دوشنبه, 19ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها نگاه روز نامه‌ای به طراح تقسیم ایران

نگاه روز

نامه‌ای به طراح تقسیم ایران

برگرفته از تارنمای ایرانچهر

 

دکتر تورج دریایی



 

مهم است که هر از چندی کسی پیدا شود و درسی به اهالی غیر فن بدهد و چیزی به  آنهایی که به دنبال ترویج افکار غلط و مضر هستند، بیاموزد.  به عنوان استاد تاریخ، می‌خواهم درسی تاریخی به آقای دانا روراباکر  بدهم. او عضو مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا از منطقه ۴۶ کالیفرنیا  یعنی اورنج کانتی است ؛ جایی که من در آن زندگی و کار می‌کنم.

در ۲۶ ژوییه سال ۲۰۱۲، آقای روراباکر نامه‌ای به وزیر  خارجه آمریکا، هیلاری کیلنتون، نوشت و طی آن به خانم کلینتون گوشزد کرد که  از آن جایی که « مردم آذربایجان به لحاظ جغرافیایی از هم جدا افتاده‌اند و  بسیاری از آن‌ها خواهان یکپارچه شدن سرزمین مادری‌شان پس از نزدیک به دو  قرن سیطره بیکانگان هستند » ایالات متحده باید به آنها برای رسیدن به  هدف‌شان کمک کند.

او در ادامه می‌نویسد که روسیه و ایران سرزمین مادری آذری‌ها را در سال  ۱۸۲۸، بدون کسب اجازه از آن‌ها تقسیم کردند. «جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۹۱  و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، توانست استقلال یابد » و چنین ادامه  می‌دهد  : « حال نوبت آذری‌های ایران است تا استقلال خود را به دست بیاورند. »

در انتها روراباکر می‌نویسد  : « کمک به به رسیمت شناخته شدن امید آذری‌ها  برای کسب استقلال در نوع خود ارزشمند است… و علاوه بر این، خطری را متوجه  حاکمان مستبد ایران می‌کند که بسی از احتمال حمله به تاسیسات زیرزمینی  هسته‌ای ایران عظیم‌تر است. »

واضح است که آقای روراباکر به شکلی غیرطبیعی نگران مسائل فعلی خاورمیانه  و منافع آمریکا و اسرائیل است ؛ چرا که سازمان مجاهدین خلق ایران (گروهی از  ایرانیان در تبعید که در فهرست گروه‌های تروریستی آمریکا قرار دارند)  «دوستان اسرائیل» می‌خواند. این امر به وضوح نشانگر جایگاه سیاسی روراباکر و  تاثیرات موافقان این نوع جهت‌گیری است که بر سیاست‌های آمریکا در  خاورمیانه تاثیر مخرب خواهد داشت. در واقع  ، همین کوته‌اندیشی و نداشتن دانش کافی درباره منطقه و تاریخ‌ است  که سبب شده تا آمریکا خود را در مسائل مربوط به خاورمیانه (عراق و  افغانستان) درگیر کند.

سئوال اینجاست که چطور چنین مداخلاتی در کشورهای مختلف و طرح و برنامه  برای از بین بردن دولت‌هایی که سازمان ملل متحد آنها را به رسمیت  می‌شناسد، می‌تواند به آمریکا کمک کند؟ یا آن که چطور می‌تواند به کشورهای  این منطقه کمک کند؟ جواب خلاصه‌شده‌اش این است که اصلا کمکی نمی‌کند! تا  آن‌جا که من می‌دانم، این قدرت‌های استعمارگر بودند که در قرن نوزدهم مسبب  چند تکه شدن کشورها در خاورمیانه شدند.

حتی در در آمریکا و در دانشگاهی که من تدریس می کنم نیز چنین آموزش داده  می‌شود که این دست افکار و عملکردها مضر بودند و در دو قرن گذشته مشکلات و  مسائل بسیاری را در جهان به وجود آورده‌اند.  از آن زمان که کشورها افکار استعماری در سر می‌پروراندند، مدت زیادی می‌گذرد.

آقای روراباکر مدعی است که قوم آذری در سال ۱۸۲۸ میلادی توسط ایران و  روسیه جدا شدند و در دو قرن گذشته از هم جدا افتاده‌اند، (من نمی دانم که  ایشان چند بار به جمهوری آذربایجان و استان آذربایجان سفر کرده که چنین  ادعاهایی می‌کند.)

نگاهی گذرا به کتاب‌های مقدماتی تاریخ جهان، نشان می‌دهد که منطقه‌ای که  او درباره‌اش حرف می‌زند بخشی از ایران ( آن زمان پرشیا ) بوده که در سال  ۱۸۲۸ روس‌ها به آن حمله کرده و با امضای یک پیمان‌نامه صلح آن را به قلمرو  خود ضمیمه کردند.

اما آنچه مهم است این است که منطقه‌ای که امپراتوری روسیه به دلیل شکست ایرانی‌ها در جنگ، از آن خود کرد، نامش آذربایجان نبود. این مرد قدرتمند روسی، یعنی استالین بود که تصمیم گرفت برای مداخله در  امور ایران نام این منطقه را از آران (در تاریخ باستان با نام آلبانی) به  آذربایجان تغییر دهد و آن را خاری کند در چشم ایران و آن دسته از متحدانی  که با اتحاد جماهیر شوروی دشمنی داشتند، یعنی ایالات متحده و بریتانیا. به  نظر می‌رسد که آقای روراباکر پا در جای پای استالین گذاشته است.

در مقام متخصص تاریخ باستان، می‌خواهم به روراباکر درباره گذشته‌های دور درسی تاریخی بدهم  :  نام آدَربایجان (که  در زبان ترکی آذِربایجان است)  برگرفته از نام آخرین  ساتراپ ( کلمه‌ای فارسی که اینک در زبان انگلیسی نیز به کار می‌رود. رجوع  کنید به فرهنگ لغات معتبر)  امپراتوری هخامنشی در ایران است که آدورباد نام  داشت و در قرن چهارم پیش از میلاد زندگی می‌کرد. خانواده او حتی پس از حمله اسکندر مقدونی و فتح منطقه توسط او هم چنان  حکمرانان محلی باقی ماندند و در نتیجه این منطقه به نام آذربایجان (در زبان  فارسی باستان آتورپاتاکان) شناخته شد. این عبارت کهن فارسی به معنای « محافظت‌کننده آتش » است. با این همه این  داستان به منطقه جنوبی رودخانه ارس (آذربایجانی که در ایران است) مربوط  می‌شود و این در حالی است که در شمال ارس، این استالین بود که نام آران را  به آذربایجان تغییر داد. جمهوری آذربایجان در قرن بیستم موجودیت پیدا کرد. در نتیجه به لحاظ  تاریخی هرگز بین این دو آذربایجان ارتباطی یا اتحادی برقرار نبوده است. این  منطقه در دوران قرون وسطی به منطقه‌ای ترک‌نشین بدل شد و این قوم تنها یکی  از چندین و چند قومی هستند که امروزه در ایران و آن سوی مرزهای آن زندگی  می‌کنند.

هم‌چنین باید کسی به روراباکر می‌گفت که ایده ملی‌گرایی ایرانی متعلق به آذری‌های ایران و آران است. فتحعلی آخوندزاده، که در جمهوری آذربایجان با نام آخوندوف شناخته  می‌شود، یکی از قهرمانان ملی است که جنبشی روشنفکرانه را راه‌اندازی کرد که  اساس آن ایده « ایران یکپارچه » بود. از آن زمان تاکنون، تعدادی اگر نگویم بسیاری، از دولتمردان و روشنفکران  ایرانی با اصل و نسبی آذری شروع به فعالیت کردند (آیت‌الله علی خامنه‌ای و  میر حسین موسوی هر دو از منطقه آذربایجان ایران هستند.) بسیاری از معروف‌ترین تاریخ‌نگاران، زبان‌شناسان و دانشگاهیان امروزی  نیز اصالتی آذری دارند، اما هیچ کدام خواهان جدایی آذربایجان نیستند.  نمی‌دانم چرا روراباکر و انگشت‌شمار دوستان‌اش (سازمان مجاهدین خلق مستقر  در واشنگتن که پول خرج می‌کنند تا نمایندگان کنگره را بخرند و همچنین  اسرائیل) چنین عبارات مهملی می‌گویند.

این عبارات نادرست و به لحاظ تاریخی غیر دقیق هستند.

علاوه بر این، تنها ترک زبان‌ها در آذربایجان ایران زندگی نمی‌کنند،  بلکه کردها و مسیحیان آشوری و تعداد اندکی از ارمنی‌ها نیز در این منطقه  سکنی دارند.

روراباکر باید اندکی درباره عواقب توجه نشان دادن تنها به یک قوم در  منطقه‌ای که چندین و چند قوم در آن زندگی می‌کنند و در کشوری نظیر ایران  مطالعه کند.  درس‌هایی که از جنگ‌های کوزوو و صربستان ـ بوسنی هرزگوین، همچنین  ارمنستان ـ آذربایجان می‌توان آموخت نشان می‌دهد که چنین تمایز قائل شدن  بین قومیت‌ها منجر به پاک‌سازی قومی و دیگر رفتار‌های خشونت‌آمیز وحشتناک  می‌شود.

طی ۲۵۰۰ سال گذشته، ایران تمدنی چند قومیتی بوده است. این افرادی نظیر  روراباکر هستند که در تله اسرائیل و مجاهدین خلق افتاده‌اند و به دلیل  منفعت‌طلبی‌های خود، خواهان انشقاق هستند. دخالت آمریکا در امور خاورمیانه به ویژه ایران در قرن بیستم، با تاکید  بر کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که با حمایت آمریکا صورت گرفت و تنها نخست‌وزیری  که در تاریخ ملی ایران به شکلی دموکرات انتخاب شده بود را از قدرت خلع کرد،  سبب شده تا ایران بدل به آن چیزی شود که امروز می‌بینیم.

مطمئنم که نماینده مجلس نمایندگان آمریکا عبارت عکس العمل و بارتاب را  شنیده است. هرگونه عمل کوته‌فکرانه می‌تواند برای ایالات متحده مشکلات  طولانی مدت در خاورمیانه به وجود بیاورد.  این باید برای روراباکر درسی باشد تا خود را درگیر مسائل ایران نکند و  به جای آن به بیکاری، مشکلات ساختار آموزشی و فقر در کشور خود بپردازد. به او در اورنج کانتی که همه چیز در حال فروپاشی است، بیشتر نیاز است.  ایده‌های مشابه او درباره تقسیم افغانستان نیز سبب شد تا در آن کشور بدل به  عنصری نامطلوب شود. بیایید کالیفرنیا را نجات دهیم، پیش از آن که دیگران  خواهان جدایی این ایالت از ایالات متحده آمریکا شوند.

 

*تورج دریایی تاریخ‌پژوه ایرانی و استاد کرسی ایران باستان در دانشگاه ارواین کالیفرنیا است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه