تاریخ تجزیه
چکیده تاریخ تجزیه ایران - بخش دوم - دکتر هوشنگ طالع
- تاريخ تجزيه
- نمایش از جمعه, 12 آذر 1389 21:37
- بازدید: 7909
برگرفته از كاربرد
چکیدهیتاریختجزیه ایران
مؤلف:دکترهوشنگطالع
ناشر:سمرقند
بخشدوم
تجزیهیبخشهاییازقفقاز(قراردادگلستان)
با کشته شدن آقامحمدخان در یازدهم خرداد ماه 1176 خورشیدی (31 مه 1797 میلادی)، آثار هرج ومرج در سرزمین پهناور ایران پیدا شد. اما در اثر تدبیر و سیاست صدراعظم ابراهیمخان کلانتر، خان باباجهانبانی برادرزاده و ولیعهد رسمی آقامحمدخان که در آن زمان والی ایالت فارس بود، به تهران آمد و زمامامور را در دست گرفت. وی توانست در عرض چند ماه آثار شورش و طغیان را در سرزمینی که از بلندیهایقفقاز تا خلیجفارس و از خوارزم و فرارود تا «سند» را در بر میگرفت، آرام سازد. سپس او نیز به شیوهیآقامحمدخان در نوروز 1177 خورشیدی (20 مارس 1798 میلادی)، به نام فتحعلی شاه در تهرانتاجگذاری کرد.
درست در همین اوان، آراکلیخان حاکم گرجستان که دل و جان به روسها سپرده بود و دم از جداسریمیزد درگذشت و پسرش به نام گرگینخان، به جای او نشست. گرگینخان برخلاف پدر، خود را مانند اسلافشتابع دولت ایران میدانست و حاضر نشد که از تزار روسیه پیروی کند. روسها که از قتل آقامحمدخان تشجیعشده بودند، به تفلیس یورش برده و گرگینخان و خانوادهاش را به سنپترزبورگ تبعید کردند. آنان برای فریبمردم گرجستان، ژنرال سیسیانوف (Sissianov) را که گرجینژاد بود، به فرمانداری آن دیار منصوب کردند.گرگینخان در زندان روسها و زیر شکنجههای توانفرسا در روز 28 سپتامبر 1800 میلادی (ششم مهرماه1179 خورشیدی) با امضای سندی، از امارت گرجستان به سود تزار روسیه چشمپوشی کرد. بدین سان، پلاول تزار روسیه، عنوان تزار گرجستان را نیز به دیگر عنوانهای خود افزود. با انتشار سند مزبور، اسکندرخانبرادر گرگینخان، اعلام کرد که سند مزبور به زور از برادرش گرفته شده و اعتبار ندارد. در این فرآیند، وی علیهسلطهی روسها بهپا خاست.
در این اوان، پل اول امپراتور روس درگذشت و الکساندر اول (1825ـ 1801 میلادی / 1204ـ1180خورشیدی) بر جای وی تکیه زد. الکساندر اول، سیاست پرخاشگرانهتری را نسبت به ایران در پیش گرفت. ویمانند کاترین، به طور کامل از سیاست گسترش و توسعهی ارضی پتر پیروی میکرد.
در گام نخست، تزار آلکساندر نیروی مجهزی برای اشغال تفلیس گسیل نمود. نیروهای کمکی که از تهرانبه یاری اسکندرخان فرستاده شده بود، به موقع به آوردگاه نرسید و در نتیجه، ارتش کوچک اسکندرخان ازروسها شکست خورد و تفلیس دوباره به چنگ سپاهیان روس افتاد. به دنبال این پیروزی، تزار در 21شهریورماه 1181 خورشیدی (12 سپتامبر 1802 میلادی) طی فرمانی گرجستان را به عنوان بخشی از خاکروسیه اعلام کرد. روسها پس از سلطهی کامل بر گرجستان، چهرهی واقعی خود را نشان دادند. آنها باشدت هر چه تمامتر دست به قتل و غارت مردم و نابودی سازمانهای موجود گرجستان زدند. روسها، حتاگفتگو به زبان گرجی را در ملاء عام در سرزمین مزبور، قدغن کردند.
آلکساندر اول، پس از درهم کوبیدن همهی هستههای مقاومت در گرجستان، در دسامبر 1803 (آذر1182 خورشیدی)، ژنرال سیسیانوف را مأمور یورش عمومی به دیگر سرزمینهای ایرانینشین قفقاز کرد.روسها با سپاهی گران، قلب قفقاز، یعنی شهر گنجه را نشانه گرفتند. بدینسان مرحلهی نخست جنگهایروس علیه ایران آغاز شد که ده سال به درازا کشید.
روسها به دنبال نبردهای شدید، شهر گنجه را تصرف کردند. در این نبرد، «جوادخان» فرماندار گنجه ومردم این شهر به شدت ایستادگی کرده و قهرمانیها نمودند. آنان، کوچه به کوچه، خانه به خانه جنگیدند.سرانجام با کشته شدن جوادخان و مدافعان شهر، روسها شهر گنجه را اشغال کردند.
ایرانیان برابر گستاخی روسها، به شدت واکنش نشان دادند. در بهمن ماه 1182 خورشیدی (ژانویه1804 میلادی)، ارتش عباسمیرزا ولیعهد، نیروهای روسیه را در نزدیکی «سه کلیسا» (ایچمیادزین)، به شدتدرهم کوبید. روسها به دنبال این شکست، دست به محاصرهی شهر و قلعهی ایروان زدند. اما ارتش ایران ومردم شهر با دلیری بسیار به مقاومت برخاستند. در نتیجه با وجود گلوله باران شدید، روسها موفق به گشودنایروان نشدند. سرانجام به دنبال شکست و ناکامی در همهی جبههها، ژنرال سیسیانوف در نوامبر 1804میلادی (آبان ماه 1183 خورشیدی)، دستور عقبنشینی صادر کرد. بدین سان روسها، کمابیش به پشتمرزهای خود عقب نشستند.
در زمستان سال 1184 خورشیدی (فوریه 1805میلادی)، نیروی دریایی روسیه، مرکب از دوازده کشتیجنگی و چند ناو تدارکاتی به فرماندهی ژنرال شفت (Scheft)، در بندر انزلی نیرو پیاده کرد. روسها تا شهر«پیر بازار» پیش آمدند. اما در آن جا، از نیروهای میررزا موسی منجمباشی حاکم گیلان به سختی شکستخوردند. در این فرآیند، ژنرال شفت با تحمل تلفات سنگین و از دست دادن چند فروند کشتی جنگی، راه فراردر پیش گرفت. وی به دنبال این شکست، قصد تسخیر بادکوبه را کرد که در این امر نیز ناکام ماند.
کمابیش یک سال بعد (دی ماه 1184خورشیدی ـ ژانویه 1806میلادی) روسها با تجدید نیرو، به شهربادکوبه هجوم آوردند. اما، سیسیانوف خیلی زود دریافت که با وجود برخورداری از لشگر انبوه و تازه نفس، توانگشودن قلعه و شهر بادکوبه را ندارد. از این رو، راه تزویر و نیرنگ را پیش گرفت. وی به حسینقلی خان حاکمبادکوبه، پیشنهاد صلح و گفتگوی حضوری داد. سیسیانوف در پی آن بود که با خدعه،حسینقلیخان را به قتلرسانده و بر بادکوبه دست یابد. بر پایهی نقشهی مزبور، سیسیانوف به جای گفتگو از شرایط ترک مخاصمه،گردنکشی آغاز کرد و تندگویی نمود. وی بر آن بود که در اثر ایجاد درگیری، همراهانش حسینقلیخان را بهقتل رسانند. اما ابراهیمخان پسر عموی حسینقلیخان، به روسها پیشدستی کرد و سوء قصدکنندگان راهدف قرار داد. در این معرکه سیسیانوف جان باخت. به دستور حسینقلیخان، سر مردی که در خونریزیشهرهی آفاق بود و دهها هزار ایرانی را به قتل رسانده بود به تهران فرستاده شد. این واقعه روز 10 بهمن ماه1184 خورشیدی (30 ژانویه 1806 میلادی)، رخ داد.
به دنبال کشته شدن ژنرال سیسیانوف، نیروهای روس پای به فرار نهادند. مردم قفقاز به انتقام خونشهیدان، همه جا راه را بر آنان بستند و تلفات سنگینی بر باقیماندهی نیروهای سیسیانوف وارد کردند. بهطوری که تنها اندکی از آنان توانستند خود را به خاک روسیه برسانند.
به دنبال کشته شدن سیسیانوف، فرماندهی جبههی قفقاز به ژنرال گودوویچ (Godovich)واگذار گردید.اما در این دوره هم روسها نتوانستند موفقیتی به دست آورند. در این میان، آن دسته از مردم قفقاز که میهنخود را در اشغال بیگانه میدیدند، علیه نیروهای اشغالگر روس قیام کردند. شایان توجه است که پرنسآلکساندر گرجی، در رأس نهضت مقاومت مردم قفقاز، علیه روسها قرار گرفت.
روسها که از سه سال لشگرکشی به قفقاز طرفی نبسته بودند، به دنبال پیروزیهای ناپلئون در اوسترلیتز(Austerliz) و سپس در ایلو (Eylau) که در نبرد اخیر، شکست سختی به ارتش روسیه وارد شده بود، از درآشتی درآمده و درخواست ترک مخاصمه کردند. بدین سان، در دسامبر 1806 (دی ماه 1185 خورشیدی)،ژنرال گودوویچ، استپانف (Stepanov) را به عنوان نمایندهی خود به تهران فرستاد.
در گفتگوهای صلح، ایرانیها خواستار تخلیهی مناطق کوچکی که هنوز در اشغال روسها بود و نیزپرداخت غرامت و تعهد عدم تکرار حمله شدند. روسها این پیشنهاد را نپذیرفتند. در این فرآیند، گفتگوهایصلح بینتیجه ماند.
دولت ایران از آغاز نبرد با روسها، به دنبال متحدانی میگشت. پیروزیهای بزرگناپلئون، ایران را متوجهفرانسهکرد.فتحعلی شاه،میرزامحمدرضاخان قزوینی،بیگلربیگی قزوین راباهدیههایی گران بها که به یک کرور(نیم میلیون) تومان بالغ میشد، روانهی دیدار ناپلئون کرد. به دنبال چند روز گفتگو، سرانجام در روز سیزدهماردیبهشت ماه 1186 خورشیدی (4 مه 1807 میلادی) پیمانی میان نمایندگان دولت ایران و ناپلئونامپراتور فرانسه در اردوگاه فینکناشتاین (Finkenstein) به امضاء رسید.
به دنبال این قرارداد، ناپلئون ژنرال گاردان را به سرپرستی هیأتی از نظامیان فرانسوی، به ایران گسیلکرد. گرچه گاردان مأموریت داشت که ارتش ایران را به سبک نوین آموزش دهد، اما در حقیقت موظف بود کهبهترین راه حملهی فرانسه به هندوستان و زمان حمله را تعیین کند.
دو ماه بعد، یعنی در روز (7 ژوئیه 1807 / 15 تیرماه 1186 خورشیدی)، ناپلئون در تیلسیت (Tilsitt)با روسها صلح کرد. در این معاهده، مسألهی ایران مطرح نشد و حتا برخی از مناطق قلمرو عثمانی نیز که در آنزمان همپیمان فرانسویان بود، به روسها واگذار شد. ناپلئون، نامردی را به اوج رساند، بهطوری که وی متعهدشد که هرگاه سلطان عثمانی با این امر مخالفت ورزد، کشورش را میان خود و روسها تقسیم کند.
بدینسان، ارتش تزار که پس از امضای پیمان صلح با فرانسه، از جبههی اروپا آزاد شده بود، به جبههیقفقاز گسیل شد تا جنگ علیه ایران را با شدت بیشتری پی گیرد.
دولت عثمانی نیز که به پشت گرمی فرانسویان در دسامبر 1806 (آذرماه 1185 خورشیدی) به دولتروسیه اعلام جنگ داده بود، در وضعی بدتر از ایران قرار داشت. از این روی، عثمانیها رو به ایرانیان آوردند. برپایهی گفتگوهای به عمل آمده، قرار شد که دو کشور، همزمان ارتش روسیه را در قفقاز مورد آفند قرار دهند.عباس میرزا و یوسف پاشا، هر یک در رأس یک نیروی 20 هزار نفری به سوی دشت «آرپاچای»، حرکت کردند تاهمزمان به نیروهای روسیه در گرجستان حمله کنند. اما، ژنرال گودوویچ پیشدستی کرد و شکست سختی بهعثمانیها وارد کرد.
هنگامی که عباس میرزا به محل دیدار با یوسف پاشا رسید، خیلی دیر شده بود و ناچار به ایروان بازگشت.به دنبال این شکست، حکومت عثمانی بدون اینکه نظر متفق خود یعنی ایران را استفسار کند، در ششمسپتامبر 1807 (14 شهریورماه 1186 خورشیدی)، پیمان متارکهی جنگ با روسیه را امضاء کرد.
به دنبال خیانت فرانسویان و عثمانیها و در این فرآیند، بینتیجه ماندن اتحاد برابر روسیه، دولت ایرانروز 28 اسفندماه 1187 خورشیدی (19 مارس 1809 میلادی)، ناچار با دولت انگلستان پیمان بست. برپایهی این پیمان، دولت ایران پذیرفت که به سپاهیان هیچ کشوری اجازهی عبور از خاک ایران را به سویهندوستان ندهد. در برابر دولت انگلستان متعهد شد که اتحاد همیشگی با ایران داشته و در صورت حملهییکی از کشورهای اروپایی به ایران، کمکهای لازم نظامی را در اختیار ایران قرار دهد. همچنین دولتانگلستان حاکمیت ایران را بر خلیج فارس به رسمیت شناخت و تعهد کرد که هرگاه دولت ایران لازم بداند،ناوگان جنگی خود را در اختیار دولت ایران قرار دهد و کشتیهای مزبور، تنها از نقاطی که ایران اجازه میدهد،حق عبور داشته باشند. از این قرارداد، به عنوان قرارداد مجمل نام برده میشود.
ارتش روسیه، با وجودی که در جبههی لهستان سخت درگیر نبرد با ناپلئون بود، اما در جبههی دانوبتوانست شکست سختی به عثمانی وارد کند. از این روی، دولت عثمانی در آوریل 1811 (فروردین ماه 1190خورشیدی) هیأتی را به سرپرستی عبدالوهاب افندی به تهران فرستاد تا پیرامون اتحاد دو کشور علیه روسیهگفتگو کند. بر پایهی گفتگوهای به عمل آمده، دو کشور موافقت کردند که در ژوئیه همان سال (اوایل خردادماه)، هم زمان به گرجستان حمله کنند. اما، هنوز ارتش عثمانی از قرارگاه خود حرکت نکرده بود که برابرحملهی شدید روسها مجبور به عقبنشینی شد. روسها از بیم حملات ناپلئون، پیشنهاد صلح کردند. در اینفرآیند، دولت عثمانی بدون توجه به پیمانی که با ایران داشت، روز 28 مه 1812 (7 خرداد 1191خورشیدی)، پیمان صلح با روسیه را در شهر بخارست امضاء کرد.
همزمان با شکست عثمانی از روس، روز بیست و سوم اسفند ماه 1190 خورشیدی (چهاردهم مارس1812 میلادی) قراردادی میان دولت ایران و بریتانیا به امضا رسید که به قرارداد مفصل مشهور شد. اینقرارداد مکمل قرارداد مجمل بهشمار میرفت. برپایهی این قرارداد، دولت انگلستان متعهد شد که هرگاهدولت ثالثی به ایران حمله کند، جنگافزار، مهمات و کمک نظامی در اختیار ایران قرار دهد و همچنین کمکمالی خود را در دوران جنگ به سالی دویست هزار تومان افزایش دهد.
در اجرای مفاد قرارداد مزبور، دولت انگلستان متعهد شد که مبلغ ششصد هزار تومان بابت کمکهایمالی سه سال گذشته را پرداخت نموده و افزون بر آن 30 هزار قبضه تفنگ و 20 عراده توپ به دولت ایرانبدهد. همچنین دولت مزبور، تعداد سی افسر و مستشار نظامی برای تعلیم ارتش ایران، گسیل داشت. اما 16ژوئیه 1812 (25 تیر ماه 1191 خورشیدی) دولت بریتانیا با امپراتوری روس علیه ناپلئون متحد شد.
سرانجام در سال 1192 خورشیدی (1813 میلادی)، ارتش تزار بخشهای دیگری از تالش را اشغال کرد.
دولت ایران بر پایهی قرارداد مفصل از دولت انگلیس تقاضای کمک کرد. اما دولت بریتانیا که باامپراتوری روسیه در برابر ناپلئون متحد شده بود، حاضر نبود به ایران علیه روسیه یاری کند. «دولت انگلیسمیخواست بین ایران و روسیه اگر موقتاً هم باشد تا تعیین تکلیف دولت فرانسه، صلح برقرار بماند. زیرا در غیراین صورت روسیه نمیتوانست تمام توجه خود را معطوف اروپا کند».
«سرگوراوزلی»، سفیر دولت بریتانیا در تهران، ایران را برای پذیرش صلح با روسیه، زیر فشار قرار داد.«حتا،دولت بریتانیا برای ترغیب فتح علی شاه به صلح، وعده داد که با وساطت سرگوراوزلی، دولت روسیه ایالات ازدسته رفته را پس خواهد داد». فتح علی شاه پیشنهاد بریتانیا دربارهی صلح را نپذیرفت. وی به سفیر بریتانیاگفت در صورتی که آن دولت میخواهد پس از انعقاد قرارداد صلح وساطت کرده و سرزمینهای اشغالی را بهایران باز گرداند، چرا در موقع تنظیم قرارداد، مساعی خود را در راستای تخلیهی سرزمینهای قفقاز از سویروسها به کار نمیبرد. سفیر انگلیس که از گفتگو با دربار ایران نتیجه نگرفته بود، به افسران انگلیسی که درخدمت ارتش ایران بودند دستور داد که از ایران خارج شوند. این امر باعث ضعف بیشتر ارتش ایران گردید.
سرانجام به دنبال نزدیک به ده سال جنگ که در بیشتر سالیان نبرد، پیروزی با ایرانیان بود، با اولینشکست مهمی که در جبههی «اسلاندوز» بر ارتش ولیعهد عباسمیرزا وارد آمد، دولت ایران که برابر روسیه بهکلی تنها مانده بود، زیر فشار سیاسی انگلستان مجبور به قبول عهدنامهی صلح شد.
گفتگوهای صلح، با وساطت سفیر انگلیس، چند ماه به درازا کشید و سرانجام در روز بیستم مهرماه 1192خورشیدی (12 اکتبر 1813 میلادی)، عهدنامهی ننگین گلستان به ایران تحمیل گردید. به موجب اینعهدنامهی تحمیلی سرزمینهای زیر از ایران منتزع شد: ایالت قرهباغ (کوراباغ) گنجه، خانات شکی، شیروان،قبه، دربند، بادکوبه، تمامی سرزمین داغستان و گرجستان، محال شورهگل، آچوقباشی، گروزیه، منگریل، آبخازو آن بخش از سرزمین تالش که به هنگام امضای عهدنامهی مزبور در اشغال ارتش روسیه بود. از سوی دیگر، برپایهی این قرارداد تحمیلی، حاکمیت بلامنازع دولت ایران بر دریای مازندران نیز خدشهدار گردید.
پس از شکست ناپلئون از نیروهای متحدین و تبعید وی به جزیرهی الب در ششم آوریل 1814 (17فروردین ماه 1193 خورشیدی) «سرگوراوزلی» (Sir Gore Ouseley Brownet) سفیر انگلیس در ایران بهوزارت امورخارجهی انگلستان نوشت: «چون با تبعید ناپلئون به جزیرهی الب، سرحدات هندوستان تأمینگردیده است و خطری متوجه آنجا نیست، بهتر است ایران در همان حال توحش و بربریت باقی بماند».
پس از تحمیل قرارداد ننگین گلستان، «سرگوراوزلی»، به حضور تزار روسیه رسید و به پاس خدماتی کهانجام داده بود، برترین نشان امپراتوری روسیه به وی داده شد.
وی در پاسخ سخنان تشکرآمیز آلکساندر اول از خدماتش در رابطه با بستن قرارداد گلستان گفت: «اعلیحضرتا، این خدمت مختصر من بود و این در اثر اطاعت از اوامر دولت پادشاهی انگلستان میباشد که به مندستور داده شده بود...».
پینوشتهایبخشدوم:
1- هم سیسیانوف و هم ژوزفاستالین، با این که هر دو گرجی بودند، کشتار عظیمی در گرجستان به عمل آوردند ومیلیونها تن از هم تباران خود را به قتل رسانیدند.
2- بدینسان، سلسلهی باگراتیون (Bagration) یا «بغراتیان» که از دوران ساسانیان، حکومت گرجستان راداشت و همیشه در شاهنشاهی ایران دارای مقام شایسته و والایی بود، منقرض شد.
3- برای آگاهی بیشتر، مراجعه فرمایید به کتابهای تاریخ
4- جوادخان زیادلوی قاجار. زیادلوها، از صوفیان و صوفی زادگان سلسلهی صفویان بودند و نزدیک بهسیصدسال یعنی از آغاز کار صفویان تا استیلای روسیان بر گنجه، پدر درپدر بیگلربیگی ایالت گنجه بودند.
مردم شهر با اتکاء به نیروی محلی، مردانه از شهر دفاع کردند. جوادخان، بارها درخواست سیسینایف را دایر بهتسلیم رد کرد و در آخر پیغام داد: «شما باید جسد مرا در پای دیوار قلعه پاره پاره کنید تا بتوانید داخل قلعه شوید».
آقای فیروز منصوری، در اینباره مینویسد: >.. جوادخان در اثر خیانت ارامنه و متفرق شدن نیروهای شمکور وشمسالدینلو، به قلعهی شهر پناه برد و به امید رسیدن قوا از آذربایجان به وسیلهی عباسمیرزا، تا آخرین قطرهیخون از قلعه مدافعه کرد. بنا به نوشتهی ماثر سلطانیه، نامههای او به دربار رسید و فتحعلیشاه نیروهایی به امداد ویگسیل داشت، ولی به علت فصل شدید سرما (دی ماه) و دوری راه، قوای اعزامی نتوانستند به گنجه برسند، مگر سعیدبیگ غلام چاپار که خود را به قلعه رسانیده بود.
قوای مهاجم، راه آب شهر را بستند و مردم و مدافعان را به مخاطره انداختند. در شب سرد و تاریک آخرین روزرمضان 22] دی 1182 خورشیدی[، روسها با شلیک توپهای عظیم از جانب دروازههای قراباغ و تفلیس، شهر را غرباً و شرقاً مورد حمله قرار داده تا سپیدهدم زیر آتش گرفتند. در بامداد روز عید فطر به شصت قدمی قلعه رسیدند. مردمشهر، نمدها و پارچهها را به نفت آغشته و آتش میزدند و بر سر روسها میریختند. جنگ خونین تا ظهر ادامه پیداکرد. بعدازظهر نیروهای ژنرال پورتیانکین در حمایت آتش توپخانه، نردبان به دیوارهای قلعه نهادند و سر برج حصار راگرفتند. ولی جوادخان و یارانش دشمنان را از این برجها بیرون راندند. در حین جنگ دو برج دیگر به اشغال روسهادرآمد و جوادخان هم مجروح شد. حسینقلی آقا پسر جوادخان به امداد پدر آمد ولی او فرزندش را به دفاع از موضعدیگر فرستاد و خود با شمشیر آخته، سر توپ ایستاده و تا آخرین قطرهی خون دلیری و مدافعه کرد و سرانجام مردانهجان سپرد و فرزندش نیز شهید شد.
روسها، روز دوم شوال 1218 قمری 24] دی 1182 خورشیدی[ قلعه گنجه را گرفتند و دروازههای شهر را به رویمردم بستند و جمله را قتلعام نموده و داراییهای شهر را به غارت بردند و مساجد را ویران کردند.
در فاجعهی گنجه، هفت هزار نفر به شهادت رسیده و هژده هزار نفر اسیر شدند که اکثرشان زنان بودند. پانصد نفراز اهالی شهر که بیشترشان زنان و مردان مسن و اطفال خردسال بودند، به مسجد پناه بردند. به دستور سیسییانف،همهی آنها را در مسجد قتلعام کردند. به فرمان وی، جامع بزرگ شهر به کلیسا تبدیل شد و نام شهر نیز به الیزابتپول« تغییر کرد...»
(مطالعاتی درباره تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان- مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران- تهران 1379 - ص-208 207)
5- حاج میرزا محمد سبزواری، سالها در نجف درس خوانده و دارای تألیفات زیادی است. او معتقد بود که دراسلام «اجتهاد» خلاف شریعت است و در همهی امور اسلام میبایست به اخباری که از پیامبران و امامان رسیده اکتفانمود. از این روی، وی به میرزا محمد اخباری، معروف بود. میرزا محمد به فتحعلی شاه گفته بود که من «چله» مینشینمو از روزی که به چله نشستم تا چهل روز، سر سیسیانوف را به درگاه شما میآورند. اگر چنان شد که گفتم، شما مطلب راآشکار کنید و به حمایت از من، فرقهی اخباریه را در ایران رواج دهید. فتحعلی شاه پذیرفت و روز «چهلم» به «سلام» نشست و در همان مجلس، سر سیسیانوف را به حضورش آوردند.
6- خلاصهی دستورات ناپلئون به ژنرال گاردان بر پایهی اسناد وزارت خارجهی فرانسه، به شرح زیر است:
«آقای ژنرال گاردان باید هرچه زودتر به ایران برسد... در خصوص ایران، هیچ نوع اطلاعات صحیحی در دستنیست و شناختن این سرزمین لازم است. تحقیق در وضع جغرافیا و سواحل و جمعیت و وضع مالی و نظامی از وظایفاولیهی ژنرال گاردان است...»
«دولت ایران روس را دشمن حقیقی خود میداند، چه روسها گرجستان را تصرف کرده و ایالات شمالی ایران راتهدید مینمایند. آقای ژنرال گاردان باید تمام این خصومتها و دشمنیها را به یاد ایرانیها بیاورد و آتش دشمنیمیان آنها را دامن زند و مردم ایران به قیام علیه روسها تحریک کند.
آقای ژنرال گاردان باید به ایرانیها عملیات نظامی بیاموزد و در این کار با شاهزاده ]عباس میرزا[ همکاری و یاریکند. دولت ایران باید به سرحدات روسیه تعرض کند و در این موقع که روسها در اروپا مشغول هستند و قوای قفقازضعیف است، از موقعیت استفاده کرده و ولایاتی را که روسها گرفتهاند پس بگیرند.
وضع روسها در گرجستان مستحکم نیست و مردم آن هنوز ایام تسلط ایران را با حسرت یاد میکنند...».
«ایران امروز میان روسیه و متصرفات انگلیس در فشار است. هر قدر دامنهی این متصرفات وسیعتر شده و بهحدود ایران نزدیکتر شود، باید دولت ایران بیشتر نگران گردد و اگر امروز در فکر جلوگیری نباشد و مزاحم انگلیسهانشود و با فرانسویها بر علیه انگلستان کمک نکند، روزی میرسد که ایران نیز مثل شمال هندوستان، جزو ایالاتمتصرفی انگلیس خواهد شد.
ایران از دو جهت مورد توجه فرانسه میباشد، یکی این که ایران دشمن روسیه است و دیگر آن که محل عبورارتش فرانسه به هندوستان میباشد. برای همین دو مساله است که تعداد زیادی افسر مهندس و توپخانه، همراهسرتیپ گاردان فرستاده میشوند.
این افسران برای این فرستاده شدهاند که نیروهای ایران را برابر روسها قویتر و مهیبتر کنند. اعضای هیاتموظف هستند، موانع اردوکشی به هندوستان را تعیین کرده و تحقیقات کافی پیرامون وضع راههای ایران بکنند وراهی را که باید از آن برای حمله به هندوستان استفاده کرد مشخص نمایند.
اگر ارتش فرانسه بخواهد از راه حلب وارد ایران شود، باید با رضایت باب عالی به بندر اسکندرون پیاده شوند و اگرراه دریایی جنوب آفریقا را انتخاب کند باید در مدخل خلیجفارس پیاده شود. در هر صورت راهی را که ارتش فرانسهباید پس از پیادهشدن تا هندوستان بپیماید مشخص شود و مشکلات آن معین گردد و تحقیق شود که آیا از این راههامیتوان توپخانه حمل کرد یا نه؟
اگر راه دوم انتخاب شود، باید بنادری که برای پیادهکردن قشون مناسب است معلوم گردد و در ضمن مشخص شودکه در کدام بندر میتوان با پرداخت پول، خواروبار تهیه کرد.
این هیات باید از بندرهای ایران، چه در خلیج فارس و چه در دریای مازندران نقشهبرداری کرده و اطلاعات کافیدربارهی بندرها تهیه کرده و به فرانسه بفرستد...».
«در پایان ژنرال گاردان نباید فراموش کند که منظور اساسی ما ایجاد اتحاد میان فرانسه باب عالی و ایران و بازکردن راهی به هندوستان و پیدا کردن متحدین علیه روسیه میباشد. اگر برای اجرای قسمت اخیر امکان داشت که بهحدود مغولستان دست اندازی شود، بسیار خوب خواهد بود، زیرا در این صورت روسیه مشغول حفاظت مرزهای خودمیگردد و ما زودتر به نتیجه میرسیم».
(بایگانی وزارت خارجه فرانسه ـ بخش ایران ـ پرونده 9 ص 158ـ173 نقل از تاریخ روابط ایران و روسیه ـ ص36ـ34)
7- تاریخ روابط ایران و روسیه در نیمه اول قرن نوزدهم ـ دکتر احمد تاج بخش ـ انتشارات چهر ـ تبریز 1337 ـص 51
8- همان منبع ـ ص 51 و 52
9- همان منبع ـ ص 52
10- سرگرد کریستی (Major Christy) که رییس گروه افسران و مستشاران نظامی انگلیس بود، در ایران باقیماند. وی در نبرد اسلاندوز، کشته شد.
11- تاریخ روابط خارجی ایران- ص 224
12- تزارها و تزارها ـ ص 9
13- معاهدات و قراردادهای تاریخی دوره قاجاریه ـ به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد ـ مجموعه انتشارات ادبیو تاریخی موقوفات دکتر محمود افشار یزدی ـ شماره 48 ـ تهران 1373 ـ ص 75
عهدنامهی گلستان
اعلیحضرت قضا قدرت، خورشید رایت، پادشاه جم جاه و امپراتوری عالی دستگاه ممالک بالاستقلال کلممالک ایمپریه روسیه و اعلیحضرت قدر قدرت کیوان رفعت پادشاه اعظم سلیمان جاه ممالک بالاستحقاقممالک شاهانه ایران به ملاحظه کمال مهربانی و اشقاق علیتین که در ماده اهالی و رعایای متعلقین دارند رفعو دفع عداوت و دشمنی که برعکس رأی شوکت آرای ایشان است طالب و به استقرار مراتب مصالحه میمونه ودوستی جواریت سابقه مؤکده را در بینالطرفین راغب میباشند به احسنالوجه رأی علیتین قرار گرفته و درانجام این امور نیک و مصوبه از طرف اعلیحضرت قدر قدرت پادشاه اعظم ممالک روسیه به عالیجاه معلیجایگاه جنرال لیوتنان سپهسالار روسیه و مدیر عساکر ساکنین جوانب قفقازیه و گرجستان و ناظم امور ومصالح شهریه ولایات غروزیا و گرجستان و قفقازیه و حاجی ترخان و کارهای تمامی ثغور و سرحدات اینحدودات و سامان، امر فرمای عساکر سفاین بحر خزر صاحب حمایل الکساندر نویسکی و حمایل مرتبه اولینآنای مرتبهدار رابع عسکریه مقتدره حضرت گیورکی صاحب نشان و شمشیر طلاالمرقوم به جهت رشادت وبهادری نیکولای ریتشچوف اختیار کلی اعطا شده و اعلیحضرت قدر قدرت والارتبت پادشاه اعظم مالک کلممالک ایران هم عالیجاه، معلی جایگاه ایلچی بزرگ دولت ایران که مأمور دولتین روس و انگلیس بودهاندعمدهالامراء والاعیان مقرب درگاه ذیشان و محرم اسرار نهان و مشیر اکثر امور دولت علیه ایران و از خانوادهدودمان وزارت و از امرای واقفان حضور در مرتبه دوم آن، صاحب شوکت عطایای خاص پادشاهی خود ازخنجر و شمشیر و کارد مرصع و استعمال ملبوس ترمه و اسب مرصع یراق میرزاابوالحسن خان را در این کارمختار بالکل نمودهاند حال در معسکر روسیه رودخانه زیوه من محال گلستان متعلقه ولایت قراباغ، ملاقات وجمعیت نمودهاند، بعد از ابراز و مبادله مستمسک مأموریت و اختیار کلی خود به یکدیگر و ملاحظه و تحقیقامور متعلق به مصالح مبارکه به نام نامی پادشاهان عظام قرار و به موجب اختیار نامجات طرفین قیود و فصول وشروط مرقومه را الیالابد مقبول و منصوب و استمرار میداریم.
فصل اول ـ بعد از این امور جنگ و عداوت و دشمنی که تا حال در دولتین روسیه و ایران بود به موجب اینعهدنامه الیالابد مقطوع و متروک و مراتب مصالحه اکیده و دوستی و وفاق شدید فیمابین اعلیحضرت قضاقدرت پادشاه اعظم امپراطور روسیه و اعلیحضرت خورشید رایت، پادشاه داراشوکت ممالک ایران و وراث وولیعهدان عظام، میانه دولتین علیتین ایشان پایدار و سلوک خواهد بود.
فصل دوم ـ چون پیشتر به موجب اظهار و گفتگوی طرفین قبول و رضا در میان دولتین شده است کهمراتب مصالحه در بنای اسطاطسکو او پرزندیم باشد یعنی طرفین در هر موضوع حالی که الی قرارداد مصالحهبوده است از آن قرار باقی و تمامی اولکای ولایات خوانیننشین که تا حال در تحت تصرف و ضبط هر یک ازدولتین بوده، کماکان در ضبط اختیار ایشان بماند، لهذا در بین دولتین علیتین روسیه و ایران به موجب خطمرقومه ذیل ثغور و سرحدات مستقر و تعیین گردیده است از ابتدای اراضی آدینه بازار به خط مستقیم از راهصحرای مغان تا به معبر یدی بلوک رود ارس و از بالای کنار رود ارس تا اتصال و الحاق رودخانه کپنک چای بهپشت کوه مقری و از آنجا خط حدود سامان ولایات قراباغ و نخجوان و ایروان و نیز رسدی از سنور گنجه جمعو متصل گردیده بعد از آن حدود مزبور که ولایات ایروان و گنجه و هم حدود قزاق و شمسالدینلورا تا مکانایشک میدان مشخص و منفصل میسازد و از ایشک میدان تا بالای سر کوههای طرف راست و رودخانههایحمزه چمن و از سر کوههای پنبک الی گوشه محال شورهگل از بالای کوه برفدار آلداگوز گذشته از سر حد محالشورهگل و میانه حدود قریه سدره به رودخانه آرپه چای ملحق و متصل شده معلوم و مشخص میگردد و چونولایت خوانیننشین طالش در هنگام عداوت و دشمنی دست به دست افتاده به جهت زیاده صدق و راستیحدود ولایات طالش مزبور را از جانب انزلی و اردبیل بعد از تصدیق این صلحنامه از پادشاهان عظام معتمدان ومهندسان مأموره که به موجب قبول و وفاق یکدیگر و معرفت سرداران جانبین جبال و رودخانهها و دریاچهوامکنه، و مزارع طرفین تفصیلا تحریر و تمیز و تشخیص میسازند آن را نیز معلوم و تعیین ساخته آنچه درحال تحریر این صلحنامه در دست و در تحت تصرف جانبین باشد معلوم نموده آن وقت خط حدود ولایتطالش نیز در بنای اسطاطسکو او پرزندیم مستقر و معین ساخته هر یک از طرفین آنچه در تصرف دارد بر سرآن باقی خواهد ماند و همچنین در سرحدات مزبوره فوق اگر چیزی از خط طرفین بیرون رفته باشد معتمدان ومهندسان مأموره طرفین هر یک طرف موافق اسطاطسکو او پرزندیم رضا خواهند داد.
فصل سوم ـ اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه اعظم کل ممالک ایران به جهت ثبوت دوستی و وفاقی که بهاعلیحضرت خورشید مرتبت امپراطور کل ممالک روسیه دارند به این صلحنامه به عوض خود و ولیعهدانعظام تخت شاهانه ایران و ولایات قراباغ گنجه که الان موسوم به یلی سابط پول است و اولکای خوانیننشینشکی و شیروان و قبه و دربند و بادکوبه هر جا از ولایات طالش را با خاکی که الان در تصرف دولت روسیهاست و تمامی داغستان و گرجستان و محال شورهگل و آچوقباشی و گروزیه و منگریل و آبخاز و تمامیاولکا و اراضی که در میانه قفقاز و سرحدات معینهالحالیه بود و نیز آنچه از اراضی و اهالی قفقاز الی کناردریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به ممالک ایمپریه روسیه میدانند.
فصل چهارم ـ اعلیحضرت خورشید رایت امپراطور والاشوکت ممالک روسیه برای اظهار دوستی و اتحادخود نسبت به اعلیحضرت قدر قدرت پادشاه اعظم ممالک ایران و به جهت اثبات این معنی بنابر همجواریتطالب و راغب است که در ممالک شاهانه ایران رایت استقلال و اختیار پادشاهی را در بنای اکیده مشاهده وملاحظه نمایند، لهذا از خود و از عوض ولیعهدان عظام اقرار مینمایند که هر یک از فرزندان عظام ایشان که بهولیعهدی دولت ایران تعیین میگردد هرگاه محتاج به اعانت یا امدادی از دولت علیه روسیه باشند مضایقتننمایند تا از خارج کسی نتواند دخل و تصرف در مملکت ایران نماید و به اعانت و امداد دولت روس دولتایران مستقر و مستحکم گردد و اگر در سر امور داخله مملکت ایران فیمابین شاهزادگان مناقشتی روی نمایددولت علیه روس را در آن میانه کاری نیست تا پادشاه وقت خواهش نماید.
فصل پنجم ـ کشتیهای دولت روسیه که برای معاملات بر روی دریای خزر تردد مینمایند به دستورسابق ماذون خواهند بود که به سواحل و بنادر جانب ایران عازم و نزدیک شوند و زمان طوفان و شکست کشتیاز طرف ایران اعانت و یاری دوستانه نسبت به آنها بشود و کشتیهای جانب ایران هم به دستورالعمل سابقماذون خواهند بود که برای معامله روانه ساحل روسیه شوند به همین نحو در هنگام شکست و طوفان از جانبروسیه اعانت و یاری دوستانه درباره ایشان معمول گردد و در خصوص کشتیهای عسکریه جنگی روسیه بهطریقی که در زمان دوستی و یا در هر وقت کشتیهای جنگی دولت روسیه با علم و بیرق در بحر خزر بودهاندحال نیز محض دوستی اجازه داده میشود که به دستور سابق معمول گردد و احدی از دولتهای دیگر سوایدولت روس کشتیهای جنگی در دریای خزر نداشته باشند.
فصل ششم ـ تمام اسرائی که در جنگها گرفته شدهاند یا اینکه از اهالی طرفین اسیر شده از کریستیان ویا هر مذهب دیگر باشند الی وعده سه ماهه هلالی بعد از تصدیق و خط گذاردن در این عهدنامه از طرفینمرخص و رد گردیده و هر یک از جانبین خرج و مایحتاج به اسرای مزبور داده و به قراکلیسا رسانند و وکلایسرحدات طرفین به موجب نشر اعلامی که در خصوص فرستادن آنها به جای معین به یکدیگر مینمایند،اسرای جانبین را باز یافت خواهند کرد و اذن به کسانی که به رضا و رغبت خود اراده آمدن داشته باشند و آنانکه سبب تقصیر و یا خواهش خود از مملکتین فرار نمودهاند داده شود که به وطن اصلی خود مراجعت نمایند وهر کس از هر قومی چه اسیر و چه فراری که نخواسته باشد بیاید کسی را با او کاری نیست و عفو تقصیرات ازطرفین نسبت به فراریان عطا خواهد شد.
فصل هفتم ـ علاوه از اقرار و اظهار مزبوره بالا رأی اعلیحضرت کیوان رفعت امپراطور اعظم روسیه واعلیحضرت قدر قدرت پادشاه اعظم ممالک ایران قرار یافته که ایلچیان معتمد طرفین که هنگام لزوم مأموردارالسلطنه جانبین میشوند بر وفق لیاقت رتبه و امور کلیه مرجوعه ایشان را حاصل و پرداخت و سجل نمایندو به دستور سابق وکلائی که از دولتین به خصوص حمایت ارباب معاملات در بلاد مناسبه طرفین تعیین وتمکین گردیده زیاده از ده نفر عمله نخواهد داشت و ایشان با اعزاز شایسته مورد مراعات گردیده به احوالایشان هیچگونه زحمت نرسیده بلزحمتی که به رعایای طرفین عاید گردد به موجب عرض و اظهار وکلایرعایای مزبور رضای ستمدیدگان جانبین داده شود.
فصل هشتم ـ در باب آمد و شد قوافل و ارباب معاملات در میان ممالک دولتین علیتین اذن داده میشودکه هر کس از اهالی، تجار به خصوص به ثبوت اینکه دوست رعایا و ارباب معاملات متعلق به دولت علیه روسیهیا تجار متعلق به دولت بهیه ایران میباشند و از دولت خود یا از سرحد داران تذکره و یا کاغذ راه در دستداشته باشند از طریق بحر و بر به جانب ممالک این دو دولت بدون تشویش آیند و هر کس هر قدر خواهد ساکنو متوقف گشته به امور معامله و تجارت اشتغال نمایند و زمان مراجعه آنها به اوطان خود از دولتین مانعایشان نشوند آنچه مال و تنخواه از امکنه ممالک روسیه به ولایات ایران و نیز از طرف ایران به ممالک روسیهبرند و به معرض بیع رسانند و یا معاوضه با مال و اشیاء دیگری نمایند اگر در میان ارباب معاملات به خصوصطلب و غیره شکوه و ادعائی باشد به موجب عادت مألوفه به نزد وکلای طرفین یا اگر وکیل نباشد به نزد حاکمآنجا رفته امور خود را عرض و اظهار سازند تا ایشان از روی صداقت مراتب ادعای ایشان را مشخص و معلومکرده خود یا به معرفت دیگران قطع و فصل کار را ساخته و نگذارند تعرض و زحمتی به ارباب معاملات عایدشود و ارباب تجار طرف ممالک روسیه که وارد به ممالک ایران میشوند ماذون خواهند بود که اگر با تنخواه واموال خودشان به جانب ممالک پادشاهانه دیگر همچنین از طرف دولت علیه روسیه نیز درباره اهالی تجاردولت ایران که از خاک ممالک روسیه به جانب سایر ممالک پادشاهان که دوست روسیه باشند میروند معمولخواهد شد وقتی که یکی از رعایای دولت روسیه در زمان توقف و تجارت در مملکت ایران فوت شد و املاک واموال او در ایران بماند چون ما یعرف او از مال رعایای متعلقه به دولت است لهذا میباید اموال مفوت بهموجب قبضالواصل شرعی رد و تسلیم ورثه مفوت گردد و دیگر اذن خواهند داد که املاک مفوت را اقوام اوبفروشند چنان که این معنی در میان ممالک روسیه و نیز در ممالک پادشاهان دیگر دستور و عادت بودهمتعلق به هر که باشد مضایقه نمینمایند.
فصل نهم ـ باج و گمرک اموال تجار طرف دولت بهیه روسیه که به بنادر و بلاد ایران میآورند از یک تومانمبلغ پانصد دینار در یک بلده گرفته از آنجا با اموال مذکور به هر ولایت ایران که بروند چیزی مطالبه نگردد وهمچنین از اموالی که از ممالک ایران بیرون بیاورند آن قدر زیاده به عنوان خرج و توجیه و اختراعات چیزی ازتجار روسیه با شر و شلتاق مطالبه نشود. به همین نحو در یک بلده باج و گمرک تجار ایران که به بنادر بلادممالک روسیه میبرند و یا بیرون بیاورند به دستور گرفته اختلافی به هیچ وجه نداشته باشد.
فصل دهم ـ بعد از نقل اموال تجار به بنادر کنار دریا و یا آوردن از راه خشکی به بلاد سرحدات طرفین اذنو اختیار به تجار و ارباب معاملات طرفین داده شده که اموال و تنخواه خودشان را فروخته و اموال دیگر خریدهو یا معاوضه کرده دیگر از اعضای گمرک از مستأجرین طرفین اذن و دستوری نخواسته باشند زیرا که بر ذمهاعضای گمرک و مستأجرین لازم است که ملاحظه نمایند که تا معطلی و تأخیر در کار تجارت ارباب معاملاتوقوع نیابد باج خزانه را از بایع یا از مبیع یا از مشتری هر نوع با هم سازش مینمایند حاصل و بازیافت دارند.
فصل یازدهم ـ بعد از تصدیق و خط گذاردن در این شرط نامچه بوکلای مختار دولتین علیتین بلاتأخیر بهاطراف جانبین اعلام و اخبار و امر اکید به خصوص بالمره ترک قطع امور عداوت و دشمنی به هر جا ارسالخواهد کرد این شروط نامه الحاله که به خصوص استدامت مصالحه دائمی طرفین مستقر و دو قطعه مشروحه باترجمان خط فارسی مرقوم و محرر و از وکلای مختار مأمورین دولتین مزبوره تصدیق و با خط و مهر مختومگردید و مبادله با یکدیگر شده است میبایست از طرف اعلیحضرت خورشید رتبت پادشاه اعظم امپراطور اکرممالک کل ممالک روسیه و از جانب اعلیحضرت قدر قدرت پادشاه والاجاه ممالک ایران به امضای خط شریفایشان تصدیق گردد و چون این صلحنامه مشروحه مصدوقه میباید از هر دو دولت پایدار بوکلای مختار برسدلهذا از دولتین در مدت سه ماه هلالی وصول گردد. تحریراً فی معسکر روسیه رودخانه زیوه من محال گلستانمتعلقه به ولایت قرهباغ به تاریخ بیست و نهم ماه شوال 1228 هجریه و تاریخ دوازدهم ماه اوکد مبر سنه1813 2[ آبان 1192 خورشیدی برابر با 24 اکتبر 1813 میلادی].
مأخذ:تزارهاوتزارها