سه شنبه, 04ام ارديبهشت

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی میراث معنوی فرهنگ شفاهی نقش گذشته را ندارد

فرهنگ شفاهی نقش گذشته را ندارد

برگرفته از مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی

اگر چه نقش فرهنگی شفاهی در مقایسه با گذشته کمتر شده، اما این فرهنگ از بین نرفته است: «تنها به دلیل پررنگ تر شدن فرهنگ مکتوب است که افرادی عنوان نابودی بر این روند می گذارند»

از نظر بسیاری از علاقه مندانی که به همه مظاهر سنت وابسته و علاقه‌مند هستند، فرهنگ شفاهی نیز همچون بسیاری از نمودهای سنت رو به نابودی است.

همه گیر شدن رسانه‌های مکتوب، از بین رفتن آیین هایی مثل تعزیه و نقالی، فراموش شدن لالایی ها و قصه گویی و حتی کم شدن ارتباط کلامی اعضای خانواده ها را از مستندات این ادعا عنوان می‌کنند.

اگرچه رسانه‌ها و به ویژه از نوع مکتوب، نخستین مقصر برای کمرنگ شدن نقش فرهنگ شفاهی به نظر می‌آیند، اما حتی اگر به از بین رفتن فرهنگ شفاهی نیز معتقد باشیم، باز هم نمی‌توان شیفته تکنولوژی ماند و تاثیر رسانه ها را آنچنان قوی پنداشت که فرهنگ شفاهی را از بین ببرد؛ فرهنگی که برای قرن های متمادی دوام داشته است، نقش هایی همچون جامعه پذیری گرفته تا انتقال میراث فرهنگی .

به اعتقاد مردم شناسانی مثل"علی بلوک باشی"، باید کمرنگ شدن نقش فرهنگ شفاهی را در کارکردهایی جستجو کرد که دیگر توسط این فرهنگی برآورده نمی‌شود و فرهنگ مکتوب برآورده کردن این نیازها را بر عهده گرفته است.

در زمینه فرهنگی شفاهی با بلوک باشی که مدیر گروه مردم شناسی دایره المعارف بزرگ اسلامی نیز هست گفت و گو کرده ایم.


چه تعریفی از فرهنگ شفاهی می‌توان ارائه داد؟
فرهنگ شفاهی یا گفتاری در برابر فرهنگ مكتوب یا نوشتاری قرار می‌گیرد. این فرهنگ مجموعه اندوخته‌های ذهنی و الگوهای رفتاری را شامل می‌شود كه به صورت نانوشته انتقال می یابد.

زمانی در جامعه‌هایی با فرهنگ شفاهی زندگی می‌كردند، زمانی كه انسان هنوز به خط دست پیدا نكرده بود، همه داشته‌های خود را به صورت شفاهی منتقل می‌كرد. یعنی آموزش دانش ها و تجربیات به صورت كلام، گفتار و ایما و اشاره منتقل می‌شد تا اینكه خط اختراع شد. این دستیابی موجب شد بسیاری از وظایف گفتار به نوشتار واگذار شد.
پس ما پیش از این یك جامعه شفاهی داشتیم. نه دیوار نوشته‌ وجود نداشت، نه سفال نگاره و نه علامتی. البته این به آن معنا نیست كه آن زمان مردم فرهنگ نداشتند، بلكه فرهنگ تقلیدی و شفاهی بود . با رواج فرهنگ مكتوب، فرهنگ شفاهی از بین نرفت و همچنان راه خود را ادامه داد.
از طرف دیگر می‌توان فرهنگ را به دو بخش مجزا تقسیم كرد. یكی فرهنگ رسمی و مَدرسی كه دارای صورتی مکتوب است و دیگری فرهنگ غیررسمی یا فرهنگ عامه كه شكل شفاهی دارد. در جوامعی كه سنتی‌تر هستند بیشتر فرهنگ شفاهی نقش و تأثیر دارد و در این جوامع انتقال میراث معنوی، بسیار پررنگ است .

گفتید كه فرهنگ مكتوب با اختراع خط رواج پیدا كرد. نمی‌توان رواج فرهنگ مكتوب را كمی نزدیک تر دید،یعنی زمانی كه استفاده از كتاب و بعد روزنامه‌ها رواج یافت و همه گیرتر شد ؟
منظورم از این گفته‌ها ذكر پیدایی و فرهنگ مکتوب است ،فرهنگی که با پدیده خط نوشته آغاز شد. اما در زمان هایی نزدیک تر به ما و به خصوص از زمانی که بده وبستان های اجتماعی رواج پیدا کرد، فرهنگ مکتوب نیز فراگیرتر شد.

پس شما با اظهارنظرهایی كه در خصوص نابودی فرهنگ شفاهی، تحت تاثیر فرهنگ مکتوب عنوان می‌شود، موافق نیستید؟
نه. نقش فرهنگی شفاهی در مقایسه با گذشته کمتر شده، اما از بین نرفته است. به دلیل پررنگ تر شدن فرهنگ مكتوب است، افرادی عنوان نابودی بر این روند می‌گذراند. در زمان های گذشته جامعه الگوهای رفتاری شایسته و ناشایست را به شیوه شفاهی انتقال می داد و امروز بیشتر فرهنگ مکتوب این کار را انجام می دهد. درست است که رسانه‌های گفتاری مثل تلویزیون از روی نوشتار مطالب خود را می‌خوانند، اما از طریق گفتار ارتباط برقرار می‌كنند.

پس نباید نگران از بین رفتن فرهنگ شفاهی بود؟
نه نباید نگران بود.اینها هردو، منظورم فرهنگ شفاهی و فرهنگ کتبی است، وجود دارند، اما فرهنگ شفاهی نمی‌تواند نقش گذشته را داشته باشد و امروز حرف اساسی را فرهنگ مكتوب می‌زند. در دنیای شفاهی تاریخ حیات اجتماعی مردم به صورت گفتاری منتقل می‌شد، در حالی که امروز تاریخ به صورت كتبی منتقل می‌شود . مردم ما كه در گذشته سواد نداشتند، نمی توانستند مثلا با تاریخ تشیع و فاجعه كربلا از طریق كتاب آشنا شوند؛ به همین دلیل از تعزیه استقبال می كردند. تعزیه گردان ها و تعزیه خوان ها تمام وقایع کربلا و تاریخ تشیع را به صورت نمایش بیان می كردند. به این ترتیب عامه مردم آگاهی و اطلاعات خود را از این قبیل برنامه‌ها می‌گرفتند. به همین دلیل تعزیه نقش زیادی در میان مردم داشت و در هر محله‌ای تكیه‌هایی برای تعزیه خوانی وجود داشت، اما امروز تعداد آنها كم شده .چون کارکرد آن هم کمتر شده. برخی رسانه های شفاهی از بین رفته است. مثلا قهوه‌خانه كه یك نهاد اجتماعی_فرهنگی بود و در زمان گذشته نمایش‌ها و آثار فرهنگی در آنجا اجرا می شد، امروز چندان اثری از آنها باقی نمانده . یا مثلا نقالی كه نقالان حماسه‌های ملی و مذهبی ما را نقل می کرد، یكی از جلوه‌های فرهنگ شفاهی و سخنوری بود كه امروز دیگر رواج ندارد و چون نیازی هم به آن نیست.

احساس من این است كه همان طور که شما گفتید فرهنگ مكتوب و مدرسی رواج دارد، اما این فرهنگ یك جوری از بالا به پایین است و میان عامه مردم چندان رواج ندارد. بیشتر مردم دوست دارند كه از طریق فرهنگ شفاهی ارتباط برقرار کنند.
البته این بستگی به گروه های اجتماعی دارد. گروه‌هایی كه كمتر با فرهنگ مكتوب سر و كار دارند، احتمالاً مراجعه شان به وسایل ارتباطی كه هنوز براساس فرهنگ شفاهی كار می كنند بیشتر است . گروه‌هایی كه به فرهنگ شفاهی بیشتر توجه دارند، بیشتر از گروه‌های سنتی‌تر جامعه هستند. درروستاها و شهرهای كوچك‌ اقبال از فرهنگ شفاهی بیشتر از فرهنگ کتبی است. یک موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد این است که در گذشته تولد و ازدواج و مرگ که از نهادهای اولیه و ازمهم ترین موضوعات زندگی بشر هستند، به دلیل اهمیتی که داشتند با مجموعه ای فرهنگ خاص و مراسم و آیین‌های خاص خود همراه بودند . مثلا برای آبستنی،‌ زایمان و تولد در جامعه سنتی مراسم ویژه ای برگزار می شد. اما امروزه چنین آیین هایی کمتری وجود دارد. زیرا طبیعت و اقتضای زمان ایجاب نمی کند و موضوعات دیگری ضرورت یافته است. ما باید با ضرورت های زندگی امروز خودمان را وفق دهیم.

این مراسم علاوه بر آنكه كاركرد انتقال فرهنگ را داشتند، كاركرد سرگرم كنندگی هم داشتند؟
بله همین طور است. اینها نقش‌های مهم آموزشی ، تربیتی و کارکرد روان اجتماعی داشتند. تمام الگوهای رفتاری ما كه امروز به صورت كتبی است در آن زمان به صورت شفاهی بود.

گفتند كه این فرهنگ شفاهی در آن دوران كاركرد انتقال دهنده داشت، فكر می كنید امروز فرهنگ مكتوب توانسته است این نقش را به خوبی ایفا کند؟
تا حدودی. مثلا ببینند ما در برابر پزشكی نوین ، پزشكی عامه و سنتی را هم داریم. پزشکی سنتی، پزشكی علمی دوران قدیم است . البته در كنار آن پزشکی عامه هم وجود داشت كه مردم برای بیماری هایی مثل دل درد ، سرماخوردگی، مشکلات پوستی و مانند اینها کارهایی را انجام می دادند. تمام دستورالعمل ها و مداواها شفاهی بود و سینه به سینه به مردم رسیده بود كه هنوز هم تا حدودی رواج دارد . در واقع در این روزگار پزشکی نوین توانسته است، کارکرده های پزشکی سنتی و عامه را تا حد زیادی برعهده بگیرد.

منظورم این است كه فرهنگ مكتوب توانسته‌ است به خوبی نقش فرهنگ شفاهی را در انتقال میراث فرهنگی را برعهده بگیرد؟
در بعضی جاها خیر. ببینید باز هم می‌روم به سراغ علم پزشكی. مثلا یك بیمار زمانی كه از معالجات پزشكی نوین ناامید می‌شود، متوسل به شكل‌های سنتی‌ درمان می شد، مثل نذر و نیاز یا داروهای سنتی، سفره و نذری انداختن، متوسل شدن به امامزاده ها. اینها كه در فرهنگ شفاهی ما بسیار کارساز است و بسیار رواج داشته .

اشاره کردید به تاریخ، آداب و میراثی فرهنگی که در محل هایی مثل قهوه خانه ها یا مراسمی مثل تعزیه به نسل های بعدی منتقل می شد، بیشتر روایان این فرهنگ مرد بودند، بنابراین فرهنگ شفاهی بیشتر مردسالار نبود؟
اتفاقا ناقلان بخشی از فرهنگ شفاهی زنان بودند. زنان تربیت وآموزش کودکان را برعهده داشتند. آنها بودند که فرهنگ را از راه قصه ها، ترانه ها، لالایی ها و چیستان ها و مانند آن به کودکان و نوجوانان منتقل می کردند.

آن بخش كه در بیرون و در محل هایی مثل تعزیه خوانه و قهوه خانه‌ها منتقل می شد، چطور؟
بله. آنچه از فرهنگ که در بیرون از خانواده منتقل می شد بیشتر مردانه بود، اما در آن دوران زندگی ما بیشتردر درون خانواده ها می گذشت. از این‌ها گذشته قهوه‌خانه یك پدیده شهری است و در میان جامعه های عشایر و روستا این چیزها نبود. آنها یا در مزرعه بودند یا به دنبال دام و بعد هم در خانه جمع می‌شدند و تمام مسایل اساسی در خانه‌ها رخ می داد. به طور کلی نقش زنان در این فرهنگ شفاهی زیاد و قدرتمند بود .

به نظر می‌آید در خارج از كشور یك نوع بازگشت به فرهنگ شفاهی در شیوه‌های آموزشی رخ داده. مثل تاكید بر برقراری ارتباط چهره به چهره كه یكی از ملزومات فرهنگ شفاهی است، شما این طور احساس نمی‌كنید؟
همین طور است. در جوامع شفاهی و سنتی فرهنگ بیشتر از راه ارتباطات چهره به چهره انتقال می یافته است امروز هم در جامعه ما این نوع ارتباط اهمیت دارد. به هرحال نمی توان به فرهنگ شفاهی و نتایج مثبت آن در جامعه امروز بی اعتنا بود. مطلبی بگویم. قبل از انقلاب درباره عشایر و روستائیان تحقیق میدانی می کردم. آن زمان سپاهیان دانش و ترویج به روستاها می‌رفتند. یك روز درزمستان در روستایی که تحقیق می کردم دیدم، یكی از همین سپاهیان ترویج که کارش آموزش مردم روستایی بود در آفتاب نشسته و مشغول خواندن رمان است. از او پرسیدم كه چرا به دنبال انجام کارهایش نیست؟ گفت در اینجا نیازی به من ندارند، چون این‌ مردم نیازها و روش‌های رفع نیازهای کشاورزی خودشان را بهتر از ما می دانند. الگوهای آموزش فنون کشاورزی ما همه کتابی است و برای این شیوه زندگی تجربی کاربرد ندارد.

منظورم این است که در غرب به نظر می‌رسد كه یك نوع بازگشت به فرهنگ شفاهی و آگاهی نسبت به نكات مثبت آن رخ داده بدون اینكه فرهنگ مكتوب كنار گذاشته شود، اما هنوز در کشور ما آگاهی نسبت به فرهنگ شفاهی و کارکردهای مثبت آن وجود ندارد.
درست است که غربی ها رجعتی به فرهنگ شفاهی داشته اند و دریافته اند که می توان از آن و عناصر سازنده آن در سر و سامان دادن به جامعه امروزشان بهره بگیرند. در ایران نیز برخی از کارگزاران دولتی و مردم به ارزش و اعتبار فرهنگ شفاهی و نقش سودمند آن پی برده اند و در تلاشند تا عناصر کارآمد آن را احیا کنند. این را هم بگویم که در هر جامعه‌ای برخی از عناصر فرهنگی سودمند برخی هم غیرسودمند هستند که خود جامعه متوجه می‌شود و زمانی كه عنصری غیرسودمند باشد و كاركرد اجتماعی نداشته باشد خود به خود کنار می گذارد. در مقابل عنصر فرهنگی مفید را حفظ و دوباره رواج می دهد. بسیاری از عناصر فرهنگ شفاهی را که کارآمد نبودند خود مردم گذاشتند. كنار و برخی را كه سودمند بود را به کار گرفتند.

 
طاهره رحیمی
منبع: خبرگزاری میراث فرهنگی

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید