جمعه, 10ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی یادمان گزارشی موردی از میزگرد سمن‌ها - 20 اسفندماه 1392

یادمان

گزارشی موردی از میزگرد سمن‌ها - 20 اسفندماه 1392

علیرضا افشاری
دبیر دیده‌بان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران

دو روز پیش، سه‌شنبه بیستم اسفند، گردهمایی انجمن‌های میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در سازمان متولیِ این سه حوزه بود، به جهت دیدار با رییس سازمان و قائم‌مقام ایشان. از صبح آن روز نشستی میان منتخبان این سه حوزه بود تا مباحث‌شان را برای ارائه هماهنگ کنند؛ از هر حوزه دو انجمن. چون من هم در نشستی که در یک روز برفی برای انتخاب نماینده‌ی هر حوزه ــ به قصد تعیین سخنگو در نشستِ برگزیده‌ی سمن‌های سراسر کشور با رییس‌جمهور ــ برگزار شده بود، به لطف دوستان، در حوزه‌ی تخصصی انجمن‌مان (میراث فرهنگی) که با حضور 16ـ17 انجمن شکل گرفته بود برگزیده شده بودم به این نشست دعوت بودم. با تأخیر رسیدم. خوشبختانه چون پیش از این برای بیان خواست‌های‌مان به رییس‌جمهور نشستی میان برگزیدگان سه حوزه‌ برگزار شده و بدنه‌ی اصلی خواست‌ها همان بود که با نگاهی ملی از درون کارگروه میراث فرهنگی بیرون آمده بود، کارها بسیار جلو بود و فقط قرار شده بود برای طرحِ هر کدام از آن خواست‌ها فردی در نظر گرفته شود. پرسیدم چرا خود نمایندگانِ انجمن‌ها مستقیماً پرسش‌های‌شان را از رییس و قائم‌مقام سازمان ــ که معاونت میراث فرهنگی را هم دارد ــ نپرسند که پاسخ داده شد وقت کم است. با این حال، من در ابتدای عرایضم در گردهمایی تأکید کردم که: 1. ما در شرایطی خاصی انتخاب شدیم، و امیدوارم که روزی در نشستی که نمایندگان همه‌ی انجمن‌ها حضور داشتند انتخاب نماینده انجام شود؛ 2. این که امیدوار هستم موضوعاتی که ما طرح می‌کنیم خواست‌های اصلی دوستان حاضر در گردهمایی را پوشش دهد؛ و 3. اگر موردی کلان، و نه خاص، ماند که ما طرح نکرده بودیم این فرصت به انجمن‌ها داده شود که آن را طرح کنند. که فرصتی داده نشد و کسی هم برای طرح موضوعی ابراز تمایل نکرد. شاید به این دلیل ساده که من در جایگاه بودم و اعتراض‌هایم را هم از همان‌جا عنوان کردم!

بر پایه‌ی خواستِ چند تن از دوستان و به‌ویژه مدیرکل امور تشکل‌ها در سازمان و دستیار ایشان قرار بود من سخنی اعتراضی بر زبان نیاورم و اصولاً با توجه به آن‌که شخصاً خودم را عمل‌گرا می‌دانم و خواست‌هایم را در شکلی اجرایی در فهرست خواست‌های انجمن‌ها گنجانده بودم و نظرهایم را هم آشکارا در نامه و بیانیه و یادداشتی که منتشر کرده بودم آورده بودم، نیازی هم به این کار نمی‌دیدم. اما، خوشبختانه یا شوربختانه، آقای دکتر طالبیان سخنانی را در همان زمینه‌ای که چشم اسفندیارش است بر زبان آورد و بهانه را به دست من داد. او که می‌کوشید دل نمایندگان انجمن‌ها را به دست آورد و در سخنانش در تعریف از آنها کوتاهی‌ای نکرده بود برای خالی نبودنِ عریضه و این که نقد کوچکی هم از آنها داشته باشد، گفت: انجمن‌ها نباید خودشان را در جایگاه متخصصان بنشانند و از این زاویه به نقد سازمان بپردازند. و برای آوردن مصداق به سراغ موضوع سد سیوند رفت و بدترین مثالی را که می‌توانست زد: دائماً می‌گفتند آرامگاه کوروش به زیر آب می‌رود...

در میزگردی که از ما تشکیل شد و قرار بود طی 50 دقیقه و در سه نوبت از «مشکلات انجمن‌ها»، «خواست‌های آنها» و «سخن پایانی» سخن بگوییم، هنگامی که نوبت به من رسید پس از بیانِ مقدمه‌ای که ذکر شد و اشاره به آن‌که تأکید برخی از سخنرانان به «نخستین نشست سالانه‌ی سمن‌ها» مرا به یاد تاریخگذاری‌های باستان می‌اندازد که با هر شاهی از اول شمرده می‌شد، و پرداختن به موضوع «ضرورتِ تشکیل مجمع ملی سمن‌ها» که قرار بود به آن بپردازم ــ که در آن هم، بیشتر، انجمن‌ها طرفِ خطابِ من بودند و نه مقام‌های سازمان، و این که نخست باید خودمان توانمند شویم و طی همکاری با یکدیگر شبکه‌های استانی را تشکیل دهیم تا بعد بتوان مجمع ملی در خوری داشت ــ نقدم از دکتر طالبیان را این‌گونه شروع کردم: من قصد سخن گفتن در این‌باره را نداشتم اما خود آقای دکتر این سخن را به میان کشیدند. آقای دکتر آیا می‌دانید سد سیوند به بهره‌برداری نرسیده است؟ می‌دانید وزارت نیرو از تکمیل آن و ساخت آبراهه‌هایی که شعار می‌دادند آب را برای منطقه‌ی شوراب خواهد برد منصرف شده است؟ و اصولاً حجم آبی که در آن جمع شده آب مرده به حساب می‌آید؟ و آیا می‌دانید دریاچه‌ی بختگان خشک شد؟

و افزودم: آقای دکتر از مجموعه‌ی ما در مورد سد سیوند بیش از 10 بیانیه‌ی سراسری با امضای ده‌ها انجمن و بیش از 100 یادداشت و گزارش در مطبوعات به چاپ رسید اما حتا در یک مورد هم نگفتیم که آرامگاه کوروش به زیر آب خواهد رفت و شما باز به سخن چند ماهواره استناد می‌کنید؟ آیا بالا آمدن آب‌های زیرزمینی و افزایش رطوبت در منطقه که آسیب‌زننده به میراث هستند و نیمه‌کاره رها شدن کارهای باستان‌شناسی در تنگ بلاغی نادرست است؟

در پاسخ به بخشی از سخنانش گفتم: کار باستان‌شناسی در منطقه با همت شادروان آذرنوش آغاز شد و در دوره‌ی دکتر فاضلی‌نشلی متوقف گردید. آیا وزارت نیرو 300 میلیون تومانی که تعهد کرده بود برای فعالیت‌ها به سازمان بپردازد پرداخت؟ آیا موزه‌ی پاسارگاد را که متعهد ساختش شده بود ساخت؟

و در پاسخ به بخشی دیگر از سخنانش، افزودم: شما بر این باور هستید که سمن‌ها باید مطالبات سازمان را به جامعه ببرند و سرمایه‌گذار پیدا کنند و کارها را به شما بسپارند؟ یعنی تصویرتان از انجمن‌ها این است که ابزار دست شما شوند؟ وقتی در بسیاری از تخریب‌ها خودِ سازمان و مدیران آن نقش دارند!؟

و در پایان عرایضم، که به خاطر تذکر مجری کوتاهش کردم، به سفر انجمن‌مان به پاسارگاد اشاره کردم، که ما از شما فقط خواستیم که در پارکینگ تخت‌جمشید مستقر شویم، که کار خارج از عرفی هم نبود، و حتا نامه‌ی آقای طاها هاشمی را هم داشتیم اما در همین مورد کوچک هم یاری‌مان نکردید و اکنون دم از این می‌زنید که شما صاحب‌خانه هستید و دولت مستخدم!

پس از پایان صحبتم و هنگامی که مجری از نفر بعد خواست که صحبت کند حاضران برای اولین بار در آن گردهمایی به تشویق پرداختند و من خدا را شکر کردم که، با این تأیید، توانسته‌ام نماینده‌ی آنان باشم.
در دور بعدیِ سخنم هم به سه خواست اشاره کردم، هر چند پیش از آن نظرم را درباره‌ی ریاست جدید سازمان و وظیفه‌ای که بر دوش دارد ابراز کردم که انتصابش اصولی نبوده و امید است که بتواند با عمل خود نشان دهد که نقدهای ما ناوارد بوده است و به‌ویژه شرایط را به گونه‌ای پیش ببرد که ضمن تدوین سازوکاری برای تعیین ریاست سازمانی مهم و تخصصی هم‌چون میراث فرهنگی، انتخاب مدیران میانی و ارشد سازمان هم طبق اصولِ شایسته‌سالارانه و از بدنه‌ی خود سازمان انجام گیرد. هم‌چنین به او یادآور شدم که در انتخاب قائم‌مقام هم به درستی عمل نکرده و فردی را برگزیده که سابقه‌ی روشنی در مدیریتِ پایگاه‌هایی که بر دوش داشته، نداشته است و در ضمن یادی هم کردم از دکتر حجت و این که ارج و منزلت ایشان برای همکاری پاس نگاه داشته نشد. سه خواستی هم که طرح کردم، این بود: نیاز به آموزش ــ نه تنها انجمن‌ها بلکه کارمندان و مقام‌های سازمان ــ که با توجه به دولتی بودن امور و ضعیف بودنِ بخش خصوصی این امر بر عهده‌ی سازمان است؛ مشخص کردن مراکزی در سازمان‌های استانی ویژه‌ی گرفتن اطلاعاتِ میراث در خطر و پی‌گیری آنها؛ و درخواستِ سازمان از وزارت آموزش و پرورش و ایجاد فضایی قانونی برای ارتباط‌گیری فعالان حوزه‌ی میراث با مدارس در روستاهای دورافتاده تا بتوان انجمن‌های دوستدار میراث فرهنگی و میراث‌بانان را در همه‌جای ایران‌زمین داشت و آنها را گسترش داد.

پس از پایان میزگرد هم، استقبال خوبِ دوستان مرا دلگرم و امیدوار کرد که راه را به خطا نرفته‌ام و دوستی‌های تازه‌ی چندی شکل گرفت. اما شاید مهم‌ترین پیامد آن صحبت‌ها، نشستی بود که دکتر طالبیان با انجمن‌ها گذارد و با روی باز پذیرای نقدها و خواست‌های همه‌ی دوستان شد و قول همکاری و پی‌گیری داد که بسیار امیدبخش بود. در برابر دو خواست مشخص من هم (مشورت با انجمن‌ها برای انتخاب مدیران استانی، و موظف کردنِ سازمان‌های استانی برای نشست گذاشتن و مشورت گرفتن از سمن‌ها و تشکیل شبکه‌های استانی سمن‌ها و انتخاب نماینده در آن شبکه و حضور آن نماینده در نشست‌های منظم‌ با ایشان،‌ که خودشان پیشنهاد آن را داده بودند) قول مساعد داد. ببینیم چه می‌کند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه