ایران پژوهی
کوروش و فرزندش، توحید را گسترش دادند
- ايران پژوهي
- نمایش از سه شنبه, 01 مرداد 1392 18:54
- بازدید: 4958
برگرفته از روزنامه ایران، سال نوزدهم، شماره 5421، سه شنبه ۱ مرداد ۱۳92
آیتالله سیدمحمد خامنهای، رئیس بنیاد ایرانشناسی با بیان اینکه در ایران قدیم، دولتها، همه پایهگذار فرهنگهای غنی و تولید علم و هنر و نوعاً مروج توحید و اخلاق بودهاند، گفت: کوروش و فرزندش با جهاد فرهنگی به ظاهر نظامی خود، توحید را در بینالنهرین و سومر و مصر و آتن گسترش دادند.
متن زیر، بخشی از مصاحبه خبرگزاری ایرنا با آیتالله سیدمحمد خامنهای رئیس بنیاد ایرانشناسی است:
به عنوان رئیس بنیاد ایرانشناسی که عهدهدار معرفی ایران و بیان هویت ایرانی و ملی است، تعریف شما از هویت ایرانی و ملی چیست؟
سرزمین ایران یکی از چند سرزمین انگشتشماری است که پایهگذار تمدن بشری و موجب رشد و توسعه حکمت و اندیشه و علوم در سراسر جهان بودهاند و تمدن و دانش امروز جهان بهویژه در غرب مرهون خدمات ایران و این چند کشور است. به همین علت ایران و این چند کشور که از جمله هند و عراق و مصر و چین هستند، حق بزرگی بر دنیای دیروز و امروز و فردا دارند.
غربیها درباره نقش همه این چند کشور کتابها نوشتهاند و شرحها دادهاند و معرفیها کردهاند اما وقتی به ایران که به نظر ما نقش مادری همه تمدنهای قدیم را داشته، رسیدند به دلایلی سیاسی ـ که در واقع به سبب شناخت واقعی آنها از قدرت فرهنگ ایران و ترس از هویت پیچیده و توفان زای تاریخی آن است ـ سعی در سکوت و مخفی کاری کردهاند و به جز کار و یا اعتراف چند محقق ایرانشناس یا باستانشناس غربی عمدتاً اهمیت نقش ایران و ایرانی را پنهان کردهاند و این به علت همان شناختی است که از هویت و منش ملت ایران داشتهاند و همیشه از ستیز و مقاومت و قدرت پنهان ملی این ملت بزرگ بیمناک بودهاند و بهویژه در این یکصد ساله اخیر کوشیدهاند که مردم ایران را از سابقه تاریخی با شکوهشان، چه در حوزه اسلام و چه پیش از اسلام، دور و غافل نگه دارند و به آنها تلقین کنند که هویت و فرهنگ ملی ندارند و باید از فرهنگ غربی پیروی کنند ومستعمره فکری و فرهنگی آنها باشند.
علاوه بر اینها، هویت هر کس، واقعیت و حقیقت اوست که به سابقه تاریخی و نقش گذشته و امروزی او مربوط میشود و اگرچه تعلق به سرزمین و مرزهای جغرافیایی هم در هویت ملل موثر است اما عمده هویت انسان چه فردی و چه ملی، بسته به مرزها و قلمرو فرهنگی و اعتقادی او از یک طرف و از طرف دیگر کارکرد و نقش او در خدمترسانی به بشریت و جوامع دیگر است.
مثلاً امروز به ظاهر، مردم ما علوم را از غرب فرامی گیرند اما مایه اصلی این علوم را غرب (اروپا و بهویژه ایتالیا و فرانسه قرون وسطی) از مسلمانان اندلس (اسپانیای کنونی) گرفتهاند که طبق تحقیق، بیشتر آنها از شیعیان و باطنیه اهل ایران بودند (غربیها به عمد یا به اشتباه آنها را اَعراب وانمود میکنند).
در ایران قدیم هم، دولتها همه، پایهگذار فرهنگهای غنی و تولید علم و هنر و نوعاً مروج توحید و اخلاق بودهاند. مثلاً کوروش و فرزندش با جهاد فرهنگی به ظاهر نظامی خود، توحید را در بینالنهرین و سومر و مصر و آتن (یونان) گسترش دادند و روحانیون آن زمان هم بزرگترین دانشمندان علوم مختلف و فیلسوفان عصر خود بودند.
همه این سوابق در هویت ملی هر ایرانی ثبت شده و وجود دارد و میشود به آنها افتخار کرد. نسبت فکری و روحی و فرهنگی ملت ایران همه به آن سوابق برمی گردد و از این روست که شناسنامه تاریخی هر ایرانی، هزاران سال فرهنگ و سابقه درخشان را در خود دارد. در کشفیاتی که اخیراً در حفاریهای زاگرس مرکزی انجام شد آثاری یافت شد که متعلق به 12 هزار سال پیش بود. پیش از شهر سوخته و ناحیه سیلک و نقاط دیگر را که تا نزدیک ۱۰ هزار سال حدس میزدند، در آنجا تمدن وجود داشته و مردمی ساکن بودهاند و کشاورزی داشتهاند.
این تاریخ را اگر با به اصطلاح قدیمیترین تمدنها مانند مصر پنج هزار سال، بین النهرین شش هزار تا شش هزار و پانصد سال و هند آریایی حدود چهارهزار تا چهار هزار و پانصد سال مقایسه کنید، سابقه تمدن ایرانی روشنتر میشود.
ملت ایران به علت همین رشد فکری ایرانی و فرهنگ و هوش مثبتی که داشت، زودتر از ملل دیگر اسلام را شناخت و حتی پیش از نفوذ لشگر مسلمین به ایران، اسلام را پذیرا شد و جای شگفتی ندارد اگر روحانیون زرتشتی آن زمان زودتر از مردم دیگر به اسلام روی آوردند که مشهورترین آنها سلمان (روزبه) فارسی است که خود او از طایفه مغان و از روحانیون بزرگ بود.
فرهنگ و معارف اسلامی، شتاب و رشد شعور عالی ایرانیها را بیشتر کرد و اتفاقی نیست اگر میبینیم بزرگترین فیلسوفان و دانشمندان و پزشکان و منجمان تاریخ اسلام همه ایرانی هستند و بیشترین قرآنشناسان و حدیثشناسان و پایهگذاران ادبیات عرب هم ایرانی هستند.
نقش ایرانیان در گسترش مکتب حقه تشیع را تا چه حد موثر میدانید؟
«مردم هوشمند و فرهنگ مدار ایرانی در برخورد با اسلام از یک طرف و با جریانهای اجتماعی سیاسی بعد از پیامبر از طرف دیگر، به این نتیجه رسیدند که براساس نص و اشارات قرآنی، اطاعت از پیامبر، اطاعت از خداست و پیروی از آن حضرت واجب است و جانشینی پیامبر بعد از او باید با نصب و تعیین پیغمبر باشد و مراجعه به آرای اشراف شهر مدینه و حتی مراجعه به افکار عمومی و رفراندوم تمام مسلمین هم درانتخاب و نصب جانشینی غیرآنچه که پیامبر منصوب کرده موثر و جایز نیست.
از اینرو تقریباً تا دوران امویها و حکومت اعراب اموی و عباسی در ایران تا عمق خراسان و نواحی شرقی، مردم ایران تشیع را به عنوان اسلام اصل یا ارتدوکس پذیرفتند و پیرو اهل بیت(ع) شدند و بعد از آنکه حکومتهای اموی و عباسی برای جلوگیری از تحرکات سیاسی- نظامی پنهانی شیعه (اسماعیلیه و غیراسماعیلیه) بهشدت به تبلیغ علیه شیعه پرداختند؛ در سراسر ایران، طوایف و گروههای مخالف حکومت، جسته گریخته با حکومتهای محلی اعراب به معارضه و جنگ پرداختند که به غلط به آنها «شعوبیه» نام دادهاند و گر چه شیعه بعدها به مصر و شمال آفریقا و یمن رفت اما ایران همچنان پایگاه شیعه و مقاومت در برابر خلفای اموی و عباسی باقی ماند و حتی آن را به شبه قاره و نقاط دیگر هم گسترش داد.»
ایرانیت و اسلام هر دو، متقابلاً خدمات و تاثیرات قابل توجهی بر یکدیگر داشتند. ضمن تشریح این خدمات، به نظر شما حذف ایرانیت از اسلام و بالعکس، به توسعه و گسترش جریانهای افراطی و تک بعدی کمک نمیکند؟
«ایرانی بودن» یعنی آلیاژی از «میراث فرهنگ و تاریخ ایران، با عقیده و فرهنگ اسلامی» و درهم جوشیدهاند و این ترکیب، یک فرهنگ غیرقابل تجزیه بهوجود آورده که تفکیک آنها قطعاً به هویت ایرانی صدمه میزند و جای پایی برای نفوذ و دخالت دشمنان سیاسی اسلام و ایران باز میکند و در این باره باید مراقب بود.
اسلام همه کمالات را چه از جهت جهان بینی و چه در ابعاد حقوقی و مدیریت اجتماعی و چه در جنبه اخلاقی و تربیتی با خود داشت و حتی یک جامعه نیمه وحشی اعراب حجاز و اطراف آن را توانست در مدت کوتاهی جهلزدایی کند و به مدارج عالی فرهنگی و اعتقادی برساند. اما همین اسلام وقتی به ایران رسید، اوج فرهنگ باستانی ایرانی به قدری بود که توانست ضمن استفاده شایان از اسلام و فرهنگ آن، پیرایههایی در زمینههای مختلف به آن بیفزاید و به تفسیر مجملات فرهنگ اسلامی و گسترش عرفان و معارف آن بپردازد و معارف اسلامی را با جان و دل خود بیامیزد؛ توجه ایرانیان به اهل بیت(ع) هم بهدلیل سرچشمه و پرفیض بودن آنها برای ایرانیان هوشمند و پرسشگر بود.
بنابراین، نه به نفع مردم ایران دوست و وطن دوست است که فرهنگ و تاریخ خود را مستقل از اسلام بجویند و نه به سود طرفداران اسلام است که به توهم دفاع از اسلام، به سوابق پر مجد و عظمت و توحیدی و اخلاقی غنی ایران باستان حمله کنند. هر یک از این دو برداشت غلط است و افراط و تفریط در این باب، سبب آسیبرسانی به هویت ایرانی و اسلامی امروز ما خواهد شد و به نفع دشمنان تمام میشود.