زبان پژوهی
خشت اول - رسالت رسانهها در پاسداری از زبان فارسی
- زبان پژوهي
- نمایش از جمعه, 27 مرداد 1391 18:05
- بازدید: 5753
برگرفته از روزنامه اطلاعات
مسعود حقیقی
روی سخن نگارنده در این گفتار، بیش از همه، با مسئولان صدا و سیماست؛ زیرا تأثیر رادیو و تلویزیون در مراقبت و صیانت از سلامت زبان و تصحیح اشتباهات گفتاری شنوندگان و بینندگان، بیش از دیگر رسانهها و مراکز آموزشی و اطلاعرسانی است.
سالها پیش، صدا و سیما برنامۀ آموزنده و جالبی داشت با عنوان «فارسی را پاس بداریم» که در این برنامه، غلطها و اشتباههای رایج در زبان را به نقد و بررسی میگذاشت و سعی در آموزش و تفهیم عبارات درست به مخاطبان خود داشت. کاش این موضوع بار دیگر مطمح نظر قرار گیرد و رسانۀ ملی با استعانت از استادان و زبانشناسان و فرهنگستان زبان، سلسله گفتارها و نشستهایی برای تصحیح و اصلاح خطاهایی که روز به روز رواج بیشتری مییابد و زبان ما را در معرض آشوب و آشفتگی قرار داده، در برنامههای خود بگنجاند.
با تأسف فراوان باید گفت که در حال حاضر مسئولان صدا و سیما به این مهم بسیار بیاعتنا هستند. آنها نه فقط چنان که باید در اشاعۀ فرهنگ درستخوانی و درستنویسی به وظیفه و مسئولیت خود عمل نمیکنند، بل بسیار اتفاق میافتد که خود گویندگان و برنامهنویسان نیز دچار انحرافها و خطاهای آشکار در بیان مطالب میشوند.
گویندۀ رادیو از پزشک مهمان در یکی از برنامهها میپرسد: «پوسیدگیهایی هستش که خیلی پیشرونده هستند. در مورد این نوع پوسیدگی توضیح بفرمایید.» و کارشناس مهمان در فاصلۀ زمانی 15 دقیقه، بیش از چهل بار از واژههای غلط «هستش» و «نیستش» و «گاهاً» در بیان مقصود استفاده میکند. (رادیو سلامت، ساعت 30/11 صبح 6/11/1390) گزارشگر هواشناسی میگوید: «امروز در بعضی مناطق کشور هوا خیلی سرد هستش». (شبکه یک تلویزیون، صبح 6/11/90) و گویندهای دیگر خطاب به مهمان برنامه میگوید: اجازه بفرمایید از قوانینی که در سطح کشور قابل اجرا هستش شروع کنیم. (شبکه یک، 8 صبح بهارستان) مردم این واژههای غلط را میشنوند و اکثریت ناآگاه از مبانی ساختاری زبان با آن مأنوس میشوند و از آن الگوبرداری میکنند و در گفتوگوهای روزانه به کار میبرند و آن را اشاعه میدهند.
ما در افعال زبان فارسی واژههایی به نام هستش و نیستش و گفتش نداریم. افزودن حرف «ش» مفعولی به دنبال بعضی از افعال لازم به تقلید افعال متعدی در محاورات، شیوۀ گفتاری نادرستی است که از چند سال پیش بهتدریج شایع شده و روزبهروز دامنۀ بیشتری پیدا کرده است.
چنان که حتی بر سبیل سهو و عادت بر زبان بسیاری از روشنفکران و گویندگان رسانههای گروهی نیز جاری و تکرار میشود و واژههای «هست» و «گفت» و «رفت» و امثال آن را اغلب هستش و نیستش و گفتش و رفتش تلفظ میکنند و توجه ندارند که وقتی میگویند: «بردش» معنی آن این است که «او را برد» و «دیدش» یعنی «او را دید» و «گفتش» یعنی «به او گفت» و «گفتمش» یعنی «به او گفتم»؛ چنان که حافظ میگوید:
«گفتمش» زلف به خون که شکستی گفتا
حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس
«دیدمش» خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
از جمله غلطهای شایع دیگر این است که به بعضی از کلمات فارسی نون تنوین میافزایند؛ مانند: «گاهاً» که آن را به اشتباه به جای «گاهی» به کار میبرند. همه کسانی که با مبانی دستور زبان آشنا هستند میدانند که تنوین عبارت است از «نون ساکنی که به صورت دو زیر، دو زِبر و دو پیش بر حرکت بعضی کلمات عربی در میآید و الحاق آن به کلمات فارسی و اروپایی غلط است» (دهخدا) در فارسی بهطور نادر نون تنوین به الف بدل میشود و در این حالت قبل از حرف نون حرف «ب» را به اول کلمه اضافه میکنند؛ مانند «بعمدا» (به جای عمداً). چنان که ناصرخسرو میگوید:
ستور از کسی به که بر مردمی
بعمدا ستوری کند اختیار
و خاقانی میگوید:
گردد زمین ز جرعه چنان مست کز درون
هر گنج زر که داشت بعمدا برافکند
در سالهای اخیر، نه تنها در گفتوگوهای عامیانه و محاورات عمومی، که با شگفتی باید گفت گاهی در مجامع علمی و رسانههای شنیداری نیز کلماتی مانند: گاهاً، ناچاراً، دوماً و سوماً شنیده میشود که در دو کلمۀ آخر علاوه بر تنوین با تشدید غیر لازم حرف «و» نیز همراه شده است.
از واژههای بیمعنی و نادرستی که گاهی از اوقات در گفتهها و نوشتهها به کار میروند، کلمات: بیاخلاق و بااخلاق و با کیفیت و بیکیفیت است. وقتی میخواهند بگویند محصولی از استاندارد مناسب و مطلوب برای عرضه به بازار برخوردار است، میگویند: محصول با کیفیتی است و در مورد محصولات یا کالاهایی که دارای خواص یا ساخت نامطلوب هستند، میگویند آن محصولی بیکیفیت است.واژۀ «کیفیت» یعنی حالت و چونی و چگونگی؛ در مقابل «کمیت» به معنی چندی یا تعداد چیزی که باید سنجیده یا پیموده شود. کمیت و کیفیت دو لفظ مترادفند که معمولاً برای توضیح وتوصیف چندی و چونی یک محصول به کار برده میشود عبارت محصولات یا کالاهای بیکیفیت غلط و نامفهوم است. زیرا هیچ محصولی بیکیفیت نیست و این کیفیت درجات مختلفی از خوبی و بدی و استحکام و فساد و سلامت و نقصان دارد. سعدی در «گلستان» میگوید:
«یکی از وزیران گفتش (= به او گفت) پاس خاطر ملک روا باشد که چند روزی به شهر اندر آیی و کیفیت مقام معلوم کنی. گفتم مرا کرامت این شخص ظاهر شد. گفت: مرا بر کیفیت آن واقف گردان تا مَنَش هم تقرّب کنم.»
در لغتنامهها و فرهنگنامهها کلمۀ «اخلاق» به معنی دانش نیک و بدخویها و مجموعۀ عادتها و رفتارهای فرهنگی پذیرفته شده میان مردم یک جامعه معنی شده است. وقتی میگویند: مکارم اخلاق یعنی فضایل، خوبیها و رفتارهای نیک یا اخلاق ستوده. در هیچ یک از لغتنامههای موجود واژهای به نام «بیاخلاق» نیامده است. در ادبیات فارسی، بداخلاق و خوشاخلاق یا اخلاق حسنه و اخلاق سیئه به فراوانی مورد استعمال قرار گرفته است. این دو کلمه نقیض یکدیگرند. هر انسانی میتواند بیپول، بینوا، بیچاره، و بیاحتیاط باشد؛ ولی نمیتواند بیاخلاق باشد. وقتی میگویند فلانی بداخلاق است؛ یعنی دارای خلق و خوی بد و ناشایست است. و اگر بگویند خوشاخلاق است؛ یعنی دارای خلق و خوی ستوده و اخلاق خوش و پسندیده است. در باب دوم گلستان سعدی آمده است: «به یمن قدم درویشان و صدق نفس ایشان ذماثم اخلاقش به حماید مبدل گشت»؛ یعنی به مبارک قدمی درویشان و پاکدلی و خوش نفسی آنان، خوی زشت را رها کرد و به جای آن خلقی ستوده و پسندیده یافت.
در ورودیهای میدانهای میوه و ترهبار شهرداری تهران تابلوهای بزرگی نصب شده که بالای آن عنوان سازمان میادین میوه و ترهبار به چشم میخورد. چنان که معلوم است، واژۀ «میدان» فارسی است و علامت جمع در فارسی «الف و نون» یا «هـ و الف» است. بنابراین این کلمه در جمع بستن باید میدانها نوشته شود، ولی به اشتباه آن را با قواعد عربی جمع بستهاند. چنان که «فرمان» را که کلمهای فارسی است، در جمع به غلط فرامین، دهقان را دهاقین، خاتون را خواتین، و ده را دهات، مینویسند. به درویشان اغلب به شیوۀ عربی دراویش میگویند. استادان را اساتید، سفارشها را سفارشات و دستهها را دستجات.
گاهی هم با افزودن پسوندها یا پیشوندهایی به سیاق عربی و تغییراتی نادرست در صورتبندی بعضی از واژههای فارسی، آنها را با معانی خاصی به کار میبرند که اساساً با معیارهای واژهسازی ناسازگار است. مانند: کفّاش که به جای کفشدوز آمده و ممهور یعنی مهر شده که اسم مفعول از مُهر فارسی است و کلمۀ نزاکت به معنی نازک مزاجی و فروتنی که اصلی فارسی دارد و مصدر جعلی است که ایرانیان متعرب دربارۀ نازک ساختاند و در غیاثاللغات دربارۀ لفظ نزاکت آمده است: «اشتقاق این لفظ بهطور عربی کردهاند، حال این که فارسی است و در عربی هیچ اصلی ندارد.»کدام سازمان مسئول پاسداری و صیانت از زبان فارسی و جلوگیری از این کجرویهاست؟ اگر فرهنگستان زبان و ادبیات مسئول است، چرا برای این نابهسامانی و بههمریختگی چارهای نمیاندیشد؟شمار روزافزونی از روزنامهنگاران، کتابنویسان و مترجمان دستاندر کار واژهسازی هستند و هر یک به سلیقه و در پی کندوکاو شخصی، واژهای میسازد و سعی میکند آن را به اهل قلم و فرهنگ بقبولاند. برخی از این واژهها که توسط نهادهای فرهنگی مانند فرهنگستان زبان و سخنوران و زبانشناسان واجد صلاحیت به قصد رفع تنگناهای موجود یا جایگزین کردن آن با کلمات ثقیل و دشوار فهم و اغلب دخیل از زبانهای بیگانه ساخته شدهاند، بسیار زیبا و رسا و آسانفهمند و به سرعت در میان مردم جا باز میکنند و مورد پذیرش عام و خاص قرار میگیرند و به مجموعۀ لغات متداول در گفتارها و نوشتارها افزوده میشوند.اما فقدان یک نظارت جامع متمرکز از سوی مقامات مسئول موجب شده است که شمار روزافزون دیگری از واژهها نیز توسط مردم عادی و عامی ساخته شوند که با ضوابط واژهسازی منطبق نیستند و رفته رفته در مکالمات و ارتباطات روزمره برای خود جا باز میکنند؛ مانند با کلاس و با حال و ماسماسک و زه زدن و خنزر پنزر و غیره.
در عین حال، در جمع ادیبان و استادان زبان و ادبیات، سرهنویسان و سرهگویانی هستند که گرچه بسیار زیبا مینویسند و سخن میگویند، اما به خاطر افراط و اصرار در حذف لغات غیرفارسی، توانایی شان در بیان مفاهیم و مضامین گوناگون بسیار تنگ و محدود شده است. چنان که گاهی ناگزیر میشوند واژه واحدی را برای الغای مفاهیم متفاوت به جای چندین واژه مورد استعمال در زبان جاری که به کار برند. روشن است که این اصرار و تمایل افراطی آنان به سرهنویسی، همان قدر زیانآور است که گرایش بیش از حد گروهی دیگر از نویسندگان به استفاده از واژههای اروپایی و عربی در مکالمات و نوشتارها.
بیش از هزار سال است که هزاران واژۀ عربی، آرام آرام به زبان فارسی راه یافته و مورد استفادۀ همگان قرار گرفته و در حقیقت جزئی از زبان مادری ما شده است. بدیهی است پیراستن شتاب زدۀ این واژههای دخیل، کار امروز و فردا نیست و هرگاه بخواهیم یک سره آنها را کنار بگذاریم، فقر امکانات و معلومات در زبان ایجاد میشود. کثرت واژهها در یک زبان به غنای ادبیات و توانایی زبان برای بیان مفاهیم متنوع و زیبایی و بلاغت سخن یاری میرساند. محدود بودن واژهها در یک زبان، موجب نارسایی و ناتوانی آن زبان برای القاء و تفهیم مضامین گوناگون به خواننده و شنونده میشود.گنجینه بزرگ فرهنگی و کثرت واژهها در زبان فارسی که بسیاری از آنها وام گرفته از عربی و دیگر زبانها هستند، میتواند محدودیتی را که در بیان اندیشهها و یافتههای علمی و فلسفی و اجتماعی وجود دارد، از میان بردارد و میدان فراختری برای نگارش یا ترجمۀ تألیفات خارجی و عرضۀ آرا و افکار سخندانان و اندیشمندان در اختیار همگان بگذارد.
زبان عربی در هزار و اندی سال پیش به شدت هویت فرهنگی و ملی ما را تهدید میکرد و اهتمام عموم مردم ایران به ویژه همت والای کسانی چون دقیقی، فردوسی و رودکی برای زنده نگاه داشتن زبان فارسی تأثیر بسزایی در حفظ و نگاهداری این هویت ملی و فرهنگی داشته است؛ ولی امروز چنین نیست و هیچ خطری از جانب همسایگان عرب و زبان آنها که در عین حال زبان دینی و کتاب آسمانی اکثریت نزدیک به اتفاق مردم مسلمان ایران است، ما را تهدید نمیکند و تلاش برای بیرون راندن کلمات و اصطلاحات کاملاً جا افتاده و خودی شدۀ عربی که آمیختگی آن با زبان دری، زیبایی کلام سعدی و حلاوت غزلیات حافظ و دیگر نویسندگان و سرایندگان شیرین گفتار را به ارمغان آورده است، از زبان فارسی و جایگزین کردن آنها با معادلهای دور از ذهن و ناآشنای فارسی سره، کاری است افراطی، غیرضروری و نابههنگام.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا