داستان ایرانی
داستان کوتاه - چرا زنها میگریند؟
- داستان ایرانی
- نمایش از جمعه, 02 تیر 1391 12:26
- بازدید: 3773
برگرفته از روزنامه اطلاعات
پسرک مادرش را در حال گریه دید. با پاهای کوچکش دوان دوان نزد او رفت و علت گریستنش را جویا شد. مادر جواب داد: عزیزم من برای اینکه یک زن هستم گریه میکنم.
پسرک تعجب کرد و به اتاق خود بازگشت. او هیچگاه نتوانست بفهمد که چرا زنها گریه میکنند. او دیگر بزرگ شده بود.
روزی در خواب از خدا پرسید: خدای مهربان! چرا زنها به آسانی گریه میکنند؟ خدا در جواب گفت: من زنها را به صورت خاصی آفریدهام.
شانههای آنها را آنقدر قوی خلق کردم که بتوانند بار زندگی را به دوش بکشند و آنقدر نرم که صورت کودکشان را در هنگام آغوش گرفتن، آزار ندهند.
به آنها صبر و تحملی ویژه دادم تا کودکان خود را به دنیا آورند. به آنها توانی دادم تا بتوانند در هر شرایطی حتی در هنگام بیماری از اطرافیان خود مراقبت کنند بدون اینکه شکایتی از زبان آنها جاری شود.
به آنها قلبی رئوف دادم تا بتوانند خطاهای شوهرانشان را ببخشند. به آنها اشک اعطا کردم که در هنگام نیاز از آن استفاده کنند.
فرزندم بدان که زیبایی زن به چهره و لباسی که میپوشد نیست. زیبایی زن در چشمان او نهفته است. چون چشمان زنان که هر از گاهی از اشکتر میشود، دریچه قلب مهربان آنهاست.
مترجم: آرش میری خانی
منبع:lifeofhope.com