جمعه, 10ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها خبر روزی نیم‌ساعت کتاب بخوانیم

خبر

روزی نیم‌ساعت کتاب بخوانیم

برگرفته از روزنامه اطلاعات

یکی از همکاران می‌گفت با همسر و دخترش در خانه برنامه کتابخوانی دارند و شب‌ها نیم‌ساعت داستان مورد علاقه‌شان را برای هم می‌خوانند.

بی‌گمان همین نیم‎ساعت‌‌/یک‌ساعت‌ها، تفاوتی در انسان‌ها به وجود می‌آورد و یکی را که می‌داند چگونه از براده‌های زمان استفاده کند، اهل مطالعه؛ و دیگری که خرده‌زمان‌ها را هدر می‎دهد، کتاب‎نخوان بار می‌آورد.

فرصت‌ها از دست می‌رود. ساعت‌ها منظم و به سرعت کار می‌کنند و به پیش می‌روند. هیچ ساعتی برنامه‌ای برای بازگشت به عقب ندارد. آن‌ها خود را با وقت ما تنظیم نمی‌کنند، این ماییم که باید خود را با آنها هماهنگ کنیم و از لحظه‌ها و دقیقه‌های شتابان بهره ببریم.

کتاب‌خوانی نه آدابی دارد و نه رسومی؛ نه جا و مکان ویژه‌ای می‌خواهد و نه زمان خاصی؛ کار توانفرسایی هم نیست که بهانه بیاوریم روی فرم نیستیم و حال کتاب‎خواندن نداریم، چرا که کتاب‌خوانی انسان را حتی از حال بد به حال خوب می‌برد. این بهانه هم که کتاب خوب پیدا نمی‌شود، از آن حرف‌هاست، چون هرکس 10 بار هم بمیرد و زندگی دوباره بیابد، باز نمی‌تواند همه کتاب‌های خوب جهان را بخواند.

 

جامعه با‌ کتاب

به راستی با آن‎همه پشتوانه فرهنگی و کتابخانه و کتاب، چرا میزان مطالعه روزانه ما ناچیز است؛ مگر نه آن که از عناصر مهم سازنده فرهنگ، کتاب است؟ شاید در بسیاری از کارها - چه درسی و چه خانگی و چه اداری- تنبلیم؛ و از آن‌جایی که خواندن کتاب نیز کاریست کارستان، تنبلی سرشتی‌مان به این‌جا هم سرایت کرده است. اما به کنار از این‌ها، باید چراها و شُوندهای دیگری نیز در کار باشد.

امیر یزدان‌خواه ـ استاد دانشگاه و پژوهشگر ارتباطات در این باره می‌گوید: زمان مطالعه شبانه‌روز شهروند ایرانی (2 یا 10 دقیقه) با سرانه مطالعه برخی کشورها از 50 دقیقه تا 90 دقیقه در روز قابل مقایسه نیست.

این افت مطالعه، خود را در افت شمارگان 1000 نسخه‌ای بیشتر کتاب‌ها نشان می‌دهد؛ که از هزارتا، 500 تایش برای فرستادن به کتابخانه‌های عمومی خریداری می‌شود تا شاید برای رایگان‌بودنش خوانده شود و 500 تای دیگر نیز به سختی فروش می‌رود.

وی می‌افزاید: کتابخوانی ما تعریفی ندارد، چون شاید هنوز درنیافته‌ایم که پاسخ همه پرسش‎ها در «وب» نیست. حتی پاسخ یک‌دهم پرسش‌ها هم در «وب» نیست و جهان اینترنت چه بسا جوینده را به بیراهه هم ببرد؛ اما کتاب مکتوب، دانای راستینی‌ است که همه چیز را در اختیار انسان می‌گذارد و داده‌هایش مستند و دارای پشتوانه‌های استوار و قابل اعتماد است.

 

جهان رویایی

امیر یزدانخواه در ادامه سخنانش به پدیده اینترنت اشاره می‌کند و می‌‎گوید: کسانی که وب‌گردند و در این راه به برخی نرم‌افزارها نیز مسلط شده‌اند، در کمال خودشیفتگی، خود را ایزدِ دانایی می‎پندارند و متوقع‌اند که دانشمندان و متفکران در برابرشان کرنش کنند، در حالی که سواد‌شان فراتر از افرادی که سریع جدول حل می‌کنند (و دانسته‌هاشان ژرفا ندارد) و یا در تست‎زنی مهارتی کسب کرده‌اند، نیست.

خب، چنین کسانی که کم هم نیستند، به دور نیست اگر خود را بی‌نیاز از کتاب بدانند. آنان چنان در دنیای رویایی «وب» گم شده‌اند که همان انس اندکی که پیش‌تر با کتاب داشتند، از سرشان پریده است.

یزدان‌خواه معتقد است: باورم نمی‌شود یک نفر کامپیوتر روشن کند و یک کتاب 400 یا 500 صفحه‌ای را در 30 یا 45 دقیقه دانلود کند و سپس روزی دست‌کم نیم‌ساعت وقت بگذارد و جلوی سیستم بنشیند و به صفحه مونیتور چشم بدوزد و آن کتاب الکترونیکی را بخواند. بی‌گمان چشمش خسته می‎شود، پرتو سیستم، اذیت‌اش می‌کند و پس از چند دقیقه، حوصله‌اش سر می‌رود و مطالعه را وا می‎دهد.

به گفته این استاد دانشگاه، کسی که خوی خود را به اینترنت عادت داده، آنقدر تنوع‌طلب است که اگر هم بخواهد، نمی‌تواند از لپ‌تاپ یا سیستمی دیگر، کتابی فلسفی، روانشناسی و یا رمان بخواند. کافی است بالای سر کسانی که خوره اینترنت هستند، کمی بایستید، تا ببینید چگونه مانند یک زنبور عسل، دم به دقیقه از این گلزار به باغ دیگری می‌پرند، عکس تماشا می‌کنند، «ای‌میل» خود را چک می‌کنند، یا به کامنت‌هاشان سرکشی می‌کنند و به وب‌سایت‌های دیگر می‌روند و به پاس جبران، برای دیگران کامنت می‌گذارند، یا یاداشت‌های کوتاه را می‌خوانند و سپس وبگردی ادامه می‌یابد، تا ببینند سراسر دنیا در چه حال و وضعی است.

یزدانخواه می‌افزاید: بنابراین چنین روحیه‌ای چگونه ممکن است حوصله کند و یک کتاب الکترونیکی 300 صفحه‌ای را بخـــواند؟ شـــاید 3 صفحه از کتابی را که دانلــــود کرده است بخواند، ولی فردا فراموشش می‌کند.

زیرا کتاب الکترونیـــکی (حتی آی‌پد یا تبلــــت به ســبب کارکردهای گوناگون) مانند کتاب کاغذی، جلـــوی چــشم و یا سر میز کار و یا روی میزعسلی کنار تخت حتی اگر قرار گیرد، به سبب ماهیت چندگانه نمــی‌تواند کتاب بالینی شود.

حتی بر آن‌ها مانند کتاب کاغذی خاک هم نمی‌نشیند که اگر فراموش شد، سالی یک‌بار به بهانه روبیدن گردوغبارش، مرور دوباره شود.

 

جای خالی دوست

سپیده فرخی ـ کارشناس ارتباطات نیز در مورد کتابخوانی می‌گوید: امروز این جمله را زیاد می‌شنویم که کی حوصله خواندن کتاب دارد.

حقیقت این است که انسان امروز، کم‌حوصله شده است و بیش‌تر‌ انرژیش را کارهای روزانه می‌گیرد و وی کتاب هدیه‌شده به خودش را که هیچ، حتی کتابی را که برایش پول هم پرداخته است، کم‌تر می‌خواند.

این کارشناس ارتباطات می‌افزاید: وقتی به برخی از دانشجویانم می‌گویم چرا کتاب غیردرسی نمی‌خوانید، می‌گویند کار داریم.

حرف درستی هم هست، همه کار دارند و کارشان نیز لابد مهم‌تر از خواندن کتاب است؛ اما کارمندان و دیگر شاغلان بیشتر از دانشجویان گرفتارند. یکی از دوستان من که دستی در نوشتن هم دارد، 12 ساعت در یک شرکت کار می‌‍‌کند، ولی برنامه مطالعاتی‌اش از میان نرفته است. بنابراین باید به گرفتارها گفت که اگر سخت درگیرید و سرگرم کار و مسئولیتی که به دوش شما گذاشته شده، انتظار نداشته باشید که برای ترویج مطالعه، مدیر اجازه بدهد که کارها موقتاً تعطیل شود و کارمندان نیم‌ساعت کتاب بخوانند، خودتان برای خویش، برنامه کتابخوانی بگذارید.

 

خیزاب پرتوها و تنبلی

از زمان ورود تلویزیون به کشور و رفتن برنامه‌ها به روی آنتن، سبب تنبلی‌ بیش‌تر شده است و برنامه مطالعاتی‎مان

(اگر داشتیم) در برابر برنامه‎های جذاب رسانه‌های دیداری و ماهواره، رنگ باخته است؛ چون بی‌گمان نشستن و لمیدن و نگاه‌کردن و لذت تماشا، از خواندن و اندیشیدن و درک‌کردن، بسیار آسانتر است؛ با توجه به این که شاید کتاب‌خواندن، هیچ لذتی در بر نداشته باشد. البته کسانی که عشق به مطالعه دارند و در پی دانش فراگیر هستند، حتی هنگام خواندن کتاب‍‌های سخت تخصصی نیز لذت می‌برند.

سپیده فرخی معتقد است: در برخی کشورها، خواندن کتاب در شمار کارهای روزمره است، نه در ردیف نودونهم و یا پس از آن که همه کارهایشان را انجام دادند و اگر وقت و حوصله‌ای ماند، کتاب بخوانند؛ بلکه عادت‌ها به گونه‌ای است که اگر هر عصر یا شب، یک ساعت کتاب نخوانند، کار دیگری انجام نمی‌‎دهند و یا خواب‌شان نمی‌برد.

ایـــن کارشناس ارتباطات می افزاید: یک روز وقتی به آشنایی ‌گفتم در فلان کشور پیشرفته، دست همه یک کتاب است و در سکوی مترو یا درون واگن مترو و یا در اتوبوس و پارک، بیش‌تر افراد کتاب می‌خوانند، شانه بالا ‌انداخت و گفت: «ای‌ خانم دلت خوش است! توی ازدحام اتوبوس و واگن مترو، همین که سعی کنیم نفس بکشیم تا خفه نشویم، شاهکار کرده‌ایم!»

وی معتقد است: نیندیشیدن، کرختی اندیشه در پی دارد. نخواندن کتاب، تنبلی ذهنی می‌آورد و ذهن‌های تنبل به جای کتاب، پیِ چیزهای آسان‌یاب می‌روند.

از سوی دیگر، کتاب‌خواندن کار دشواری است و شکیبایی می‌طلبد. برخی از دانشجویان می‌پرسند خواندن رمان چه مزیتی دارد؟ اما کتاب که فقط رمان نیست؛ بلکه رمان، تنها بخش کوچکی از پیکره بزرگ کتاب است.

سپیده فرخی معتقد است: کتاب گرچه سعی در ساده‌کردن چیزها و حل آن‌ها دارد، ولی برای این‌کار ناچار از برخورد انتقادی و پرداختن به پیچیدگی‌ها و به چالش‌کشیدن اندیشه‌هاست. کتاب، با طرح پرسش، مسئولیت دریافتن و فهم را به شخص خواننده کتاب وا می‌نهد.

به گفته سپیده فرخی، زمانی مسئولیت رفتار خود را می‌پذیریم که خود بیندیشیم و کتابخواندن زمینه‎ساز اندیشیدن است. ما با کتابخوانی و اندیشیدن، به دریافت‌های نویی می‌رسیم که پیشتر برخوردار نبوده‌ایم.

از این‌رو برای آنان که حوصله اندیشیدن ندارند، خواندن عذاب‌آور است، به ویژه چشمان پرورش‌یافتگان فرهنگ شفاهی که به حروف مفرغی کتاب عادت ندارد.

 

بازگشت به خویش

چه میزان وقت می‌گذاریم تا در وب‌سایت شخصی، «توئیتر» و یا «فیس‌بوک» یادداشت روزانه بنویسیم؟ (که کم‌تر به درد ما و دیگران می‎خورد.) و چه میزان زمان اختصاص می‌دهیم ‌که به بیش از 200یا 300 دوست خود در این جهان رویایی(یا مجازی) سرکشی کنیم و برایشان کامنت بگذاریم؟ اگر نوشتن این چیزها را در جهان مجازی، کوششی برای ایجاد ارتباط بینگاریم، آیا در همین راستا، گامی هم برای ایجاد ارتباط با کتاب، بر می‌داریم؟

از فرخی می‌پرسم راه بازگشت از کدام سو است؟ وی پاسخ می‌دهد: برخی بزرگترین سرگرمی‌شان این است که به کتاب‌فروشی بروند. دوستی دارم که پنجشنه هر هفته به کتابفروشی می‎‌رود.

او برای این کار و نیز مطالعه کتاب وقت می گذارد و اینک گلایه‌اش این است که به سبب کاهش ارزش پول، همچون گذشته دیگر توان مالی‌اش برای خرید کتاب‌های مورد علاقه‌اش کفایت نمی‌کند.

وی می‌افزاید: یک کتابخوان حرفه‌ای اجازه نمی‌دهد زمان تنگ، عرصه را بر کتاب تنگ بگیرد؛ و یا بی‌زمانی، خواندن کتاب را از امروز به فردا موکول کند. برای یک کتابخوانان حرفه‎ای که در همه حال کتاب همراهش است، نفسِ بودن کتاب مهم است و می‌تواند هر ظرفی را به تابعیت محتوا(کتاب) در‌آورد و در هر موقعیتی، خواندن را بر مکان و زمان تحمیل ‌کند.

البته کسی که در نوجوانی و دبیرستان و یا دانشگاه، کتاب غیر درسی نخوانده است، در آغاز راه قرار دارد و باید خود را تربیت کند. خواندن «پروست» نیز برای بسیاری افراد کار سختی است، بنابراین نکوشند برای خودنمایی حتماً «پروست» بخوانند، بلکه خواندن را از کتاب‌های آسان آغاز کنند و از کتاب‌ها یادداشت بردارند تا چکیده‌ای از همه آن‍چه را که خوانده‌اند، در دفترچه‌هایی داشته باشند.

فرخی معتقد است: چشم به راه فرصت استثنایی ماندن، بیهوده است، زیرا هرگز به دست نمی‌آید. کتابخوان‎های حرفه‏ای در طول سالیان به نقطه ایده‌آل رسیده‌اند، بنابراین افراد نکوشند خودشان را با آن‌ها مقایسه کنند. با آرامش باید مطالعه کرد تا آنچه که دریافت می‌شود به کار آید. همین که سعی کنند هربار بهتر بخوانند، کافی است. مطالعه را با ?? دقیقه آغاز کنند و به یک ساعت در روز برسانند، تا در ماه بتوانند دو یا سه جلد کتاب بخوانند.فرخی آنگاه سفارش می‌کند: یک جای مخصوص کتاب‌خواندن، فراهم‌آور لذت بردن از خواندن کتاب است. چنین جایی می‌تواند یک مبل راحتی در گوشه‌ خلوتی از خانه باشد، یا میز عسلی کنار تختخواب که خواندن را یادآور می‌شود.

فرخی می‌گوید: برخی شکایت دارند که خواندن کتاب آنان را بی‌خواب می‌کند، از این‌رو کتابی بر بالین نمی‌گذارند تا هنگام خواب چشمشان به آن بیفتد و ناچار شوند آن را دست بگیرند. ولی بر عکس، ‌کسانی هم هستند که تا شب چند صفحه کتاب نخوانند، خواب‌شان نمی‌برد.

فرخنده یا بدشگون؟

کتاب ا لکترونیکی( E-BOOK ) داده‌هایی است در فرمت دیجیتال که می‌توان آن‌را به صورت حروف و یا نشانگان بر روی مونیتور دید و خواند.

نشر الکترونیکی جایگاه ویژه‌ای در دنیای رسانه‌های نو پیدا کرده است و با چنان شتابی افزایش می‌یابد که آن را «انقلاب الکترونیکی» نامیده‌اند.

در این باره فرخی می‌گوید: سرو کله کتاب‌های الکترونیکی در پایانه‌های دهه 1980 میلادی در مونیتورها پدیدار شد.

گستره روزافزون تارعنکبونی اینترنت و دسترسی آسان و شتابناک به آن، شمار زیادی از ناشران را بر آن داشته است تا کتاب‌های الکترونیکی یا دیجیتالی را روانه جهان مجازی کنند، تا خوانندگان کتاب‌ها بتوانند با پرداخت اندکی پول، کارت خود آن را دانلود و دریافت کنند. این صنعت به سرعت در حال گسترش است. او می افزاید: اینک موج‌سواران می‌گویند که خیزاب‌های الکترونیکی، کتاب کاغذی را به کام خود خواهد کشید و آینده کتاب چاپی را به دست فراموشی خواهد سپرد و دیگر کسی سراغ کتاب کاغذی را نخواهد گرفت.

از سوی دیگر برخی معتقدند که کاهش استقبال از کتاب مکتوب را نمی‌توان به پای کتاب دیجیتال نوشت کتاب‌های چاپی همواره جایگاه خود را در جامعه حفظ خواهد کرد و تمرکز ناشران همچنان بر نشر کتاب‌های سربی خواهد بود.این کارشناس ارتباطات در عین حال معتقد است: نباید فراموش کرد که هزینه پایین انتشار کتاب‎های الکترونیکی قابل مقایسه با کتاب‌های چاپی نیست و فروشش نیز آسانتر است.

اما یک نگرانی بر جای خود باقی است و آن این که دوری مردم همچنان از کتاب ادامه یابد و کتاب‌های الکترونیکی نیز خریدار نداشته باشد و یا خریده شود، ولی خوانده نشود و یا کم‌تر خوانده شود و آن‌چه بر جای بماند، گونه‌ای نو از کم‌سوادی عمومی باشد.

ع.درویشی

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه