظه‎های پرخطر، این نمایندگان خون زنده و نژاد شرافتمند ایرانی، از گوشه‎ی خانه‎های خود بیرون آمدند و دسیسه‎ی نابکارانه‎ی اجانب و دستیاران آن‎ها را، در هم شکستند.
موج خون وطن‎پرستان در خیابان‎های جاری شد، پیکر شهیدان در زیر زنجیر تانک‎ها و چرخ کامیون‎ها، قطعه‎قطعه گردید اما هرگز صدای ضجه و ناله، از این سینه‎های مشبک شده و یاران و کسانشان برنخاست ...
... قیام و رستاخیز ملت ایران، به این خاطر بود که از این مرز و بوم، هر نوع نفوذ اجنبی را ریشه کن سازد. این خون‎های پاکی که بر ساحت مقدس ایران ریخته شد، این جوانان برومندی که ملت ما به پیشگاه تاریخ به نام شهدای 30 تیر تقدیم داشت، همه به این خاطر بود که دیگر اجازه، ندهند بیگانه‎ بر سرنوشت‎ ما حکومت کند ...

دانش‌جویان پان‌ایرانیست خارج از کشور ، به انگیزه‌ی چهارمین سالگرد سی‌ام تیر ماه 1331 ، اعلام کردند :7

عزم ما برای پیروزی ، جزم است
هم میهنان : سه سال پیش ، ملت ایران در میدان بهارستان نشان داد که زنده است و معتقد است که برای زندگی شایسته حتی مرگ را نیز پذیراست ...
اکنون در چهارمین سالگرد قیام پرشکوه 30 تیر ، اعلام می‌داریم که هم چنان به راه نهضت ملی ایران ، به پیشوایی مصدق بزرگ روانیم . در این راه ، آن گونه که نشان دادیم ، از هیچ فداکاری دریغ نداریم .
مرگ بر امپریالیسم روس ، انگلیس و آمریکا
پیروز باد نبرد ضداستعماری ملت ایران
درود بر مصدق بزرگ
استوار باد ، حزب پان‌ایرانیست پایگاه راستین ایران‌پرستان
دانشجویان پان‌ایرانیست خارج از کشور ـ30 تیر 1334

در سال 1340 ، هشت سال پس از این رخداد بزرگ ملی ، حزب پان‌ایرانیست ، به انگیزه‌ی نهمین سالگرد خیزش سی‌ام تیر ، نوشت :8

پاینده ایران
بیاد خون شهیدان
رستخیز خونین سی‌ام تیر ، برگی درخشان بر اوراق باشکوه تاریخ پرفراز و نشیب ما افزود . فوران آن خون‌های پرآرزو و دریده شدن آن سینه‌های مالامال از عشق و عظمت و افتخار ایران‌زمین، پس از یک قرن و نیم تیرگی و تباهی که بر سراسر نیاخاک ما دامن گسترده بود ، مبین فروزش آن آذر ورجاوند و جاودانی بود که گه‌گاه در زیر خاکستر زمان پنهان می‌شود و سپس با شعله‌های سرکش و فروزان اهورایی تیغ در دل ظلمت‌ها می‌نهد و با تباهی‌های اهریمنی ستیز می‌کند . این نخستین بار نبود که ملت بزرگ ما بر ضد اهریمن‌ها به پا می‌خاست و این نخستین بار نبود که خون‌های پاک قهرمانان ملی با خاک وطن می‌آمیخت .
از کاوه ، بزرگ آهنگر انقلابی ایران ، تا مصدق کبیر ، همه‌جا ملت آزاده ما به دنبال رهبران دلاور خویش برای به چنگ آوردن آزادی و سرافرازی ، خون‌ها داده است . سرخ‌پوشان بابکی و سیه‌جامگان بومسلمی و جانبازان یعقوب نیز به خاطر استقلال وطن در خاک مقدس ایران به خون خفته‌اند .
ملت ما از اول روز ، رمز این فلسفه‌ی نیرومند زندگی را خوب دریافته بود که آزادی و آزادگی را تنها با خون می‌توان گرفت و نگهداشت .
سی‌ام تیر نیز جز پاسخی بدان ندای خون آزادگی طلب نبود که ملت قهرمان به دنبال مصدق کبیر برای راندن خائنان و دشمنان ایران قیام کرد و برای جایگزین کردن حکومت مجری نیازهای ملی تا پای خون ایستادگی نمود .
ناسیونالیسم ایران با خون پیروزی را به دست آورد و نقشه خائنانه امپریالیسم را که هیات حاکمه فاسد و تباه یکصد و پنجاه ساله اخیر ، مامور اجرای آن بود ، نقش بر آب کرد .
روزهای آینده ، بایستی یک بار دیگر شاهد رزم خونین ملت سترگ ما باشد رزمی که بنیان پوسیده‌ی نظام حاکم را در هم خواهد شکست . رزمی که دست کودتاچیان را از خاک میهن ما کوتاه خواهد کرد . رزمی که به همه نیرنگ‌های امپریالیست‌ها و دشمنان آزادی ملت ما پایان خواهد داد .
ما به نام مقدس این روز بزرگ، همه پویندگان راه رهایی ایران را فرا می‌خوانیم که با اراده‌ی شکست‌ناپذیر ، در راه تحقق آرمان‌های درخشان ناسیونالیسم ملت ایران بپاخیزند و برای از هم گسستن تاروپود این نظام سیاه ، خنجر خویش را صیقل دهند.
درود به روان‌های قهرمانان شهید سی‌ام تیرماه
درود بر مصدق کبیر ، پیشوای جنبش ملی ایران
افتخار بر حزب پان‌ایرانیست سنگر بی‌شکست ناسیونالیسم ایران .

نسل جوان ، ارگان سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست در دهمین سالروز خیزش 30 تیر شماره‎ی ویژه‎ای منتشر کرد . در آن جا ، می‎خوانیم :9

هم‌میهنان
... ما هم‌چنان به همان راه روانیم که پیمان بسته‌ایم . ما استوار گام و بدون انحراف به چپ و راست و با تکیه بر نیروی لایزال ناسیونالیسم ایران ، به راه احقاق همه‌ی حقوق تاریخی ملت ایران ، به راه نهضت ملی ایران ، گام برمی‌داریم ...
پیروز باد ، نبر ضد استعمار و ضد استثمار ملت ایران ، در راه احقاق همه‌ی حقوق تاریخی
درود بر دکتر محمد مصدق ، پیشوای نهضت ملی ایران
درود بر روان هوشنگ رضیان، شهید راه پان‎ایرانیسم
استوار باد ، سنگر حزب پان ایرانیست ، سنگر ناسیونالیسم بیدار ایران

تهران ـ 30 تیر 1341
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

در سال 1342 ، حزب پان‌ایرانیست در این باره ، اعلام کرد :10

سی‌ام تیر
روز رستاخیز ملت ایران

یازده سال پیش مبارزات عظیم ملت ایران در زیر درفش پرشکوه نهضت ملی ایران به بزرگترین حادثه تاریخی قرن اخیر انجامید .
اصول مشخص و شعارهای گویای نهضت ملی ایران که در آن زمان از سرچشمه فیاض ناسیونالیسم تاریخی ایران‌زمین سیراب شده بود، مردم مرز و بوم ما را در یک صف واحد و یگانه برای وصول به آرمان‌های ملی قرار داد .
خواست آزاد زیستن و تقاضای پی‌گیر از هم گسیختن زنجیرهای بندگی و پایان بخشیدن به نفوذ اجانب در هر لباس و به هر صورت و بالاخره خواست ایجاد ایرانی آزاد و آباد و نیرومند ، مرد و زن و پیر و جوان این سرزمین را دوشادوش هم قرارداد. چنین تشکل عظیم و جنبش متکی بر اصول و مبانی ناسیونالیسم ایران‌زمین بود که مبارزات پی‌گیر مردم ایران را بر ضد شرکت سابق نفت و همه عوامل اجانب ، متشکل و رهبری نمود ...
سی‌ام تیرماه و جنبش عظیم و شگرفی که در آن روز ملت ایران برای پیروز نهضت ملی برپاساخت، نه تنها برای همیشه روز شکوهمند و افتخارآمیز در تاریخ ملت ماست ، بلکه درسی است بزرگ برای همه مبارزان راه آزادگی و بزرگی ملت ما .
اگر بناست آن دقایق و ساعات تاریخی که در تاریخ ملت‌ها با چهره‌های درخشان ظاهر می‌شوند گویای حوادث گذشته خود و حامل درس‌های سازندگان نظام نو برای زمان آینده باشند ، سی‌ام تیرماه ، برگزیده‌ترین و درخشان‌ترین این دقایق و ساعات را در سینه خود دارد .
آن روز آفتاب گرم سی‌ام تیرماه بر خیابان‌های تهران و دیگر شهرها و روستاها ، صحراها و کوهستان‌های وطن ما تابیدن گرفته بود . عوامل پوسیده و نظام فاسد حاکمه، آخرین تلاش و یورش خود را برای به زنجیر کشیدن نهضت عظیم ملت ایران به کار برد . اما مردم میهن ما ، مردمی که زیر لوای نهضت ملی ایران و به دنبال شعارهای ناسیونالیستی آن تشکل یافته بودند ، از پای ننشستند . مخالفان نهضت ملی و نوکران سرسپرده و جیره‌خواران استعمار سیاه انگلستان و کمونیست‌های مؤتلف آنان ، گمان می‌کردند در برابر صف‌بندی و توطئه آنان ملت سر تسلیم فرود خواهد آورد ـ آن‌ها به ریشه‌های عمیق جنبش عظیم ملی‌ شدن نفت در سراسر ایران آگاهی نداشتند . آن‌ها می‌پنداشتند که این نهضت عظیم ،تنها کوششی است برای خلع ید از شرکت سابق نفت و گمان می‌کردند می‌توانند با زد و بندها و فعالیت‌های خود ، این جنبش را در نطفه خاموش و معدوم سازند . در حالی که اشتباه آنان در همین بررسی سطحی از ریشه‌های نهضت ملی ، عظمت آن و جهت گرایش مردم به نهضت بود ...
کسانی هستند که بی‏هوده گمان می‌دارند حوادث بعدی و یورش‌های نظام حاکمه بر پیروزی‌های حاصله از جنبش ملت ایران ، از ارزش و احترام بسیاری که سی‌ام تیر ماه در تاریخ سرزمین میهن ما دارد ، می‌کاهد . آن‌ها به این نکته توجه ندارند که به هر حال نهضت ملت ایران و به ویژه قیام پیروزمند سی‌ام تیر ماه اثر فناناپذیر خود را در تاریخ ایران و زندگی اجتماعی مردم این سرزمین گذرانده است .
نهضت ملی ایران، چیزی جز تقاضای مصرانه مردم این سرزمین برای قطع نفوذ اجانب و پایان دادن به حکومت سیاه نظام حاکمه نبوده است که این تقاضا همچنان دنبال می‌گردد و این آرنگ‌های پرفروز، هم‌چنان کوشش‌های آزادی بخش صفوف آزادگان و ایران‌پرستان را رهبری می‌نماید .
ما در این روز ، یک بار دیگر در برابر آن همه عظمت و شکوه قیام سی‌ام تیرماه سرتکریم فرود میآوریم . ما به روان آن مردان آزاده‌ای که مشتاقانه در آن روز ، کسوت مقدس شهادت را بر تن کردند درود می‌فرستیم .
ما به روان همه شهدا و به ویژه به روان هوشنگ رضیان سرباز جانباز حزب پان‌ایرانیست که دلیرانه در کشاکش حوادث سی‌ام تیرماه تهران ، به درجه شهادت نائل گردید سوگند وفاداری به راه او که راه ناسیونالیسم ملت ایران است یاد می‌کنیم.
ما اصول و مبادی قیام سی‌ام تیرماه را که همان اصول و مبادی ناسیونالیسم ملت ایران است ، آگاهانه دریافتیم و برای حفظ آن اصول و پیروز گردانیدن جنبش ناسیونالیستی ملت ایران لحظه‌ای از پای نخواهیم نشست .
ما پان‌ایرانیست‌ها نشان داده‌ایم که در شناسایی آرمان‌های ناسیونالیستی ملت خود دقیق و کوشا هستیم و در بلند نگهداشتن درفش رزم ناسیونالیستی پابرجا و استوار .


در سال 1359 ، حزب پان‎ایرانیست در اعلامیه‎ای به انگیزه‎ی سالگرد قیام سی‎ام تیر‎ماه 1331 ، اعلام کرد:11

هم‎میهنان
اکنون به پیشباز یکی از شکوهمند‎ترین مظاهر نبرد ناسیونالیستی ملت ایران در دوران اخیر مبارزات ضد استعماری این سرزمین می‎رویم.
نهضت عظیم ضد استعماری ملت ایران، در راه ملی کردن صنایع نفت که حلقه‎ای از زنجیره‎ی نبرد پرشکوه ناسیونالیستی ملت ایران در مسیر اعاده‎ی همهٌ‏ی حقوق تاریخی غارت شده‎اش بود، در روز سی‎ام تیرماه 1331 به اوج خود رسید.
در این روز میلیون‎ها زن و مرد آزاده‎ی ایرانی برای سرنگونی حکومتی که می‎خواست همه‎ی دستاورد‎های این رزم بزرگ ناسیونالیستی را به مسلخ بکشد، به مقابله برخاستند و با خون خود دگربار حکومت ملی را برقرار نمودند.
در این نبرد شکوهمند، حزب پان‎ایرانیست ، در کنار دیگر ایران‎پرستان، با همه‎ی توان تشکیلاتی خود ، در صف اول نبرد جای گرفت و با جان‏بازی‎های بسیار، نهضت را چون سدی استوار برابر یورش‎های بیگانگان و عوامل خود فروخته‎ی داخلی آن‎ها یاری کرد.
پان ایرانیست‎ها، با افتخار بسیار از این رزم پرشکوه یاد می‎کنند و امروز نیز بمانند دیروز ، با سرسختی هر چه تمام‎تر از همه‎ی مواضع ناسیونالیسم ملت ایران و هر حرکت ناسیونالیستی حمایت می‎نمایند.
امروز نیز به مانند دیروز، ما بر سر مواضع به حق و تاریخی خود ایستاده‎ایم و در راه گسترش بخشیدن هر چه بیش‌تر به رزم ناسیونالیستی ملت ایران، همه‎ی آزادگان و ایران‎پرستان را به نبردی همه‎‏ جانبه و هماهنگ فرا می‎خوانیم.
درود بر دکتر محمد‏مصدق رهبر سرفراز مبارزات عظیم ملت ایران
در راه ملی کردن صنایع نفت
درود بر روان «هوشنگ رضیان» شهید دلاور حزب پان‎ایرانیست به روز سی‎ام تیر ماه 1331
پیروز باد تداوم رزم ناسیونالیستی ملت ایران
پاینده ایران
بیست و هشتم تیر ماه 1359
حزب ‎پان‏ایرانیست

در سال 1375 ، هواداران پان‌ایرانیسم ، به انگیزه‌ی چهل و چهارمین سالگشت قیام سی‌ تیرماه اعلام کردند :12

یاد سی‌ام تیرماه ، سالروز قیام ملت ایران پر شکوه باد

در بامداد سی‌ام تیرماه 1331 ، تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران ، چهره‌ی دیگر داشتند . با این که از شب پیش نیروهای زرهی در مواضع حساس مستقر شده بودند ، هنوز در بامداد سی تیر ، نقل و انتقال واحدهای زرهی و دیگر یگان‌های نظامی در جریان بود .
بامداد گرمی بود . سکوت سنگین بر شهر تهران سنگینی می‌کرد. این سکوت را ، تنها صدای زنجیر تانک‌ها و حرکت خودروهای نظامی درهم می‌شکست . اما این سکوت ،سکوت پیش از توفان بود . توفانی سهمگین و توفنده . توفانی به کوبندگی و نیرومندی خشم‌ همه‌ی مردم ایران .
بر پایهٌ‏ی سنت مشروطیت ، این بار نیز آوردگاه اصلی ، میدان بهارستان بود . «بهارستان » تا آن روز ، با وجود کوتاهی عمر مشروطیت ، بارها شاهد زورآزمایی ملت با قلدران و قداره‌بندان و عناصر فاسد حاکمه بود . این بار نیز سرنوشت مبارزه ملت ایران با عناصر فاسد حاکمه و جناح « توده ـ نفتی » در میدان بهارستان ، رقم می‌خورد. البته این امر ، از ارزش مبارزات مردم در دهانه‌ی بازار و میدان ارگ و میدان توپخانه و دیگر شهر‎های میهن ما،چیزی نمی‌کاهد ...
با انبوه شدن مردم و سردادن اولین شعارها در حمایت از «‏‏مصدق » و « ملی کردن نفت در سرتاسر کشور » ، تفنگ‌ها آتش کردند و تانک‌ها به حرکت درآمدند . چند نفری افتادند و مردم سرآسیمه عقب نشستند . اما جوانان و نوجوانان پان‌ایرانیست، با سر دادن بانگ « ایران پیروز » و « مصدق پیروز است » . مردم را دوباره برای رهایی میدان بهارستان ، ارگ و سبزه میدان ، به حرکت درآوردند .
هر بار ، همزمان با حرکت مردم ، صدای خشن « فرمان آتش » به گوش می‌رسید. تنی چند از پای می‌افتادند و مردم عقب می‌نشستند . دوباره فریادهای «ایران پیروز» و « مصدق پیروز است » از میان جمعیت اوج می‌گرفت و دوباره مردم به سوی سنگر نظامیان به حرکت درمی‌آمدند .
باید گفت که نظامیان نیز از رگ و ریشه‌ی ما بودند . بیٌش‏تر فرماندهان ، از روی ناچاری فرمان آتش می‌دادند و بسیاری از نظامیان به طور مستقیم بر روی مردم آتش نمی‌گشودند .
سرانجام به دنبال ساعت‌ها آتش و خون ، فریادهای « ایران پیروز » و « مصدق پیروز است » ، رساتر شده و آهنگ آن مقطع‌تر گردید . این بار ، این شعارها ، از گلوی مردم پرطنین‌تر خارج می‌شد‏. گویی همه احساس می‌کردیم که لحظه‌ی پیروزی نزدیک شده است . وقتی فریاد « ایران پیروز » و « مصدق پیروز است » به اوج رسید ، جمعیت توفنده‌تر از هر بار ، از ژاله، شاه‌آباد و بهارستان و سرچشمه ، به سوی میدان بهارستان به حرکت درآمد . بیش‌تر پرچم‌های سه رنگی را که مردم بر دوش می‌کشیدند ، با خون شهیدان مزین بود . این بار علی‌رغم به حرکت درآمدن تانک‌ها و رگبار گلو‏‏‏له‌ها ، سیل خروشان جمعیت از پای نایستاد و میدان بهارستان را درنوردید . تانک‌ها از حرکت افتادند و تفنگ‌ها خاموش شدند . « ملت » پیروز شده بود .
در آن روز تاریخی برای تداوم مبارزات ملت ایران در جهت درهم کوبیدن همه‌ی مظاهر استعمار و استثمار بیگانه ، گروهی از هم‌میهنان ما در شهر تهران ، جان باختند . ملت ایران با تجلیل ویژه پیکر آنان را در آرامگاه شهیدان سی‌ام تیر ماه در ابن بابویه به خاک سپرد . برای ارج‌گذاری و فرود آوردن سر تعظیم بر ابرفداکاری بزرگ آنان، مجلس شورای ملی، عنوان پرافتخار « شهید راه وطن » به آنان اعطا کرد .
ما نام آن دلیر مردان را با احترام ویژه (بر پایه‌ی شماره آرامگاه آنان) در زیر می‌آوریم :

1- شهید راه وطن اسماعیل عینک‌چی ]فرزند علی‌محمد[
2- شهید راه وطن جبار سفیدگر رشیدی ]فرزند آقابالا[
3- شهید راه وطن محمد ابراهیم قاسمی ]فرزند یارعلی[
4- شیهد راه وطن رستمی کلخوران
5- شیهد راه وطن اصغر اسکندریان ]فرزند قاسم[
6- شیهد راه وطن ] بدون نام [
7- شیهد راه وطن رستم زینعلی تهرانی
8- شیهد راه وطن محمدسرندی نژاد
9- شیهد راه وطن عباس لوءلوء
10- شیهد راه وطن نوروز کفایی ]فرزند مبارک[
11- شیهد راه وطن پرویز رجالی ]فرزند محمد[
12- شیهد راه وطن ] بدون نام [
13- شیهد راه وطن علی‌اکبر جهان‌فر
14- شیهد راه وطن حسن نیکوسخن ]فرزند حسین[
15- شیهد راه وطن محمود یموتی
16- شیهد راه وطن اسماعیل صلواتی
17- شیهد راه وطن کاظم محبی
18- شیهد راه وطن سعدی اسکندی میرحسینی ]فرزند سعید[
19- شیهد راه وطن ابوالقاسم بنکدار ]فرزند محمدجعفر[
20- شیهد راه وطن ]گمنام[
21- شیهد راه وطن قدرت‌الله سلیمی ]فرزند نصرالله[
22- شیهد راه وطن ]گمنام[
23- شیهد راه وطن ]گمنام[
24- شیهد راه وطن رضی دستخوش ]فرزند حسین[
25- شیهد راه وطن هوشنگ رحمت‌الله رضیان ]فرزند مهدی[

هواداران پان ایرانیسم
سی‌ام تیرماه 1375 خورشیدی

سال بعد ، در چهل و پنجمین سالگرد خیزش سی‌ تیر ، هیات اجرایی موقت حزب پان‌ایرانیست ، طی اعلامیه‌ای اعلام داشت : 13

یاد سالروز قیام سی‌ام تیرماه ، پرفروز باد

به پیشباز چهل و پنجمین سالگرد خیزش سی‌ام تیرماه 1331 خورشیدی ، می‌رویم : روزی بزرگ ، در تاریخ ملتی سترگ .
در آن روز تاریخی ، بنا به سنت مشروطیت ایران ، کانون زورآزمایی مردم با نظامات فاسد حاکمه ، میدان بهارستان بود . اما رویارویی مردم با نظام حاکمه در میدان ارگ و سبزه میدان ، نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌باشد .
افزون بر تهران ، دیگر شهرهای کشور، صحنه‌ی برخورد مردم با نظامات فاسد حاکمه بود .
در آن روز تاریخی ، بیست و پنج تن از بهترین فرزندان این سرزمین در تهران و گروهی نیز در دیگر شهرهای میهن ما ، به افتخار شهادت در راه ایران رسیدند . مجلس شورای ملی برای ارج‌گذاری و تعظیم برابر خون شهیدان سی‌ام تیرماه ، با رای همه‌گیر خود ، عنوان پرافتخار « شهید راه وطن » را به آنان ، تقدیم نمود .
یاد و خاطره‌ی مبارزات دلیرانه‌ی مردم ایران در تمام مراحل و به ویژه در سی‌ام تیرماه 1331 خورشیدی ، گرامی باد .
یاد و خاطره‌ی همه‌ی شهیدان راه وطن و به ویژه شهیدان سی‌ام تیرماه 1331 خورشیدی پرفروز باد .
30 تیرماه 1376 خورشیدی
هیات اجرایی موقت حزب پان‌ایرانیست

روز سی‎ام تیر‎ماه 1386 ، هیات اجرایی حزب پان ایرانیست، به نسبت هر ساله با گذراندن شاخه‎های گل بر آرام‎گاه شهیدان 30 تیر، ادای احترام کرد. هیات اجرایی حزب پان ایرانیست در اعلامیه‎ای که به مناسبت این روز منتشر کرد، اعلام نمود:14
... ما هم هم‌چنان بر سر میثاق خود با شهیدان 30 تیر (شهیدان راه وطن)، استوار تا واپسین نفر و تا واپسین‎ نفس، ایستاده‎ایم.

30 تیرماه 1386
هیات اجرایی حزب‎های پان ایرانیست

اکنون نیز ما از آن نهضت، با افتخار یاد می‌کنیم و هم‌چنان ، به اصول و هدف‌های آن وفادار ، گام برمی‌داریم .

پی‌نوشت‌ها:

1 ـ هفته‎نامه ندای پان ایرانیسم ـ سال دوم ـ شماره 34 ـ شنبه 8 شهریور 1321
2 ـ همان ـ سال اول ـ شماره 31 ـ 18 امرداد 1331
3 ـ همان
4 ـ روزنامه باختر امروز ـ شماره 871 ـ 6 شهریور ماه 1331
5 ـ بایگانی نویسنده ـ گزارش محمود امین صالحی درباره آیین‎ چهلم شهدای تیر ماه 1331
6 ـ هفته‎نامه ندای ‏پان‎ایرانیسم ـ سال اول شماره 34 ـ شنبه 8 شهریور 1331
7 ـ بایگانی نویسنده
8 ـ ماهنامه ناسیونالیسم ـ نشریه‎ دانش‎جویان پان‎ایرانیست مقیم خارج از کشور ـ شماره پنجم ـ تیر ماه 1340
9 ـ ماهنامه نسل جوان ـ شماره ویژه 30 تیر ـ 30 تیر‎ماه 1341
10 ـ ماهنامه ناسیونالیسم ـ شماره 19 ـ امرداد ماه 1342
11 ـ بایگانی نویسنده
12 ـ همان
13 ـ همان
14 ـ همان

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید