جمعه, 31ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی یادمان گشت و گذاری در کتابخانه و موزه ملی ملک - اینجا تاریخ ورق می‌خورد

یادمان

گشت و گذاری در کتابخانه و موزه ملی ملک - اینجا تاریخ ورق می‌خورد

برگرفته از روزنامه اطلاعات

ع. درویشی‏

«حسین‌ آقا ملک- بنیانگذار موزه ملک: اگر مامور مشهد نمی‌شدم و در تهران مانده بودم، موزه‌ای ایجاد می‌کردم که با موزه انگلستان برابری کند ‌ـ روزنامه اطلاعات، 30 اردی‎بهشت1349». ‏

اینک موزه ملک، دست‌کمی از موزه انگلستان ندارد. امروز در موزه‌های جهان، کارشناسان و پژوهشگران، کتاب‌های پاپیروس را با انبرک تورق می‎کنند، اما در موزه ملک شما می‌توانید کتاب‌هایی را با پیشینه 1000سال، با دست خود ورق بزنید.

مهدی یساولی-مدیر روابط عمومی نمایشگاه نجوم موزه ملک، کتاب‎ ‎عبدالرحمان صوفی، ستاره‌شناس سده سوم هجری ایران را نشانم می‌دهد که در یک ویترین کوچک شیشه‌ای قرار دارد که نمی‌توان به آن دست زد و تنها باید تماشایش کرد.‏

یساولی سپس صورالکواکب دیگری به دستم می‌دهد. شگفت‌زده می‌پرسم:«این هم خطی است و نسخه دوم همان کتاب عبدالرحمان صوفی؟» می‌گوید:«نه، نسخه چاپی همان کتاب است!»

 

کتاب/گنج ‏

اگر اهمیت موزه ملک، برای ارزش بالای آثار هنری و یگانه و نفیس‌ و تاریخی‌بودن آن‌ها است، امتیاز کتابخانه ملک‎)‎بیش از 100 هزار جلد کتاب چاپی‏‎ ‎کمیاب و ‏‎ ‎‏800 عنوان نشریه دوره‌ای 8000 مجلدی) برای 19 هزار عنوان نسخه خطی است که آن را در شمارِ یکی از 6 گنجینه بزرگ نسخ خطی ایران قرار داده است. ‏

هنگامی بیشتر به غنای کتابخانه ملک پی می‌بریم که در‌یابیم دارای 3500 کتاب چاپ سنگی نیز هست. به گفته یساولی، بخش بزرگی از کتاب‌های چاپی، متعلق به پیش از سال 1320 خورشیدی است و در شمار نخستین کتاب‌های چاپی ایران قرار دارد.‏

در کتابخانه ملک، افزون بر وجود تالارهای مطالعه، بخش‌های پیشرفته‌ای برای مرمت نسخ خطی، عکاسی صنعتی، صحافی و جلدسازی وجود دارد و با همکاری ناشران خصوصی، کتاب‌های خطی را عینا بازسازی و چاپ می‌کند و در اختیارشان قرار می‌دهد تا احساس کنند یک کتاب خطی چندصدساله را به دست گرفته‌اند!

در همین راستا تاکنون 2میلیون برگ از این دست کتاب‌ها اسکن شده و در کتابخانه دیجیتال(سایت موزه) و نیز خودِ کتابخانه، هم قابل دسترس است. ‏

نقاشی ایرانی(مینیاتور) در کتاب‌های مصور قدیمی-که به آن‌ها وجهه تابلو/کتاب بخشیده‌اند- در روندی 10 سده‌ای به فراز رسیده‌اند. ‏

یساولی در باره کتاب‌های بسیار گونه‌گون و ‎مصور کتابخانه ملک، همچون شاهنامه بایسنغری و کلیله‌ودمنه بهرامشاهی می‌گوید: در سده‌های نخست، تزیین کتاب رونق گرفت و کتاب‌آرایی در شاخه‌های وراقی، خوشنویسی، صحافی و جلدسازی بالید و نقاشی برای کمک به امور آموزش، به کتاب‌های ادبی راه جست.

 

درس امروز؛ موزه ملک!‏

موزه ملی ملک از آغاز اردیبهشت سال 1389 تاکنون با برگزاری نمایشگاه‌هایی به مدارس تهران رفته است و نیز برای برقراری ارتباط با دانشگاه‌ها و یاری پژوهشگران، طرح پشتیبانی از پایان‌نامه‌های کارشناسی ارشد و دکترا را نیز برگزار می‌کند.‏

جالب است خواندن دفتری که بازتابنده دیدگاه‌های سادهِ دانش‌آموزان است: «موزه ملک از بهترین موزه‌های جهان است.» ‏

بچه‌های دانش‌آموز در یادداشت‌های خود همچنین ابراز امیدواری کرده‌اند که موزه سالم بماند تا آیندگان هم بتوانند از آن بهره‌مند شوند؛ و نیز از لذتی که از تماشای موزه ملک برده‌اند، گفته‌اند و نتوانسته‌اند شگفتی خود را از دیدن قلمدان‌های موزه پوشیده نگه‌دارند. یکی هم گفته است که با کار آقای ملک، به مفهوم «بخشش» پی برده است.

 

بخشش؛ از خصوصی تا همگانی

بخشش، مفهوم پیچیده‌ای است که شاید بتوان آن‌را با بخش‌کردنِ (بخشش چیزی به فرزندان)،(بخششِ چیزی به یک گروه اجتماعی) و نیز(بخششِ چیزی به کل جامعه) کمی ساده کرد؛ که زنده‌یاد حسین آقا ملک بیشتر به سومی عنایت داشت که امروز بازخوردش را در جامعه، می‌توان در موزه بسیار موفق ملک دید. ‏

حسین آقا ملک به چیزی مگر کتاب و دانش و شعر دلبستگی نداشت، از این‌رو هرچه داشت می‌بخشید، از جمله 2 میلیون متر از اراضی خانوادگی خود را به فرهنگیان آموزش پرورش واگذار کرد و همچنین باغی 5 هزار متر مربعی را؛ که ارزشش در آن سال‌ها(دهه 40) نزدیک به 2 میلیون تومان برآورد شد. در برآوردی کلی، ملک، از سال 1316 تا 1340 خورشیدی در 8 خیزش بخشایشگرانه خود، بیش از 63 هزار هکتار از زمین‌های پدریش را به جامعه بخشید.

روایت روزنامه اطلاعات(25 دی سال 1348) از این بخشش: «از طرف آقای حاج حسین ملک، از معارف نیکوکار و دانش‌دوست کشور، باغ معروف و زیبای ملک در شهر ری در اختیار اداره آموزش و پرورش آن شهرستان قرار گرفت تا برای احداث ساختمان چند باب دبستان و دبیرستان مورد استفاده قرار گیرد.

آقای ملک سوابق ممتدی در امور خیریه، ایجاد کتابخانه و احداث اماکن عمومی دارد و وقف کتابخانه ملک با 35 هزار جلد کتاب‌ گرانبها به آستان قدس رضوی، از جمله اقدامات خیرخواهانه و فرهنگی ایشان است.

از مجموع کتاب‌هایی که در این کتابخانه نگهداری می‌شود، بیش از 12 هزار جلد خطی و از لحاظ تاریخی و قدمت کم نظیر است. آقای ملک در طول زندگی خود، خدمات شایان توجهی به فرهنگ کشور روا داشته و با واگذاری املاک شخصی خود به موسسات فرهنگی، مقام والایی برای خود کسب کرده است.»

 

کتابخانه؛ سیمای گذشته

هنگامی که از دروازه بزرگ وارد باغ ملی می‌شوم، از آن همه درختان تنومند، قارقار کلاغ‌ها، آواز چرخ ریسک‌ها، ساختمان‌های بزرگ کهن با ستون‌های عظیم و فضایی که به غایت ساکت است، ناخودآگاه به تهران خلوت قدیم می‌روم که اینک فقط در فیلم‌ها می‌توان از آن سراغ گرفت. ‏

مهدی یساولی به پیشوازم می‌آید. می‌پرسم: کتابخانه ملک از اول این جا بود؟ می‎گوید:«نه، پیش‌تر تا سال 1375 در خانه پدری زنده یاد ملک برپا بود؛ اما ایشان از آغاز کار، گسترش آن را در سر داشت و بنای ساختمانی بزرگتر را پیش‌بینی ‌می‌کرد؛ از اینرو در سال 1323 تکه زمینی را در همین باغ ملی(موزه کنونی) برای ساختمان جدید کتابخانه وقف کرد.‏

یساولی سپس در بایگانی موزه، روزنامه اطلاعات 30 اردی‌بهشت سال 1349 را نشانم می‎دهد که روایتی است از ویژگی‌های آن‌ زمان کتابخانه ملک: «از خیابان بوذرجمهری وارد مسجد شاه و از آنجا وارد بازار حلبی‌سازها می‌شویم.

در این بازار به کتابخانه ملی ملک، با دری از چوب گردو می‌رسیم؛ هنوز وارد راهرو ساختمان کتابخانه نشده‌ایم که چشممان بر می‌خورد به تابلو مطالعه برای عموم آزاد است. راهرو به دو حیاط منتهی می‌شود.

وارد حیاط دوم که کتابخانه است، می‌شویم. این‌جا کتابخانه ملک با 11 هزار جلد کتاب خطی، گنجینه گرانبهایی از یادگارهای فرهنگ و ادب درخشان ما در طول قرون و اعصار است.»

برخی انسان‌ها قلباً مهمان‌نوازند و دوست دارند درِ خانه‌‌هایشان دائم باز باشد که همیشه مهمان داشته باشند و از آنان پذیرایی کنند.

حسین ملک از این دست آدم‌ها بود، با این تفاوت که دوست داشت با غذای روح، پذیرای مهمانانش باشد؛ از این‌رو افزون بر کتاب، در همان خانه پدری، موزه‌ای از اشیای گوناگون نیز دایر کرده بود.

ادامه روایت روزنامه اطلاعات سال 1349:«حیاط دیگر که عمارتی قدیمی‌تر دارد، به موزه ملک اختصاص یافته است که در آن مجموعه‌‎های کم‌نظیری از سکه‌های مختلف از دریک داریوش بزرگ تا سکه‌های دیگر، از قلمدان‌هایی تاریخی تا فرش‌های ایرانی و از صندلی‌های قدیمی تا تمبرهایی با خطوط تاریخی و نیز تابلوهای نقاشی و کشکول و تبرزین به چشم می‌خورد.»‏

 

نیاز به تأسیس کتابخانه

برخلاف امروز که کتابخانه ایجاد می‌شود تا مردم به سوی کتاب کشیده شوند، در گذشته، این نیاز به کتاب بود که کتابخانه به وجود می‌آورد.

بی‌گمان حسین ملک نیز این نیاز را احساس کرده بود که از گوشه‌گوشه ایران، کتاب‌های پرارزش را گرد آورده بود و تاکید می‌کرد که استفاده از آن‌ها برای همه سکنه ایران، بدون رعایت ملیت آزاد است. ‏

ترسیم فضای کتابخانهِ خانگی/همگانی ملک در صفحات روزنامه اطلاعات سال 1349 جالب است: «اول به قرائتخانه می‌رویم. قبل از رسیدن به کتابخانه ملک، هنگام عبور از خم و پیچ بازار تصور می‌کردیم که مراجعان کتابخانه نباید چندان زیاد باشند؛ ولی وقتی به تالار قرائتخانه می‌رسیم، به اشتباه خود پی می‌‌بریم، زیرا ده‌ها نفر در میان سکوت کامل، مشغول مطالعه هستند.

از یکی در باره مکان کتابخانه می‌پرسم، می‌گوید: کسی که عاشق کتاب و مطالعه و اهل تحقیق است، برایش محل کتابخانه فرقی نمی‌کند. او کتاب را طالب است، ولو کتاب در قله قاف باشد خود را به آن می‌رساند.

این شخص فرهنگی، معتقد است که مکان فعلی کتابخانه ملک برای مطالعه محل جالبی است، زیرا از جنجال خیابان و صدای اتومبیل، به دور است.»

شاعری که با شاهزاده ایرج میرزا دوستی و مشاعره داشت، و به اشیاء دست‌سازِ نایاب، عشق می‌ورزید، عشق بزرگترش البته کتاب بود و به دانشی که در آن نهفته است؛ از این‌رو هرجا به کتاب با ارزشی به هر زبانی و با هر قیمتی بر می‌خورد، فوری می‌خرید تا آن را در کتابخانه‌اش برای آیندگان، از گزند روزگار در امان نگه دارد؛ و به گفته خودش کتابی را تحویل کتابخانه‌اش نمی‌داد، مگر آن را نخست خود خوانده باشد.

 

کتاب‌های مُصوّر خطی

گزارشگر اطلاعات آن‌زمان پس اشاره به 14 هزار جلد کتاب‌های فارسی و عربی و ترکی و 4 هزار جلد کتاب به زبان‌های اروپایی، به کتاب‌های مصور خطی گنجینه ملک اشاره می‌کند که به سبب پیشینه و تاریخی بودن‌ آن‌ها، در گنجینه‌ و ویترین‌های ویژه نگهداری می‌شود و نباید انگشت خیس به آن‌ها بخورد؛ اما در ادامه یادآور می‌شود که در صورت لزوم، در اتاقی دیگر و با حضور مدیر ممکن است کتابی در اختیار پژوهشگری قرار داده ‌شود.

بیشتر این سری کتاب‌ها دارای تذهیب‌اند و در نخستین صفحه هریک یادداشتی به خط حسین آقا ملک دیده می‌شود و همانگونه که خود گفته- پیدا است که همه را خوانده است. ‏

گزارشگر روزنامه اطلاعات(سال 1349 ) از زیبایی‌ِ خط‌های کتاب‌های کهن مبهوت است:«خط یاقوت کتاب‌ها و یا خط بایسنقری شاهنامه تیموری تحسین‌انگیز است. کلیات دیوان شیخ سعدی(سال 1000 هجری قمری) به دست‌خط شاه محمد کاتب، انسان را به اعجاب وا می‌دارد. قدیمی‌ترین کتاب خطی کتابخانه ملک، «ثمره و شجره بطلیموس» در نجوم و کواکب است، که عمربن عبدالرحمان صوفی رازی از متن یونانی ترجمه کرده و در سال 371 هجری قمری نوشته شده است؛ و نیز کتاب دیگر «خطابه ابن‌مُسکُوَیه» با عنوان(فوزال فوزالاصفر) است، متعلق به سال 419 هجری قمری؛ و نیز ده‌ها کتاب از قرن‌های ششم و هفتم و هشتم هجری، نوشته‌شده با مرکب سیاه و با سرفصل‌هایی با مرکب قرمز، مانند کتاب «اشجار و انمار بخاری» که عبید زاکانی- شاعر آن را به خط خود و برای کتابخانه خویش نسخه‌برداری کرده بود.» چه عشقی! ‏

 

ملکِ کمی ناخوش؛ اما سرزنده‏

گزارشگر روزنامه اطلاعات پس از بیرون‌آمدن از اقیانوس کتاب‌های کهن، به سراغ خودِ حسین آقا ملک -که آن‌زمان هنوز زنده بود- می‌رود؛ و ملک با وجود بیماری و کهولت سن، یک گفت و شنود کوتاه را می‌پذیرد؛ و در لابه لای سخنانش از پیدایش عشقی ویژه در خود می‌گوید:«در سال 1317 هجری قمری که به اتفاق مرحوم پدرم -حاج محمد کاظم ملک التجار برای دیدن املاک خود به مشهد رفته بودیم، هنگام بازگشت در نیشابور، حاکم شهر از ما که همراهان‌مان به 400 نفر می‌رسید، استقبالی با شکوه و پذیرایی 15 روزه کرد. در نیشابور، یک نسخه خطی از دیوان ابن‌یمین به دستم رسید که در آن 15 روز از روی آن نسخه‌ای برای خود نوشتم. از آن پس این فکر در من قدرت گرفت که یک کتابخانه بزرگ دائر کنم.»‏

حسین ملک 6 سال پس از آن رخداد، از سوی پدر مامور خراسان می‌شود و در آن‌جا کتابخانه شیخ عبدالحسین -پسر شیخ عبدالرحیم بروجردی- را خریداری می‌کند. سپس کتاب‌های میرزا ارسطو-منشی کنسولگری روس را می‌خرد و با آن‌ها پی کتابخانه بزرگ آینده‌اش را بنا می‌نهد. ‏

وی – به گفته خودش- پس از آن هرگاه می‌شنید جایی کتابی خطی هست، به سراغش می‌رفت و این‌گونه شهرتی به هم زد، به گونه‎ای که همه دارندگان کتاب، برای فروش کتاب قدیمی و خطی خود به وی مراجعه می‌کردند.

سپس حسین ملک، با رویدادی مواجه می‌شود: «در سال 1336 که پدرم درگذشت، این خانه را که خود در آن متولد شده‌ام، به کتابخانه اختصاص دادم. کتابخانه را به اندرونی خانه پدری بردم که عمارت آن‌ را تجدید بنا کرده‌ام و دائر است.»

ملک سپس از انگیزه خود از تاسیس موزه سکه و فرش و قلمدان و نقاشی در خانه پدری می‌گوید:«برخی از مراجعین کتابخانه من، محققین خارجی هستند. آنان سوال می‌کنند که سکه‌های قدیم ایران و یا خطوط تاریخی و قلمدان‌ها، همان نشانه‌های تمدن کهن ما ایران را می‌توانند کجا تماشا کنند؛ و من برای سهولت کار آنان و نیز استفاده ملت ایران، دست به ایجاد این موزه زدم.»

همانگونه که کوه را فرهاد نَکَند، بلکه عشق کند، کتابخانه و موزه ملی ملک را نیز عشق بنا کرد؛ زیرا ایجاد چنین بنیاد عظیم، یک کتابخانه ملی و موزه‌ای بزرگ -که در هر دیدار در گستره اقیانوسش غرق می‌شوی- از یک فرد ساخته نیست و کار یک دولت است؛ و شگفتی‌آور است هنگامی که در می‌یابیم بنیادش را فردی به نام حسین ملک پی افکنده است!

چشمانی که به حسین ملک بخشیده شده بود، به هر چیز این دنیایی، نه عادی که به شیفتگی می‌نگریست. همه افراد در آن 15 روز معروف نیشابوری، به تفریح سپری می‌کردند، ولی وی کتابی خطی را برای استفاده شخصی بازنویسی می‌کرد؛ بیشتر افراد، پول را هزینه خوشگذرانی می‌کردند، اما وی برای خرید کتاب و اشیا به کار می‌برد. آیا پدر در پدیداری چنین شخصیتی، نقش داشت؟ ‏

خود از پدر می‌گوید:«او یک فرد عادی نبود. باید روزگارها بگذرد تا یک‌نفر مانند او به وجود آید!»

 
سماعِ ستارگان، بر گردِ موزه ملک

زیبای خفته در گنجینه خطی کتابخانه ملی ملک، همان «صورالکواکب» است، در دانش ستاره‌شناسی و با خط خوش نسخ و با 95 نقاشی چشم‌نواز رنگی از کهکشان؛ که در جهان یگانه است و به گفته مهدی یساولی- مدیر روابط عمومی کتابخانه ملی و موزه ملک، تا امروز برگردان‌های زیادی از کتاب این ستاره‌شناس زبردست ایرانی سده سوم هجری قمری، به زبان‌های زنده جهان انجام گرفته است. ‏

یساولی می‌گوید: صوفی در کتابش(برگردان به فارسی خواجه نصیرالدین طوسی) پس از پیشگفتار به معرفی 21 طرح(صورت)های فلکی نیمکره شمالی و جنوبی آسمان و همچنین برج‌های دوازده‌گانه می‌پردازد و با جدولی در برگیرنده شمار ستارگان، نام‌ها و جایگاه آنها، ویژگی و سمت وسو و موقعیت هریک از ستارگان را مشخص می‌کند. ‏

 

نمایش نادیده‌ها

اینک آنچه در موزه ملک برگزار شده و مورد استقبال قرار گرفته است‎- ‎کارگاه آموزشی آشنایی با نجوم- بسیار تازگی دارد. در همین راستا نمایشگاه «در آینه آسمان» صورت‌های فلکی به روایت نسخه خطی کم‌مانند‌ صورالکواکب -عبدالرحمان صوفی نیز برپاست.

بن‌مایه نمایشگاه موزه ملک - 21 صورت فلکی نیمکره شمالی(از میان چهل وهشتگانه طرح‌ فلکی جهان باستان) برگرفته از تصاویر زیبای کتاب صورالکواکب(صوفی) و کتاب فصول الطبری(طبری) است.

انبوه ستارگانِ در آسمانِ شب، در کنار دلربایی خود و واداری انسان به شگفتی، همیشه اندیشه‌ آدمیان را نیز به سوی خود کشانده است؛ تا جایی که شمار کتاب‌های قدیمی روایتگر آسمان، به گوناگونی ستاره‌های آسمان است. ‏

ستاره‌شناسان نخستین بر این باور بودند که زمین، مرکزِ جهان است و خورشید، ماه و ستارگان به دورش سماع می‌رقصند؛‌ خوانش مدام آنان از رویدادهای آسمانی و پیمایش‌شان، بیشتر برای یافتن نشانه‌های خوشبختی و ناخوشی «سعدونحس» در رابطه با زمین و زمینیان بود.

با وجود چنین باورهای نادرستی، کشف‌های برجسته‌ای در آن دوران انجام گرفت و گاه‌شماری بالید و دوره ماه‌گرفتگی و خورشیدگرفتگی روشن شد و در سده دوم پیش از زادروز مسیح، به حرکت محور زمین پی بردند.‏

رضا دورانی ـ کارشناس ایران باستان در این باره می‌گوید: در ایران(از مراکز مهم دانش ستاره‌شناسی) رصدخانه‌های بزرگی مانند نیمروز(زابل)، جُندی‌شاپور، شیراز، اصفهان، مراغه، تبریز و سمرقند وجود داشت و در دامن مام میهن، اندیشمندان سترگی همچون خیام، خوارزمی، بلخی، صوفی، کوشیار گیلی، بیرونی و طوسی ‌بالیدند.

البته پیشینه ستاره‌شناسی را در هزاره‌ها باید در دانش ساسانیان، هندی‌ها و یونانی‌ها جست که شناخت فصل‌ها، بستگی کشاورزی با پدیدههای آب وهوایی، گذر خورشید و ماه از برابر برج‌های دوازده‌گانه و تعیین زمان و وقت را می‌کاویدند و به دیگر جوامع باز می‌‍‌تاباندند.

 

حضور در انفاس، سیر در آفاق ‏

انگار زمین برای مردمان باستان، نزدیک و دم‌دست و کشف‌شده بود، ولی آسمان با ماه درشتی که شب‌ها در نبود خورشید می‌درخشید و گستره ستاره‌گان بی‌شمارش دردل یک پس‌زمینه کبود -که روشن نبود چرا در روز ناپیدایند- پُر از رازهای نهفته بود. ‏

انسان‌های دارامند قدیم در مسیر خیرگی خود به آسمان شب، دسته‌ای از ستار‌گان را به شکل تخت ‌دیدند و آن را "هفت اورنگ مِهین" نامیدند؛ اما مردمان دیگر همان‌ها را خرس بزرگ نشسته‌ای دیدند و آن را خرس بزرگ نامیدند. ولی همان ستارگان در چشمان مشاهده‌گر غربی‌ها، در هیبت گاوآهن بود!

آیا مردمان گذشته، در خیرگی به آسمان، آرزو می‌کردند مانند نیل آرمسترانگ، روزی قدم به پهنه کره ماه بگذارند؟ نابرخورداری انسان‌‍‌های باستان از ابزارهای پیشرفته برای شناخت آسمان شب، سبب شد که ‎بکوشند با به تصویر کشیدن هر آن‌چه بر بالاسر می‌بینند، به رازش پی برند؛ که در نهایت از رسم ستاره‌های مرزی آنان، طرح‌های فلکی(‏Constellation‏) به دست آمد تا بلکه ستاره‌گان، مورد شناسایی بهتر قرار گیرند. ‏

این گونه بود که مردم باستان، بیش از شناخت خاکی که بر آن گام بر می‌داشتند،‌ شب‌های آسمان را می‌شناختند؛ زیرا در هر مجالی، به جای رسم نقشه‌ای از زمین، طرحی افسانه‌ای از آسمان می‌افکندند.

 

طرحِ افسانه‌پردازانه واقعیت

ستاره‌شناسان باستان در راستای خیرگی‎ها و شیفتگی‌های خود به آسمان، ستاره‌گان را همان چیزهایی می‌پنداشتند(جانوران، زنان، مردان، پرندگان و ماهیان)که روی زمین با آن‌ها سروکار داشتند؛ پس دست به افسانه‌پردازی در مورد آن‌ها زدند.

نخستین طرح‌های چهل‌وهشتگانه فلکی از بطلمیوس( 167میلادی ) است و سپس دیگر ستاره‌شناسان با رسم طرح‌های دیگر، آن‌ها را به 88 صورت فلکی رساندند.» ‏

در باستان، انگار زنان، نقش راهنما و شاید راهبری مردان را داشتند که چهره‌ای درخشان از آنان به جا مانده است. بنا بر افسانه‌هایی از بومیان آمریکا در باره خرس کوچک، گروهی شکارچی بومی راه خود را در جنگل گم کرده بودند که با برآورده‌شدن آرزویشان، دختر کوچکی پدیدار شد تا آنان را به سلامت به خانه‌هایشان راهنمایی کند؛ که همان روح ستاره قطبی«جُدَی» بود.

در افسانه‌های یونانی نیز آمده است که روزگاری «کالیستو»، دختر پادشاه که بسیار زیباتر از «جونو»، ملکه المپ بود، «زئوس» را شیفتة خود کرد. «جونو» از رشک، «کالیستو» را به هیبت خرسی در آورد و در آسمان آویزان کرد.

سالها پس از آن، پسر کالیستو و زئوس به شکار رفتند و در آنجا با خرسی مواجه شدند و در پی شکار او برآمدند. البته «آکاس» از این که خرس، مادرِ محبوب اوست، آگاهی نداشت و زئوس پیش از رخ‌دادن فاجعه‌ای، پسر را نیز به شکل خرسی درآورد و برای در امان‌ماندنش، در کنار مادر در آسمان قرار داد.‏

 

زمینی آسمان‌شناس

شاید غربی‌ها می‌پنداشتند که عبدالرحمان صوفی، این ایرانی ستاره‌شناس از آسمان آمده است که بدون ابزار پیشرفته یونانی‌‍‌ها، آسمان را از بطلمیوس هم بهتر شناسانده است.

صوفی، تصویر 48 طرح فلکی دنیای باستان را با ریزبینی در کتابش رسم کرده است که تا سال 1843میلادی، مورد استفاده ستاره‌شناسان اروپایی بود.‏

عبدالرحمان صوفی از اهالی ری(زاده 291 هجری قمری) و نخستین ستاره‌شناسی که پس از بطلمیوس به پیمایش موشکافانه در میان ستار‌گان پرداخت، بسی فراتر از پیشینیان خود می‌اندیشید و توانست ایرادها و نارسایی‌های پژوهشی بطلمیوس را گوشزد کند.

وی سپس در شیراز از سوی عضدالدوله مامور رصد شد و توفیق یافت عرض جغرافیایی شیراز را با امــکانات اندک مــوجود، مشاهـدات شخصی و ابزارهای دســت‌ساخت خویش، مشخص سازد.

نزدیکترین کهکشان به راه‌شیری با فاصله 2 میلیون و 200هزار سال نوری و با جرم 5/1برابر راه شیری و دارای150میلیارد ستاره، نخست‌بار از سوی عبدالرحمان صوفی کشف شد.

وی که در غرب به نام ‏Azophi‏ خوانده می‌شود، نخستین ستاره‌شناسی بود که توانست کهکشان طرح فلکی «امرأه‌المسلسله» را در نزدیکی ستاره سیزدهم صورت‌های فلکی کشف کند. هنوز دانشمندان در شگفت‌اند که چگونه وی بدون داشتن تلسکوپ، موفق به کشف آن شده است.

او گروه جنوبی ستار‌گان واقع در طرح فلکی «شمشیرماهی» را پس از دریافت گزارشهای دریانوردان تازی در جزیره‌های مالایا(مالی) نامگذاری کرد؛ که اینک آن را «ابر ماژلانی بزرگ» می‌گویند.‏

‏ صوفی در باره رنگ ستاره(‏Sirius‏) گفته است که تغییر نمی‌کند و این گفته‌اش پس از پیمایش‌ها و رصدهای گوناگون تایید شد؛ در حالیکه ستاره‌شناسان پیسکوت پیشین مانند سِنِکا، بطلمیوس و اشمیت آن را متغیر به قرمز و سفید و زرد نمایانده بودند.‏

نام عبدالرحمان صوفی به پاس کشف‌ها و خدماتش به دانش ستاره‎شناسی، در زمینه مدارجنوبی و نصف‌النـهار شرقی کره مـاه، به ثبت رسیده است. ‏

صوفی، کتاب «صورالکواکب» را به عربی نوشت؛ در حالی که برگردان همین کتاب از سوی خواجه نصیرالدین طوسی به فارسی(همان کتابی که امروز می‌توانیم در موزه ملک تورق کنیم و بخوانیم) نشان می‌دهد که زبان فارسی، به خوبی توانایی انتقال مفاهیم دانش ستاره‌شناسی را دارد؛ آیا همین نمی‌رساند که پارسیان می‌توانند ده‌ها عبدالرحمان صوفی دیگر پیشکش جهان کنند؟ ‏

 

مُهر تنهایی و زیبایی

مهرها پیام‌آور، فردیت و تشخص‌اند. نخستین سخن یک مهرِ هرچند زیبا این است که مُهر، تنها به یک فرد تعلق دارد، پس صاحبش تنهاست!‏

نمایشگاه مجموعه نقش مهرهای نسخه‌های خطی موسسه و کتابخانه و موزه ملک با نام «نقش نام»، در کنار نمایشگاه «در آینه آسمان» در نوع خود دیدنی است.‏

در دوره قاجار، مُهرها از مربع و مستطیل، یواش‌یواش به بیضی گرویدند تا همنشین خوبی برای خط نستعلیق شوند.

از بنیاد، مهرها در ایران چه اهمیتی داشتند و اهمیتش در روزگار ما چیست؟ چون دور و بَر موزه ملک، هنوز برپایی بساط مهرسازان قدیمی را می‌توان دید که به ازای 15 هزار تومان ناقابل، یک مهر برنجی می‌سازند.

امروز پای نامه‌های کاغذی و حتی نامه‌های الکترونیک از آدم‌های مدرن هم نشانِ مهری در کنار امضایشان مشاهده می‌شود؛ آیا این احساس نوستالژیک است، یا یک نیاز و یا شاید پزی مدرن با نمایشی از گذشته؟

در گشت وگذار در موزه ملک برای من به جای مُهر ناصرالدین‌شاه، بیشتر دیدن مُهری از ملک‌الشعرای بهار و یا نسیم شمال و فرخی یا نیما مهم بود، که ندیدم؛ که دلیل‌اش را مجید فداییان ـ هنرمند نگارگرـ متداول‌بودن مهرها تا زمان قاجار می‌داند. ‏

فداییان در باره مهرها توضیح می‌دهد:‌«مهرها می‌تواند راهگشای مسائل تاریخی باشد. از زوایای گوناگون هنری، حکاکی، جنس، خوشنویسی و ارزش شیء‌ای(سنگ‌های گرانبها) می‌توان به مهره‌ها نگریست.

از دیگرسو مهرها به پژوهشگران این فرصت را می‌دهد که روی اصل‌بودن اسناد تاریخی بهتر کار کنند و نظر دهند. برخی آدم‌ها برای شناساندن خود چندین مهر داشتند و هریک برای کاری؛‌ نامه‌ای دوستانه و خصوصی و یا اداری و دیوانی.‏

به باور فداییان«مهرساختن، بیشتر جنبه ایمنی و احتیاطی و گاه امنیتی داشت.» به گفته این هنرمند:«پس از مرگ، بیشتر خانواده‌ها مُهرهای به جا مانده از دست رفتگان را می‌شکستند؛ و آنچه را که امروز ما در اختیار داریم، وامدار خانواده‌هایی هستیم که در شکستن مهرها دست نگه‌داشتند، تا نشانی از آنان برای آیندگان به یادگار بماند.» ‏

 

پیش از قاجار

با یک سفر ذهنی به باستان، مُهرهایی را می‌بینیم که پیشینه‌ای به درازای چندهزار سال دارند. از دوره میان‌سنگی-که ترسیم و نقش پیکره‌های گیاهی، جانوری و انسانی بر صخره و سنگ رواج یافت- هنرمندان با استفاده از ابزارهای ابتدایی، بنیان‌گذار هنری شدند که در هزاران سال، دامنه سنگی کوه‌ها و صخره‌ها را تماشاگه هنر و ذوق خود کردند.

با توجه به آثار فراوانِ جامانده از ایران‏‎باستان در زمینه مهرهای استوانه‌ای، مسطح و برآمده(محدب)، نقش‎دار و به خط میخی اشکانی و پهلوی، می‌توان گفت که ایرانیان بیشترین سهم را در پدیداری و نیز هنری‌شدن مُهر در جهان داشته‌اند، تا جایی که به یاری نیروی هنر خویش، دیگر جامعه‌ها را به پیروی از خود واداشتند.

رضا دورانی در این مورد می‌گوید: «هرچند پیدایش خط را به فنیقی‌ها و گستراندن آن را به آرامیان نسبت می‌دهند، اما مدارک به دست‌آمده از شوش و شهرسوخته، نشان‌ آن است که مردمان شوش و ایذه در هزاره چهارم پیش از زادروز مسیح، نه تنها شناخت ژرفی از دبیره و خط داشتند و در کاربردش چیره‌دست بودند، بلکه از خط تصویری برای کارهای روزانه استفاده می‌کردند.» ‏

در زمان سامانیان نامه‌ها را در کیسه پارچه‌ای موسوم به‌ «خریطه» می‌گذاشتند و سر خریطه را با اَسکُدار(چاپاری)، مهر و موم می‌کردند ؛ که در تاریخ بیهقی آمده است. ‏

از آن جایی که واژه «نشان» به مُهرهای تصویری گفته می‌شود و ریشه در زبان پهلوی دارد؛ پژوهشگران بر این باورند که واژه مُهر نیز برگرفته از «مِهر» است و برای نسبت‌دادن کهن‌ترین مهر به جمشید، آن را برساخته از نام او می‌دانند. ‏

تاریخ نیز گواهی‌دهنده این است که حکاکی و نقش تصاویر و خطوط مختلف در مُهرها و کتیبه‌های ایران‌باستان با شکوه هرچه تمام‌تر وجود داشت و نقاشان و خوش‌نویسان در این راه، قلم جولان می‌دادند تا آثارشان نه به مرکب و بر کاغذ آسیب‌پذیر، بلکه بر بسترهای سخت، از دستبرد رویداهای روزگار در امان بماند.‏

 

آشنایی با تاریخ گذشتگان

دانش شناخت مُهرها - همچو سندی استوار وگویا- برای آشنایی با تاریخ گذشتگان، همواره مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. ‏

مُهرهای دایره و بیضی هزاره چهارم پیش از زادروز مسیح، به دست آمده در کاوش‌های باستان‌شناختی هلیل‌رود، جیرفت، سیلک، تپه‌حصار، تل‌باکون، تپه‌گیان، هفت‌تپه و شوش، از جنس گل پخته، سنگ‌گچ و مرمر است. ‏

مهرهای مخروطی تکمه‌ای، استوانه نیمکره، مسطح و نگینی به مرور به شکل‌های جانوران، انسان و نمادهای دیگر و سپس خط‌های گوناگون آراسته شد و نشانه‌‍‌‌هایی از کیفیت زندگی، کار، آداب و رسم‌ها، سنت‌ها، دهک‌های ‌اجتماعی، شیوه برخورد مقام‌ها، تشریفات و امتیازهای رایج را به خود گرفت.

برای نمونه در مهر‌های نخستین، خطوط موازی نشانه آب و اشکال سه گوش نشان کوه و زمینه‌های شطرنجی، نماد کشاورزی است. ‏

در فتوح‌البلدان(ابن‌مقفع) آمده است که پادشاهان ایران باستان، مُهرهای گوناگونی داشتند و هنرهای مردم ایران‌زمین با حکاکی بر روی سنگ‌های مرمر، سنگ، گچ، سنگ‌آهن، نرم‌آهن و سنگ سرخ، لاجورد، سنــگ چشم گربه، یاقوت، زمرد، لعل، فیـروزه، زبرجَد، عقیق، کهربا، دُر، یشم، شیشه، طلا، نقره، برنز و فولاد خودنمایی می‌کرد.‏

استادان حکاک افزون بر مهارت در هنر خوشنویسی و درک و دریافت ژرفای هنرهای تجسمی و همجواری حروف، از مهارت ویژه طراحی، ترکیب‌بندی، قرینه‌س‍ازی، طغراسازی و نیز حکاکی بهره‌مند بوده‌اند و با شگفتی توانسته بودند برگنجا (بُعد) خط بیفزایند و به آن ژرفا ببخشند و سطح را به حجم و نقطه‌ای را از مربعی تقریبی، به هرمی وارونه دگردیس کنند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه