سه شنبه, 29ام اسفند

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی جستار «توران» گرایی در میان ترکان

جستار

«توران» گرایی در میان ترکان

برگرفته از تارنمای آذرپادگان

نادر انتخابی

اندیشه‌ی توران، نخست در میان مجارها و به صورت واکنشی در برابر پان‌اسلاویسم و پان ژرمانیسم ظاهر شد. از [سال] 1839 به بعد، نویسندگان مجار این واژه را برای مشخص کردن سرزمینی به کار بردند که پنداشته می‌شد خاستگاه اولیه‌ی نژاد تورانی یعنی آمیزه‌ای از اقوام اورال ـ آلتایی و مجار ـ فنلاندی بوده است. حتی در سده‌ی بیستم هم این اندیشه در مجارستان هوادارانی داشت و از 1913 تا 1970، نشریه‌ای به نام توران در این کشور انتشار می‌یافت.
فکر توران را مهاجران ترک روسیه، به میان عثمانیان بردند (نخستین بار علی حسین‌زاده، شعری سرود به نام
« توران»). اما راست این است که ترکان مسلمان عثمانی، قصد جان باختن در راه آزادی « برادران» مسیحی مجار یا فنلاندی خود را نداشتند و واژه‌ی توران در نوشته‌های ناسیونالیست‌های ترک به معنی سرزمین نیاکان ترکان به کار می‌رفت و در واقع توران‌گرایی معنایی جز آرمان یگانگی همه‌ی ترکان نداشت.
نظر گوکالپ درباره‌ی آینده‌ی اتحاد ترکان در دوره‌های گوناگون زندگی او یکسان باقی نماند. در پایان جنگ جهانی اول مشاهده‌ی پیامدهای نکبت‌بار جنگ برای مردم ترکیه سبب شد که گوکالپ به دیدگاه مصطفی کمال که مبتنی بر ناسیونالیسم ترکی ـ آناتولی و طرد رویای توران بود بگرود و یگانگی ترکان اوغوز و خویشاوندان ترکستانی‌شان را به آینده دور و نامعلومی واگذارد.
ناسیونالیسم گوکالپ را فرهنگی خوانده‌اند زیرا با گرایش دیگری در ناسیونالیسم ترک که قوم ـ نژاد را به مثابه بنیاد ملیت برجسته می‌کرد، تفاوت داشت. ترکان روسیه و برجسته‌ترین نظریه‌پرداز آنان یوسف آقچورا به گرایش اخیر تمایل داشتند.
یوسف آقچورا (1876 ـ 1935) در سیمبیرسک در خانواده‌ای از سوداگران بزرگ تاتار به دنیا آمد. در 1883، چند سال پس از مرگ پدر و به دنبال ورشکستگی خانواده، همراه مادرش، روسیه را ترک گفت و به استانبول رفت و در همان‌جا پس از تحصیلات مقدماتی وارد « حربیه» (دانشکده افسری) شد. در 1897 به خاطر ارتباط با هسته‌های انقلابی وابسته به جبش ترکان به حبس ابد محکوم گشت، اما از تبعیدگاه خود گریخت و به فرانسه رفت. در پاریس (1903 ـ 1900)، دوره‌ی مدرسه‌ی علوم سیاسی را که از پرآوازه‌ترین نهادهای آموزشی فرانسه است، گذراند و سپس به روسیه بازگشت، در 1904 مقاله‌ی بلندی از او به نام « سه شیوه‌ی حکومت» (اوچ طرز سیاست) در مجله ترک چاپ قاهره انتشار یافت. در این نوشته با بررسی عثمانی گری، اتحاد اسلام و اتحاد ترکان، بی‌پایگی دو گرایش اول را نشان داد و راه رستگاری ترکان را در رسیدن به یگانگی دانست. در 1908 به دنبال سخت‌گیری‌های مقامات تزاری به ترکیه بازگشت. در این دوره برخلاف گوکالپ به عضویت کمیته‌ی اتحاد و ترقی درنیامد و حتی از آن دوری گزید. پس از پایان جنگ به جنبش ملی پیوست، به عضویت مجلس بزرگ ملی درآمد، در تدوین سیاست خارجی حکومت آنکارا نقش مهمی ایفا کرد و مشاور فرهنگی مصطفی کمال شد. پس از شوروش کردان در 1925 که با سرکوب شدید آنان و نیز روشنفکران همراه بود، آقچورا از کارهای دولتی کناره گرفت و به فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی (شرکت در تدوین نظریه‌ی تاریخ ملی ترک) اکتفا کرد.
آقچورا در « سه شیوه‌ی حکومت» بر آن است که باید « ملیت سیاسی ترک را بر بنیاد نژاد به وجود آورد.» او هر چند منظور دقیق خود را از تغبیر « ملیت سیاسی» روشن نمی‌کند، معادلی که برای نژاد برمی‌گزیند روشنگر تمایل او به جدا کردن هویت ملی از هویت دینی است. واژه‌ای که آقچورا برای نژاد به کار می‌برد، عرق است که در ترکی عثمانی اشاره به پاکیزگی خون داشت و در مقایسه با واژه‌هایی چون جنس، قوم، نسب، کمتر استفاده می‌شد. دو واژه‌ی جنس و قوم را ترکان هنگامی به کار می‌بردند که می‌خواستند در چارچوب خانواده‌ی اسلام خود را از عربان متمایز کنند. از همین ‌رو آقچورا از واژه‌ی عرق (که از نظر مفهوم بار دینی نداشت) استفاده کرد.
آقچورا بر آن بود که در روزگار اعتلای ناسیونالیسم، دولت عثمانی با ساختار چند ملیتی خود پدیده‌ای غیر عادی است و یگانه راه بقای این دولت این است که از سنت‌های سیاسی و دینی خود چشم پوشد، سیاستی مبتنی بر حفظ منافع قومی ـ ملی در پیش گیرد و چارچوب جغرافیایی دلبستگی‌های فرهنگی خود را از حوزه‌ی مدیترانه و خاورمیانه به آسیا منتقل کند. این دگرگونی ژرف و پردامنه‌ای است که شرط نخست آن شکل گیری وجدان ملی ترک است. پس از جنگ جهانی اول، افق فکری آقچورا با تامل درباره‌ی مفهوم دولت مدرن، گسترش بیشتری یافت. در این دوره او به این نتیجه رسید که در روزگار سیادت بورژوازی، دولت عثمانی با ساختار عقب مانده‌ی کشاورزی‌ ـ نظامی خود، نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای دنیای نو باشد. دولت عثمانی اگر می‌خواهد در میان دولت‌های عصر جدید جایی داشته باشد، باید در اندیشه‌ی ایجاد و تقویت بورژوازی ملی ترک باشد. تکاپوهای فرهنگی آقچورا از هنگام تاسیس نشریه‌ی سرزمین ترک معطوف به یافتن راه‌های تقویت بورژوازی ملی ترک و تدوین ایده‌ئولوژی آن بود.
در پرتو آن چه تا به حال گفتیم پان ترکیسم آقچورا مفهومی تازه می‌یابد : او می‌کوشید دولتی بدون بوژوازی ( دولت عثمانی) را با بورژوازیی بدون دولت (بورژوازی تاتارهای روسیه) پیوند دهد. آن چه او پیشنهاد می‌کرد، تبدیل دنیای ترک به سرکردگی ترکیه به نوعی دنیای واسط میان اروپای سفید و آسیای زرد بود. کرشمه‌ی تاریخ اما در آغاز سده‌ی بیستم سرنوشت دیگری را برای ترکان رقم زد که با آرزوهای بلند پروازانه‌ی آقچورا بسیار متفاوت داشت.

نقل از ماهنامه نگاه نو ـ شماره 16 ـ مهر و آبان 1372 ـ تنها بخشی از مقاله

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه