پنج شنبه, 09ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها گفتگو عبور از تونل وحشت با عیسی امیدوار

گفتگو

عبور از تونل وحشت با عیسی امیدوار

می‌گوید: «باید ریسک کنی تا به عشق واقعی‌ات برسی» خودش هم ثابت کرده پای حرفش ایستاده، بخصوص آن زمان که همراه با برادرش «عبدالله» اصرار داشت به قبیله‌ی شکارچیان «کَله‌»ی انسان برود؛ «برادران امیدوار» چند روز بعد مجبور شدند از قبیله‌ی «جیواروها» فرار کنند، چون بومیان آمریکای جنوبی در یکی از جشن‌های خود براثر افراط در مصرف کوکایین، از خود بی‌خود شده بودند و هر لحظه ممکن بود کله‌ی این دو جهانگرد را هم به کلکسیون کله‌های کوچک‌شده‌ی خود اضافه کنند.

new nike football boots 2012 2017 - 002 - Nike Air Max 270 ESS Ανδρικά Παπούτσια Γκρι / Λευκό DM2462 | Men's Sneakers

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، عیسی و عبدالله امیدوار، 60 سال پیش زمانی که هنوز سفر به دوردست‌ها ماجراجویی غیرممکنی به‌نظر می‌رسید، با دو موتورسیکلت راهی سفرهای تحقیقاتی ماجراجویانه شدند که بعدها نام «برادران امیدوار» را در جهان ماندگار کرد، برادرانی که گرچه میراث‌شان در ایران است، اما در خارج از مرزهای جغرافیایی کشور ما، شهرت بیشتری دارند، به‌طوری که برخی گردشگران فقط برای دیدن «موزه‌ی برادران امیدوار» در سعدآباد و دیدار با برادر بزرگ‌تر (عیسی) به ایران سفر می‌کنند.

 

 
برادران امیدوار در قطب جنوب

برادران امیدوار در طول سفر 10 ساله‌ی خود بارها با خطر مرگ مواجه شدند. مواجهه با شکارچیان کله‌ی انسان، تنها یکی از خطرهای مرگ‌آفرینی بود که این دو برادر پشت سر گذاشتند. یک‌بار هم در جریان سفر به قاره‌ی آفریقا، در بیابان‌های سوزان عربستان سعودی گم شدند. در آن زمان به‌دستور پادشاه آل سعود که پیش‌تر با برادران امیدوار دیدار کرده و در جریان سفر آن‌ها بود، کل عربستان بسیج شد تا به‌دنبال این دو برادر جهانگرد بگردند که خوشبختانه آن‌ها توسط اعراب‌ بدوی نجات پیدا کردند و با شتر به یکی از واحه‌های اطراف منتقل شدند.


یک‌بار هم در سیلی در پاکستان گرفتار شدند و نزدیک بود غرق شوند. علاوه‌ بر این، چندبار توسط مقامات انتظامی و امنیتی کشورهای مختلف بازداشت شدند، کتک خوردند و حتی مدت‌ها در زندان بودند. اولین اتهامی هم که به آن‌ها زده می‌شد «جاسوسی» بود، چون تجهیزات فیلمبرداری و عکاسی آن‌ها در نیم‌ قرن پیش، گمان جاسوسی را تقویت می‌کرد. آن‌ها حتی به‌صورت پنهانی به منطقه‌ی ممنوعه‌ی تبت سفر کردند که در میانه‌ی راه شناسایی شدند و از ادامه‌ی راه بازماندند.


عیسی امیدوار همه‌ی این خطرپذیری‌ها را در راه رسیدن به مقصود می‌داند و معتقد است: اگر ریسک نکنی، به عشق واقعی خودت دست پیدا نمی‌کنی. گاهی در زندگی باید ریسک کرد، ریسک کردن ریشه‌های حیات و پایداری انسان را تقویت می‌کند. اگر آدم بخواهد همیشه بترسد به هیچ‌چیز دست پیدا نمی‌کند.

 

هیچ‌کس برای این سفر به ما پیشنهادی نکرد، هیچ‌کس هم به ما پول نداد که این کار را انجام دهیم، اصلا کسی خبر نداشت؛ اما بعد از آن‌که کارمان را شروع کردیم با مسوولان کشوری آن زمان و حتی محمدرضاشاه پهلوی هم ملاقات کردیم

او درباره‌ی سفرشان هم توضیح می‌دهد: هیچ‌کس برای این سفر به ما پیشنهادی نکرد، هیچ‌کس هم به ما پول نداد که این کار را انجام دهیم، اصلا کسی خبر نداشت؛ اما بعد از آن‌که کارمان را شروع کردیم با مسوولان کشوری آن زمان و حتی محمدرضاشاه پهلوی هم ملاقات کردیم. هیچ‌کسی در ایران از ما حمایت نکرد. ما هم به‌دنبال این کار نرفتیم، چون اگر قرار بود پشت‌ سرمان را برای کمک نگاه کنیم، به هیچ‌جا راه پیدا نمی‌کردیم.


امیدوار ادامه می‌دهد: ما سفر خود را به‌وسیله‌ی دو موتورسیکلت آغاز کردیم. موتورسیکلت را انتخاب کردیم تا بتوانیم به کوره‌راه‌ها دست پیدا کنیم، چون اگر اتومبیل داشتیم، امکان این کار برای ما وجود نداشت و نمی‌توانستیم به خیلی از جاها، مثل شرق آسیا یا آمریکای جنوبی که رودخانه‌های عظیمی در آن وجود دارد برویم. خیلی از جزایر را هم دیدیدم که اگر با اتومبیل رفته بودیم، امکان دیدن آن‌ها کم می‌شد، چون کِشتی‌ها، اتومبیل‌ها را خیلی سخت قبول می‌کردند؛ اما موتورسیکلت کوچک‌تر بود و ما آن را با کشتی حمل می‌کردیم. هیچ‌وقت هم برای حمل آن پولی نمی‌دادیم. کار ما طوری بود که مردم جهان با ما بسیار خوب تا می‌کردند.


او اظهار می‌کند: هدف ما از این سفر، این بود که روی اقوام ابتدایی مطالعه کنیم، مثلا شش یا هفت‌ماه به قطب شمال سفر و با اسکیموها زندگی ‌کردیم، نوع زندگی و منطقه‌ی زندگی آن‌ها را هم بررسی ‌کردیم. ما به عقب افتاده‌ترین قبایل سفر و با آن‌ها زندگی کردیم که تا آن روز، هیچ انسان سفیدپوستی را ندیده بودند، مثل «جیواروها» که به شکارچیان کله‌ی انسان معروف‌اند.


وی ادامه می‌دهد: چندماه به آمریکای جنوبی که وسعت آن چند برابر ایران است، سفر کردیم. در این منطقه که جنگل‌های درهم پیچیده‌ای دارد قبایل مختلفی زندگی می‌کردند، صدها قبیله در شکل‌های مختلف در این منطقه ساکن بودند.

 

 
نمایی از موزه‌ی برادران امیدوار

امیدوار اما حالا بسیار ناراحت است که تکنولوژی به همه‌جا نفوذ کرده و چیزی از آثار این قبایل بدوی باقی نمانده است و می‌گوید: الان تقریبا همه‌ی این قبایل از بین رفته‌اند، تکنولوژی به همه‌جا نفوذ کرده است. الان شما نمی‌توانید هیچ‌چیز از دنیای سابق و آثار قبایلی که ما با آن‌ها زندگی کردیم، ببینید.


او ادامه می‌دهد: بچه‌ها و نوه‌های همان قبایل، الان موبایل دارند. همه‌جا عوض شده و تکنولوژی، بسیار سریع در دنیا گسترش پیدا کرده است. آن‌ها از ورود تکنولوژی خیلی خوشحال شدند، فرضا وقتی موبایل را دیدند، همه‌ی آن‌ها بدون استثنا از آن استفاده کردند. همه‌ی چیزهایی که ما در جهان مدرن داریم، بیشتر آن‌ها هم در آنجا دارند.


امیدوار با تأسف می‌گوید: تکنولوژی به‌قدری سریع در خانواده‌ها نفوذ کرد که ارتباط بین فردی در خانواده‌ها، دیگر از بین رفته است. در خانه‌ی همه‌ی مردم، تلویزیون هست و خانواده فقط برنامه‌های تلویزیون را می‌بیند و هیچ‌ صحبتی بین آن‌ها نمی‌شود. صبح‌ها هم هر کسی سوار اتومبیلش می‌شود و به محل کار و تحصیلش می‌رود، این یعنی ارتباط در خانواده‌ها به کلی از بین رفته است.


او اضافه می‌کند: متأسفانه در این شرایط، ارتباط انسانی از بین خواهد رفت. ارتباط انسانی که کم شود، ضررهای بدی برای جوامع انسانی به‌دنبال دارد. وقتی ما با هم حرف بزنیم و با هم آشنا شویم، یکدیگر را می‌شناسیم و صلح برقرار می‌شود. وقتی با آدم‌ها آشنا می‌شویم می‌بینیم که بد نیستند و برعکس آدم‌های خوبی هم هستند، این ارتباط انسانی بسیار برای پایداری صلح ضروری است و صلح را به دنیا می‌آورد.

 

متأسفانه امروز مشکلاتی وجود دارد که جوان‌ها نمی‌توانند سفر کنند. امیدوارم دولتمردان ما بتوانند وسایلی را فراهم کنند که لااقل دانشجویان ما بتوانند قبل از این‌که پا از مرزهای خودمان بیرون بگذارند، کشورمان را ببینند

امیدوار به نقش سفر در صلح پایدار جهانی اشاره و از شرایط و امکانات موجود برای سفر کردن در ایران انتقاد می‌کند و می‌گوید: جوامع باید امکان داشته باشند تا سفر کنند. سفر کردن نتایج زیادی دارد و صلح پایدار را به ارمغان می‌آورد؛ اما متأسفانه امروز مشکلاتی وجود دارد که جوان‌ها نمی‌توانند سفر کنند. امیدوارم دولتمردان ما بتوانند وسایلی را فراهم کنند که لااقل دانشجویان ما بتوانند قبل از این‌که پا از مرزهای خودمان بیرون بگذارند، کشورمان را ببینند. در کشورهای اروپایی برای جوان‌ها امکانات زیادی وجود دارد که سفر کنند. آن‌ها از این طریق با کشور و مردم خود آشنا می‌شوند.


او با اطمینان بیان می‌کند: اگر جوان‌ها با سرزمین‌شان آشنا باشند و عشق به سرزمین مادری با سفر کردن در قلب‌شان ریشه کند، احتمال این‌که وطن را ترک کنند کمتر می‌شود.


امیدوار می‌گوید: امیدوارم وسایلی فراهم شود که لااقل دانشجویان سال آخر هر دانشگاه را مانند تور، با اتوبوس یا دیگر وسایل به کمپ‌هایی که از قبل تعیین شده‌اند ببرند. در این شرایط آن‌ها با یکدیگر و با سرزمین ایران آشنا می‌شوند، این‌ها واقعا لازم است. درست مثل پدر و مادری که اگر فرزند خود را نبینند، عشق و علاقه در آن‌ها ایجاد نمی‌شود، وقتی جوانان ما وطن خود را نبینند، علاقه در آن‌ها ایجاد نمی‌شود و راحت‌تر وطن‌شان را ترک می‌کنند.


وی بر عشقش به وطن و شرقی بودن خودش تأکید می‌کند، ادامه می‌دهد: به همین دلیل است که مثل برادرم، عبدالله ایران را ترک نکرده و در کشور دیگری ساکن نشده‌ام.

 

 
عیسی امیدوار

او به جوان‌ها توصیه می‌کند: اگر می‌خواهید سفر کنید باید کاری کنید که خودتان را ضمن سفر تأمین کنید و بدون هدف هم پیش نروید، مثلا می‌خواهید سنگ‌ها یا انسان‌ها یا سنت ازدواج در کشورهای مختلف را مطالعه کنید، باید کاری را انجام دهید. اگر بی‌هدف به یک شهر بروید، بیشتر خسته می‌شوید و وقت‌تان گرفته می‌شود. انگیزه و هدف است که مثل آهن‌ربا شما را به سمت خود می‌کشاند.


عیسی امیدوار که حالا پا په سن گذاشته، با قامتی راست و موهایی سفید، یکشنبه‌ی اول هر ماه، از صبح تا نزدیکی‌های ظهر در موزه‌ی امیدوار حضور می‌یابد و به پرسش‌های مردم و گردش‌دوستان پاسخ می‌دهد. او که به‌نوعی عبدالله، برادر غایب‌اش را هم نمایندگی می‌کند، همیشه خندان است و با بازدیدکنندگان موزه به گرمی برخورد می‌کند و دست هیچ‌کسی را رد نمی‌کند، حتی وقتی برای رفتن عجله دارد، با مردم عکس یادگاری‌ می‌گیرد.


او تلاش می‌کند شعار سفرشان را ماندگارتر از قبل کند؛ «همه متفاوت، همه خویشاوند» و «با آرزوی جهان بدون مرزهای جغرافیایی» عباراتی هستند که روی موتورسیکلت و اتومبیل سیتروئن‌شان هم نقش بسته بود. عیسی امیدوار همین دو عبارت را در کتاب‌های بازدیدکنندگان می‌نگارد و زیر آن را به نام «برادران امیدوار» امضا می‌کند. برادران امیدوار حتی حالا که عبدالله در شیلی زندگی می‌کند، یک روح در دو بدن هستند، یکی در شیلی و دیگری در ایران.


تهیه‌ی گزارش از رضوان اناری و سمیه حسنلو، خبرنگاران ایسنا

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه